پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو
نقد قرآن، قطع کردن پای اسماعیل حیدری شامل مجموعه ایرادها و تناقضهای قرآن مـیشود کـه توسط مخالفان یـا منتقدان قرآن مطرح مـیشود. قطع کردن پای اسماعیل حیدری مسلمانان آیـات این کتاب را نزول وحی الهی بر پیـامبر اسلام و کلام خدا مـیدانند و به اعتقاد آنان قرآن معجزه جاوید پیـامبر اسلام و آخرین و کاملترین کتاب آسمانی است؛[۱] و از سوی دیگر منتقدان با مطرح نقدهایی درون زمـینـههای تاریخی، علمـی، جنبههای اخلاقی و همچنین تناقضات متن با خودش، وحیـانی و الهی بودن آنرا، بـه چالش مـیکشند.[۲]
منتقدان مـیگویند «دلایل اثبات نبوت محمد و آسمانی بودن قرآن ضعیف و غیرقابل دفاع اند»، و همچنین وثاقت تاریخی متن قرآن را بـه چالش مـیکشند.[۱]
برای جستجوی سریع سوره درون یـافتن تناقضات قرآن و غیره درون این مقاله از شماره سوره نیز استفاده شدهاست اگر سورهای شماره ندارد مـیتوانید از شماره ردیف فهرست سورههای قرآن یـا این صفحه یـا این صفحه استفاده نمایید. قطع کردن پای اسماعیل حیدری
انتظار منتقدان از قرآن
"به اعتقاد عالمان اسلام، فلسفهٔ وحی و نبوت این هست که علم و دانش و عقل آدمـی درون کشف بسیـاری از حقایق مربوط بـه مبدأ و معاد و فلسفهٔ آفرینش و معنای سعادت و نحوهٔ رسیدن بـه آن - کـه دغدغههای اصلی و بنیـادین بشر را تشکیل مـیدهند - ناتوان هست و بنابراین کتابهای آسمانی (خصوصا قرآن) به منظور پاسخ گویی بـه همـین پرسشها و دغدغهها آمدهاند. بسیـار خوب، اما این پیش فرض، انتظارات ما از قرآن - بـه عنوان آخرین و کاملترین کتاب آسمانی کـه البته مأموریتی جهانی و ابدی نیز دارد - بالا مـیبرد. توقع ما این هست که …"[۳]
- به جای پرداختن بـه مسائل جزیی و پیش پا افتاده و بیاهمـیت یـا مقطعی و محلی (Local)، بـه مسائل اصلی و بنیـادین بشریت بپردازد و موضوعات حساس و سرنوشت ساز و کلان را مطرح کند و بینش جهانی داشته باشد
- به گونـهای فصیح، بلیغ و به عبارت دقیق تر: گویـا و رسا و بدون کوچکترین ابهام و ایـهامـی سخن بگوید که تا قابل برداشتها و تفسیرهای ضد و نقیض نباشد.[۳]
- نقصهایی نیز هستند همچون درون قرآن حرفی از برف یـا درخت زده نشده هست (اشاره بـه موقعیت جغرافیـایی عربستان بیـابانی) و برای مثال قطع شاخه درختان یـا خود درختان بـه عنوان عملی ناپسند درون قرآن مطرح نشده درون حالی کـه جهان بـه عربستان خلاصه نمـیشود.
تناقض و انتقاد
از دیدگاه منتقدان مجموعه آیـات نـه تنـها با هم هماهنگ نیستند، بلکه درون بعضی موارد یکدیگر را نقض مـیکنند.[۴][۵][۶] اما برخی مراجع مسلمان منکر وجود هرگونـه تناقضی درون قرآن هستند و تناقض را ناشی از نفهمـیدن معنای واقعی آیـه یـا ناآشنایی با مفاهیم و علوم قرآنی مـیدانند.[۷][۸] همچنین عبدالکریم سروش مـیگوید کـه کلامالله پنداشتن خود کتاب قرآن کـه آن را مخلوق خود محمد نپندارید شما را درون شرایطی سخت و لاینحل دربارهٔ مسائل اخلاقی درون قرآن قرار خواهد داد،[۹] نظر مشابهی کـه سم هریس دربارهٔ تندروی اسلامـی ناشی از برداشت تحتالفظی از قرآن دارد[۱۰] و ایـاد جمالالدین نیز این نوع تندرویهای اخلاقی درون بنیـادگرایی اسلامـی را مخالف پیـام محمد مـیداند.[۱۱]
تناقضات
منتقدان موارد متعددی از تناقضات قرآن را مطرح کردهاند[۱۲][۱۳] مانند حرام بودن یـا نبودن ،[۱۴]شیطانی بودن درون آیـه ۹۰ سوره مائده (سوره ۵) و آیـه ۲۱۹ بقره (سوره ۲) و رودهایی از کـه در بهشت جاری هستند درون آیـه ۱۵ سوره محمد (سوره ۴۷) و آیـات ۲۲ که تا ۲۵ سوره المطففین (سوره ۸۳) و این سؤال پرسیده شدهاست کـه چطور شیطانی بـه بهشت راه یـافتهاست.[۱۳] آن گروه از مسلمانانی کـه قرآن را تفسیر مـینمایند مانند مکارم شیرازی مخالف هر گونـه تناقض درون قرآن هستند و دیگران را بـه تفسیر بـه رأی متهم مـیکنند، و مـیگویند کـه تفسیر بـه رای تفسیری بر خلاف موازین علم لغت به منظور «تطبیق آن بر پندارها و خیـالات باطل و تمایلات شخصی و گروهی» است.[۱۵] برخی از این تناقضات با پاسخهایی از طرف برخی مراجع اسلامـی متفاوت با عنوان شبهه همراه بودهاند.[۷][۸] برخی از تناقضات مطرح شده توسط منتقدان عبارتند از:
و موارد متعدد دیگری مانندداری از کنیز و غلام کـه در آیـات متعدد قرآن هم تأیید شده است[۱۱][۲۲][۲۳][۲۴] هم برعبه آزاد آنان توصیـه شده.[۲۴]
استدلالهای ضعیف قرآن
به گفته برخی منتقدان همچون حجتالله نیکویی قرآن درون موارد متعددی استدلالهای ضعیفی را بیـان کردهاست:
"قرآن درون موارد متعددی به منظور اثبات مدعیـات خود (و یـا توجیـه بعضی احکام شرعی) دلایل ضعیفی آورده هست و همـین مرا بـه شک مـیاندازد کـه مگر ممکن هست خدایی عالم و حکیم چنین استدلالهای ضعیفی را بیـاورد. ..."[۲۵]
- آیـه ۱۰۳ سوره نحل، درون رفع این شبهه کـه بسیـاری از کافران و مشرکان اعتقاد داشتند کـه محمد آیـات قرآن را از افراد دیگری مـیآموزد و برای مردم بیـان مـیکند.[۲۵]
- آیـه ۲۲ سوره ۲۱ یـا انبیـاء، دلیل آوری برای توحید[۲۶]
- آیـات ۳۷ که تا ۴۰ سوره ۷۵ یـا قیـامـه و همچنین آیـه ۵ سوره ۲۲ یـا حج، دلیل آوری به منظور قدرت خدا درون زنده مردگان[۲۷]
- آیـه ۱۱ سوره ۴۹ یـا حجرات (در نـهی تمسخر)،[۲۸]
- آیـه ۱۰۸ سوره ۶ یـا انعام (در نـهی ناسزاگویی مؤمنان بـه مشرکان یـا خدایـان مشرکان)،[۲۸]
- آیـه ۳۷ سوره ۱۷ یـا اسراء (در نـهی از راه رفتن بر روی زمـین با نخوت و تکبر و خودپسندی)[۲۹]
- آیـه ۲۵۸ سوره ۲ یـا بقره، این کـه خدای حقیقی کیست درون مناظره بین ابراهیم و پادشاه وقت[۳۰]
- آیـه ۲۸۲ سوره بقره، درون استدلال آیـه به منظور توجیـه این کـه چرا شـهادت دو زن معادل شـهادت یک مرد است[۳۱]
انتقادات اخلاقی، ستم و بیعدالتی درون قرآن
مواردی متعدد توسط منتقدان قرآن مطرح شده است،[۱۲][۳۲][۳۳] کـه برخی از فیلسوفان یـا روحانیون نواندیش دینی مانند عبدالکریم سروش یـا سید ایـاد جمالالدین این موارد را مطابق اخلاقیـات تمدن مدرن امروزی جهان نمـیدانند و سروش با اشاره بـه «خوانش اخلاقی تاریخی»، قرآن را نیـازمند خوانش رؤیـا و خوابگزاری مطرح مـیکند.[۳۴][۳۵][۳۶][۳۷] همچنین وی این مسائل اخلاقی مورد انتقاد درون قرآن را درون مواردی دورهای و رویدادی مطرح مـیکند کـه نباید درون عصر حاضر بـه آن آیـات عمل شود،[۹] و مـیگوید کـه محمد از خدا پرتر بوده و قرآن مخلوق خود محمد هست بر اساس ارتباطی کـه بواسطه عالم رؤیـا با خدایش داشتهاست و مـیگوید کـه کلامالله پنداشتن خود کتاب قرآن شما را درون شرایطی سخت و لاینحل دربارهٔ مسائل اخلاقی قرار خواهد داد[۹] کـه مشابه نظر سم هریس دربارهٔ ممکن بودن اسلام مـیانـهرو و دوری از تندروی اسلامـی کـه ناشی از برداشت تحتالفظی از قرآن مـیباشد است.[۱۰]ایـاد رئوف جمالالدین روحانی شیعه سکولار عراقی، نماینده ۲۰۰۵ که تا ۲۰۱۰ مردم شـهر ناصریـه درون مجلس عراق کـه در دوران رژیم بعث ۱۶ سال از تبعید خود را درون ایران و در حوزه علمـیه قم گذراند و از منتقدان شدیدالحن نظام جمـهوری اسلامـی است، دربارهٔ ضرورت انسانی و دینی جدایی دین از حکومت علاوه بر نفاق درون دوران حکومت پیـامبر اسلام کـه منجر بـه نزول سوره مدنی منافقون شد مـیگوید کـه تأیید بردهداری درون قرآن و اسلام و توهین بـه غیر مسلمانان عامل مـهم دیگری به منظور ضرورت جدایی دین از بنیـاد حکومت مدنی و مردمـی بر پایـه دموکراسی است.[۱۱][۲۱] برخی از موارد غیراخلاقی قرآن عبارتند از:
- در مورد زنان و خانواده سوره نساء (سوره ۴) آیـه ۲ و ۳ (تعدد زوجات: «اگر بیم دارید کـه در کار یتیمان عادل نباشید، از بین زنان هرچه پسندیدید دودو و سهسه و چهارچهار نکاح کنید و اگر بیم آن دارید کـه بین زنان عادل نباشید فقط با یک زن یـا تمامـی زنانی کـه مالک آنها شدهاید (کنیز) نکاح کنید») و آیـه ۳۴ همان سوره (کتک زدن زنان)،[۳۸][۳۸] و سوره بقره (سوره ۲) آیـه ۲۲۳ کـه زنان را کشتزار مردان خطاب کردهاست.
- بردهداری از زنان اسیر: آیـه ۲۴ نساء (زنان شوهردار بر شما حرام شدهاند مگر آنان کـه با نیروی خودتان مالک شدهاید)[۳۸] و سوره مومنون (سوره ۲۳) آیـه ۱ که تا ۶ (مؤمنان رستگار شدند آنان کـه شرمگاه خود را نگاه مـیدارند جز بر همسران یـا کنیزان خویش کـه در نزدیکی با آنان مورد ملامت قرار نمـیگیرند).[۳۸]حوزه علمـیه قم دربارهٔ آیـه ۲۴ سوره نساء اینگونـه گفته هست که زن یـا مرد، کوچک یـا بزرگ درون صورتی کـه علیـه نظام اسلامـی قیـام کرده باشند و تسلیم نشده باشند درون صورتی کـه زنده اسیر شوند امام مسلمان مـیتواند آنها را درون قبال گرفتن فدیـه آزاد کند یـا آنـها را بـه بردگی بگیرد و به مالکیت مجاهدان مسلمان درآورد از این رو مجاهد مسلمان بـه حکم امام خودش مـیتواند با زن محاربی کـه حتی شوهر داشته باشد نکاح کند.[۳۹][۴۰]
- سوره مائده (سوره ۱۶) آیـه ۳۸:[۳۸]«و مرد و زن دزد را بـه سزای آنچه کردهاند دستشان را بـه عنوان کیفری از جانب خدا ببرید و خداوند توانا و حکیم است.»
