پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو
بختیـاریها[۱][۲][۳] یـا ایل لر بختیـاری[۴] از مردمان ایرانی بهشمار مـیآیند کـه در جنوب غربی ایران درون استانهای چهار محال و بختیـاری، خوزستان، لرستان و اصفهان زندگی مـیکنند.[۵][۶] بختیـاریها بـه گویش بختیـاری کـه یکی از گویشهای زبان لری هست صحبت مـیکنند.[۷][۸][۲] ایل بختیـاری از دو شاخه چهارلَنگ و هفتلَنگ تشکیل شدهاست،[۹] کـه چهارلنگ خود بـه ۵ باب و هفتلنگ بـه ۴ باب تقسیم مـیگردد و هر باب نیز از چندین طایفه تشکیل مـیشود.[۱۰] این تقسیمات کـه نمودار سازمانی ایل بختیـاری خوانده مـیشود، بـه قرن شانزدهم مـیلادی بازمـیگردد و بر مبنای نظام خاص طبقاتی و مالیـاتی طوایف بختیـاری سازمان یـافتهاست.[۱۱]
پیشینـه
سرزمـین کنونی بختیـاری هزاران سال هست که سکونتگاه گروههای مختلف انسانی مـیباشد. شواهد گوناگون نشان مـیدهد کـه سرزمـین باستانی بختیـاریها ده هزار سال پیش، مس بودهاست. منابع و امکانات طبیعی از قبیلِ آب، جنگل، مراتع، بارندگی مناسب، آبگیرهای فراوان و درّههای مستعد به منظور کشاورزی، این سرزمـین را بـه یکی از بهترین زیستگاهها و محل تجمع و سگروههای انسانی درون گذشته تبدیل نموده بود. افزون بر این امکانات، درون بلندیهای زاگرس و دامنـههای آن، محیط مناسبی به منظور رویش نباتات علوفهای و گونـههای مختلف حیوانات فراهم کرده بود.
شواهد باستانشناسیکاوشهای باستانشناسی نشان مـیدهد کـه قدمتِ سکونتِ انسان درون این منطقه بـه چهل هزار سال مـیرسد. بازماندههای فرهنگیِ دورانِ پارینـه سنگی، مـیان سنگی، نوسنگی و شـهرنشینی درون این ناحیـه بـه چشم مـیخورد. سرزمـین بختیـاری، از جمله محدود سرزمـینهایی هست که انسان به منظور اولین بار بـه اهلی ِ حیوانات و نباتات پرداخته یـا بـه دیگر سخن، زندگی ده نشینی و کشاورزی را کـه لازمـهٔ پیدایش تمدن مـیباشد، آغاز نمودهاست.[۱۲]
در کتاب خلاصه تاریخ هنر آمدهاست:
از دوره پارینـه سنگی ایران درون کاوش غاری درون تنگ پبده (کوههای بختیـاری درون شمال شرق شوشتر)، ابزارها و سلاحهایی از سنگ ناصاف (چکش، پیکان، تیغه و تبرسنگی) و در نواحی همـیان، مـیرملاس و دوشـه از توابع لرستان تصاویر جانوران و آدمـیان منقوش بر صخرههای قائم بـه رنگهای سیـاه و زرد و سرخ یـافت شدهاست کـه قدمتشان بـه حدود ۱۵ هزار سال قبل از مـیلاد مسیح مـیرسد. صاحبانِ این آثار از راه شکار دسته جمعی و صید ماهی و گردآوری ریشـه و بَرِ گیـاهان، غذای خود را بدست مـیآوردهاند.[۱۳]
پیدایش کشاورزیانسان شناسان معتقدند کـه انقلاب بزرگ نوسنگی یـا پیدایش کشاورزی و تولید خوراک درون نواحی شمال خلیج فارس که تا سوریـه اتفاق افتادهاست کـه به هلال حاصلخیز شـهرت دارد. کشت نباتات و غلات از این ناحیـه آغاز گردید. تپه ماهورها و دامنـههای شمال و شمال شرق خوزستان کـه بخشی از قلمرو بختیـاریها مـیباشد با ارتفاع نسبی ۳۰۰ که تا ۱٫۵۰۰ متر از سطح دریـا و متوسط بارندگی ۳۰۰ که تا ۵۰۰ مـیلیمتر بر مترمربع درون سال، شرایط مساعدی به منظور رویش نباتات و کشت غلات فراهم ساختهاست کـه در محدوده هلال حاصلخیز قرار دارد. همچنین درون شـهرستان جم واقع درون استان بوشـهر بختیـاریها بـه کشاورزی و دامپروری مشغول بودند.
همچنین برخی از حیوانات، بـه ویژه بز به منظور نخستین بار، درون کوههای بختیـاری اهلی گردید. هنری تی رایت باستانشناس آمریکایی درون سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ مـیلادی درون شمال شرقی خوزستان درون دشت ایذه و دشتگل بـه مطالعات باستانشناسی مبادرت نمود و از حیـات مستمر و فعال گروههای انسانی درون ۶ که تا ۷ هزار سال پیش از مـیلاد، درون این مناطق گزارش داد.
هزاره پنجم که تا سوم پیش از مـیلاددر هزاره پنجم که تا سوم پیش از مـیلاد درون دوره مس و عصر سنگ، شاهد ظهور قوم عیلام هستیم کـه از کوهها بـه دشت سرازیر شده و تمدّن تکامل یـافتهای را تأسیس نمودند. اصالت لرها ممکن هست به عیلامـیان و کاسیتها برسد.[۱۴]
حدود چهارهزار سال پیش از مـیلاد درون سرزمـینی کـه شامل خوزستان، لرستان، لرستان پشتکوه (ایلام) و کوههای بختیـاری است، حکومت عیلام رشد و تکامل یـافت. مردم عیلام، دولت خود را اَنشان یـا آنزان مـیخواندند و ظاهراً بـه زبان آنزانی تکلم مـید.[۱۵]
بیشترین آثار برجای مانده از دوره عیلامـی، درون محدوده شـهرستان ایذه قرار دارد کـه شامل چندین کتیبه بـه خط مـیخی و صدها نقش برجسته بر روی سنگها، صخرهها و کوهها مـیشود و به همـین علت باستان شناسان، این منطقه را سرزمـین سنگ نگارهها نام نـهادهاند.
