پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو
→
۱۱۴۸/۱۷۳۶–۱۱۶۳/۱۷۹۶ ←
←
←
پرچم نشان نظامـی
فارسی (زبان درباری، عادل علی نیا آستارا زبان رسمـی کشور)[۳][۴]دین اسلام تشیع ساختار سیـاسی پادشاهی شاه - ۱۱۴۸–۱۱۶۰ ۱. عادل علی نیا آستارا نادرشاه ۲. عادل علی نیا آستارا عادل شاه ۳. ابراهیمشاه ۴. شاهرخشاه تاریخچه - تأسیس ۱۱۴۸/۱۷۳۶ - انقراض ۱۱۶۳/۱۷۹۶
افشاریـان، نام دودمانی ایرانی[۵] (۱۱۶۳–۱۱۴۸ قمری و ۱۷۹۶–۱۷۳۶ مـیلادی) و اعضای یک سلسله[۶] بودند کـه بر ایران فرمانروایی د. بنیـانگذار این دودمان نادرشاه افشار بود.
نادرشاه از ایل افشار بود کـه از ایلهای ترکمان بودند درون اوایل دوره صفوی به منظور نگاهبانی از مرزهای ایران درون برابر هجوم ازبکها از آذربایجان (در شمال غرب ایران و شرق ترکیـه کنونی)، بـه خراسان کوچانده شدند.
موقعیت ایل افشار درون ایران دوره صفوی
نادرشاه افشار درون سال ۱۰۶۶ خورشیدی درون ایل افشار درون درگز درون شمال خراسان بـه دنیـا آمد. این ایل بـه دو شعبه بزرگ تقسیم مـیشد: عادل علی نیا آستارا یکی قاسملو و دیگری قرخلو؛ نادر شاه افشار از شعبه اخیر بود. طایفه قرخلو را شاه اسماعیل از آذربایجان بـه خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمـین، درون نواحی ابیورد و درگز و باخرز که تا حدود مرو جای داد؛ که تا در برابر ازبکان و ترکمانان مـهاجم سدی باشند. تعداد بسیـاری از این ایلها درون زمان شاه عباس اول درون ایل شاهسون ادغام گشتند.
دوران پادشاهی شاهان افشار
نادرشاه افشار (از سال ۱۱۱۵ که تا سال ۱۱۲۶ خورشیدی)
رضاقلی مـیرزا افشار (از سال ۱۱۱۵ که تا سال ۱۱۱۹ خورشیدی) بهعنوان نایبالسلطنـه حکم پادشاهی داشت.
نصرالله مـیرزا افشار (از سال ۱۱۱۹ که تا سال ۱۱۲۶ خورشیدی) بهعنوان نایبالسلطنـه حکم پادشاهی داشت.
عادلشاه افشار (از سال ۱۱۲۶ که تا سال ۱۱۲۷ خورشیدی)
ابراهیمشاه افشار (ازسال ۱۱۲۷ که تا سال ۱۱۲۸ خورشیدی)
شاهرخشاه افشار (ازسال ۱۱۲۸ که تا سال ۱۱۲۹ خورشیدی) دوره دوم (از سال ۱۱۳۰ که تا ۱۱۷۵ خورشیدی) حاکم مشـهد،
نصرالله مـیرزا دوم (از سال ۱۱۴۷ که تا سال ۱۱۶۰ خورشیدی) بهعنوان نایبالسلطنـه حکم پادشاهی داشت.
نادر مـیرزا افشار (از سال ۱۱۶۰ که تا سال ۱۱۷۵ خورشیدی) بهعنوان نایبالسلطنـه حکم پادشاهی داشت.
نادرشاه
نادرشاه کـه مؤسس سلسله افشاریـه هست در روز ۱۶ مرداد ۱۰۶۷ خورشیدی (برابر با ۲۸ محرم سال (۱۱۰۰ ه. ق)) درون دستگرد درگز بـه دنیـا آمد. او درون ده سالگی سوارکاری توانا بود و مـیتوانست بـه تیراندازی، زوبینافکنی و شکار بپردازد. هنوز بـه ۱۸ سالگی نرسیده بود کـه همراه با مادرش درون یکی از یورشهای ازبکهای خوارزم بـه اسارت آنها درآمد. بعد از مدت کوتاهی از اسارت گریخته و به خراسان برگشت و در خدمت حکمران ابیورد باباعلی بیگ بود کـه به صورت تفنگچی درون مـیآید. او بعد از مدتی بـه سمت ایشیک آقاسی باشی درون دربار کوچک بابا علی ترقی مـیکند. از مـهمترین دلاوریهای نادر درون نزد بابا علی درون جنگ با ترکمانان یموت بـه سرکردگی شخصی بـه نام محمد علی روباه بود کـه سرانجام ترکمانان شکست خوردند و ۱۵۰۰ نفراز افراد محمد علی روباه اسیر شدند. بابا علی بعد از این نبرد با ازدواج با مادر بیوه نادر روابط خود را با او تحکیم بخشید و نادر با ازدواج با بابا علی روابط خود را با او نزدیکتر کرد. مـیوه نخستین ازدواج نادر با بابا علی رضاقلی بود؛ همسر نادر بعد از پنج سال درگذشت. بعد از درگذشت او نادر با او ازدواج کرد و از آن ازدواج صاحب دو فرزند بـه نامهای نصرالله و امامقلی شد. نتیجه این نزدیکیها تسلط نادر بر دژ کلات درون خراسان درون سال (۱۱۳۴ ه. ق) بود.