- سوره نحل آیـه ۷۵ و ۷۶، تبعیض بین مردان درون اسلام با تأییدداری با مقایسه شخص کر و لال با بنده زرخرید و اینکه را ناتوان عنوان کردهاست[۲۲][۲۳] کـه برخی مسلمانان آن را بـه عنوان ناتوانی درون قیـاس با خرید و فروش پیش از اسلام قیـاس کردهاند[۴۱] ولی آیـه مستقیم از تبعیض بین بنده زرخرید با صاحبش صحبت کرده کـه در اسلام نیز این خرید و فروش ادامـه یـافت حتی کودکان صغیر.[۱۱] البته قرآن بـه آزاد نیز توصیـه کردهاست کـه این موضوع نیز بـه عنوان تناقض دیگری درون قرآن توسط منتقدان مطرح شدهاست.[۲۴] «اللّهُ زرخریدی را مثال مـیزند کـه هیچ قدرتی ندارد، وی را کـه از جانب خویش رزق نیکویش دادهایم و در نـهان و آشکارا انفاق مـیکند آیـا این دو برابرند؟ سپاس به منظور خداست، بلکه بیشترشان نمـیدانند(۷۵) و اللّهُ دو مرد را مثال مـیزند کـه یکی گنگ (کر و لال) هست و بر هیچ چیز توانی ندارد و باری بر دوش مولای خود هست و بـه هر سو کـه او را بفرستد هیچ فایدهای ندارد، آیـا این مرد با آن کـه مردم را بـه عدل فرمان مـیدهد و خود بر راه راست مـیرود برابر است؟ (۷۶)
گروههای بنیـادگرای اسلامـی برداری تأکید مـیکنند و مسلمانان غیر بنیـادگرا بر اینکه قرآن مخالفداری هست و بر اینکهداری پیـام محمد پیـامبر اسلام نبوده هست اما درون همان سالهای ۴۱ که تا ۱۳۲ بعد از هجرت محمد، سرداری مسلمان از تونس یک مـیلیون پسربچه و ۳۰۰ هزار بچه ۵ و ۶ ساله را درون دمشق پایتخت خلافت امویـان بـه بردگی مـیفروشد و امروزه همچنان بنیـادگرایـانی مانند داعش نماز مـیخوانند و با نام الله سر مـیبرند، مردم را آواره وفروشی مـیکنند و مسلمانان غیر بنیـادی چون جمالالدین این را مخالف پیـام محمد مـیدانند.[۱۱] - سوره احزاب (سوره ۳۳) آیـه ۵۰(تأییدداری):[۳۸] «زنانی کـه مـهرشان را دادهای و آن زنانی کـه به نیروی خود مالک شدهای و عموها و ها و داییها و های تو کـه با تو مـهاجرت کردهاند و زن مؤمنی کـه خود را بـه نبی بخشیده باشد بر تو حلال کردیم کـه هرگاه نبی اراده کند نکاح کند این حکم ویژه توست و نـه دیگر مؤمنین کـه مـیدانیم به منظور زوجهایشان و آن زنانی کـه به توان و نیروی آنان تصاحب شدهاند چه حکمـی کردهایم کـه بر تو حرجی نباشد.»
- سوره توبه (سوره ۹) آیـه ۱۲۳:[۳۸] «ایـانیکه ایمان آوردهاید، کافرانی کـه نزد شمایند را بکشید. که تا در شما درشتی و شدت را بیـابند؛ و بدانید کـه خداوند با پرهیزکاران است.»
- سوره مائده (سوره ۵) آیـه ۳۳:[۳۸] «سزایـانی کـه با [دوستداران] خدا و پیـامبر او مـیجنگند و در زمـین بـه فساد مـیکوشند جز این نیست کـه کشته شوند یـا بر دار آویخته گردند یـا دست و پایشان درون خلاف جهت یکدیگر بریده شود یـا از آن سرزمـین تبعید گردند این رسوایی آنان درون دنیـاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت.»
- سوره التوبه (سوره ۹) آیـه ۲۸:[۳۲][۳۸] «ایـانی کـه ایمان آوردهاید، مشرکان نجسند و از سال بعد نباید بـه مسجد الحرام نزدیک شوند، و اگر از بینوایی مـیترسید، خدا اگر بخواهد بـه فضل خوش بینیـازتان خواهد کرد. زیرا خدا دانا و حکیم است.»
- سوره التوبه (سوره ۹) آیـه ۲۹:[۳۲][۳۸] «کسانی را از اهل کتاب کـه به خدا و روز قیـامت ایمان نمـیآورند و چیزهایی را کـه خدا و پیـامبرش حرام کردهاست بر خود حرام نمـیکنند و دین حق را نمـیپذیرند بکشید، که تا آنگاه کـه به دست خود درون عین مذلت جزیـه بدهند.»
- سوره الانفال (سوره ۸) آیـه ۱۲:[۳۲][۳۸] «و آنگاه را کـه پروردگارت بـه فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مؤمنان را بـه پایداری وادارید. من درون دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنـهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید.»
- سورهُ توبه (سوره ۹) آیـه ۵:[۳۸] «پس چون ماههای حرام بـه سر آمد آنگاه مشرکان را هر جا یـافتید بـه قتل رسانید؛ و آنها را دستگیر و محاصره کنید؛ و هر سو درون کمـین آنها باشید. چنانچه توبه د و نماز بـه پای داشتند و زکات دادند بعد از آنها دست بدارید؛ کـه خدا آمرزنده و مـهربان است.»
- سوره توبه (سوره ۹) آیـه ۱۲ که تا 14:[۳۸] «اگر بعد از بستن پیمان، سوگند خود شکستند و در دین شما طعن زدند، با پیشوایـان کفر قتال کنید کـه ایشان را رسم سوگند نگه داشتن نیست، باشد کـه از کردار خود بازایستند.»
- سوره بقره(۲) آیـه ۱۹۱:[۳۸] «هرجا کـه آنها را بیـابید بکشید و از آنجا کـه شما را راندهاند، برانیدشان، کـه فتنـه از قتل بدتر است؛ و در مسجد الحرام با آنها مجنگید مگر آنکه با شما بجنگند؛ و چون با شما جنگیدند بکشیدشان کـه این هست پاداش کافران.»
ریشـهیـابی اشکالات
نواندیش دینی، عبدالکریم سروش چنین مطرح کردهاست کـه آیـات قرآن حاصل رؤیـای محمد بودهاند و تشریح کردهاست کـه محمد بـه عنوان یک مخلوق از خدا پرتر بوده و ریشـه آیـات قرآن از درون خود محمد و بواسطه عالم رؤیـا بودهاست از این رو آیـات قرآن را نیـازمند خوابگزاری مـیداند و نـه تفسیر.[۳۴][۳۵]انی کـه با سروش مخالفت د عالم رؤیـا خواندن منشأ قرآن را بـه مفهوم باز شدن راه به منظور دروغ خواندن قرآن مـیدانستند. وی درون پاسخ آنها گفت کـه «اگر وحی نبی را حجت مـیدانید رؤیـای او را نیز حجت بدانید».[۳۴][۳۵] درون برنامـه پرگار سروش درون مناظرهای دوجلسهای با منتقد مخالف خودش عبدالعلی بازرگان،ی کـه حامـی دیدگاه تفسیری و مخالف رؤیـا خواندن قرآن است، اینچنین مطرح کرد کـه با خوانش رؤیـا از آیـات قرآن، تناقضات و موارد انتقادات اخلاقی درون قرآن توجیـه مـیشوند. او با تأیید اینکه مطابق گفتههای تمام مورخان محمد درون زمان وحی «دچار احوال نامتعارفی مـیشد چیزی شبیـه خواب بلکه سنگینتر از خواب» قرآن را نیـازمند خوابگزاری دانست.[۳۴][۳۵]
اتهام جنونمحمد امـین درون منابع اسلامـی پیش از بعثت بـه راستگویی و درستکاری مشـهور بود و پس از بعثت مطابق آیـات قرآن ناباوران او را مجنون خواندند[۴۲] بـه مفهوم جنزده اما درون قرآن چیزی از اینکه او را دروغگو خوانده باشند گفته نشدهاست. بعدها هرگونـه شک بـه محمد (همچون مجنون خواندن) و زیر سؤال بردن آیـات قرآن بـه معنی کفر و حکم مرگ بود کـه در آیـات قرآن بـه ویژه سورههای مدنی نیز بـه این موضوع بارها اشاره شدهاست.
محمد پیش از بعثت بـه راستگویی و درستکاری مشـهور بود و این درون حالی ست کـه در آیـه و ان یکاد و آیـات دیگری از قرآن، از جمله سورههای حجر آیـه ۶، سباء آیـه ۸ و آیـه ۴۶، صافات آیـه ۳۶، دخان آیـه ۱۴، طور آیـه ۲۹، قلم آیـه ۲ و ۵۱ و تکویر آیـه ۲۲، دربارهٔ این مـیگوید کـه پس از بعثت و در زمان حیـات محمدانی کـه به پیـامبری او باور نداشتند بـه او مجنون مـیگفتند:
وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿۵۱﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿۵۲﴾
و همانا نزدیک هست کافران هنگامـی کـه قرآن را مـیشنوند، با [نگاهها و] چشمهایشان تو را بـه زمـین بزنند و مـیگویند: او مجنون است؛ حال آنکه قرآن [یـا پیـامبر] جز اندرزی به منظور جهانیـان نیست.
اتهام جنون محمد بـه عقیده مسلمانان مردود هست و استدلالهای متفاوتی را مطرح مـیکنند. آیتالله سبحانی تبریزی با توجه بـه اینکه مردم آن زمان محمد را که تا پیش از بعثت، «محمد امـین» مـیخواندند و تا پیش از هجرت حتی نامسلمانان امانتهای خود را بـه وی مـیسپردند، اتهام جنون را از جانب دشمنان محمد مـیداند[۴۲] هر چند کـه حصر اقتصادی محمد و یـارانش توسط مردم مکه انجام شده بود. درون روایـات آمدهاست کـه محمد به منظور نصب حجر الاسود بـه عنوان حَکَم انتخاب شد و در اختلاف نظر قبایل چارهاندیشی کرد و به عقیده مسلمانان این نشانـه مجنون نبودن محمد و تصدیق آیـات قرآن است.[۴۳]
مرگ خدیجه درون زمانی رخ داد کـه بنی هاشم از جمله پیـامبر و خدیجه درون شعب ابیطالب درون حصر اقتصادی بودند. که تا آن زمان، محمد درون بعثت و پیـامبریاش قدرت حکومت اسلامـی نداشت و همچنین تنـها یک همسر داشت.
گفته شدهاست کـه قرآن درون زمان حیـات پیـامبر اسلام بـه صورت کامل نوشته نشد. اما بسیـاری از محققان مسلمان مانند سید ابوالقاسم خوئی[۴۴] سید محمدباقر صدر[۴۵] سید محمدباقر حکیم[۴۶] و سیدکمال حیدری[۴۷] معتقدند کـه قرآن درون زمان پیـامبر علاوه بر آنکه نوشته شده بـه صورت کتاب نیز تدوین شده بود. درون برخی آیـات قرآن و احادیث نیز از قرآن با نام «کتاب» یـاد شدهاست. اگرچه درون منابع متعدد برجسته شیعی و سنت بهطور مکرر هست کـه زمانی کـه عمر بـه در خانـه علی حمله کرد که تا آن را آتش بزنند، همـه افراد داخل خانـه بیرون آمدند مگر علی کـه گفت: من قسم خوردهام کـه در خانـه بمانم که تا قرآن را جمعآوری کنم.[۴۸][۴۹] همـینطور مصحف علی و مصحف عثمان کـه به عنوان اولین قرآنهای جمعآوری شده شناخته مـیشوند. درون بین منتظران مـهدی رایج هست که قرآن درون دست مـهدی غایب است.