عصر آهنمصنوعات فلزی فراوانی مربوط بـه عصر آهن شامل: انواع سلاحها، پیکرههای کوچک اندام آدمـی، ابزارهای مخصوص اسب، سنجاقها و دهها ابزار و وسیلهٔ دیگر درون بخشهایی از لرستان و خوزستان کشف شدهاست کـه از زندگی گروههای بسیـاری از انسانها حکایت دارد.
هزاره دوم پیش از مـیلاد
در هزاره دوم پیش از مـیلاد، اگوم حکومت کاسیـان را درون بخش علیـای سرچشمـههای کارون، درون کوههای بختیـاری، تأسیس نمود.
پارسوماش و انشاناز حدود ۷۰۰ سال پیش از مـیلاد مسیح نیز پیشینیـان بختیـاریها درون منطقه پارسوماش (مسجدسلیمان کنونی) و انشان (ایذه کنونی) دولت جدیدی تأسیس نمودند. دولت عیلام دیگر درون این زمان آن قدرت را نداشت کـه از استقرار آنان درون این ناحیـه مخالفت کند. چیش پیش پسر و جانشین هخامنش، پیشتر عنوان پادشاه شـهر انشان یـافته و ناحیـه مزبور را که تا شمال پارسوماش اشغال کرده بود.[۱۶]
رومن گیرشمن، باستانشناس فرانسوی، درون کتاب ایران از آغاز که تا اسلام مـینویسد: من جای جای این سرزمـین (بختیـاری) پا نگذاشتهام، مگر اینکه عیلامـی را یـافتهام.
اما بختیـاریها درون این منطقه، تبدیل بـه قوم غالبی شدند کـه فرهنگ و زبان خود را غالب کرده و رواج دادند. محکمترین دلیل، گویش بختیـاری هاست کـه امتداد زبان پارسی مـیانـه رایج، درون بین پارسیـان قبل از اسلام است. آداب، رسوم و سنن فراوان دیگری نیز، پیوستگی بختیـاریها را، با پارسیـان روایت مـیکند. که تا جایی کـه برخی از منابع عقیده دارند کـه لرها و بختیـاریها بازماندگان قبیلههای مارافیـان و ماسپیـان پارسی هستند کـه نخستین قبیلههایی بودند کـه به کوروش پیوستند. شاید هم، بازماندگان قبیله اسه گرته (اسه = سنگ، گرته = غار) باشند، کـه در کوهستانهای زاگرس و درون غارها زندگی مـید.[۱۷]
با بـه قدرت رسیدن کورش بزرگ درون پارسوماش و انشان، از پارسوماش که تا استان فارس کنونی بـه نام پارس نامبردار شد و در دوره اشکانیـان بـه الیمایید تغییر کرد. دوباره درون زمان ساسانیـان بـه پارسه تغییر یـافت و پس از زوال ساسانیـان، درون سدههای نخستین اسلام، مورخین تازی همـه زاگرس نشینان را کرد نامـیدند و منطقه آنها را جبال خواندند…![۱۸] از سال سیصد هجری قمری بـه بعد، بـه لر بزرگ مشـهور شد و از زمان صفویـه بـه بعد نیز، کهگیلویـه و بویراحمد، از آن جدا شد و مانده آن بـه نام بختیـاری درون جغرافیـای ایران نمایـان گردید.
تبارشناسی
راویتهای متفاوتی درون مورد خاستگاه قومـی لرهای بختیـاری وجود دارد. از جمله این کـه بعضی آنها را از طایفه اوکسین دانستهاند.[۱۹] گروهی دیگر نسب آنها را بـه ساکنان فارس رساندهاند.[۱۹] روایتهایی نیز درون مورد یونانی بودن آنها وجود دارد.[۱۹] حمدالله مستوفی و بدلیسی نیز معتقدند آنها اصلاتاً کرد بودهاند و از شام (سوریـه) بـه ایران آمدهاند اما حمداله مستوفی درون کتاب نزهت القلوب بـه تاریخ ۷۴۰ ه.ق با برشمردن ایـالتهای مختلف ایران بزرگ درون آن زمان و مشخص حدود، مشخصات، تعداد نفوس و مساحت آنها از جمله عجم و عرب و فارس و آذربایجان و خراسان، ولایـات مانرود (لر کوچک) و لر بزرگ را مشخص و جدا از کرد طبقهبندی کردهاست.[۲۰] بر اساس مطالعات ژنتیکی صورت گرفته بختیـاریها درون بین اقوام ایرانیتبار و غیر ایرانیتبار موجود درون ایران بیشترین شباهت ژنتیکی را با سایر لرها دارند.[۲۱] بر اساس بعضی از گفتهها آنها از نوادگان عزالدوله بختیـار سر سلسله ملوک آل بویـه هستند. زیرا پیش از آن نامـی از بختیـاری وجود ندارد. طرفداران این نظر معتقدند ممکن هست گروهی از نوادگان عزالدوله بختیـار درون زمان حکومت آل بویـه درون منطقه امروزی بختیـاریها ساکن شده باشند.[۱۹] خود بختیـاریها معتقدند کلمـه بختیـاری مشتق از کلمـه بختیـاروند است. بختیـاروند ظاهراً همـین بهداروند (یکی از طوایف بزرگ بختیـاری فعلی) امروزی است.[۱۹]
نامشناسیِ بختیـاری
خسرو خان سردار ظفر معتقد است، کـه بختیـاریها درون زمان صفویـه (۱۳۷۲–۱۵۰۱ مـیلادی) بـه این نام شـهرت جستهاند.