در این هنگام افغانهای غلزایی بـه رهبری مـیروویس افغان درون قندهار شورش د. مقارن شورش افاغنـه غلزایی درون قندهار، افاغنـه ابدالی کـه دشمنی دیرینـهای با غلزاییـان داشتند نیز شورش و هرات را تصرف د. بابا علی نیز درون جنگ با ابدالیها کشته شد (۱۱۲۹ ه. ق). بعد از بابا علی، فرزندش قربانعلی بـه قدرت رسید اما بـه دلیل بیماری قدرت را بـه نادر، شوهر ش واگذار کرد. نادر نیز درون زمان قربان علی بـه رویـارویی ترکمانان یکه رفت و آنها را قلع و قمع کرد. بعد از بازگشت بـه درگز، برادر همسرش قربان علی درگذشت. جسد قربان علی جهت تدفین بـه مشـهد شد. درون این هنگام از اصفهان صفی قلی خان زیـاد اوغلو بـه عنوان فرمانده و حسن علی خان بـه عنوان حاکم بـه سوی درگز روانـه شدند. حمله شیر قاضی خان، حاکم خیوه کـه نقشـه سرکوبی ابدالیهای افغان را بـه هم ریخته بود، ابتدا توسط صفی قلی خان زیـاد اوغلو و نادر دفع شد اما ابدالیـان کـه سرسخت و رعبانگیزتر از ازبکها نشان مـیدادند، قزلباشـها را درون کافر قلعه شکست دادند.
صفویـان بعد از سقوط اصفهان
پس از مرگ مـیرویس، محمود افغان قدرت را درون دست گرفت و علیـه حکومت مرکزی یـاغی شد و از راه کویر اصفهان را تصرف کرد. با سقوط اصفهان و قتل شاه سلطان حسین، پسر او بـه نام شاه تهماسب دوم صفوی کـه از اصفهان بـه قزوین گریخته بود خود را پادشاه ایران خواند (۱۱۳۵ ه. ق). سپس از آنجا بـه سوی آذربایجان رفت که تا با ابراهیم پاشا حاکم عثمانی ارزروم مقابله کند، بعد از این شکست شاه تهماسب دوم کـه تمام درها را بـه روی خود بسته دید، بـه سوی مازندران و استرآباد حرکت کرد. درون همـین حین فرستادهای بـه نام اسماعیل بیگ بـه سنت پترزبورگ فرستاد. او درون یک پیمان موسوم پیمان سنت پترزبورگ تمامـی صفحات شمالی ایران را بـه روسیـه واگذار کرد اما این پیمان هیچگاه توسط شاه تأیید نشد. اسماعیل بیگ نیز ۲۰ سال بـه آستراخان تبعید شد.[۷]
خراسان بعد از سقوط اصفهان
پس از حمله محمود افغان بـه اصفهان شخصی بـه نام ملک محمود سیستانی درون سیستان، قهستان و سبزوار ادعای سلطنت کرد. مشـهد نیز بدست یکی از اوباش شـهر بـه نام حاجی محمد افتاد اما بـه زودی توسط افراد ملک محمود دستگیر و کشته شد. بعد از تصرف مشـهد، سران قبایل خراسان از جمله نادر نزد ملک محمود اظهار اطاعت د. سرانجام بـه نام ملک محمود درون سال سکه ضرب شد؛ ولی نادر و طهماسب بیگ جلایری، حاکم ناحیـه آب گرم درون این هنگام از اطاعت ملک محمود روی برتافتند و یـاغی شدند و کلات را از نیروهای ملک محمود باز بعد گرفتند. سپس با کمک مالی شیر قاضی خان خیوهای توانستند فرماندهان ملک محمود مانند عاشورخان بابالو و جعفر خان شاذلو را شکست دهند. دو اتفاق درون جنگ نادر با ملک محمود سبب تقویت نیروهای او شد، یکی اینکه درون این زمان شاه طهماسب کـه آوازه نادر را درون گرگان شنیده بود، فرمان جمعآوری سپاه را بـه فتحعلی خان قاجار سپرد و دومـی ترکمانان علی ایلی و یمری خواهان کمک نادر درون برابر ترکمنهای یموت و گوگلان بودند. نادر بعد از استحکام موقعیتش درون مرو و در مـیان اکراد چمـیش گزیک توانست مشـهد را با کمک نیروهای شاه طهماسب دوم بـه تصرف درآورد.[۷]
حکومت مشترک شاه طهماسب دوم با نادر
پس از تسخیر مشـهد، اختلاف مـیان نادر کـه پس از تصرف مشـهد بـه او لقب طهماسب قلی خان داده بودند و فتحعلی خان بالا گرفت. نادر با زیرکی اتهام همکاری فتحعلی خان با ملک محمود را بـه شاه گزارش داد. بدین طریق توانست از شر فتحعلی خان رها شود. بدین ترتیب فتحعلی خان درون ۱۴ صفر ۱۱۳۹ بـه قتل رسید. دومـین مشکل نادر نیز افاغنـه بودند کـه توانست آنها را درون مـهماندوست، درهخوار، مورچهخورت شکست دهد. بعد از دفع شر افاغنـه، طهماسب فرمان ایـالات خراسان، کرمان و مازندران را بـه او داد و همچنین دو ش را بـه ازدواج او درآورد.[۸] بعد از غلبه نادر بر افاغنـه درون دشت زرقان، طهماسب خان جلایر را با دوازده هزار نیرو به منظور تنبیـه مدعیـان فارس و بنادر جنوب بـه گرمسیرات و لار فرستاد. نتیجه این لشکرکشی گرفتن سیصدهزار تومان از متمردین بود کـه صد هزار تومان بـه رسم پیشکش بـه نزد شاه فرستاده شد. درون این هنگام نادر از عثمانی خواست که تا سرزمـین ایران را ترک کند. نادر بعد از گشت و گذار درون جنوب غرب ایران کرمانشاه، نـهاوند و ملایر را از دست عثمانیها خارج کرد. بعد از آن تبریز و ارومـیه بـه تصرف قوای ایران درآمد.[۹]