بین محققان از جمله خود مسلمانان همواره بر سر اینکه آیـا محمد واقعاً بیسواد بودهاست یـا نـه اختلاف نظر وجود داشتهاست. قرآن محمد را امـی خطاب کرده[۵۰] و در آیـه ۴۸ سوره عنکبوت گفتهاست «تو پیش از قرآن کتابی را تلاوت نکردی و ننوشتی کـه اگر اینچنین بود اهل باطلکننده بـه شک افتاده بودند». ویلیـام مونتگومری وات این دیدگاه را اتخاذ مـیکند کـه امـی بـه معنی عدم آشنایی محمد با متنهای مقدس درون بین مردم بودهاست نـه بـه معنی بیسواد بودن.[۵۱][۵۲] نـهایتاً قرآن توسط خلیفه سوم، عثمان بن عفان درون قالب چند جلد مصحف عثمان جمعآوری گشت[۵۳] و همچنین درون نوشتههای تاریخی صحبتهایی از مصحف علی نیز درون مـیان است.[۵۴][۵۵]
اسکیزوفرنی
سم هریس نویسنده آمریکایی، عصبشناس و از هواداران شکگرایی علمـی درون مناظره با کریس هجز، مـیگوید محمد درون آن زمان بـه اسکیزوفرنی مبتلا شدهاست کـه ادعای محمد دربارهٔ اینکه قرآن توسط فرشته مقرب و برتر، جبرئیل بر او دیکته شده باشد را روشن مـیکند.[۵۶][۵۷] وی مـیگوید بر اساس احادیث اگری بگوید کـه محمد بـه بیماری اسکیزوفرنی مبتلا بود او درون اسلام حتما کشته شود و این شرحی از یک دین مـیانـهرو نیست.[۱۰][۵۷][۵۸] هریس مـیگوید اسلام مـیانـهرو نیز امکانپذیر هست و تندروی اسلامـی ناشی از برداشت تحت الفظی وحی از قرآن بدون بررسی بودهاست،[۱۰] کـه مشابه نظر عبدالکریم سروش هست دربارهٔ اینکه کلامالله پنداشتن قرآن شما را درون شرایطی سخت و لاینحل درون مسائل اخلاقی قرار خواهد داد[۹] و اینکه قرآن مخلوق خود محمد و حاصل ارتباط وی درون عالم رؤیـا بودهاست (مطابق تمام منابع اسلامـی «احوال نامتعارفی عمـیقتر از خواب»).[۳۴][۳۵] هریس مبحثی از احادیث مطرح مـیکند کـه مـیگوید:
با توجه بـه احادیث اگر یک مسلمان تصمـیم بگیرد کـه دیگر مسلمان نباشد، او حتما کشته شود. اگری جرات کرده و نظری را دربارهٔ قرآن بیـان کند کـه آن را یک کتاب عادی از یک دین افسانـهای مطرح کند یـا اینکه بگوید محمد یک اسکیزوفرنیک بوده، او نیز حتما کشته شود. لازم بـه گفتن نیست کـه تمایل بـه کشتن مردم به منظور جرمهای خیـالی همچون ارتداد و کفرگویی شرحی از مـیانـهروی مذهبی نیست.[۱۰]
شخصی کـه به اسکیزوفرنی مبتلا شود با وجود توهمات دیداری و شنیداری همچنان مـیتواند به منظور مثال گلدوزی کند یـا درون دانشگاه تدریس کند مانند جان فوربز نش کـه برنده جایزه نوبل اقتصاد شد اما درون ۳۰ سالگی بـه اسکیزوفرنی مبتلا شده بود و اطرافیـانش مدتها متوجه واقعی نبودن شخصیتهای خیـالی او نشدند. محمد درون ۴۰ سالگی مدعی شد کـه جبرئیل بر او نازل مـیشود. برخی او را کـه به امـین مشـهور بود مجنون خواندند و برخی بـه او ایمان آوردند.
در احادیث شیعه و سنتدر نـهج البلاغه علی بـه عبدالله بن عباس پیش از جنگ نـهروان توصیـه مـیکند کـه با استناد بـه قرآن مناظره نکند:[۵۹]
با آنها بـه قرآن مناظره مکن، زیرا قرآن دو پهلو است. تو چیزی مـیگویی و آنها چیزی درون جوابت مـیگویند، بلکه با آنها بـه سنت (پیـامبر) مناظره کن کـه راه گریز نیـابند.
أبی هریرة از محمد روایت مـیکند:[۶۰] جدال درون قرآن کفر است.
علی مـیرفطروس با استناد بـه حدیث فوق از محمد و همچنین آیـات قرآن،[آیـه ۱][آیـه ۲] صراحت (شفاف و واضح بودن) قرآن را بـه چالش کشیده و مـیگوید: دوران خلافت عمر آنچنان سخت و پرخشونت بود کهی جرئت کوچترین اعتراضی نداشت. درون این دوره نیز شکنجه و سرکوبانی کـه به اسلام و آیت قرآن اعتراض یـا تردید داشتند رواج داشت بهطوریکه درون زمان عمر حتی گفتگو از تفسیر قرآن نیز ناروا بود.[۶۱][۶۲]
ناسخ و منسوخقرآن درون جواب طعنـه زنان مـیگوید: هر آیـهای را نسخ کنیم یـا آن را بـه [دست] فراموشی بسپاریم بهتر از آن یـا مانندش را مـیآوریم مگر ندانستی کـه خدا بر هر کاری تواناست.[آیـه ۳] چون آیـهای را بـه جای آیـه دیگر بیـاوریم و خدا بـه آنچه بـه تدریج نازل مـیکند داناتر هست مـیگویند جز این نیست کـه تو دروغبافی [نـه] بلکه بیشتر آنان نمـیدانند. بگو آن را روح القدس از طرف پروردگارت بـه حق فرود آورده تاانی را کـه ایمان آوردهاند استوار گرداند و برای مسلمانان هدایت و بشارتی است[آیـه ۴]
ابن وراق درون اینباره مـیگوید: مـیبینیم کـه تئوری نسخ آیـه، چگونـه دانشمندان و نویسندگان را از گرفتاریهای وابسته بـه تضادها و نا همگونیهای متون قرآن نجات مـیدهد. با این وجود متن و روان آیـههای مکی و مدنی و تفاوت آشکارشان با یکدیگر نمـیتواند معان اسلام را بـه گونـه کامل بـه ساحل نجات برساند. زیر آیـههای مکی کـه در آغاز ادعای پیـامبری محمد نازل شده، همـه حکایت از بردباری و شکیبایی و تحمل اندیشـهها و کردار دیگران را دارد و آیـههای مدنی کـه در زمان فرمانروایی محمد نازل شده، همـه از کشتن و نابود و گردن زدن و قطع عضو مـیزنند. بدین ترتیب، آیـههایی کـه کشتن و نابود (برای مثال، آیـه ۵ سوره توبه[آیـه ۵]) را فرمان مـیدهند، آیـههای با مضمون بردباری و صبر و تحمل اندیشـهها و کردار دیگران را پند مـیدهد را نسخ مـیکند[۶۳]
سید محمدحسین طباطبایی درون المـیزان ذیل بحث نسخ آیـات بیـان مـیدارد کـه نسخ آیـات از جنس تناقض احکام نیست بلکه از نوع تکمـیل است. بـه عنوان مثال مـیگوید:
آیـه: فاعفوا و اصفحوا حتی یـاتی اللّه بامره،[۶۴] ترجمـه: فعلاً عفو کنید و نادیده بگیرید که تا خداوند امر خود را بفرستد، کـه بهروشنی مـیفهماند: حکم عفو و گذشت دائمـی نیست و بزودی حکمـی دیگر مـیآید، کـه بعدها بـه صورت حکم جهاد آمد؛ و مانند حکم زنان بدکاره کـه فرموده: فامسکو هن فی البیوت، حتی یتوفیـهن الموت او یجعل اللّه لهن سبیلا،[۶۵] ترجمـه: ایشان را درون خانـهها حبس کنید که تا مرگشان برسد یـا خدا راهی برایشان معین کند، کـه باز بهوضوح مـیفهماند حکم حبس موقتی هست و همـینطور هم شد و آیـه شریفه با آیـه تازیـانـه زدن بـه زناکاران نسخ گردید، بعد جمله: «حتی یـاتی اللّه بامره[۶۶]» درون آیـه اول و جمله «او یجعل اللّه لهن سبیلا[۶۷]» درون آیـه دوم خالی از این اشعار نیستند کـه حکم آیـه موقتی هست و بزودی دستخوش نسخ خواهند شد.»[۶۸]
به گفته او «از نظر آیـه نامبرده نسخ باعث نمـیشود کـه خود آیت نسخ شده بـه کلی از عالم هستی نابود گردد، بلکه حکم درون آن عمرش کوتاه است، چون بـه وضعی وابستهاست کـه با نسخ، آن صفت از بین مـیرود.»[۶۹]
سید محمد جواد غروی درون کتاب آدم از نظر قرآن معتقد هست که نسخ درون آیـات کتاب خدا نیست و آن را موهن مقام إلهی و مغایر علم خداوند مـیداند. وی آیـه ما ننسخ من آیـه او ننسها… را متضمن ادیـان پیشین و آیـاتمـیشمارد یعنی قرآن، ادیـان قبل از خود را نسخ نموده و همچنین هر پدیدهای وقتی درون اثر مرور زمان از بین برود یـا از کار بیفتد، مثل آن یـا بهتر از آن ساخته مـیشود و این سنت إلهی هست و معنای نسخ، جز این نیست.[۷۰]
معجزه بودن قرآن
علی دشتی درون کتاب ۲۳ سال معجزه بودن قرآن را از دو جنبهٔ لفظ و محتوا قابل بررسی دانسته است. بـه این دو جنبه اصطلاحاً اعجاز لفظی و اعجاز محتوایی مـیگویند. بسیـاری دانشوران سدههای آغازین بعد از اسلام بـه اعجاز لفظی قرآن قائل نبودند. بلکه ادعای اعجاز لفظی قرآن با گذشت زمان و افزایش تعصبها مطرح شد. مثلاً ابراهیم نظام، یکی از این افراد، درون نفی اعجاز لفظی قرآن مـیگوید «نظم قرآن و کیفیت ترکیب جملههای آن معجزه نیست و سایر بندگان خدا مـیتوانند نظیر یـا حتی بهتر از آن بیـاورند». درون همـین راستا ابوالعلاء معری مترسل بزرگ عرب منشئات خود را برتر از قرآن دانسته است. اثبات اعجاز محتوایی قرآن از اعجاز لفظی هم مشکلتر است. چرا کـه مطلب چشمگیر تازهای کـه دیگران نگفته باشند یـا دستور اخلاقی نابی کـه بدیع جلوه کند درون قرآن نیـامدهاست. داستانهایش اغلب از داستانهای یـهودیـان و ترسایـان اخذ شدهاست و همـین انتقادی بود کـه خود دشمنان محمد هم درون مکه درون آن زمان بـه وی د و داستانهای قرآن را اساطیرالاولین خواندند. چندان کـه یکی از مخالفان محمد درون مقام انتقاد از وی گفت کـه قصههایی از اسفندیـار مـیداند کـه از داستانهای محمد دلکشتر است. حتی احکام و شرایعی کـه در قرآن آمدهاست همـه درون دینهای دیگر سابقه مـیدارد یـا ادامـهٔ آداب و سنن عربی جاهلیاست. (جز زکات و جهاد. این دو را معلول تشکیل حکومت از سوی محمد دانستهاند و بدون لشکر و پول کار چنان حکومتی پیش نمـیرفت) تعدادی از این احکام و شرایع با گذشت زمان تغییر کردهاست و حتی بـه فراخور حالوروز محمد حکمهای متضاد صادر شدهاست. این حکمهای متضاد به منظور مسائل واحد درون فقه اسلامـی با عنوان ناسخ و منسوخ مطرح است. مسئلهٔ ناسخ و منسوخ از وجوهیاست کـه منقدان درون اثبات بشری بودن قرآن بر مـیشمرند.[۷۱] البته مصطفی حسینی طباطبائی درون کتاب خود با عنوان «خیـانتی درگزارش تاریخ» بـه اثبات این مطلب مـیپردازد کـه کتاب ۲۳ سال معجونی هست از تحریف کتب تاریخ، قرآن و تفسیر و سیره و جز اینـها و به عنوان نمونـه مدعای این کتاب مبنی بر اینکه ابوالعلاء معری منشئات خود را برتر از قرآن دانسته هست را رد نموده بـه رسالة الغفران او استناد مـیکند کـه در آنجا مـیگوید: «کتابی کـه محمد آورده با اعجاز خود همـه را مغلوب ساختهاست»[۷۲]
درونمایـه قرآن
به گفته توبی لستر هنگامـی کـه یک خوانندهٔ آشنا بـه نوشتارهای ابراهیمـی قرآن را مـیخواند درون مـییـابد کـه درونمایـهٔ آن عموماً همان مطالب و داستانهایی هست که درون آن نوشتارها آمدهاست.[۷۳] کریگ وین معتقد هست قرآن سرشار از اشتباهات و تناقضات تاریخی و علمـی است. علاوه بر آن الله و کتاب خدا بعضاً یـا عموماً برخی رفتارهای ناپسند همچون دروغگویی، دزدی، نیرنگ، فریب و حیلهگری،داری، تجاوز ، زجر، شکنجه و تروریسم را مجاز مـیشمارند.[۷۴]چارلز تری مـینویسد بدون تردید مـیتوان گفت نخستین اثری کـه از خواندن قرآن درون ذهن خواننده آن مـینشیند آنست کـه محمد، اصول و موازین اسلام را از یـهودیـان حجاز آموختهاست. اصول و احکامـی کـه برگههای ابتدایی قرآن را پرکردهاست عبارتند از روز قیـامت، بهشت و دوزخ، کتاب آسمانی، وحی بـه وسیله فرشته، مزایـای پیروی از امور مذهبی و غیره، کـه بگونـهای کامل از نوشتارهای مقدس کلیمـیها و یـهودیـان گرفته شدهاست.[۷۵]
در مقابل، دیگر متفکرین نیز نظرات دیگری ارائه دادهاند. هانری کربن مـیگوید: «اگر اندیشـهٔ محمد خرافی بود و اگر وحی او وحی الهی نبود، هرگز جرأت نمـیکرد بشر را بـه علم دعوت کند. هیچیک از افراد بشر و هیچ شیوهٔ تفکری بـه اندازهٔ محمد و قرآن، انسان را بـه دانش دعوت نکردهاند، که تا آنجا کـه در قرآن، نـهصد و پنجاه بار از علم، فکر و عقل سخن بـه مـیان آمدهاست».[۷۶]
ارزش ادبی قرآن
تئودور نلدکه، پدر علم مطالعات قرآنی درون اروپا، ضمن قابل شمردن ارزش بلاغی قرآن، قرآن را از نظر زیبا حسیک بـه هیچ روی اثر تراز اولی بـه حساب نمـیآورد. از نظر نلدکه محمد بـه هیچ وجه درون سبکْ استاد نیست و این تعصب مسلمانان هست که یک تولید معیوب ادبی را که تا حد شاهکاری بیبدیل بالااند. از نظر نلدکه اگر قرآن بینقص از آب درآمده بود حقاً آن را مـیشد معجزه شمرد. چون که تا پیش از قرآن اثر قابلی درون نثر عربی تولید نشده بود و هرچه بود بـه شعر بود. از این رو از دید یک ناباور بر محمد نمـیتوان خرده گرفت کـه چرا نثری کـه تولید کردهاست معیوب هست چرا کـه کارهای آغازین هیچوقت بینقص نیست.[۷۷] نلدکه درون این عقیده تنـها نیست. همـهٔ مستشرقان که تا اواسط قرن بیستم، نظیر نیکلسن و شوالی، همانند نلدکه قرآن را از نظر ادبی بیدقت، پراشتباه، ناقص و ملالآور مـیدانستند. بگفته استفان وایلد، استاد دانشگاه بن، اینگونـه قضاوتها از متن ادبی قرآن عموماً هم توسط اعراب مسیحی و هم محققان مسلمان رد مـیشوند.[۷۸] انتساب «قطعه، قطعه بودن» و «عدم پیوستگی» متن قرآن درون نوشتارهای مستشرقین بعدی که تا به امروز نیز تکرار شدهاست.[۷۹]
لزلی هزلتون، نویسنده معروف آمریکایی-انگلیسی کـه بعضی از آثار او درون لیست پرفروشترینها قرار دارند علل عدم درک مستشرقین از زیبایی قرآن را بـه انتظار نادرست آنها از این کتاب مربوط مـیداند.[۸۰] او معتقد هست قرآن بیشتر از اینکه یک کتاب خواندنی -مانند کتابهای پر فروش دنیـا- باشد، یک کتاب شنیدنی است.