برای نخستین بار، حمدلله مستوفی درون شمارش تبارهای لر بزرگ از بختیـاریها ناماست. تباری کـه پس از نیرومند شدن آوازه بیشتری یـافت و سرانجام بـه بیشتر سرزمـینهایی کـه امروزه محل سلر بزرگ است، چیره شد. حمدلله مستوفی بختیـاریها را از تبارهای بزرگ ایران مـیداند، کـه به لر بزرگ نیز شناخته شدهاند.[۲۲] حمدالله مستوفی اشاره بـه مـهاجرت طوایف کرد از مناطق جبل السماق (کردستان سوریـه کنونی) بـه مناطق لر بزرگ مـیکند. براساس نظر مـینورسکی، شرقشناس مشـهور، این طوایف احتمالاً همان طوایف لری بودهاند کـه شـهاب الدین العمری آنها را ذکر کردهاست. بـه گفته شـهاب الدین العمری طوایفی از لرها درون سوریـه و مصر زندگی مـید اما صلاح الدین ایوبی از چالاکی و زبردستی آنها درون بالا رفتن از صخرههای سرسخت بـه وحشت افتاد و دستور قتلعام آنها را صادر کرد. این روایت شاید علل برگشت این طوایف لر را بـه لرستان که تا حدی روشن کند.[۲۳] سکندر امان الهی نیز ضمن تأیید نظر مـینورسکی دلایل دیگری را نیز به منظور اشتباه بودن گفته حمدالله مستوفی ذکر کردهاست. بـه گفته او زمان مـهاجرتی کـه حمدالله مستوفی ذکر کرده با تاریخی کـه شـهاب الدین العمری به منظور قتلعام لرها درون سوریـه و مصر آورده یکی هست و طوایف مـهاجر از سوریـه احتمالاً همان لرهایی هستند کـه صلاح الدین ایوبی آنان را وادار بـه برگشت بـه لر بزرگ کرد.[۲۴]
تقسیمبندی مردم لر بـه لربزرگ و کوچک، بـه زمان حکومت هزاراسپیـان درون منطقه لرستان بازمـیگردد. نام لر کوچک نیز بـه مردمان استان لرستان و ایلام امروزی داده شده بود.
احتمال مـیرود واژه بختیـاری دگرگون شده واژه باختری باشد و بختیـاری، بـه معنی باختریها باشد. برخی نیز بر این باورند کـه ریشـه تباری لرها، از سکاها مـیباشد.
رومن گیرشمن باستانشناس سرشناس فرانسوی مـینویسد:
من جای جای این سرزمـین (بختیـاری) پا نگذاشتهام، مگر اینکه عیلامـی را یـافتهام.[۱۶]
این نشان از این دارد، کـه پیش از چیرگی مردمان هند و اروپایی تبار سرزمـینی که، هماکنون مردم بختیـاری درون آن سدارند، جزئی از کشور عیلام بودهاست.
حسین پژمان بختیـاری، شاعر معاصر مـینویسد:
کلمـه بختیـاری، بـه تنـهایی، خوشبخت معنی مـیدهد و شاید هم بعضی از رؤسای طوایف بـه این نام شـهرت داشتهاند، کـه احتمالاً بعدها تمام افراد ایل بـه این نام شناخته شدهاند.
در آغاز پادشاهی فتحعلیشاه قاجار، بختیـاری بخشی از خاک استان فارس بود و رود کارون جداکنندهٔ فارس و عراق عجم بهشمار مـیآمد. از سال ۱۲۵۲ قمری بختیـاری، گاهی بخشی از اصفهان و گاهی بخشی از خوزستان بود. نخستینی کـه برآن شد که تا تاریخ بختیـاریها را بـه نگارش درآورد، سردار اسعد بختیـاری بود کـه در نگاشتههای او بـه نام تاریخ بختیـاری بـه دانستههای ارزشمندی دربارهٔ بختیـاریها برمـیخوریم.
مردمشناسی
بختیـاریها یکی از اقوام ایرانی ساکن غرب و جنوب غرب ایران بهشمار مـیآیند.[۱][۲۵][۲۶] بختیـاریها بـه گویش بختیـاری کـه یکی از گویشهای زبان لری هست سخن مـیگویند.[۷][۲۷][۲۸][۲۹] دانشنامـه ایرانیکا و دانشنامـه جهان اسلام سکونتگاه این ایل را از ف درون غرب استان اصفهان که تا شمال خوزستان معرفی مـیکنند.[۴][۷]
سکونتگاهپایتخت بختیـاری شـهرستان ایذه است. بختیـاریها، درون استانهای چهارمحال و بختیـاری و شمال، شمالغربی و شمالشرقی خوزستان، غرب و جنوبغربی اصفهان، شرق لرستان و شمال کهگیلویـه و بویراحمد ساکن هستند.[۲۵] سکونتگاه بختیـاریها پیش از صفویـان لرستان خوانده مـیشد، اما بعد از آن سکونتگاه این ایل بـه نام منطقه بختیـاری نامگذاری شد.[۳۰] درون نمودار زیر تقسیمات لرستان از ۳۰۰ هجری قمری تاکنون آورده شدهاست.[۳۱]
چهارمحال و بختیـاری، شامل: چهار محلِ لار، کیـار، مـیزدج، گندمان بعلاوهٔ سرزمـینهای بختیـاری مـیباشد و از این رو بـه آن چهار محال و بختیـاری گفتهاند.
سرزمـینهای بختیـاری از طرفی شـهر سمـیرم درون استان اصفهان که تا شـهر دورود درون استان لرستان و از طرفی دیگر از شـهرستان رامـهرمز درون استان خوزستان که تا شـهر داران درون استان اصفهان را درون بر مـیگیرد.
این سرزمـینها بـه دو بخش ییلاقی و قشلاقی تقسیم مـیشود.
محل سییلاق و قشلاق ایل چهارلنگ بـه دو بخش تقسیم مـیگردد:
- بخش ییلاقی: یکی درون محدوده شـهرستان ف که تا شـهرستان دورود و دیگری از شـهرستان سمـیرم که تا لردگان مـیباشد.
- بخش قشلاقی: یکی درون محدوده شـهرستان دزفول و دیگری درون محدوده شـهرستان ایذه و شـهرستان رامـهرمز مـیباشد.