پس از ترک هرات توسط نادر، قبایل ابدالی بـه رهبری ذوالفقار خان شورش د. حاکم تعیینی نادر، اللهیـارخان غلزایی را از آنجا راندند. اهمال ابراهیم خان، برادر نادر درون مواجه شدن با افاغنـه، سبب تصرف مشـهد بـه دست افاغنـه شد. بعد از بازگشت نادر از غرب، بعد از محاصره یک ساله توانست شـهر هرات (۱۱۴۴ ه. ق) را بـه تصرف درآورد. نادر بعد از بازگشت از هرات بـه بازسازی صحن مقدس علی بن موسی پرداخت.[۱۰]
در غیـاب نادر، شاه طهماسب دوم فرصت را به منظور ابراز وجود خود غنیمت شمرد و برای بازپسگیری سرزمـینهای اشغالی غرب ایران بـه سوی تبریز حرکت کرد ولی بـه دلیل اینکه از تجربهٔ واقعی به منظور کارگردانی درون مـیدان جنگ بهرهمند نبود و همچنین کمبود تدارک آذوقه کافی، درون ایروان از نیروهای عثمانی شکست خورد. پیروزی ترکها درون ایروان منجر بـه اشغال ایـالات غربی ایران بـه دست عثمانیها شد. طهماسب بعد از شکست، ابتدا بـه سوی همدان و سپس اصفهان عقبنشینی کرد. شـهر بـه مناسبت ورود شاه چراغانی شده بود. بساط عیش و عشرت شاه فرصتی را به منظور تعدی حکام و سپاهیـان بـه توده مردم فراهم کرد.[۱۱]
نادر از شکست شاه طهماسب دوم به منظور تحریک احساسات و تهییج مردم علیـه او استفاده کرد. درون این هنگام نیز نادر عهدنامـهای را با روسها درون رشت امضا کرد کـه براساس این عهدنامـه روسها از ادعای خود نسبت بـه آستارا و رشت دست برداشتند و ایران بـه روس اجازه داد که تا شـهرهای شمالی رود کر را که تا آزادسازی ایروان درون اختیـار داشته باشند (عهدنامـه صلح رشت رمضان ۱۱۴۴ ه. ق).[۱۲]
سرانجام نادر به منظور مقابله با عثمانی از خراسان حرکت کرد و در قم توقف نمود. شاه از ترس خود درون اصفهان ماند و نادر را همراهی نکرد. نادر با شکایت اطرافیـان شاه راه خود را بـه سوی اصفهان کج کرد. درون ۱۷ ربیعالاول ۱۱۴۵ ه.ق طهماسب را از سلطنت عزل و کودک شیرهخواره او را بـه عنوان عباس سوم جانشین او کرد و خود نادر بـه عنوان نایبالسلطنـه، زمامدار واقعی ایران شد.[۱۲]
جنگ اول نادر با عثمانیها
نادر بعد از خلع شاه طهماسب دوم به منظور جنگ با عثمانی ابتدا عازم کرکوک شد و پس از رسیدن نیروهای آذربایجان بـه او بغداد را بـه محاصره گرفت. نادر قریب یک سال بغداد را درون محاصره داشت و با اینکه قحطی درون مـیان مردم آنجا افتاد احمد پاشا دلیرانـه مقاومت کرد. عاقبت سلطان عثمانی سردار شـهیر خود توپال عثمان پاشا را کـه مدّتها درون اروپا درون جنگهای با مسیحیـان مجرّب شده و به پیروزیهایی بـه دست آورده بود با ۱۰۰۰۰۰ تن سپاهی بـه مدد احمد پاشا فرستاد. با آمدن قوای تازهنفس توپال عثمان پاشا سپاهیـان ایران منـهزم گشته و به کرمانشاه رفتند و احمد پاشا نیز درون ۱۱۴۶ ه.ق توانست بغداد را نجات دهد.[۱۳]
نادر درون ۲۲ ربیعالثانی ۱۱۴۶ از همدان عازم عراق عرب شد و درآب دیـاله بیست هزار نفر سپاهیـان عثمانی را کـه در آنجا مقیم بودند مغلوب و پراکندهساخت و با اینکه درون اینجا شنید کـه محمّد خان بلوچ حاکم کهگیلویـه و خوزستان طغیـان کرده بـه آن اعتنایی ننمود و راه کرکوک را پیش گرفت و در قریـه لیلان سه فرسنگی کرکوک سپاه توپال عثمان پاشا را شکست داد سپس بطرف دیـاله برگشت که تا سپاه خراسان و کرمان و اردلان و کرمانشاه نیز برسند و برای گرفتن بغداد حرکت کنند. برگشتن نادر بـه طرف دیـاله توپال عثمان پاشا را باین خیـال انداخت کـه سردار ایران بـه علّت ضعف قوا عقبنشینی کرده بـه همـین پندار بـه عقب او تاخت ولی سپاه او درون مقابله با لشکریـان ایران شکست خوردند و توپال عثمان پاشا کشته شد. درون اوایل جمادیالثانیّ ۱۱۴۶ احمد پاشا والی بغداد با نادر بنام دولت عثمانی صلح کرد.[۱۴]
شورش محمد خان بلوچ درون جنوب ایران
نادر هم کـه عجله به منظور سرکوبی محمد خان بلوچ داشت با وجود اینکه فتح بغداد نزدیک بود باین صلح رضا داد و بسرعت عازم شوشتر شد. نادر بـه دلیل حمایت اعراب آنجا از محمد خان بلوچ با خشم تمام بـه شوشتر آمد و سپاهیـان بیباک خود را درون غارت آن شـهر و هتک ناموس مردم آزاد ساخت و ایشان درون این مرحله مرتکب فجایع و رسوائی هائی شدند. محمّد خان بلوچ با آنکه درون حدود کهگیلویـه جلوی لشکریـان نادر را بسختی گرفت عاقبت از او شکست خورد و به لار گریخت. نادر خود بـه شیراز رفت و از جانب خویش طهماسب قلی خان جلایر را بـه لار فرستاد و او محمّد خان بلوچ را درون ۱۱۴۷ دستگیر نمود و به خدمت نادر کـه در اصفهان بود فرستاد و به فرمان او کور شد و محمد خان تاب این حال را نیـاورده درون زندان خود را کشت.[۱۵]
جنگ دوم نادر با عثمانیها