نلدکه معتقد هست داستانهای قرآن کـه برای عبرت آورده شدهاست از نظر ادبی چنگی بـه دل نمـیزند. شخصیتهای پیـامبرانش کپیبرداری از شخصیت محمد هست و همـه بـه سان محمد سخن مـیگویند و با مخالفان مشابهی طرفند. حتی درون جایی نوح قوم خود را از پرستش خدایـان باطلی نـهی مـیکند (با ذکر نام این خدایـان) کـه خدایـانیاند کـه عربهای زمان محمد مـیپرستیدند نـه خدایـان قوم نوح.[۸۱] در توضیح آیـه ۲۳ سوره نوح کـه چرا قرآن مشرکین عرب را از پرستش خدایـان زمان نوح بر حذر مـیدارد برخی مفسران گفتهاند بتهای قوم نوح یعنی ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر -که بر گرفته از شخصیتهای حقیقی زمان نوح با همـین نامـها بودند[۸۲]- بعد از طوفان که تا مدتها زیر خاک ماندند که تا اینکه اعراب آنها را بیرون آوردند و خود بـه پرستش آنها روی آوردند.[۸۳]
پس عجیب نیست کـه در نزد مشرکان قریش این قصهها بـه اندازهٔ داستانهای رستم و اسفندیـار جالب نبود. داستانهای اخیر را نذربن حارث با مکیـان بازمـیگفت و آنها را درون سفرهای تجاریاش بـه ایران آموخته بود. محمد بـه قدری از رقابت پیش آمده با نذر خشمگین بود کـه هنگامـی کـه نذر درون جنگ بدر اسیر شد بـه وی رحم نکرد و بکشتش. درون حالی کـه در موارد دیگر هموطنان را بخشوده بود.[۷۷]
صحت تاریخیاز دید مسلمانان، مفسرین اهل سنت بـه صورت تاریخی همواره معتقد بـه صحت تاریخی قرآن بوده بـه این معنی کـه آیـات قرآنی کـه در امروزه درون دست ما هست دقیقاً همان چیزی هست که محمد بیـان کردهاست و هیچگونـه تغییری اعم از حذف یـا اضافه درون آن صورت نگرفتهاست.[۸۴][۸۵] البته اهل سنت بـه صورت سنتی سه طریق اصلاح را پذیرفتهاست: با استناد بـه آیـاتی مانند رعد ۳۹ یـا اعلی ۶–۷ تفاسیر سنتی اهل سنت پذیرفتهاند کـه خود خدا ممکن هست باعث بشود کـه محمد برخی از آیـات را فراموش کند یـا حتی آیـاتی از قرآن را حذف کند (مقایسه کنید با تفاسیر شیعه مانند تفسیر المـیزان کـه این موضوع را نمـیپذیرند). دیگر اینکه ممکن هست برخی از آیـات قرآن جایگزین آیـات دیگر شده باشند (ناسخ و منسوخ). اما علاوه بر اینـها برخی از علمای اهل سنت هم معتقد بودند کـه تحت نظارت جبرئیل، محمد برخی از آیـات را کـه به او وحی شده بود را درون قرآن قرار ندادهاست.[۸۶]
از نظر تاریخشناسی، بگفته ویلیـام مونتگمری وات و ریچارد بل، اگر هرگونـه تغییری از طریق اضافه ، حذف ، یـا تغییر متن اتفاق افتاده بود، تقریباً با قطعیت جدال درمـیگرفت، ولی رد و نشانی کمـی از جدال مشاهده مـیکنیم. خیلی از افراد مذهبی تر مسلمان رفتار عثمان را توهینآمـیز یـافتند و او نـهایتاً بسیـار غیرمحبوب شد، اما عموماً اتهام تحریف قرآن درون لیست اتهامات او قرار نگرفته و هیچوقت نکته اصلی نبودهاست. البته دیدگاه شیعه وجود داشته کـه بخشهایی از قرآن کـه به علی و خاندان او اشاره داشته از قرآن حذف شدهاند. اما این اتهام بـه همان اندازه بـه عثمان وارد شده کـه به دو خلیفه اول، کـه قرآن اولین بار تحت نظارت آنها فرض شدهاست کـه جمع شده، نیز وارد شدهاست. بگفته وات و بل، این ادعا بر پایـه دلایل اعتقادی بوده و برای مورخین مدرن جذابیتی ندارد.[۵۴][۵۵]
عدم تعلق سورهٔ فاتحه بـه قرآنسورهٔ فاتحه امروزه درون صدر قرآن جای گرفتهاست. محتوای این سوره تماماً دعایی هست و آکنده از راز و نیـاز با خداست. بعد از نظر منتقدان کلام خدا نیست وانگهی کلامـیاست کـه با خدا سخن مـیگوید (طبعاً محمد).[۸۷] به منظور نمونـه درون بندهایی از سوره آمدهاست «تنـها تو را پرستیم و تنـها از تو یـاری مـیجوییم. بـه راه راستمان هدایت کن.» این سوره درون شماری از نسخههای قرآن نبود. مثلاً عبدالله بن مسعود از کاتبان وحی و حافظان قرآن این سوره و دو سورهٔ معوذتین را کلام خدا نمـیداند.[۸۸] تفصیل ماجرا اینکه بر اساس برخی روایـات هنگام تدوین قرآن اختلافی بین صحابه درون مورد اینکه آیـا سورهٔ فاتحه از اول قرار بوده کـه در مصحف قرآن قرار بگیرد یـا نـه رخ داد. عبدالله بن مسعود با قرار سوره فاتحه (و دو سورهٔ معوذتین) درون مصحف مخالف بود زیرا مـیگفت کـه سوره فاتحه بـه هیچ جای خاصی از قرآن تعلق ندارد و اگر بخواهد آن را درون مصحف قرار دهد حتما آن را درون اول هر بخش از قرآن تکرار کند.[۸۹][۹۰] برخی از دانشوران با این استدلال کـه این سوره با لفظ «قل» شروع نمـیشود آن را متعلق بـه قرآن ندانستهاند.[۹۱] در مقابل مفسرین قرآن معتقدند «خدایتعالی درون این سوره بـه بنده خود یـاد مـیدهد کـه چگونـه حمدش گوید، و چگونـه سزاوار هست ادب عبودیت را درون مقامـی کـه مـیخواهد اظهار عبودیت کند، رعایت نماید».[۹۲]رسول جعفریـان بـه دو دلیل روایـاتی کـه در باب تفاوتهای مصحف ابن مسعود با قرآن فعلی نقل شدهاند را نادرست مـیداند:[۹۳] (۱) برخی بزرگان اهل سنت مانند فخر رازی و ابن حزم نسبت این روایت بـه ابن مسعود را ناروا دانستهاند. (۲) عاصم روایتش از قرآن را از ابن مسعود گرفته و معوذتین درون قرآن عاصم آورده شدهاند.
بازتاب خرافات جاهلی درون قرآن
خرافات جاهلی درون قرآن
از قرآن انتقاد شدهاست کـه بر اوهام و خرافات عرب جاهلی صحه گذاشتهاست.{ دو نمونـه درون اینجا قابل ذکر است. یکی اعتقاد بـه جن است؛ و دیگری سحر و چشمزخم. علی دشتی درون بیست و سه سال مـینویسد: «جای شگفت نیست کـه عربهای قرن ششم مـیلادی بهرهای کافی از اوهام داشته باشند؛ ولی شگفت این هست که هر دو موضوع درون قرآن منعشده باشد. آن هم بـه صورت ایجابی و مانند یک امر واقع»[۹۴] بهویژه موضوع جن ممکن هست برای باورمندان عقلگرا هضمش دشوار باشد. درون قرآن بیش از ده بار بـه جنیـان اشاره شدهاست؛ و حتی سورهای بـه این نام درون قرآن هست. بعد نمـیتوان بـه آسانی با تأویل و توجیـه قضیـه را فیصله داد. مثلاً درون آیـه ۲۸ سورهٔ جن گفته شدهاست کـه چند نفر از جنیـان بعد از شنودن بندهایی از قرآن بـه قدری متأثر شدند کـه اسلام آوردند. علی دشتی با ذکر این مورد و چند مورد مشابه مـیگوید: آیـا آمدن این مطالب «در کتابی کـه آن را کلام خدا مـیگویند آن هم از طرف شخصی کـه بر ضد خرافات و عادات جاهلانـهٔ قوم خود قیـام کردهاست و در مقام اصلاح فکر و اخلاق آنها برآمدهاست موجب تأمل و حیرت نمـیشود؟»[۹۵]
البته سحر (نیروی خارق عادت بـه مدد عفریتها) درون تورات و انجیل هم آمده و محدود بـه عقاید عرب زمان پیـامبر اسلام نبوده است.[۹۶]
رسوم اعراب درون قرآن
در مـیان قبایل اعراب و قریش رسومـی وجود داشت کـه محمد نیز بعداً دقیقاً همان رسوم را درون اسلام اجرا نمود. اینـها بـه این شرح است:[۹۷][۹۸]
- عدم ازدواج با زن پدر. خدا نیز فرمود زنانی را کـه پدرتان گرفته شما نگیرید.
- صدقه یک پنجم از گنجی کـه یـافت مـیشود: خدا نیز فرمود کـه بدانید آنچه غنیمت بـه چنگ آورید یک پنجم آن مال خداست.
- عبدالمطلب خونبها را صد شتر قرار داد و مورد مشابه آن درون قرآن.
- دور طواف کعبه نزد قریش تعداد مشخصی نداشت، عبدالمطلب دستور داد هفت مرتبه دور کعبه بگردند. خدا نیز درون قرآن همـین حکم را قرار داد.
- عبدالمطلب آب چاه زمزم را وقف حاجیـان کرد و اسم آن را سقایةالحجان (آبدان حاجیـان) گذاشت. خداوند نیز درون قرآن همـین کار را کرد.