محلِ سکونتِ ایل هفت لنگ نیز بـه دو بخش تقسیم مـیگردد:
- بخش ییلاقی: درون محدوده شوراب، تنگه گزی و دامنـههای زردکوه که تا اردل بـه مرکزیت شـهرستانهای کوهرنگ و چلگرد مـیباشد.
- بخش قشلاقی: درون محدوده شـهرستان اندیکا و شـهرستان مسجد سلیمان مـیباشد.
- بخشی از طوایف شـهرستان مسجدسلیمان چهارلنگ هستند…
گویش بختیـاری
بختیـاریها با گویشی از زبان لری سخن مـیگویند.[۷][۲۷][۲۸][۲۹]
گویش بختیـاری یـا گویش لری بختیـاری، گویش مردم بختیـاری است.[۷] گویش بختیـاری از جمله گویشهای جنوب غربی ایران و یکی از شاخههای زبان لری بهشمار مـیرود. این گویش تفاوتهای اندکی با سایر شاخههای زبان لری از جمله لری خرمآبادی و لری بویراحمدی دارد.
گویش بختیـاری بهطور کلی بـه چهار دسته تقسیم مـیشود:
- گویشِ بخشِ خاوری کـه تحت تأثیر لری بویراحمدی است.
- گویشِ منطقهٔ جنوبی کـه تحت تأثیر گویشِ طایفهٔ بهمئی بودهاست.
- گویش منطقه چهارلنگ
- گویشِ بخشِ مـیانی.
گویشهای لری دارای تفاوتهایی هستند.[۴][۲۹]دانشنامـه ایرانیکا زبان لری را بـه دو دسته کلی لری شمالی و لری جنوبی تقسیم کردهاست.[۲۸][۲۹] از سوی دیگر فهرست لینگوییست لری را بـه سه دسته شمالی، بختیـاری و جنوبی دستهبندی کردهاست.[۳۲] بنابراین مـیتوان لری را بـه سه دسته زیر تقسیم کرد کـه خود شامل گویشهای مختلف است.[۳۲]
- گویشهای شمالی لری
- لری بختیـاری
- گویشهای جنوبی لری
مشاهیربختیـاری
سرداراسعدبختیـاری.
بی بی مریم بختیـاری.
سرلشکرمحسن رضائی.
دکترداریوش احمدی سرصحرا.
سازمان اجتماعی
یکی از ویژگیهای سازمان اجتماعی ایل بختیـاری، وجود واحدهای متعددِ اجتماعی و در هم تنیده درون داخل ایل هست که درجه بسیـار بالایی از گروهبندی عمودی، درون سطوح مختلف درون آن جلوهگر است. ساختارِ اجتماعی از یک سیـاه چادر آغاز گشته و تا ایل ادامـه مـییـابد.
سیـاه چادرهر چادر مأوای یک خانوادهٔ بختیـاری هست که بـه آن مال نیز مـیگویند.
اولادهر اولاد مشتمل بر سه که تا دوازده سیـاه چادر یـا بیشتر هست که خانوادهٔ گستردهای هست و اردو نیز خوانده مـیشود.
تَشمجموع چند اولاد، تش نامـیده مـیشود. سرپرستیِ هر تش را فرد کاردان و فعالی از همان تَش بهعهده دارد کـه به ریشسفید مشـهور است.
تیرهدرطوایفِ مختلف بختیـاری هر تیره بـه چند تش تقسیم مـیگردد. درون کوچها، اردوهایی کـه با هم خویشاوندند بـه صورتِ واحدهای کوچنده (تیره) -که جمعیت هر کدام بـه چند صد نفر بالغ مـیشود- گرد هم مـیآیند، بنابراین مجموع چند تش، کـه همگی با هم خویشاوند هستند را یک تیره مـینامند.
طایفهاز ترکیبِ تیرهها، طایفه بـه وجود مـیآید کـه پرجمعیتترین آنها عبارتند از: بابادی، اورک، گندلی، شـهنی، بهداروند، منجزی، زراسوند، راکی و….
بابباب یـا بلوک، نتیجهٔ ترکیبِ چند طایفه است. (مانند: بهداروند، بابادی باب، دورکی) ولی هیچ نسبت خویشاوندیی بین طوایف یک باب وجود ندارد و به مجموع چند طایفه کـه از نظر جغرافیـایی نزدیک بـه هم زندگی کردهاند، باب گفته مـیشود.
شاخهچند باب با هم یک شاخه مـیسازند. ایلِ بختیـاری درون کل دو شاخهٔ اصلی دارد کـه چهارلنگ بختیـاری و هفتلنگ بختیـاری هستند.
چهارلنگ و هفت لنگ
هفت لنگ و چهارلنگ دو شاخه مـهم مردم بختیـاریاند. هر چند کـه این دو شاخهٔ ایل بختیـاری از نظر فرهنگی، تفاوت چندانی با هم ندارند، اما پراکندگی محل سکونت، باعث ایجاد تفاوتِ نـه چندان زیـادی، درون گویش و لهجه آنها شدهاست،[۳۳] کـه در مجموع هر دو شاخه، بـه گویش بختیـاری سخن مـیگویند.[۳۴] چهارلنگ بختیـاری از پنج باب تشکیل شدهاست و شاخه هفت لنگ شامل چهار باب مـیباشد.
ایلهر یک از این بابها یـا بلوکها بـه یکی از دو شاخه ایل بختیـاری، یعنی هفتلنگ و چهارلنگ تعلق دارند.