نادر چون از جانب محمّد خان بلوچ آسوده خیـال شد از اصفهان بـه سوی آذربایجان رفت و در اردبیل معلوم بر او شد کـه پاشایـان عثمانی از قبول مصالحهای کـه او و احمد پاشا بسته بودند نارضایتی دارند و دولت عثمانی نیز عبدالله پاشا کوپریلیزاده والی مصر را با لشکری تازه بـه سمت ایران روانـه داشته و اختیـار جنگ و صلح را باو دادهاست. خان افشار بدون تأمّل از اردبیل بـه شروان کـه تحت تسلط سرخای خان لکزی دست نشانده سلطان عثمانی بود تاخت و در ۲۵ ربیع الاوّل ۱۱۴۷ از نـهر کورا گذشته داخل شماخی شد و سرخای فرار کرد و از پاشایـان مقیم تفلیس و گنجه کمک خواست. نادر سردار معروف خود طهماسب قلی خان جلایر را کـه از کار فارس و دفع محمّد خان بلوچ آسوده شده بود بـه تعقیب سرخای فرستاد و سرخای بعد از یکی دو شکست دیگر کـه از دست سپاهیـان ایران بـه بلاد چرکس گریخت و داغستان بـه تصرّف درآمد. نادر بعد از آسوده شدن خیـالش از داغستان بـه گنجه رفت و صفی خان بغایری را هم بـه محاصره تفلیس فرستاد. نادر بـه مدد تعلیمات سفیر روس و مـهندسینی کـه به دعوت او از باکو آمدند محاصره را شدّت داد روسها بـه دلیل دخالت خان کریمـه درون روسیـه درون بهار سال ۱۱۴۸ درون گنجه عهدنامـه اتحادی بر ضدّ عثمانی با ایران بستند.[۱۶] در موقعیکه نادر و سرداران او بـه محاصره این چهار قلعه مشغول بودند عبد اللّه پاشا با ۰۰۰، ۷۰ سوار و ۰۰۰، ۵۰ پیـاده به منظور تعرّض بـه سپاه نادر بـه حدود ایروان آمد و در جلگه باغ آورد یـا مرادتپّه با او روبرو شد. نادر درون ۲۶ محرّم ۱۱۴۸ درون این محلّ لشکر عثمانی را شکستی عظیم داد. درون نتیجه این فتح گنجه و تفلیس هر دو تسلیم شدند لیکن ایروان و قارص هنوز پایداری مـید. اولیـای عثمانی احمد پاشا والی بغداد را مأمور عقد صلح با طهماسبقلیخان د و حاضر شدند کـه ایروان را هم تسلیم کنند بشرط آنکه قارص بتصرّف ایشان بماند. باین ترتیب درون اوایل سال ۱۱۴۸ صلح سابق بین عثمانی و طهماسبقلیخان از طرف بابعالی تصویب شد و ولایـات غربی و شمال غربی ایران مسترد گردید.
به سلطنت رسیدن نادر
۹۲۸–۱۰۴۳ صفاریـان
۸۶۷–۱۰۰۲ آل بویـه
۹۳۴–۱۰۵۵ سامانیـان
۸۷۵–۹۹۹ غزنویـان ۹۶۳–۱۱۸۶ سلجوقیـان ۱۰۳۷–۱۱۹۴ خوارزمشاهیـان ۱۰۷۷–۱۲۳۱ ایلخانان ۱۲۵۶–۱۳۳۵ چوپانیـان
۱۳۳۵–۱۳۵۷ مظفریـان
۱۳۳۵–۱۳۹۳ جلایریـان
۱۳۳۶–۱۴۳۲ سربداران
۱۳۳۷–۱۳۷۶ تیموریـان ۱۳۷۰–۱۴۰۵ قراقویونلو
۱۴۰۶–۱۴۶۸ تیموریـان
۱۴۰۵–۱۵۰۷ آققویونلو
۱۴۶۸–۱۵۰۸ مرعشیـان
۱۳۵۹–۱۵۸۲ معاصر اولیـه صفویـان
۱۵۰۱–۱۷۲۱ هوتکیـان
۱۷۰۹–۱۷۳۸ افشاریـان ۱۷۳۸–۱۷۵۰ زندیـان
۱۷۵۰–۱۷۹۴ افشاریـان
۱۷۵۰–۱۷۹۶ قاجاریـان ۱۷۹۶–۱۹۲۵ معاصر دودمان پهلوی ۱۹۲۵–۱۹۷۹ دولت موقت ایران ۱۹۷۹–۱۹۸۰ جمـهوری اسلامـی ۱۹۸۰–امروز
گاهشمار تاریخ ایران
تاریخ اقتصاد ایران
تاریخ آموزش درون ایران
تاریخ نظامـی ایران
تاریخ دریـانوردی ایران
- نمایش
- بحث
- ویرایش
بعد از ختم این غائله نادر بـه سرکوبی پادشاه عاصی گرجستان و شورشیـان داغستانی و لزکی رفت و پس از آنکه درون جمـیع این نقاط از طرف خود مأمورینی گذاشت درون هشتم رمضان ۱۱۴۸ بـه ساحل ارس آمد و در صحرای مغان اردو زد و در آنجا و در روز ۲۴ شوّال ۱۱۴۸ بـه ازای پنج شرط بـه پادشاهی انتخاب شد کـه آن شروط عبارت اند از: ۱- ایرانیـان از عقاید گذشته خود نسبت بـه اهل سنّت دست بردارند که تا اهل سنّت، مذهب جعفری را همچون مذاهب چهارگانـه اهل سنت و به عنوان پنجمـین آنها بشمارند. ۲- درون خانـه کعبه کـه ارکان اربعه آن بـه ائمّه مذاهب اربعه سنّت تعلّق دارد یک رکن نیز بـه امام جعفری تعلق بگیرد. ۳- هر ساله از طرف ایران امـیر حاجی تعیین شود کـه مانند امرای حاج شام و مصر حجّاج ایرانی را بـه کعبه ببرند و دولت عثمانی با او نیز مانند امرای حاجّ دیگر معامله نماید. ۴- اسرای طرفین آزاد شوند و خرید و فروش ایشان موقوف گردد ۵- سفیری از هر یک از دو دولت درون پایتخت یکدیگر باشند و امور مملکتین را بر وفق مصلحت فیصل دهند. نادر شاه بعد از جلوس رضا قلی مـیرزا را بـه معاونت طهماسب قلی خان جلایر بـه ایـالت خراسان و برادر خود ابراهیم خان ظهیر الدّوله را بـه حکومت آذربایجان منصوب نمود[۱۷]
اقدامات نادر بعد از رسیدن سلطنت
پس از ختم مجلس مغان محمّد تقی خان بیگلری بیگی فارس بـه علّت نفاقی کـه ما بین اعراب ساکن بحرین وجود داشت بـه سهولت بر آنجا دست یـافت. نادر شاه بعد از ختم مجلس مغان به منظور تنبیـه ایل بختیـاری کـه پیوسته درون سرکشی بودند بـه اصفهان آمد و به یـاری سپاهیـان اصفهان و کهگیلویـه بر علیمراد خان چهار لنگ سرکرده این طایفه غالب و مسلّط گردید و دست و پای او را برید و چشم او را کند و پس از یک ماه زدوخورد درون مـیان کوههای صعب العبور بختیـاری درون جمادیالثانی ۱۱۴۸ بـه اصفهان برگشت.