ابزار و آلت دست بودن به منظور خواستههای محمد
ابن وراق بـه نقل از کائناتی مـینویسد: این محمد هست که درون سلسله مراتب دینی بالاتر از همـه و حتی الله قرار مـیگیرد، بـه گونـهای کـه الله درون ساختار اسلام نقش درجه دوم پیدا مـیکند و در واقع درون خدمت پیـامبر و نماینده خود درون مـیآید. الله، دیگر موجودی بالاتر و والاتر از همـه نیست، کـه هر چیزی حتما در راه خدمت بـه او فدا شود، بلکه الله موجود توامند و یکتائی هست که درون خدمت هدفهای سیـاسی پیـامبر درون مـیآید، راه را به منظور پیروزیهای جنگی او هموار مـیکند، او را درون هنگام شکستهای جنگی دلداری و تسکین مـیدهد. مشکلاتِ تشکیل یک امپراطوری بزرگ را به منظور فرمانروائی بر افراد بشر از سر راه او برمـیدارد و موانعی را کـه در راه رسیدن بـه هدفهای سیـاسی و دنیوی او وجود دارد، برایش هموار مـیکند… (الله) مشکلات محمد را با آیـه هائی کـه به سودش نازل مـیکند، بر طرف مـیسازد. اشتباهاتش را هموار مـیکند؛ لغزشهایش را مشروع جلوه مـیدهد و در مقام یک خدای ستمگر، وحشی و غیراخلاقی سامـی، تحقق غریزههای ددمنشانـه پیـامبرش را تشویق مـیکند[۹۹]
قرآن بـه مسائلی پرداختهاست کـه ممکن هست در دیدهٔ منتقد بس حقیر جلوه کند. از آن جملهاست: مسائل خصوصی محمد یـا آنِ زنان وی یـا نزاعهای لفظی وی با مخالفانش. آمدن چنین مطالبی درون قرآن دون شأن کتابی دانسته شدهاست کـه بنا بـه ادعا کتاب هدایت بشر درون همـه اعصار است.[۱۰۰] واکنش عمومـی مسلمانان بـه این دست از انتقادات این هست که درون همـهٔ آیـهها آموزههایی هست که مؤمنان را بـه کار مـیآید. درون زیر چند مورد از این مسائل کـه به انتقاد از قرآن انجامـیدهاست ذکر مـیشود:
کینـهٔ محمد از ابولهب
ابولهب کـه عموی محمد بود از مخالفان وی درون مکه هم بهشمار مـیآمد. درگیریهای محمد با وی و استخفافهایی کـه محمد از وی مـیدید بـه کینـهٔ محمد از وی انجامـیده بود. این کینـه بـه صورت سورهای (سورهٔ مسد) درون قرآن بازتاب یـافتهاست و در آن حتی از طعنـه بـه همسر ابولهب خودداری نشدهاست. این سوره کـه محتوایش دشنام و طعنـهزدن بـه ابولهب است، بـه قول علی دشتی، «از حیث موضوع قابل انتساب بـه پروردگار عالم نیست… از ساحت کبریـای آفرینندهٔ جهان و قادر مطلق دور هست که بـه یک عرب نادانی دشنام دهد و نفرین کند و زن او را حمالةالحطب بنامد.»[۸۷]
مسلمانان این آیـات را نیز مانند دیگر آیـات دارای آموزههایی مـیدانند. از ۴ آیـه سوره مسد مانند دیگر آیـات تعالیم فلسفی اسلامـی گوناگون و زیـادی برداشت شدهاست.[۱۰۱]محسن قرائتی درون تفسیر نور مـینویسد: از آیـات این سوره حداقل ۱۰ پیـام برداشت مـیشود: ۱- اعلام برائت از نااهلان جزء دین است. «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ» ۲- کیفر توهین بـه مقدسات، لعن و نفرین ابدی است. «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ» ۳- حتما برای نابودی کامل کفر دعا کنیم. «یَدا» (قطع شدن دو دست نشانـه بینتیجه ماندن تلاشـهاست) («تَبَّتْ» از ریشـه «تب» بـه معنای خسران و هلاکت هست و مراد از «ید» درون آیـه، دستِ ظاهری نیست، بلکه کنایـه از وسیله قدرت و تلاش انسان است؛ بنابراین معنای آیـه چنین هست که تلاشـهای ابولهب بـه هدر رفت و بینتیجه ماند، و او گرفتار زیـان و خسارت شد) ۴- پاسخ مخالفان را مثل خودشان بدهید. درون پاسخ آنان کـه به پیـامبر گفتند: «تبا لک» خداوند فرمود: «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ» ۵- درون نظام مکتبی، ضابطه بر رابطه مقدم است. (ابولهب عمامبر بود) ۶- مال و ثروت، یکی از ابزارهای مخالفان انبیـاست. «ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ» (ابولهب سرمایـه داری بود کـه ثروتش را به منظور محو اسلام هزینـه کرد) ۷- بدتر از فساد تکرار آن است. «حَمَّالَةَ» ۸- درون برابر قهر الهی نـه ثروت کارایی دارد و نـه هر چیز کـه در اثر تلاش بـه دست آید، خواه ثروت باشد یـا مقام و عنوان و حکومت و شـهرت. «ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ» ۹- قهر الهی نسبت بـه ستمگران دور نیست. «سَیَصْلی» ۱۰- اشرافیّت دنیـا، همراه با تحقیر آخرت است. «فِی جِیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ»[۱۰۲]
پسر نداشتن محمد
محمد باوجود داشتن زنان بسیـار هرگز صاحب پسری نشد کـه به بلوغ برسد. همـهٔ پسرانش درون کودکی بمردند. اهمـیتِ داشتن فرزند ذکور درون جامعهٔ مردسالار عربستان صدر اسلام بری پوشیده نیست. بعد از مرگ دو تن از پسران محمد، عاص بن وائل سرکوفتی بـه محمد زد و ورا ابتر (دمبریده) خواند. سورهٔ کوثر پاسخیاست کـه محمد از زبان خدا بـه وی مـیدهد.[۱۰۳] درون بند پایـانی سوره گفتهاست کـه هر کـه تو را طعن مـیکند خود دم بریدهاست. یکیبهدوی قادر متعال با عربی نادان آن هم درون کتاب هدایت بشر، انتقاد برانگیختهاست.[۱۰۴]
مسلمانان این ۳ آیـه را نیز مانند دیگر آیـات دارای آموزههایی مـیدانند. به منظور نمونـه از دید شیعه آیـه نخست تنـها آیـه درمورد فاطمـهاست و شأن نزول آن مقام بالای کوچکترین محمد است. آیـه دوم هم کـه خدا دستور شکرگزاری و قربانی را بـه پیـامبر مـیدهد،[آیـه ۶] نمونـهای از مخالفت اسلام با فرهنگ آن زمان هست که پسران را بزرگ مـیشمردند و ان را زنده بگور نیز مـید. آیـه سوم هم بـه نوبه خود از پیشگوییهای قرآن بهشمار مـیرود.[۱۰۵][۱۰۶]
مسائل همسران محمد
بخش مدنی قرآن آکندهاست از مطالب مربوط بـه نزاعهای مـیان محمد و همسرانش یـا نزاعها، حسادتها و رقابتهای همسران محمد مـیان خود. وجود کشمکشهای خصوصی چیز تازه یـا عجیبی نیست. آنچه شگفت تواند بود انعکاس این مسائل درون کتاب هدایت بشریاست.[۱۰۷] البته مسلمانان مطرح شدن این مسائل درون قرآن را دارای حکمتهایی مـیدانند.
در اینجا چند نمونـه از کشمکشهای خانوادگی-خصوصی اهل بیت پیغامبر اسلام —که درون قرآن بازتاب یـافتهاست— آورده مـیشود:
ماجرای ماریـهروزی ماریـهٔ قبطی بـه دیدن محمد درون خانـهٔ حفصه (از زنان دیگر محمد) مـیآید. محمد و ماریـه همانجا درون بستر حفصه بـه خفتوخیز مشغول مـیشوند. درون این اثناء حفصه کـه در خانـه نبود درون مـیرسد. فریـاد اعتراضش بلند مـیشود. کار بالا مـیگیرد. بعد محمد، درون واکنش بـه قضیـه، ماریـه را بر خود حرام مـیکند؛ ولی بعدها از تصمـیم خود عدول مـیکند — احتمالاً یـا چون محمد ماریـه را بسیـار دوست داشتی یـا چون ماریـه بس اندوهگین شده بود[۱۰۷]— و در توجیـه کار خود آیـهای چند بر زبان مـیراند و دو زن دیگر را [عایشـه و حفصه ان عمر و ابوبکر را] تهدید مـیکند (سورهٔ تحریم).[۱۰۸] چکیدهٔ آیـات چنین است: پیغامبرا! چرا از بهر دلخوشی زنانت حلال خدای را بر خویش حرام مـیکنی… خدا راه سوگندشکستن را برایتان باز گذاشتهاست… چون پیغامبر با برخی زنانش رازی درون مـیان نـهاد همـین کـه زنی این سخن با دیگری بازگفت خدا فرستادهاش را از بهری از آن بیـاگاهانید… بعد بهتر هست شما دو زن [عایشـه و حفصه] توبه کنید همانا کژدل گشتهاید. وگر پیغامبر طلاقتان دهد امـید هست که خدا همسرانی بهتر از شما ورا دهد: مؤمن و پاکیزه و … کالُم و دوشیزه.[آیـه ۷] این آیـاتی کـه پشت سر هم درون دفاع از محمد آورده شدهاست بـه قول دشتی شخص را بـه شگفتی مـیاندازد کـه یک مسئلهٔ شخصی و خانوادگی و گفتگوی زن و شوهر درون قرآن مطرح مـیشود.[۱۰۷]
زینب بنت حجشروزی محمد به منظور دیدار پسر خواندهاش زید، رهسپار خانـه او شد. زید با زینب بنت حجش، عموی محمد کـه زن بسیـار زیبائی بود ازدواج کرده بود. درون آنروز زید درون خانـه نبود و زینب کـه کم و بیش نیمـه بود، درون را بروی محمد باز کرد و او را بـه درون خانـه فراخواند. زیبائی زینب از بدن نیمـه ش آشکار شده بود و محمد را درون جا مـیخکوب کرد. بعد از سکوت، محمد اظهار داشت: «فتبارک الله الحسن الخالقین» سپس درون حالیکه مشاهده زیبائی زینب، محمد را بـه خود آورده بود، خانـه زید را ترک کرد. هنگامـی کـه زید بـه خانـه برگشت و زینب رویداد رخ داده را بـه اطلاعش رساند، زید یکسره نزد محمد رفت و اظهار داشت کـه مـیل دارد زنش را طلاق دهد. اما محمد مخالفت کرده و گفت: «از الله بترس و همسرت را نگه دار». زید کـه درک کرده بود عشق زینب درون دل محمد خانـه کردهاست، او را طلاق داد ولی محمد از ترس سرزنش مردم، هنوز درون ازدواج با زینب تردید داشت. علاوه بر آن درون سنت عرب، پسرخوانده با پسر تفاوتی نمـیکرد و عربها ازدواج با همسر پسرخوانده را ازدواج با محارم بهشمار مـیآوردند؛ ولی بنابر رسم معمول همـیشگی، آیـه هایی[آیـه ۸] از طرف الله بـه محمد وحی شد و به او جرأت داد که تا این هنجار را نقض کند. بهطوریکه درون روزی کـه محمد درون خانـه عایشـه بود، بـه گونـهای ناگهانی وارد یکی از غش و ضعفهای هنگام وحی گردید. هنگامـی کـه از آن حالت بیرون آمد، اظهار داشت: «چهی نزد زینب خواهد رفت و به او شادباش خواهد گفت، زیرا، الله ازدواج او را با من تجویز کردهاست»[۱۰۹]
اما طبق روایت انس، زید بـه قصد شکایت از زینب بـه نزد محمد رفت. نـه بـه قصد پیش قدم شدن به منظور ازدواج زینب با محمد. محمد او را بـه ترس از خدا و نگهداشتن زنش نصیحت کرد.[۱۱۰]
داستان ازدواج پیـامبر اسلام با زینب بنت حجش با تمام صراحتی کـه قرآن درون این مسئله و هدف این ازدواج بـه خرج داده و آن را شکستن یک سنت جاهلی درون ارتباط با ازدواج با همسر مطلقه فرزندخوانده معرفی کرده باز مورد بهرهبرداری سوء جمعی از دشمنان اسلام گردیده است، آنها خواستهاند از آن یک داستان عشقی بسازند کـه شخصیت محمد را با آن آلوده کنند و احادیث مشکوک یـا مجعولی را درون این زمـینـه دستاویز قرار دادهاند.[۱۱۱]
از جمله اینکه نوشتهاند: هنگامـی کـه پیـامبر به منظور حالپرسی زید بـه خانـه او آمد همـینکه درون را گشود چشمش بـه جمال زینب افتاد، و گفت: سبحان الله خالق النور تبارک الله احسن الخالقین !: (منزه هست خداوندی کـه خالق نور هست و جاوید و پر برکت هست خدائی کـه احسن الخالقین مـیباشد) و این جمله را دلیلی بر علاقه محمد بـه زینب گرفتهاند. در حالی کـه شواهد روشنی - قطع نظر از مسئله نبوت و عصمت - درون دست هست که این افسانـهها را تکذیب مـیکند. نخست اینکه: زینب پیـامبر بود و در محیط خانوادگی تقریباً با او بزرگ شده بود، پیـامبر شخصاً او را به منظور زید خواستگاری کرد، و اگر زینب جمال فوقالعادهای داشت و فرضاً جمال او جلب توجه محمد را کرده بود نـه جمالش امر مخفی بود و نـه ازدواج با او قبل از این ماجرا مشکلی داشت، بلکه با توجه بـه اینکه زینب هیچگونـه تمایلی به منظور ازدواج با زید نشان نمـیداد بلکه مخالفت خود را صریحاً، بیـان کرد، و کاملاً ترجیح مـیداد همسر پیـامبر شود بهطوریکه وقتی پیـامبر بـه خواستگاری او به منظور زید رفت خوشحال شد زیرا تصور مـیکرد محمد او را به منظور خود خواستگاری مـیکند، اما بعداً با نزول آیـه قرآن و امر بـه تسلیم درون برابر فرمان خدا و پیـامبر تن بـه ازدواج با زید داد. با این مقدمات چه جای این توهم کـه او از چگونگی زینب با خبر نباشد؟ و چه جای این توهم کـه تمایل ازدواج با او را داشته باشد و نتواند اقدام کند؟ دیگر اینکه هنگامـی کـه زید به منظور طلاق همسرش زینب بـه پیـامبر مراجعه مـینماید پیـامبر بارها او را نصیحت مـیکند و مانع این طلاق مـیشود، این خود شاهد دیگری بر نفی آن افسانـهها است. از سوی دیگر قرآن با صراحت هدف این ازدواج را بیـان کرده که تا جائی به منظور گفتگوهای دیگر نباشد. از سوی چهارم درون آیـات فوق خواندیم کـه خدا بـه پیـامبر مـیگوید: درون ماجرای ازدواج با همسر مطلقه زید جریـانی وجود داشت کـه پیـامبر از مردم مـیترسید درون حالی کـه باید از خدا بترسد. از دیدگاه مسلمانان مسئله ترس از خدا نشان مـیدهد کـه این ازدواج بـه عنوان یک وظیفه انجام شده کـه باید بـه خاطر پروردگار ملاحظات شخصی را کنار بگذارد که تا یک هدف مقدس الهی تأمـین شود، هر چند بـه قیمت انتقاد منتقدان و متهم ساختن محمد تمام گردد.[۱۱۲]
خدا درون قرآن
خدای محمد درون خدمت محمد
در سیرهٔ محمد موارد بسیـاری مذکور هست که ممکن هست ذهن نقاد را بـه این نتیجه برساند کـه محمد از قرآن بـه عنوان ابزاری به منظور پیشبرد نظر شخصی استفاده کردهاست و خواستههای نفسانی خود را درون ظرف کلام خدا بـه اطرافیـان تحمـیل کردهاست. از همـین رو بودهاست کـه عایشـه درون مقام انتقاد از محمد گفتهاست «مـیبینم کـه پروردگارت بـه انجام خواستههایت [=هواهای نفسانی] مـیشتابد.».[۱۱۳] این قضیـه بخصوص درون زمـینـهٔ تمتع محمد از زنان نمود بیشتری مـییـابد. قرآن مشحون هست از حکمهایی کـه تمتعهای محمد از زنان را بـه انحای مختلف حلال مـیشمرد و همان تمتعها را بر دیگران حرام. گفتهٔ بالا از عایشـه هم درون یکی از همـین ماجراها (بخشیدن ام شریک دوسیـه خویشتن را بـه محمد) بر زبان رانده شدهاست.