این قبیل واحدهای اجتماعی، محیطهایی هستند کـه همبستگی واقعی -نـه تنـها درون حالات نزاع با گروههای دیگر- بلکه درون امور روزمره کار تولیدی نیز، درون داخل آنها برقرار است. گله داری، کاشت و برداشت محصول را اعضای همنیـای هر اردو یـا طی کوچ، اعضای همنیـای تیره مشترکاً انجام مـیدهند. درون این سطح، خانوادههای بههم پیوسته دقیقاً درون حکم گروههای صنفیاند.[۳۵]
سازمان سیـاسی
ساختار قدرت سیـاسی از ویژگیهای دیگر سازمان ایلی بختیـاریهاست. این ساختار، نمودار چنان درجهای از تمرکز سلسله مراتب است، کـه معمولاً درون نظامهای مبتنی بر خویشاوندی، بعید انگاشته مـیشود. که تا دهه ۱۳۳۰–۱۳۴۰ ش قدرت درون دست ایلخانی (بالاترین مقام ایل) و ایل بیگی (دستیـار او) متمرکز بود و سپس، درون سطوح مختلف هرم ایلی، درون مـیان کلانتران طایفهها و کدخدایـان تیرهها و ریش سفیدانِ اولاد یـا تشها تقسیم مـیشد. این مقامات حافظ نظم و مجری عدالت بودند و مـیان افراد ایل و خارج از ایل درون مقام واسطه عمل مـید؛ ولی از نظر تأثیری کـه بر زندگی روزمره بختیـاریها داشتند، مـهمترین وظیفه آنها هماهنگ کوچ و حل و فصل دعاوی مربوط بـه استفاده بیش از حد از چراگاهها و آبشخورها بود. این مسئولیت، کـه در اصل خدمتی بـه افراد ایل بهشمار مـیرفت، بـه منشأ امتیـاز اقتصادی و اجتماعی (مانند دسترسی بـه بهترین چراگاهها، امکان جذب اتباع و جز آنـها) تبدیل شد. درون نتیجه طبقهای از خوانین ظهور کرد کـه با صحرانشینان ساده («لرها» کـه با نام ایلهای لرستان نباید خلط شود) فرق فاحش داشت. رهبری بالای ایل نیز از وظیفه اصلی خود کـه ایجاد هماهنگی بود پا فراتر گذاشت و با بستن مالیـات و سربازگیری و گردآوری دارودسته سیـاسی (بسته) هوادار منافع و مصالح خانها، رفته رفته نقشی خودکامـه یـافت.
عواملی خارج از ایل نیز بـه تحول رهبری سیـاسی بختیـاریها درون این جهت کمک کرد. یکی از مـهمترین آن عوامل اعطای اراضی خالصه بـه هر یک از خانها بـه پاداش خدمات نظامـی یـا جز آن بود و این رسم از قرنها پیش رواج داشت. این اراضی، برخلاف زمـینهای واقع درون محدوده ایلی، ملک شخصی خان بود.[۳۶]
دخالت مستقیم حکومتهای ایران درون عزل و نصب رؤسای ایل، عامل دوم قدرت یـافتن بی حد و حصر دستگاه خانی بختیـاریها بود. این امر درون قرن دوازدهم شروع شد و در عصر قاجاریـه بـه صورت شیوهای مرسوم درآمد. شاهان قاجار درون پی آن بودند کـه از طریق نظام حکومت غیرمستقیمِ عمدتاً مبتنی بر قدرت خانها، ایلها و نواحی مجاور آنها را مـهار کنند.[۳۷]
وفاداری بـه شاه، دریـافت پاداشهای فراوان از قبیل القاب و افتخارات گوناگون را درون پی داشت، ولی کوچکترین لغزش نیز بیرحمانـه مجازات مـیشد. بعد از چنین خطایی بود کـه علیمردان خان، رئیس ایل چهارلنگ، یـاغی خوانده شد و در ۱۲۵۷ بـه زندان افتاد و راه به منظور رقبای هفت لنگ او هموار گردید. ناصرالدین شاه، حسینقلی خان را درون ۱۲۷۹ بـه نظامت و در ۱۲۸۶ بـه ایلخانی بختیـاریها منصوب کرد. او نخستینی بود کـه این عنوان را یـافت و در ایل بـه لقب «ایلخانی» معروف شد. درون ۱۲۹۹ شاه ترتیب قتل او را داد و برادرش امامقلی خان حاجی ایلخانی، را بـه جای او منصوب کرد. از آن زمان که تا ۱۳۳۵ ش کـه لقب خان ملغی شد، تقریباً بی هیچ وقفهای رؤسای ایل از فرزندان یکی از این دو برادر بودند. درون نتیجه این قتل، بختیـاریها بـه بستگان ایلخانیها و حاجی ایلخانیها تقسیم شدند، ولی تعبیر صحیحتر آن هست که این تقسیم را وسیلهای به منظور حفظ وحدت ایل درون برابر توطئههای حکومت مرکزی بهشمار آوریم. این نوع دستهبندی بیگمان یکی از عجیبترین جنبههای سازمان اجتماعی بختیـاریهاست و نظیر آن درون هیچ جامعه دیگری نشدهاست.[۳۸]
عامل سوم کـه به تحکیم قدرت خانهای بختیـاری افزود، حضور شرکتهای انگلیسی درون استان خوزستان از اواخر قرن سیزدهم بود. درون پی ساختن راه لینچ درون ۱۳۱۵، کـه از طریق ایذه و اردل از جنوب سرزمـین بختیـاری مـیگذشت، درون مسجدسلیمان و بعداً درون نواحی دیگر گرمسیر، مـیادین نفتی کشف و استخراج شد. درون برابر تعهد خانها، مبنی بر حفظ امنیت تأسیسات نفتی، ۵٪ درصد از سهام نخستین کمپانی اکتشافی بـه آنها داده شد، کـه از طریق شرکت نفت بختیـاری بـه آنها تعلق مـیگرفت و در نتیجه بخشی از سود شرکت نفت ایران و انگلیس بـه مدت ۲۵ سال و نیز غرامت هنگفت بعد از خلع ید از شرکت، بـه آنها تعلق گرفت.[۳۹]
خانهای بختیـاری، درون سایـه این مشروعیت مضاعف از جانب مقامات خارجی و نیز مزایـا و دستاوردهای آن، توانستند هم سلطهٔ خود را بر ایل تحکیم بخشند و هم جای پایی درون دستگاه حکومت مرکزی پیدا کنند. اینان، درون صورت بروز مشکل با شاه، نیروهای سهمگینی درون اختیـار داشتند کـه مـیتوانستند بـه مـیدان روانـه کنند، کما اینکه درون زمان انقلاب مشروطه چنین د، حال آنکه چنین نیرویی بـه سرمایـه هنگفت حاصل از فروش نفت تجهیز شده بود. اقدامات نظامـی بر نفوذ و اعتبار خانها درون مـیان افراد ایل افزود. بختیـاریها، درون نخستین سالهای قرن چهاردهم، بواقع، دولتی موازی درون دولت شمرده مـیشدند.[۴۰][۴۱]
فرهنگ
فرهنگ آن چیزی هست که مردم با آن زندگی مـیکنند. ادوارد تیلور فرهنگ را مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیـات، عادات و هرچه کـه فرد بـه عنوان عضوی از جامعه از جامعهٔ خویش فرامـیگیرد تعریف مـیکند.[۴۲][۴۳]
کوچ ایل بختیـاریاگر چه درون دهههای آغازینِ قرن حاضر گروههای بسیـاری از ایل بختیـاری نیز همانند سایر ایلها و عشایر ایران یکجانشین شدند، اما هنوز هم بخشی از ایلهای بختیـاری، کوچرو هستند. کوچروهای بختیـاری زمستان را درون دشتهای شرق خوزستان و تابستان را درون بخشهای غربی چهارمحال و بختیـاری بـه سر مـیبرند. بـه مسیرهای کوچ درون اصطلاح ایل راه مـیگویند.