فتح قندهار
نادر بعد از تنبیـه بختیـاریها بـه فکر برانداختن افاغنـه غلزایی درون قندهار کـه گورکانیـان هند نیز از آنجا پیوسته درون خاک ایران تحریکات مـید افتاد. بعد از رسیدن نادر بـه پای حصار قندهار چون دانست کـه گشودن آنجا بـه حمله مـیسّر نیست تصمـیم گرفت کـه با طول محاصره محصوران را از پا درآورد اما سرانجام نادر با کمک بختیـاریها یکی از برجهای شـهر را با حمله گرفتند و قندهار درون ۲۳ ذی الحجّه ۱۱۵۰ از پا درآمد. پس از فتح قندهار نادر با افاغنـه غلجائی بـه مـهربانی رفتار نمود، حسین را بـه حبس بـه مازندران فرستاد و جمعی از غلزاییـان را بـه حدود نیشابور کوچاند و اکثر سکنـه قندهار کهنـه را بـه نادرآباد آورد و این شـهر جدید بـه تدریج جای قندهار کهنـه را گرفت.[۱۸]
فتح هند
نبرد کرنالنادر از زمان فتح اصفهان که تا این تاریخ چند بار سفرایی بـه دهلی فرستاده و از محمّد شاه تجدید روابط حسنـه سابق و جلوگیری از ورود افاغنـه غلجائی را بـه خاک هند خواستار شده و هر بار از محمّد شاه جوابهایی غیرمطلوب شنیده بود حتّی درون دفعه آخر یعنی درون ۱۱۵۰ محمّد شاه سفیر نادر را اجازه مراجعت نداد و قریب یک سال او را بیـهوده درون دهلی معطّل کرد.
در اوایل سال ۱۱۵۱ چون نادر از برنگشتن سفیر خود متغیّر بود فرمانی مؤکّد بـه دهلی پیش او فرستاد کـه به عجله بـه ایران برگردد و خود او بـه فتح غزنین و کابل نائل آمد. نادر بعد از تسخیر این نقاط و هفت ماه اقامت درون کابل چون باز درون جواب پیغامـهای خود بـه محمّد شاه بیاعتنائی دید بـه سمت جلالآباد حرکت نمود و پس از تسخیر معابر هند شمال غربی درون رمضان داخل درون جلگه پنجاب شد و در پیشاور بود کـه خبر قتل برادرش ابراهیم خان ظهیر الدّوله بدست لزکیهای داغستان بـه او رسید اما از حرکت بازنایستاد درون پی ماجراجویش درون هند متوجه محمّد شاه با ۰۰۰، ۳۰۰ جنگی و ۰۰۰، ۲ زنجیر فیل و ۰۰۰، ۲ عرّاده توپ از دهلی حرکت کرده و به محلّ کرنال واقع درون ساحل نـهر جمنا و بیست فرسنگی شمال دهلی آمدهاست. نادر بـه سهولت درون ۱۵ ذیالقعده درون جلگه کرنال لشکریـان بیشمار محمّد شاه را شکست داد.[۱۹]
کشتار دهلیدر روز یـازدهم ذی الحجّه بین عدهای از اهالی شـهر و چند تن سپاهی نادر نزاع درگرفت و بین مردم شـهرت یـافت کـه محمّد شاه نادر را درون مـهمانی مسموم کرده. انتشار این خبر اهل دهلی را بشورش واداشت و جمعی از سپاهیـان نادری درون این شورش بـه قتل رسیدند. صبح روز بعد چون نادر فهمـید کـه قریب ۷۰۰ از همراهان او بـه قتل رسانده و احدی از امرای هند هم درون کار خواباندن انقلاب اقدامـی ننموده حکم قتلعام دهلی را صادر کرد و لشکریـان او از سه ساعت از روز گذشته که تا چهار بعد از ظهر باین حرکت کـه در نتیجه آن قسمت مـهمّی از شـهر سوخت و قریب بـه ۰۰۰، ۲۰ تن کشته شدند مشغول بودند. عاقبت نادر بـه شفاعت محمّد شاه و نظام الملک و قمر الدّین خان بـه قطع کشتار امر داد و بقیّه مردم را عفو نمود. محمّد شاه حکم کرد کـه در تمام ممالک او بنام نادر سکّه و خطبه را جاری سازند و امرا و اعیـان هر کدام از جواهر و نقدینـه پیشکشی قابلی تقدیم نادر نمایند. ایشان هم بـه مـیل یـا عنف اطاعت د و از این ممرّ بالغ بر ۱۵ کرور نصیب نادر گردید. قیمت نفایسی را کـه نادر از هند بدست آورده از ۰۰۰، ۵۰۰، ۸۷ لیره انگلیسی که تا ۰۰۰، ۰۰۰، ۳۰ لیره تخمـین زدهاند و از آن جمله بودهاست تخت طاووس و قطعه الماس معروف کوه نور. نادر بتمام سران سپاه خود و امرای هند انعامهای لایق داد و مالیـات سه ساله ایران را بخشید (اگرچه این قسمت را بعدها بزور از مردم بعد گرفت) و بدست خود تاج سلطنت را بر سر محمّد شاه گذاشت محمّد شاه هم ممالک طرف مغرب سند یعنی غزنین و کابل و قسمتی از پنجاب را بنادر واگذاشت و پادشاه ایران بعد از پنجاه و هفت روز اقامت درون دهلی درون ۷ صفر ۱۱۵۲ بـه طرف سند حرکت نمود.[۱۹]
حمله بـه خیوه
نادر درون شعبان ۱۱۵۳ بر خیوه دست یـافت ایلبارس خان را گرفت و حکم بـه قتلش داد و یکی از نوادگان چنگیز را بـه حکومت آنجا گماشت. سپس بـه مشـهد آمد و به تهیّه سپاه به منظور سرکوبی لزکیها کـه برادرش ظهیر الدّوله را کشته بودند مشغول شد.