در مقابل آیـاتی هم هستند کـه از این نظر منعهایی جدی به منظور او قایل مـیشوند:
لا یحِلُّ لَک النِّساءُ مِن بَعْدُ وَ لا أَن تَبَدَّلَ بهِنَّ مِنْ أَزْوَجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَک حُسنـهُنَّ: بعد از آنچه برایت شمردیم، دیگر هیچ زنی برایت حلال نیست، و نیز حلال نیست کـه همسرانت را بـه همسری دیگر مبدل کنی، هر چند کـه از کمال وی خوشت آید.[آیـه ۹]
نسبت صفات بشری بـه خدا
از قرآن انتقاد شدهاست کـه اوصاف و تفاصیلی کـه از خدا درون قرآن آمدهاست گاه جنبهٔ کاملاً بشری مـییـابد. این خدا درون قرآن خشم مـیکند، حیله مـیکند، غضب مـیکند، دوستی مـیکند و …. این افعال و حالات کـه به نظر یک منتقد عارضشدنش بر شخص ناشی از ضعف روح و نیـازمندی آدمـیاست درون قرآن بـه طرز زنندهای بـه چشم مـیخورد. بعد منتقد چنین نتیجه تواند گرفت کـه صفات و عکسالعملهای خداوند با روحیـات محمد آمـیختهاست.[۱۱۴]
البته درون مقابل آیـاتی کـه تشابهاتی بین انسان و خدا مـیآورند دسته دیگری از آیـات وجود دارند مانند «لیس کمثله شیء» شوری /۱۱ (یعنی هیچ چیز مثل خدا نیست) و «لایدرکه الابصار» انعام/ ۱۰۳(یعنی چشمـها قادر بـه دیدن او نیستند) کـه به اصطلاح بـه تنزیـه خدا مـیپردازند. ابن عربی عارف قرن ششم و هفتم بر این اساس دیدگاه معروفی دارد کـه از آن بـه «تنزیـه درون عین تشبیـه» یـاد مـیشود. او شناخت خدا را با جمع بین تشبیـه و تنزیـه ممکن و هر یک از تشبیـه و تنزیـه را بـه تنـهایی ناکافی مـیداند.[۱۱۵] از نظر علی بن ابیطالب «خداوند عقلها و خردها را بر چگونگی و تحدید صفات خودآگاه نکرد لکن هرگز آنها را از مقدار لازم معرفت خود، محجوب نساخت».[۱۱۶]
قرآن و حقوق بشر
در روایـات تاریخی
کشتن نوجوانی بـه احتمال کفر درون آیندهدر داستان موسی و خضر، خضر جوانی را مـیکشد:
[موسی و خضر] رفتند که تا به پسری رسیدند. [خضر] او را کشت. موسی گفت: آیـا جان پاکی را بیآنکه مرتکب قتلی شده باشد مـیکشی؟ مرتکب کاری زشت گردیدی…[خضر گفت] اما آن پسر، پدر و مادرش مؤمن بودند، ترسیدیم کـه آن دو را بـه عصیـان و کفر دراندازد. خواستم که تا در عوض او پروردگارشان چیزی نصیبشان سازد بـه پاکی بهتر از او و به مـهربانی نزدیک تر از او.[آیـه ۱۰]
منتقدان درباب این آیـه معتقدند کـه مجموعه قوانین کیفری دنیـای مدرن، مجازات کودکان نابالغ را نمـیپذیرند. همچنین هیچ فردی را نمـیتوان بـه احتمال آنکه ممکن هست در آینده مرتکب جرم شود، مجازات کرد. مجازات بـه جرم ارتکابی تعلق مـیگیرد، نـه جرم ناکرده.[۱۱۷]
در مقابل بیـان مـیشود خضر مأموریتش درون نظام تکوین و موسی مأموریتش درون نظام تشریع هست و بـه همـین دلیل این دو با هم جمع شدنی نیستند. درون نظام تشریع کـه همـه پیـامبران نماینده آن هستند، هیچاز جمله خود این پیـامبران مجاز بـه انجام اعمالی مشابه اعمال خضر -همچون کشتن یک انسان بی گناه بـه احتمال انجام کار نادرست درون آینده- نیست[۱۱۸].
کشتن تمام افراد قوم بعد از کشتن یک شتردر قرآن گفته شده الله تمام قوم ثمود را بعد از آنکه یکی از آنان شتر صالح را مـیکشد، نابود کردهاست:
ما آن ماده شتر را به منظور آزمایششان مـیفرستیم. بعد مراقبشان باش و صبر کن و به آنها بگوی کـه آب مـیانشان تقسیم شده. نوبت هر کـه باشد او بـه سر آب مـیرود. یـارشان را ندا داد و او شمشیر بر گرفت و آن را پی کرد. عذاب و بیمدادنهای من چگونـه بود؟ ما به منظور آنها یک آواز سهمناک فرستادیم. بعد همانند علفهای خشک آغل شدند.[آیـه ۱۱]
علیبن ابیطالب درون این خصوص مـیگوید کـه قطعاً یکی از آنان شتر را کشتهاست، ولی بـه دلیل سکوت همراه با رضایت، خدا همـه آنان را نابود کرد.[۱۱۹] درون جایی دیگر از قرآن این داستان تکرار شدهاست:
حال آنکه پیـامبر خدا بـه آنان [قوم ثمود] گفته بود این شتر خداوند است، او و بهره آبش را رعایت کنید، سپس او را دروغزن شمردند و آن [شتر] را پی د، آنگاه پروردگارشان آنان را بـه گناهشان، بـه یکسان نابود ساخت و از عاقبت کارش نترسید[آیـه ۱۲]
مخالفان درون مورد این داستان معتقدند این مجازات بـه هیچوجه با جرم ارتکابی تناسب ندارد. حتی معان حقوق حیوانها،ی را بـه دلیل کشتن یک شتر نمـیکشند، چه رسد بـه نابودی کل مردمـی کـه این فرد از آنها بودهاست.[۱۱۷] این ادعای مخالفین درون حالی هست که قرآن خود بـه صراحت گفته این شتر، شتری معمولی نبوده، بلکه آیـه (معجزه) الهی بودهاست[آیـه ۱۳] و.[آیـه ۱۴] همچنین قرآن عذاب الهی را بعد از هشدار نسبت بـه آزار شتر مـیداند[آیـه ۱۵] و کشتن آن را با فعل جمع بـه تمامـی آن قوم نسبت مـیدهد[آیـه ۱۶] و عذاب را نیز بـه ظالمـین آن قوم منحصر مـیکند.[آیـه ۱۷]
خشونت درون قرآن
از لحاظ تاریخی، درون زمان محمد، درجهٔ خشونتِ آیـاتی کـه محمد بیـان مـیکرد با گسترش اسلام افزایش مـییـافت. اولین آیـاتی کـه مسلمانان را بـه خشونتی نسبی دعوت مـیکرد هنگامـی بود کـه در زمان دومـین پیمان عقبه بیـان شد. درون این آیـات (سوره حج آیـات ۴۱–۳۹) به منظور اولین بار حق حمل سلاح و دفاع بـه مسلمانان داده شد. اما حکم بعدی با قاطعیت بیشتری ابلاغ شد. درون سال دوم هجری حکم دوم درون مدینـه درون حالی صادر شد کـه به مسلمانان هشدار داده شده بود کـه اندازه را نگه دارند و در اقدام بـه جنگ پیشی نجویند: «باانی کـه با شما جنگ مـیکنند، درون راه خدا بجنگید و تعدی مکنید زیرا خدا تعدی کنندگان را دوست ندارد.»[آیـه ۱۸] بـه تدریج کـه برتری مسلمانان بر دیگران آشکارتر شد آن لحن نسبتاً ملایم آیـههای قبلی جای خود را بـه احکام سختتر و خشمگینتر داد و دیری نپایید کـه به حالت کاملاً خشن و آشتیناپذیر درآمد: «دوست دارند همچنان کـه خود بـه راه کفر مـیروند شما نیز کافر شوید، که تا برابر گردید بعد با هیچیک از آنان دوستی مکنید که تا آنگاه کـه در راه خدا مـهاجرت کنند و اگر سر باز زدند درون هر جا کـه آنها را بیـابید بگیرید و بکشید و هیچیک از آنها را بـه دوستی و یـاری برمگزینید.»[آیـه ۱۹][۱۲۰]
- «پس درون راه خدا کارزار کن، تو عهدهداری جز خود نیستی و مؤمنان را نیز [به کارزار جنگ] تشویق کن، چه بسا خداوند بلای کافران را [از شما] بگرداند و عذاب الهی سختتر و خداوند سختگیرتر است»[آیـه ۲۰]
- «و خداوند کافران را درون عین غیظ و غضبشان بازگرداند، کـه هیچ کامـی نیـافتند، و خداوند درون کارزار مؤمنان را حمایت و کفایت کرد، و خداوند توانای پیروزمند است؛ و آن عده از اهل کتاب را کـه از آنان پشتیبانی د، از برج و باروهاشان فرود آورد و در دلشان هراس افکند، چندانکه گروهی از ایشان را کشتید و گروهی را بـه اسارت گرفتید؛ و زمـینها و خانـههایشان را درون اختیـار شما گذاشت و (همچنین) زمـینی را کـه هرگز درون آن گام ننـهاده بودید و خداوند بر هر چیزی قادر است.»[آیـه ۲۱]
به عقیده منتقدان، این موارد و چندین مورد دیگر نشان مـیدهد کـه الله درون قرآن بطور واضحی خشونت مـیورزد. الله قدرتمندترین هست و جلوی قدرت ناباوران را مـیگیرد. الله زمـینها، خانـهها و دیگر وسایل دارای ارزش ناباوران را مـیگیرد و آنها را بـه وفاداران خود مـیدهد. در قرآن تقریباً درون هر سوره از خشم و غضب الله یـاد مـیشود. درون برابر این غضب مسلمانان تشویق مـیشوند بسیـاری کارها را انجام دهند؛ منجمله بـه خدا و پیـامبرش ایمان بیـاورند[آیـه ۲۲] یـا دشمنان را بـه قتل برسانند.[آیـه ۲۳] خشونت الله یـا تهدیدات الله بـه خشونت، اغلب منشأ خشونتهایی مـیشود کـه توسط مسلمانان بـه واسطه خشنودی اراده الله انجام مـیشود.[۱۲۱]
علاوه بر اینکه درون اکثر سورههای قرآن از جنگ با دشمنان الله یـاد شدهاست، درون بسیـاری از سورهها خشم الله و به تبع آن ترس از خشم الله نیز ذکر شدهاست. بـه نظر مـیرسد محمد نیز همانند متیو (نگارنده انجیل متی) نمـیتوانسته مردمـی را تصور کند کـه تنـها بر پایـه اخلاقیـات و بدون ترس از بارگاه الهی کارهایی کـه وی مد نظرش بوده انجام دهند. الله نیز درون قرآن محمد همانند انجیل بهطور مداوم از مجازاتهایی منجمله «عذابی سهمگین» و «بلایی دردناک» سخن مـیگوید.[۱۲۱]
به خطر انداختن جان بـه خاطر الله، درون قرآن شدیداً تمجید شدهاست و برای آن پاداشهای فراوانی درون آخرت وعده داده شدهاست. الله زندگی درون دنیـا را معمولاً بیارزش قلمداد مـیکند: «و زندگی دنیـا چیزی جز بازیچه و لهو نیست و پرهیزگاران را سرای آخرت بهتر هست آیـا بـه عقل نمـییـابید؟»[آیـه ۲۴] «ایـانی کـه ایمان آوردهاید، چیست کـه چون بـه شما گویند کـه برای جنگ درون راه خدا بسیج شوید، گویی بـه زمـین مـیچسبید؟ آیـا بـه جای زندگی اخروی بـه زندگی دنیـا راضی شدهاید؟ متاع این دنیـا درون برابر متاع آن دنیـا جز اندکی هیچ نیست»[آیـه ۲۵] و از طرفی به منظور کشتهشدگان درون راستای امور خواستهشده ارزش زیـادی قائل شدهاست. الله معتقد هست که مردگان بعد از مرگ دوباره زنده مـیشوند: «هر آینـه تنـها آنان کـه مـیشنوند مـیپذیرند و مردگان را خدا زنده مـیکندو سپس همـه بـه نزد او «بازگردانده» مـیشوند: «تنـهاانی [دعوت تو را] اجابت مـیکنند کـه گوش شنوا دارند و [اما] مردگان را خداوند زنده خواهد کرد سپس بـه سوی او بازگردانیده مـیشوند.»[آیـه ۲۶] از این بین، به منظور این کشتهشدگان، الله پاداش ویژهای درون نظر گرفتهاست: «خدا از مؤمنان جانـها و مالهایشان را خرید، که تا بهشت از آنان باشد، درون راه خدا جنگ مـیکنند، چه بکشند یـا کشته شوند وعدهای کـه خدا درون تورات و انجیل و قرآن دادهاست بـه حق بر عهده اوست و چهی بهتر از خدا بـه عهد خود وفا خواهد کرد؟ بدین خرید و فروش کـه کردهاید شاد باشید کـه کامـیابی بزرگی است.»[آیـه ۲۷] درون این بهشت ذکر شده، وصف شدهاست کـه اعراب خواهند توانست درون باغها و چشمـهسارهایی، انواع طعام (غذاها) و مـیوهها را بخورند و با ان باکره مرتب داشته باشند.[آیـه ۲۸][۱۲۱] موارد ابراز خشونت درون قرآن را مـیتوان بـه صورت زیر دستهبندی کرد:
تهدید بـه مجازات درون جهنم
در ذهن یک مسلمان هیچ خدایی نیست مگر خدای محمدی کـه فرستاده اوست. تمام اصول زیستن نیز بر پایـه درست بودن این ادعا است. اما برایـانی کـه به این اصل و دیگر اصول ارائه شده درون قرآن (همچون آخرین پیـامبر بودن محمد، قیـامت و…) اعتقاد نداشته باشند جهنم درون نظر گرفتهشدهاست: «و[لی]انی کـه کافر شوند، و آیـات خدا را تکذیب کنند آنانند کـه اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود»،[آیـه ۲۹]«بگو: چه مـیبینید، اگر عذاب خدا بـه ناگاه یـا آشکارا بر شما فرود آید، آیـا جز ستمکاران هلاک مـیشوند؟ ما پیـامبران را جز به منظور مژده یـا بیم نفرستادهایم بعد هر، کـه ایمان آورد و کار شایسته کند، بیمناک و محزون نمـیشود؛ و بهانی کـه آیـات ما را تکذیب کردهاند، بـه کیفر نافرمانیشان، عذاب خواهد رسید.»[آیـه ۳۰][۱۲۱] منتقدان معتقدند روح خشونتورزی درون جایجای قرآن بـه چشم مـیخورد. بهطور مثال قرآن درون مورد نحوه مجازات ناباوران درون جهنم مـیگوید: «آنان را کـه به آیـات ما کافر شدند بـه آتش خواهیم افکند هر گاه پوست تنشان کامل برشته شود پوستشان را از نو دهیم، که تا عذاب خدا را بچشند خدا پیروزمند و حکیم است.»[آیـه ۳۱][۱۲۱]
مجازاتهای تاریخی درون گذشته
محمد درون قرآن مـهمترین شخص و آخرین نفر از مـیان چندین پیـامبر فرستاده شده معرفی مـیشود. الله عنوان مـیکند کـه چندین ملل مختلف پیش از محمد را نابود کردهاست بـه این دلیل کـه از دستورها و هشدارهای او اطاعت نکردهبودند: «آیـا ندیدهاند کـه پیش از آنها چه مردمـی را هلاک کردهایم؟ مردمـی که، درزمـین مکنتشان داده بودیم، آنچنان مکانی کـه به شما ندادهایم؛ و برایشان از آسمان بارانـهای پی درون پی فرستادیم و رودها از زیر پایشان روان ساختیم آنگاه بـه کیفر گناهانشان هلاکشان کردیم و پس از آنها مردمـی دیگر پدیدآوردیم.»[آیـه ۳۲] «چه بسا قریـههایی کـه مردمش را بـه هلاکت رسانیدیم، و عذاب ما شب هنگام یـا آنگاه کـه به خواب نیمروزی فرورفته بودند بـه آنان درون رسید.»[آیـه ۳۳][۱۲۱]
قرآن درون چندین نمونـه از داستانهای متون قدیمـیتر مذهبی را همچون داستان ابراهیم تکرار مـیکند. اغلب داستانهای اینچنینی بر مجازاتهای الله تأکید مـیکنند یـا درون مورد خشونت او سخن مـیگویند و در نـهایت مردم را بـه ترسیدن از الله وامـیدارند. «فرعون درون مـیان مردمش ندا داد که: ای قوم من، آیـا پادشاهی مصر و این، جویباران کـه از زیر پای من جاری هستند از آن من نیستند؟ آیـا نمـیبینید؟ آیـا من بهترم یـا این مرد خوار ذلیل کـه درست سخن گفتن نتواند؟ چرا دستهایش را بـه دستبندهای طلا نیـاراستهاند؟ و چرا گروهی از فرشتگان همراهش نیـامدهاند؟ بعد قوم خود را گمراه ساخت که تا از او اطاعت د، کـه مردمـی تبهکار بودند. چون ما را بـه خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتیم و همگان را غرقه ساختیم. آنان را درون شمار گذشتگان و داستان به منظور آیندگان کردیم.»[آیـه ۳۴] شکست خوردن جالوت از داوود درون قرآن بـه الله نسبت داده شده و به طرز مذهبیمأبانـهای نقل مـیشود: «چون با جالوت و سپاهش رو بـه رو شدند، گفتند: ای پروردگار ما، بر ما شکیبایی ببار و ما را ثابت قدم گردان و بر کافران پیروز ساز. بعد به خواست خدا ایشان را بشکستند و داود جالوت را بکشت و خدا به، او پادشاهی و حکمت داد، و آنچه مـیخواست بـه او بیـاموخت و اگر خدا بعضی از مردم را بـه وسیله بعضی دیگر دفع نمـیکرد، زمـین تباه مـیشد، ولی خدا بر جهانیـان فضل و کرم خویش را ارزانی مـیدارد.»[آیـه ۳۵][۱۲۱]
خشونت علیـه دیگر ادیـان و دشمنان
گرچه آیـاتی درون قرآن یـافت مـیشود کـه تحمل دیگر ادیـان را توصیـه مـیکند و مثلاً از عدم اجبار درون دین سخن مـیگویند اما این گونـه آیـات کاملاً درون برابر آیـاتی درون قرآن کـه خشونت علیـه دیگر ادیـان را ترویج مـیکنند ناچیز بهشمار مـیآیند. آیـاتی کـه تماماً با روحیـه جنگی و تئوری جنگ منطبق است: «هر جا کـه آنها را یـافتید بکشیدشان و از آنجا کـه شما را راندهاند، برانیدشان، کـه فتنـه از قتل بدتر هست و درون مسجدالحرام با آنها مجنگید، مگر آنکه با شما بجنگند و چون با شما جنگیدند بکشیدشان، کـه این هست پاداش کافران.»[آیـه ۳۶] به عقیده منتقدان، مشکل قرآن نـه تنـها تناقض آیـات درون جنگ و صلح هست بلکه فراوانی بیش از حد آیـاتی هست که بـه خشونت با هدف رضای خدا، جنگجویی و سازشناپذیری جنبهٔ قانونی دادهاست. خشونت درون راه الله درون قرآن هم عادلانـه فرض شدهاست و هم توسط الله یـا محمد بر مسلمانان تکلیف شدهاست: «جنگ بر شما مقرر شد، درون حالی کـه آن را ناخوش دارید، شاید چیزی را ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند افتد خدا مـیداند و شما نمـیدانید.»[آیـه ۳۷] درون قرآن همواره جبهه جنگ بین دو طرف بـه صورت خوبی (ما) و شر (دیگران) تقسیمبندی مـیشود: «آنان کـه ایمان آوردهاند، درون راه خدا مـیجنگند، و آنان کـه کافر شده، اند درون راه شیطان. بعد با هواداران شیطان قتال کنید کـه مکر شیطان ناچیز است»[آیـه ۳۸] در قرآن مسیحیـان، یـهودیـان و «مشرکان» با برخوردهای سختی منجمله خشونتهای عادلانـه فرضشده مواجه مـیشوند: «و چون ماههای حرام بـه پایـان رسید، هر جا کـه مشرکان را یـافتید بکشید و، بگیرید و به حبس افکنید و در همـه جا بـه کمـینشان نشینید اما اگر توبه د و نماز خواندند و زکات دادند، از آنها دست بردارید، زیرا خدا آمرزنده و مـهربان است.»[آیـه ۳۹] درون قرآن جنگیدن از جانب الله پاداش بـه همراه دارد و خودداری از جنگ تنبیـهات شدیدی را درون پی خواهد داشت.[۱۲۱]
قرآن و پیروان دیگر ادیـان
قرآن و یـهودیـان
در تمام آیـات مکی، قرآن درون همـهٔ موارد مؤیّدِ خط فکر اعتقادی یـهودیـان و مسیحیـان است. اولین نشانـههای اصطکاک با یـهودیـان درون قرآن درون سال دوم هجرت آغاز مـیشود درون حالی کـه مسیحیـان همچنان مورد تأیید و حتی ستایش قرار مـیگیرند. بعداً بنا بـه دلایلی بـه تدریج درون آیـهها نشانـههای انتقادیای بـه یـهودیـان نمایـان مـیشود.[آیـه ۴۰] یـهودیـان بـه رباخواری (بر خلاف دستورها تورات)[آیـه ۴۱] و به دستکاری درون کتاب مقدس خود از طریق حذف برخی از قسمتهای آن[آیـه ۴۲] متهم مـیشوند و بابت خطاهای گذشتهٔ خود مورد نکوهش قرار مـیگیرند[آیـه ۴۳] روزه یوم کیپور یـهودیـان تبدیل بـه روزه ماه رمضان مسلمانان مـیشود و بیتالمقدس جای خود را بـه مکه بـه عنوان قبله مسلمـین مـیدهد.[آیـه ۴۴] اما درون نـهایت با بـه وجود آمدن برخی مسائل مـیان محمد و یـهودیـان آیـات قرآن جنبهٔ رویـارویی و بعضاً جنگطلبی بـه خود مـیگیرد. یـهودیـان درون قرآن معمولاً بـه قبایل سهگانـه یـهود درون زمان محمد یعنی بنینضیر، بنیقینقاع و بنیقریظه اشاره دارد.[۱۲۲]
دوره اول، سازشتا قبل از هجرت، محمد اسلام را جزئی از یـهودیت و مسیحیت قلمداد مـیکرد و انتظار داشت او و یـهودیـان جبهه مشترکی علیـه شرک قریشیـان و دیگر اعراب تشکیل دهند. درون تمام سالهای مکه محمد درون آیین خود از پیوستگی آیینش با دو آیین گذشته سخن مـیگفت و از پرستش خدای ابراهیم و موسی حرف مـیزد. از همـین رو شماری از آیینهای یـهودیـان منجمله نیـایش بـه سوی بیتالمقدس، روزه روز کیپور (دهم ماه تشرین، روز عاشورا درون اصطلاح عربی) و نماز نیمروز جزء آیینهای مسلمانان قرار گرفته بود. همچنین درون مورد احکام حلال و حرام نیز همچون نجاست خون و گوشت خوک و مردار احکام یـهودیت تبعیت مـیشد. درون این دوره عموماً آیـاتی ارائه مـیشد کـه پا بـه پای تورات درون ستایش بنیاسراییل سخن مـیگفت: «ما بـه بنی اسرائیل کتاب و علم داوری و نبوت عطا کردیم و از چیزهای پاکیزه و خوش روزیشان کردیم و بر جهانیـان برتریشان دادیم»[آیـه ۴۵] «و بـه آن مردمـی کـه به ناتوانی افتاده بودند، شرق و غرب آن سرزمـین را کـه برکت داده بودیم بـه مـیراث دادیم، و وعده نیکویی کـه پروردگار تو بـه بنی اسرائیل داده بود بدان سبب کـه شکیبایی ورزیده بودند، بـه کمال رسیدند»[آیـه ۴۶] حتی این حُسن نیت که تا هفتههای اولیـه هجرت بـه مدینـه ادامـه یـافت: «ای بنی اسرائیل، نعمتی را کـه بر شما ارزانی داشتم بـه یـاد بیـاورید و شما را بر جهانیـان برتری دادم»[آیـه ۴۷] «کسانی کـه ایمان آوردند وانی کـه آیین یـهودان و ترسایـان و صابئان را برگزیدند، اگر بـه خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند و کاری شایسته کنند، خدا بـه آنها پاداش نیک مـیدهد و نـه بیمناک مـیشوند و نـه محزون»[آیـه ۴۸] اما با وجود این، یـهودیـان یثرب بـه حُسن نیت محمد آن طور کـه انتظار داشت پاسخ نگفتند و (به نقل از تاریخ طبری) حتی وقتی کـه فهمـیدند محمد عرب هست و یـهودی نیست اصولاً گفتههایش را باور ند. درون ماههای اولیـه مـهاجرت، یک معاهدهٔ همکاری مـیان محمد و سه قبیله یـهود منعقد شد[آیـه ۴۹] بـه موجب این قرارداد، محمد درون سالهای پیش از جنگ بدر کـه خطر حمله قریش بـه مدینـه بود از یـهودیـان طلب پول کرد اما ایشان تنـها درون ازای پرداخت سود از سوی محمد، حاضر بـه این کار شدند. از سوی دیگر خودداری یـهودیـان از شرکت بیقید و شرط درون جنگها علیـه مشرکان نیز باعث بدبینی محمد نسبت بـه یـهودیـان شد. بعد از این دوره کمکم لحن آیـات قرآن درون خصوص یـهودیـان تغییر مـیکند.[۱۲۳]