ضربالمثلهاضربالمثلهای اولیـه توسط افراد گمنامـی بـه وجود آمده کـه شناخته شده نیستند. ضربالمثلها جملات موزون، پرمعنی و معمولاً منظومـی هستند کـه بـه و نسل بـه نسل منتقل شدهاند. قابلِ درک بودن به منظور تمام مردم، سادگی، کوتاهی، توانایی رساندنِ مفهوم، کاربردِ عمومـی و حالت طنزِ مثلها سبب شده جایگاه ویژهای درون بین مردم داشته باشند.
موسیقیموسیقی مردم بختیـاری را مـیتوان شاخهای از موسیقی لری دانست. این موسیقی بـه وسیله سازهایی مانند سرنا، کُرنا و کوس و سازهای بادی کوچکتر از سرنا و کرنا نواخته مـیشود. تشمالها سرپرستیِ موسیقی درون ایل را بر عهده دارند و اکنون نیز درون مجالس عروسی و مراسم سوگواری بختیـاریها وظیفه اجرای موسیقیهای محلی مردم بختیـاری را بر عهده دارند.
باورهادر بین بختیـاریها مانند دیگر اقوام، باورهای زیـادی وجود دارند کـه با زندگی مردم عجین شده و تمام کارها و برخوردهای روزمرهشان، بر اساس همـین باورها صورت مـیگیرد. باورها (خرافی یـا غیرخرافی) جزیی از فرهنگ هر قوم و منشأ حرکت و نشان دهندهٔ نحوهٔ زندگی افراد هستند.
عزاداریدر بختیـاریها هرگاهی از دنیـا مـیرود مثل اینکه همـهٔ طایفه عضوی از خانواده را از دست داده و ماتم زده مـیشوند. مراسم عزاداری درون بین بختیـاریها بـه شکل خاصی برگزار مـیشود کـه نحوهٔ انجام آن درون نقاط مختلف تفاوتهایی نیز با هم دارند.
گاگریودر هنگام عزا، گونـهای سرودهٔ عزا بوسیلهٔ زنان خوانده مـیشود کـه به آن گاگریو مـیگویند. درون آغازِ خواندنِ گاگریو، رسم بر اینست کـه یکی از زنانِ سرشناس و بی بیهای ایل شروع بـه خواندنِ بیتی از گاگریوه مـیکند و همـهٔ زنان نیز با وی همنوا مـیشوند و آن بیت بـه بیتِ ترجیعی تبدیل مـیشود و زنان بعد از خواندنِ هر چند بیتی آن بیت را دوباره تکرار مـیکنند. معمولاً بعد از خواندنِ چهل بیت یـا کمتر، زنِ دیگری خواندنِ اشعار و تکرارِ آنها را بعهده مـیگیرد و زنانِ دیگر نیز با وی همنوا شده و این کار درون مجالسِ ترحیم ممکنست ساعتها بـه درازا بینجامد.
شیرهای سنگیشیر سنگی از نمادهای فرهنگ مردم بختیـاری هست که درون گویش لری، برد شیر گفته مـیشود. بختیـاریها معمولاً بر سر مزار جوانان، پهلوانان و بزرگانِ خود شیر سنگی قرار مـیدادهاند. شیر سنگی، تندیسهایی از جنس سنگاند کـه در گذشته توسط سنگتراشهای ایل بختیـاری درون ایران و در استان چهارمحال و بختیـاری و شمال استان خوزستان بـه شکل شیر تراشیده مـیشدند و به نشانـهٔ شجاعت، دلاوری و ویژگیهایی چون هنرمندی درون شکار و تیراندازی درون جنگ و مـهارت درون سوارکاری بر آرامگاه بزرگان قوم خود قرار مـیدادند.[۴۴]
شـهر هفشجان درون گذشته یکی از مراکزِ مـهمِ شیرتراشی بودهاست و اکنون تعدادی از سنگتراشهای قدیمـی درون هفشجان درون قیدِ حیـاتند. شیرهایی کـه در قبرستانهای هفشجان باقیماندهاست از زیباترین و خوشنقشترین شیرهای سنگی محسوب مـیشوند. قدیمـیترین شیرِ سنگی موجود درون استان چهار محال و بختیـاری مربوط بـه دوره صفویـه است. بنا بـه گفتهها، شیر سنگی یـادگار، دورانِ ماد هاست (اما قدیمـیترین شیر سنگی کشف شده مربوط بـه عیلامـی هاست). درون ۳ دههٔ گذشته شیرهای سنگیِ بی نظیرِ این قبرستان بـه غارت رفتهاند. بهطوریکه از هزاران شیر سنگی این شـهر، تنـها تعداد، انگشت شماری باقیماندهاست. پرویز تناولی از معروفترین مجسمـه سازانِ ایران کتابی درون خصوصِ شیر سنگی بـه چاپ رساندهاست کـه شیر سنگیِ هفشجان را از مـهمترین نمونـههای ایران برشمرده است.[۴۵]
کوشکها، حفرهها یـا اتاقهایی کنده شده درون صخرهها یـا اتاقهایی ساخته شده بر روی سطح زمـین هستند، کـه بعنوانِ گونـهای مقبرهٔ خانوادگی درون ایل بختیـاری موردِ استفاده قرار مـیگرفتند. درون این روش، وقتی یک نفر از اعضای پر نفوذِ خانواده فوت مـیکرد، درِ کوشک را باز کرده و بقایـای فردِ درگذشتهٔ پیشین را با احترام بـه کناری نـهاده و جسد تازه را درون آن قرار مـیداده و در آن را دوباره مـیبستند. امروزه این روش منسوخ شده و دیگر از آن به منظور خاکسپاری درگذشتگان استفاده نمـیشود. از این نمونـه کوشک درون دو سوی زردکوه -یعنی بازفت و بیرگان- وجود دارد.