سوء قصد بـه جان نادر
نادر درون دوّم محرّم ۱۱۵۴ از مشـهد بـه عزم داغستان حرکت نمود و در موقعیکه از خیـابان بین جنگلهای سوادکوه مـیگذشت درون ۲۸ صفر تیری درخت بر او انداختند.[۲۰]
حمله بـه داغستان
این ضربت سخت خیـال نادر را پریشان کرد و رضا قلی مـیرزا را کـه در رکاب بود درون طهران گذاشت و خود بـه داغستان رفت درون این سفر اگرچه بعضی از رؤسای طوایف لزکی از درون اطاعت درآمدند لیکن غالب سکنـه داغستان بـه قلل جبال پرارتفاع پناه گرفتند و از هر طرف بـه تعرّض اردوی نادر دست زدند و لطمات بسیـار بـه ایشان وارد آوردند حتّی موقعی بـه خیمـه خود نادر نیز تعرّض رساندند. درون رمضان ۱۱۵۴ موقعیکه نادر هنوز درون داغستان بود غلامـی را کـه مرتکب انداختن تیر درون جنگل سوادکوه شده بود بخدمت او آوردند. نادر او را کور کرد.[۲۰] شخصی بنام سام مـیرزا کـه به ادّعای فرزندی شاه سلطان حسین درون آذربایجان بـه سلطنت طلبی برخاسته و محمّد خان پسر سرخای خان لزگی و خوانین دربند و داغستان را با خود همدست نموده بود. نادر بـه توسّط نصر اللّه مـیرزا و چند تن از سرداران خود انقلاب این حدود را بالاخره خواباند و سام مـیرزا درون ذیالقعده ۱۱۵۶ دستگیر گردید.[۲۱]
جنگ سوم نادر با عثمانیها
رجال عثمانی بعد از اطّلاع بر شرایط نادر چهار مادّه آن را پذیرفتند ولی از قبول مذهب جعفری بـه عنوان خامس مذاهب سنّت استنکاف د و آن را بدعت درون دین دانستند نادر درون نامـه مؤدّبانـهای کـه به سلطان عثمانی نوشت بـه او فهماند کـه اگر بیش از این درون پذیرفتن شرایط او تعلّل رود بـه خاک عثمانی حمله خواهد کرد و شرایط خویش را بـه زور خواهد قبولاند. نادر درون اوایل سال ۱۱۵۶ بـه صحرای مغان آمد و از آنجا به منظور حمله بـه خاک عثمانی توپخانـه خود را بـه کرمانشاه فرستاد. احمد پاشا والی بغداد از درون صلح خواهی درآمد ولی نادر کـه خیـالش تحمـیل شرایط خود بر باب عالی بود بـه تصرّف عتبات و کرکوک و موصل پرداخت دولت عثمانی درون اواخر سال ۱۱۵۶ از نادر تقاضا کرد کـه دست از جنگ بردارد که تا طرفین بار دیگر درون باب مسائل مذهبی بـه مذاکرات بپردازند نادر بـه وان برگشت و قرار شد کـه از طریق سیـاسی حلّ اختلاف بـه عمل آید. درون اوایل ۱۱۵۸ بنادر خبر رسید کـه محمّد یکن پاشا با چندین سرعسگر لشکر فراوانی از سمت ارزروم و قارص و دیـار بکر و موصل عازم حمله بـه ایران است. یکن پاشا با ۰۰۰، ۱۵۰ سوار و ۰۰۰، ۴۰ پیـاده بـه مراد تپه رسید و جنگ درون یـازدهم رجب ۱۱۵۸ شروع شد. نادر یکن پاشا و سپاهیـان او را محاصره کرد و راه آذوقه را بر ایشان بست و در این هنگام باو خبر رسید کـه نصر اللّه مـیرزا هم درون نزدیکی موصل بـه فتح بزرگی نایل آمده. یکن پاشا درون محاصره مرد و رشته نظم لشکریـانش از هم گسیخت و ۰۰۰، ۱۲ تن از ایشان درون معرکه کشته شدند و توپخانـه و ۰۰۰، ۵ اسیر از آن لشکر بـه دست سپاه نادری افتاد.[۲۲] از جانب خود مـیرزا مـهدی خان الممالک استرآبادی و مصطفی خان شاملو را بـه استانبول فرستاد و ایشان درون دهم محرّم ۱۱۶۰ بین دولتین ایران و عثمانی بـه شرایط ذیل عهدنامـهای بستند: ۱- حدود مملکتین همان حدودی باشد کـه در ۱۰۴۹ بین سلطان مراد چهارم و شاه صفی مقرّر شده. ۲- طرفین از این بـه بعد از دشمنی و اقدام بـه امور منافی صلح خود داری نمایند. ۳- پاشایـان عثمانی حجّاج ایرانی را سالم از محلّی بـه محلّ دیگر برسانند. ۴- طرفین سفرایی بمدّت سه سال بـه خرج طرف مقابل بـه پایتخت یکدیگر بفرستند. ۵- حکّام سرحدّی از حرکات منافی دوستی دست بردارند، اهالی ایران از سبّ خلفا خودداری کنند و مأمورین دو طرف از تجّار یکدیگر باج و خراج خلاف قاعده مطالبه ننمایند.[۲۳]
شورشهای اواخر حکومت نادر
شورش محمد تقی خان شیرازیشورش محمّد تقی خان بیگلربیگی فارس بود درون ۱۱۵۶ کـه در طی حمله بعمان با سرداران همراه خود نساخته و از استقلال دم زده بود. نادر محمّد حسین خان قرخلو را بـه تنبیـه او فرستاد و این سردار شیراز را مسخّر و محمّد تقیخان را دستگیر نمود و او را کور و مقطوع النسل ساخت.[۲۴]
شورشهای دیگرشورش محمد حسن خان قاجار درون استرآباد درون ۱۱۵۶ - شورش حاجی خان مـیمنـه درون بلخ - شورش شاهقلی خان قاجار درون مرو - شورش سیستان - شورش اکراد خبوشان[۲۵]
قتل نادر
نادر درون شب ۱۱ جمادیالثانی ۱۱۶۰ توسط جمعی از قزلباشان کشته شد.[۲۶]
عادلشاه
پیش از سلطنت
علیقلیخان ملقب بـه عادلشاه پسر ابراهیمخان ظهیرالدوله و برادرزاده نادرشاه بود کـه در بسیـاری از لشکرکشیهای نادر حضور داشت. شجاعت و جنگجویی وی باعث شد که تا همواره مورد توجه نادر باشد. درون آشوبهای اواخر دوران پر قتل و غارت نادر او از طرف وی مأمور سرکوب شورشیـان سیستان شد و از آنجاییکه نادر درون اواخر عمر نسبت بـه همـه اطرافیـان سوظن پیدا کرده بود، تهماسب قلیخان جلایر را بـه همراهی علیقلیخان بـه سیستان گماشت اما درون مسیر راه سیستان علیقلیخان یـاغی شد و علیـه نادر شورید. چندی از طغیـان او نگذشته بود کـه نادر بـه دست عدهای از درباریـان بـه قتل رسید.[۲۷]
دوران پادشاهی
پس از رسیدن خبر قتل نادر بـه عادلشاه، او ابتدا اریکه قدرت نادر یعنی کلات و خزاین عظیم آن را تسخیر کرد. سپس تمام فرزندان نادر از جمله ولیعهد وی رضاقلی مـیرزا را بـه قتل رساند و تنـهای کـه از این جریـان جان سالم بـه در برد شاهرخ مـیرزا، بزرگترین فرزند رضاقلی مـیرزا بود. بعد از آن عادلشاه درون بیست و هفتم جمادیالثانی ۱۱۶۰ هجری درون مشـهد بر تخت سلطنت نشست و لقب علیشاه یـا عادلشاه را عنوان خود ساخت و برای جلب رضایت مردم دست بـه بذل و بخششهای بیاندازه از خزاین نادر زد. دوران حکومت یـازدهماهه عادلشاه با دو واقعه مـهم روبروست، یکی طغیـان محمدحسنخان قاجار و دیگری قیـام برادر کوچتر عادلشاه، ابراهیمخان کـه توسط عادلشاه حکمرانی نواحی مرکزی، جنوبی و غربی ایران بـه او سپرده شده بود. عادلشاه کـه در سرکوب شورش برادرش ناتوان گردید با تعدادی از همراهان خود بـه تهران فرار کرد اما طرفداران ابراهیمخان وی را درون تهران دستگیر د و به برادرش تحویل دادند و ابراهیمخان نیز مانند سیـاست نادر، عادلشاه را کور کرد و خود بر تخت شاهی نشست.[۲۸]
ابراهیمشاه
ابراهیمشاه همراه نادر درون نبرد با ترکان عثمانی حضور داشت و در جریـان شورشهای اواخر عهد نادر نقش مـهمـی درون سرکوبی آنها داشت، از جمله توانست شورش سام مـیرزا درون اردبیل را سرکوب کند. درون زمان پادشاهی کوتاه مدت عادلشاه از سوی برادر، حاکم نواحی مرکزی، جنوبی و غربی بود. مبارزه پنج ماه عادلشاه با محمدحسنخان قاجار بـه ابراهیمشاه فرصت داد تمام تدارکات خود را به منظور شورش علیـه برادر فراهم کند. ابراهیمشاه توانست طی یک شورش علیـه عادلشاه او را منـهدم کند و خود قدرت را بـه دست گیرد. شیوه حرکت سیـاسی ابراهیمشاه بـه این صورت بود کـه تحت این شعارها کـه عادلشاه فردی بیلیـاقت هست و از راه و رسم مملکتداری آگاهی ندارد بر بیرغبتی سران خراسان به منظور سرکوب وی بیفزاید و از طرف دیگر اصلانخان پسر نادر کـه بر آذربایجان فرمان مـیراند با سیهزار ارتش به منظور حمایت ابراهیمشاه بـه اردوی وست و به این ترتیب این گروه هماهنگ توانستند شکست سختی بر عادلشاه وارد آوردند. نگرانی عمده ابراهیمشاه درون این زمان شاهرخ مـیرزا درون خراسان بود چون بزرگان خراسان درون حمایت از شاهرخ مـیرزا درمقابل ابراهیمشاه برآمدند؛ بنابراین او از رسیدن بـه تخت شاهی درون مشـهد ناامـید شد و در سال ۱۱۶۱ درون تبریز بـه تخت شاهی نشست. از تبریز ابراهیمشاه لشکری برایم منـهدم شاهرخ بـه سوی خراسان گسیل کرد اما درون مـیانـههای راه لشکران ابراهیمشاه کـه از جنگ و خونریزی خسته شده بودند او را رها د و ابراهیمشاه درون نـهایت بـه اسارت نیروهای شاهرخ مـیرزا درآمد و توسط شاهرخ همانند برادرش کور شد.[۲۹]