هنر تیراندازیمـهرزاد قنبری سرداراکبری طی مقالهای درون اینباره مـیگوید:
مردان دلاور و سخت کوش ایل بختیـاری از دیر باز درون نزد ساکنان فلات ایران بـه سوارکاری و تیراندازی شـهره بودند. چنانکه رسته برجسته تیر اندازان ارتش ایران درون دورههای صفوی، افشاریـه، زندیـه و قاجار از نخبگان تیراندازان ایل بختیـاری تشکیل مـیشد.[۴۶]
امروزه نیز هر خانوار از عشایر بختیـاری حداقل یک قبضه اسلحه (مجاز) درون اختیـار دارد، که تا علاوه بر شکار و حفظ کیـان ایل، بتواند درون مواقع لزوم بـه استفاده از مـهارت خود بـه دفاع از مرزهای مـیهن مبادرت نماید. بزرگان ایل اول فنی را کـه به فرزندان خود مـیآموزند، تیراندازی و سوارکاری است. تیراندازان بختیـاری گاه چنان درون این فن مـهارت پیدا مـیکنند، کـه مـیتوانند سواره و به تاخت، شیء متحرک را هدف قرار دهند. از جمله دلاورمردیهای تیراندازان و سوارکاران بختیـاری مـیتوان نقش ایشان درون فتح هرات (زمان نادرشاه)، مشروطه ایران، فتح تهران و همچنین درون طول جنگ ایران و عراق اشاره کرد.
تنپوش
پوشش زنان سرپوش لچکلَچَک، کلاهی هست که زیر مـینا استفاده و با انواع سکههای قدیمـی، مروارید، سنگ و پولک تزیین مـیشود و انواع گوناگون دارد. سیخکی، ریـالی، صدف، کـه رایجترین آن ریـالی مـیباشد کـه از سکههای قدیمـی استفاده مـیشود.
مِیناروسری از جنس حریر و ابعاد بسیـار زیـاد بـه شکل مستطیل هست که بهصورت بسیـار ویژهای بـه سر مـیکنند. مِینا را با سنجاق محکم توسط بندی از یکسوی لچک بهسوی دیگر آن سرشان مـیآویزند کـه به آن سیزن گفته مـیشود و بعد موهای جلوی سر را تاب مـیدهند و از زیر لچک بیرون مـیآورند و در پشت مـینا پنـهان مـیکنند و آن موها را ترنـه مـینامند و با مـهرههایی با رنگهای گوناگون آن را تزئین مـیکنند کـه جلوهای خاص بـه زیبایی مـینا مـیدهد.
تنپوشِپیراهنی بـه نام جومـه یـا جوه است. این پیراهن معمولاً دو چاک درون اطرافِ کمر دارد و تا پایینِ کمر مـیرسد و زیر آن دامن بسیـار پرچینی بـه نام شولارقری مـیپوشند کـه برای تهیـه آن گاه از ۸ که تا ۱۰ متر پارچه استفاده مـیشود.
جلیقهرراهن پوشیده مـیشود کـه از جنسِ مخمل است. همچنین زنان بازوبندی (بازیبند) نیز بدست مـیکنند کـه با مـهرههای رنگی و سنگ تزیین مـیشود. البته استفاده از آن خیلی رایج نیست و بیشتر درون مراسم عروسی پوشیده مـیشود.
پوشش پایینتنـهاز شلواری معمولی و گیوه استفاده مـیشود. رنگ لباس زنان بختیـاری، الهام گرفته از طبیعت است. زنان و ان جوان درون رختهای خود از رنگهای روشن استفاده مـیکنند و رنگ لباس خانمهای مسن بـه دلیل احترام بـه سن و سال آنها تیرهاست.
پوشش مردانجامـهٔ مردان بختیـاری از اصیلترین نوع پوششهایی است، کـه پیشینـه آن بـه دورانِ ایران باستان بازمـیگردد. این جامـهٔ دیرینـه، از چهار بخش تشکیل شدهاست.
سرپوشکلاهی نمدی هست به رنگهای مشکی، قهوهای روشن و تیره و سفید کـه به آن کلاه خسروی هم گفته مـیشود. درون ابتدا خوانین کلاه سفید رنگ خسروی بسر مـیگذاشتند اما بعد از اینکه رضا شاه آنان را تخت قاپو (یکجانشین) کرد، آنان را از پوشیدنِ لباس بختیـاری نیز منع کرد، بـه همـین دلیل بـه مرور زمان کلاه سفید جای خود را بـه کلاه سیـاهِ مردم عادی داد. امروزه دیگر کودکان کلاه سفید خسروی بسر مـیگذارند. کلاه خسروی همانطور کـه از نامش پیداست، طرحش از کلاه خسروان، پادشاهان ساسانی است، کـه این خود نشان دهندهٔ قدمت تاریخی فرهنگ منطقه مـیباشد.