شاهرخشاه
شاهرخشاه یـا شاهرخ مـیرزا چهارمـین و آخرین شاه افشاریـان بود. چون نسب متمایزی داشت و از طرف مادر نواده سلطان حسین صفوی بود، نادر او را از کودکی محترم مـیشمرد. اگر چه بعد از عادلشاه، ابراهیمشاه خواستار جانشینی وی درون خراسان بود اما بزرگان مشـهد شاهرخ را بـه سال ۱۱۶۱ بـه تخت پادشاهی نشاندند. چون شاهرخ شاهی بود کم سن و بیتجربه، بازیچهای شد درون دست بزرگان خراسان. اندکی از جلوس شاهرخ درون مشـهد نگذشته بود کـه مـیر سید محمد مقبولی آستان قدس کـه از زمان نادر عهدهدار این سمت بود مدعی سلطنت شد و با نام سلیمان ثانی بر تخت نشست اما بعد از چهل روز علمای مشـهد وی را از تخت شاهی خلع د و دوباره شاهرخ را بـه جلوس نشاندند. از آنجا کـه شاهرخ توسط امرای ایرانی نابینا شده بود و توانایی اداره کشور را نداشت. فریدونخان گرجی را بـه نیـابت سلطنت خود معین کرد. فریدونخان که تا وقتی کـه پسران شاهرخ، نصرالله مـیرزا و نادر مـیرزا رسیدند درون آن شغل برقرار بود. نادر مـیرزا آخرین بازمانده سلسله افشاریـه بود کـه توسط فتحعلیخان قاجار کشته شد.[۳۰]
ویژگیهای مـهم این دوره
ویژگیـهای مـهم حکومت افشاریـه:
- نظام اداری و حکومتی ایران
- نظام اجتماعی ایران
- نظام اقتصادی ایران
- مناسبات خارجی ایران
پرچم افشاریـان
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ پرچم افشاریـان موجود است.نگارخانـه
شمشیرهای دوران افشاریـان درون موزه آرامگاه نادرشاه افشار
شمشیر نادرشاه افشار درون موزه آرامگاه نادرشاه
توپ جنگی مربوط بـه دوران صفویـه و افشاریـه درون آرامگاه نادرشاه افشار
تفنگهای دوران افشاریـان درون موزه آرامگاه نادرشاه افشار
تپانچههای دوران افشاریـان درون موزه آرامگاه نادرشاه افشار
کتاب جهانگشای نادری درون موزه آرامگاه نادرشاه افشار
کاخ خورشید واقع درون شـهر کلات
مقبره نادرشاه درون مشـهد
پانویس
منابع
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ افشاریـان موجود است.- «مراحل مختلف حکومت افشاریـان» (فارسی). دانشنامـهٔ رشد. بازبینیشده درون ۲۲ مرداد ۱۳۸۷.
- «مرحله اول افشاریـه» (فارسی). دانشنامـهٔ رشد. بازبینیشده درون ۲۲ مرداد ۱۳۸۷.
- «مرحله دوم افشاریـه» (فارسی). دانشنامـهٔ رشد. بازبینیشده درون ۲۲ مرداد ۱۳۸۷.
- «مرحله سوم افشاریـه» (فارسی). دانشنامـهٔ رشد. بازبینیشده درون ۲۲ مرداد ۱۳۸۷.
- «پادشاهی علیقلیخان» (فارسی). دانشنامـهٔ رشد. بازبینیشده درون ۲۲ مرداد ۱۳۸۷.
- کاظمـی، بابک، زوال دولت نادری، تهران، نشر پشوتن، ۱۳۸۶؛
- قانعی، سعید، افشاریـه و زندیـه، تهران، ساحل، آوای عشق، ۱۳۸۷.
- شمـیم، علیاصغر، تاریخ ایران درون قرن یـازدهم و دوازدهم هجری، طهران، شماره کتابشناسی ملی: ۲۴۴۵۷
- بیـات، نصرالله، نادرشاه افشار، تهران: وزارت امور خارجه، مرکز چاپ و انتشارات، ۱۳۸۰.
صفویـان دودمان حاکم بر ایران بزرگ
۱۱۱۴–۱۱۲۸ بلا تصدی
۱۱۱۴–۱۱۷۴ پسین:
قاجاریـان دودمان حاکم بر کارتلی
۱۱۲۶–۱۱۱۴ پسین:
پادشاهی کارتلی دودمان حاکم بر کاختی
۱۱۲۶–۱۱۱۴ پسین:
پادشاهی کاختی پیشین:
هوتکیـان دودمان حاکم بر ولایت هرات
۱۱۱۷–۱۱۲۶ پسین:
درانی مدعی تاج و تخت پیشین:
صفویـان شاهنشاهی ایران
۱۸ اسفند ۱۱۱۴ – ۲۹ اسفند ۱۱۷۴
متصدی همزمان: زندیـان از ۱۱۴۴ پسین:
قاجاریـان
[افشاریـان - ویکیپدیـا، دانشنامـهٔ آزاد عادل علی نیا آستارا]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 31 Aug 2018 08:45:00 +0000