چوقادر ابتدا مردان بختیـاری بالاپوشی بـه نام قبا داشتند، کـه از کنار چاک داشت و همـینطور از آستینهای فراخی برخوردار بود اما بعد منع لباس توسط رضاشاه، بالا پوشی بـه نام چوقا کـه رعایـا آن را مـیپوشیدند متداول شد کـه دستباف زنان عشایر بود. چوقا از پشم بز بـه دو رنگ سیـاه و سفید تهیـه مـیشود و خاصیت ضدباران دارد. گرما را درون زمستان نگه مـیدارد و در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ مـیکند. نقشهای چوقا، ستونهایی کوتاه و بلند هستند و نقوشی کـه در بعد و پیش آن ترسیم شده، الهام گرفته شده از زیگوارات چغازنبیل هست که درون واقع نام چوقا از واژه چغازنبیل گرفته شدهاست. این ردای بلند، اولین بار مورد استفاده مادها قرار گرفت (که تصاویر آن بر گور دخمـههای مادی موجود است) همچنین درون بعضی از حجاریهای عهد ساسانی، بر تن بزرگان دیده مـیشود.
شلوار دبیتبرای پوششِ پایینتنـه از شلواری بـه رنگ مشکی استفاده مـیگردد کـه شلواری گشاد هست و از پارچهای موسوم بـه دبیت سیـاه رنگ دوخته مـیشود و از یکصد سال گذشته بـه این سوی، بـه دلیل استفاده از محصولات پارچهای کارخانـه دبیت منچستر انگلستان بـه آن شلوار دبیت نیز گفته مـیشود. از مجسمـه برنزی کـه در ایذه کشف گردیده و مجسمـه مرد شمـی نام دارد و در موزه ایران باستان نگهداری مـیشود، چنین بهنظر مـیرسد، کـه این شلوار از البسهٔ دوران اشکانی مـیباشد.
پا افزاربر نقوش بازمانده از پادشاهان هخا گونـهای پا افزار (کفش) بر پای پادشاهان پارسی نمایـان است، کـه شباهت زیـادی با آنچه بختیـاریها گیوه مـینامند، دارد. بطور کلی پوشش مردان بختیـاری بیش از دو هزار و هفتصد سال قدمت دارد، کـه این بیـانگر آنست کـه بختیـاریـان همانطور کـه زبان، نژاد و فرهنگ خود را از اختلاط و دست اندازی مصون داشته، پوشش و لباس خود را نیز محفوظ و اصیل نگاه داشتهاند.[۴۷]
جستارهای وابسته
- طوایف بختیـاری
- مشروطه ایران
- فتح تهران
- واکنش بـه سریـال دولتی سرزمـین کهن: پخش مجموعه تلویزیونی سرزمـین کهن از تلویزیون حکومتی جمـهوری اسلامـی ایران -که با توهین و تحریف تاریخ مردم بختیـاری همراه بود-[۴۸][۴۹] موجی از اعتراضات درون مناطق بختیـاری نشین و شخصیتهای تأثیرگذار این قوم را درون پی داشت.
پانویس
منابع
- بختیـاری، سرداراسعد. تاریخ بختیـاری. چاپ دوم. تهران: اساطیر، ۱۳۸۳. شابک ۹۶۴-۵۹۶۰-۲۹-۰.
- اماناللهی بهاروند، سکندر. قوم لر. چاپ نخست. تهران: آگاه، ۱۳۹۱. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۲۹-۱۳۵-۸.
- جین راف گارثویت، تاریخ سیـاسی اجتماعی بختیـاری، ترجمـه مـهراب امـیری، انتشارات انزان، تهران:۱۳۷۲
- Garthwaite, Gene R. Khans and Shahs: A Documentary Analysis of the Bakhtiyari in Iran. New York and Cambridge, U.K. : Cambridge University Press, 1983.
- خسروی، عبدالعلی. تاریخ و فرهنگ بختیـاری
- بنـه وار من ایل من (تاریخ بختیـاری بعد از ساسانیـان)، علی بهرامـی بهرامسری آسترکی، ۱۳۸۲٬۱۳۹۲
- حاجت پور، موسی. جامعهشناسی عشایر بختیـاری
- امانی، منصور. تاریخ ایذه و قوم بختیـاری
- مددی، حسین. «جایگاه موسیقی درون ایل بختیـاری». چیستا، ش. ۱۷۱ (مـهر ۱۳۷۹): ۲۸ که تا ۳۱.
- مددی، حسین. «باورها و افسانـههای بختیـاری». چیستا، ش. ۱۴۶ و ۱۴۷ (فروردین ۱۳۷۷): ۴۹۲ که تا ۴۹۸.
- کریمـی، اصغر. «بختیـاری». مقاله. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامـی. بازبینیشده درون ۱۴۳ دی ۱۳۹۱.
- امـیراحمدی، بهرام. «بختیـاری (۲)». مقاله. دانشنامـه جهان اسلام. بازبینیشده درون ۱۴۳ دی ۱۳۹۱.
Encyclopedias
- J. -P. Digard, G. L. Windfuhr, A. Ittig. “BAḴTĪĀRĪ TRIBE”. In Encyclopædia Iranica. vol. 3. Bibliotheca Persica Press, December 15, 1988. Retrieved December 15, 1988.
- Beck, Lois. «Bakhtiari». Encyclopedia.com، 2004. بازبینیشده درون 19 Oct. 2014.
پیوند بـه بیرون
- Bakhtiari Language at Ethnologue
- داریوش رجبیـان،«روایت کوچ بختیـاریها»، جدید آنلاین، ۱۱ آبان ۱۳۸۹. گزارش مصور: (با سرعت بالا)،(با سرعت پائین).
پیوند بـه تارنمای فیلم مستند «الفبای بختیـاری» ساختهٔ دکتر سیما صدیق، استاد دانشگاه Sacred Heart. پیوند مستقیم بـه عکسهای مربوط بـه فیلم مستند.
[مردم بختیـاری - ویکیپدیـا، دانشنامـهٔ آزاد لر یعنی بختیاری بختیاری یعنی لر]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 12 Nov 2018 14:42:00 +0000