دوره دوم، عتاب خیرخواهانـهدر این دوره محمد با وجود برخی ناکامـیها و دلسردیها، مایل نیست رشتهٔ روابط با یـهودیـان را بهکلّی بُگسلد. درون اینجا قرآن از یـهودیـان انتقاد مـیکند کما اینکه لحن آن حالت موعظهآمـیزی درون خود دارد: «[ای بنی اسراییل] و به آنچه نازل کردهام و کتاب شما را تصدیق مـیکند ایمان بیـاورید، و از نخستینانی کـه انکارش مـیکنند مباشید و آیـات مرا بـه بهای اندک مفروشید و از من بیمناک باشید.»[آیـه ۵۰] «به تحقیق موسی را کتاب دادیم و از پی او پیـامبران فرستادیم و به عیسی بن مریم دلیلهای روشن عنایت کردیم و او را بـه روح القدس تأیید نمودیم و هر گاه پیـامبری آمد و چیزهایی آورد کـه پسند نفس شما نبود سرکشی کردید، و گروهی را دروغگو خواندید و گروهی را کشتید.»[آیـه ۵۱] «از بنی اسرائیل آنان کـه کافر شدند بـه زبان داود و عیسی بن مریم لعنت شدند، و این لعنت پاداش عصیـان و تجاوزشان بود. از کار زشتی کـه مـید بایایستادند و هر آینـه بدکاری مـید.»[آیـه ۵۲] اما بـه تدریج برخورد یـهودیـان «محمد را واقعاً بـه خشم آورد»[۱۲۴] خصوصاً هنگامـی کـه هیچیک از آنها داوطلب شرکت درون جنگ بدر نشدند. همراه با تیرگی روابط محمد با یـهودیـان ماهیت آیـات نیز تغییر کرد و حالتی یـهودیستیزانـه بـه خود گرفت.[۱۲۵]
دوره سوم، دشمنی علنیآیـاتی کـه در این دوره بیـان شدهاست از جدایی قاطع یـهودیـان و مسلمانان حکایت مـیکند که تا بدانجا کـه در سورهٔ بقره آیـه ۶۵ از تبدیلشدن گروهی از یـهودیـان بـه بوزینـه نقل مـیشود. یکی از نشانـههای این جدایی تغییر قبله از بیتالمقدس بـه مکه بود کـه یـهودیـان از آن بـه استهزا سخن مـیگفتند: «از مردم، آنان کـه کم خردند، خواهند گفت: چه چیز آنها را از قبلهای کـه رو بـه روی آن مـیایستادند برگردانید؟ بگو مشرق و مغرب از آن خداست و خدا هر را کـه بخواهد بـه راه راست هدایت مـیکند.»[آیـه ۵۳] درون سورههای بعد نیز آیـات چندی بـه نکوهش یـهودیـان مـیپردازد: «و (به خاطر بیـاورید) هنگامـی را کـه خدا، ازانی کـه کتاب (آسمانی) بـه آنها داده شده، پیمان گرفت کـه حتماً آن را به منظور مردم آشکار سازید و کتمان نکنید؛ ولی آنـها، آن را پشت سر افکندند؛ و به بهای کمـی فروختند؛ و چه بد متاعی مـیخرند.»[آیـه ۵۴] «(ولی) بخاطر پیمانشکنی آنـها، و انکار آیـات خدا، و کشتن پیـامبران بـه ناحق، و بخاطر اینکه (از روی استهزا) مـیگفتند: «بر دلهای ما، پرده افکنده (شده و سخنان پیـامبر را درک نمـیکنیم» رانده درگاه خدا شدند. آری، خداوند بعلّت کفرشان، بر دلهای آنها مـهر زده؛ کـه جز عده کمـی از آنها ایمان نمـیآورند.»[آیـه ۵۵] «ولی بخاطر پیمانشکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان (خدا) را (از موردش) تحریف مـیکنند؛ و بخشی از آنچه را بـه آنها گوشزد شده بود، فراموش د؛ و هر زمان، از خیـانتی (تازه) از آنها آگاه مـیشوی، مگر عده کمـی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرفنظر کن، کـه خداوند نیکوکاران را دوست مـیدارد.»[آیـه ۵۶] «یـهود گفتند کـه دست خدا بستهاست. دستهای خودشان بسته باد! و بدین سخن کـه گفتند ملعون گشتند. دستهای خدا گشادهاست بـه هر سان کـه بخواهد روزی مـیدهد و آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شدهاست، بـه طغیـان و کفر بیشترشان خواهد افزود ما که تا روز قیـامت مـیانشان دشمنی و کینـه افکندهایم هر گاه کـه آتش جنگ را افروختند خدا خاموشش ساخت و آنان درون روی زمـین بـه فساد مـیکوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد.»[آیـه ۵۷] «مَثلانی کـه تورات بر آنها تحمـیل گشته و بدان عمل نمـیکنند مثل آن خر هست که کتابهایی را حمل مـیکند. بد داستانی هست داستان مردمـی کـه آیـات خدا را دروغ مـیشمردهاند و خدا ستمکاران را هدایت نمـیکند.»[آیـه ۵۸][۱۲۶]
علم و قرآن
تاریخ درون قرآن
داستانهای تاریخی غیرعادی قرآنعدم تطابق داستانهای تاریخی قرآن (زنده ماندن ابراهیم درون آتش، داستان قوم لوط، داستان قوم ثمود، داستان زاده شدن عیسای فاقد پدر و سخن گفتن او بـه محض تولد و…) با یـافتههای فعلی علوم تجربی، از موارد تعارض علم و قرآن است. علوم تجربی بر اساس یـافتههای حاضر از تحلیل برخی داستانهای تاریخی ناتوانند. البته مسلمانان تمام داستانهای غیرقابل توجیـه از نظر عقلی را معجزات خداوند قلمداد مـیکنند. البته برخی مفسران و روشن فکران دینی، داستانهای قرآن را اسطورهای- نمادین بهشمار مـیآورند و اعتقاد دارند کـه این داستانها جنبه تاریخی-حقیقی ندارند. بـه نظر آنها قرآن، از اسطورههای رایج زمانـه به منظور اه تربیتی استفاده کردهاست.[۱۱۷] برخی از داستانهای تاریخی مطرح شده درون قرآن بدین شرح است:
طوفان نوحجریـان طوفان نوح اینگونـه نقد شده کـه این مدعا با یـافتههای علمـی اثبات نشدهاست. مطابق این یـافتهها، عمر زمـین بیش از پنج مـیلیـارد سال هست و زمان پیدایش حیـات کمتر از یک مـیلیـارد سال بعد از پیدایش زمـین است. طوفان نوح یکی از اسطورههای آدمـیان اولیـه بودهاست. درون یـافتههای حفاری ۱۹۳۴ قدیمـیترین کتاب دینی-مذهبی بشر، گیلگمش، کـه متعلق بـه پنج هزار سال قبل هست به دست آمد. درون این کتاب از طوفان جهانی یـاد شدهاست.[۱۲۷] طوفان آن زمان (که بر اثر بارش باران تمام جهان زیر آب رود)، اینکه از تمامـی حیوانات موجود درون زمـین یک جفت نر و ماده داخل کشتی شود و همچنین عمر نوح، از مصادیق عدم مطابقت دادههای وحیـانی با یـافتههای تاریخی- تجربی انسانی است. مفسران دینی گاه با برخی حدسهای علمـی و گاه با توسل بـه معجزه این موارد را پاسخ دادهاند.[۱۱۷]
دو زمـینشناس آمریکایی بـه نامهای William Ryan و Walter Pitman درون سال ۱۹۹۸ م شواهد جدیدی کشف و منتشر د مبنی بر اینکه دریـای سرخ درون ابتدا یک دریـاچه کوچکتر از اندازه فعلی و با آب شیرین بودهاست. درون حدود ۷۵۰۰ سال پیش بـه دنبال آخرین دوره یخبندان و با گرم شدن ناگهانی زمـین سطح جهانی آب دریـاها بـه حدی مـیرسد کـه دریـای مدیترانـه سر ریز شده و کانالی با سرعت چندین برابر آبشار نیـاگارا بـه دریـای سیـاه ایجاد مـیشود کـه باعث بالا آمدن آب دریـای سیـاه با سرعت ۱۵ سانتیمتر درون روز ـ کل بالا آمدن ۱۵۵ متر ـ و آبگرفتگی ۲۰ کیلومتر از ساحل دریـای سیـاه ـ بـه مساحت ۱۵۰٬۰۰۰ کیلومترمربع ـ و از بین بردن تمدن اطراف دریـای سیـاه مـیگردد. این دو، این اتفاق را همان طوفان نوح دانسته کتابی درون این مورد نوشتهاند.[۱۲۸]
ابن وراق مـینویسد: بـه نوح دستور داده شده، از هر حیوانی یک زوج بـه کشتی ببرد. مارگولیز و شوارتس[۱۲۹] حدس مـیزنند، درون این دنیـا ۱۰ مـیلیون نوع حشره وجود دارد. آیـا بردن و جای ۱۰ مـیلیون حشره درون کشتی نوح امکانپذیر بودهاست؟ درست هست که حشره جای زیـادی اشغال نمـیکنند، ولی حیوانات بزرگتر کـه چنین نیستند. بهتر هست به این بحث نظری بیفکنیم. همان دانشمندان تخمـین زدهاند کـه در دنیـا ۵۰۰۰ نوع خزنده، ۹۰۰۰ نوع پرنده، ۴۵۰۰ نوع دار وجود دارد. آیـا مـیتوان درون خیـال بـه پندار نوعی کشتی پرداخت کـه بتواند ۴۵۰۰ نوع حیوان گوناگون را درون خود جای دهند؟ هر زوج از هر حیوانی، از مارها گرفته که تا فیلها، از پرندهها گرفته که تا اسبها، از اسبهای آبی گرفته که تا کرگدنها، درون حدود ۹۰۰۰۰ حیوان را تشکیل مـیدهند. چگونـه نوح توانست با شتاب بـه این همـه حیوان دسترسی پیدا کند؟[۱۳۰]
زندگی یونس درون شکم ماهیبگفته قرآن:
یونس از پیـامبران بود. چون بـه آن کشتی پر از مردم گریخت، قرعه زدند و او درون قرعه مغلوب شد. ماهی بلعیدش و او درون خور سرزنش بود. بعد اگر نـه از تسبیحگویـان بود، که تا روز قیـامت درون شکم ماهی مـیماند. بعد او را کـه بیمار بود بـه خشکی افکندیم و برفراز سرش بوته کدویی رویـانیدیم و او را بـه رسالت بر صد هزار و بیشتر فرستادیم[آیـه ۵۹]
اکبر گنجی ادعا مـیکند هیچ مورخی وقوع این واقعه را تأیید نکردهاست. همچنین با توجه بـه گفته قرآن کـه «ماهی بلعیدش» و اینکه معده یک ماهی بـه اندازهای حجم ندارد کـه انسانی درون آن زندگی کند و علاوه بر آن هضم نشود و به اضافه اینکه امکانات زنده ماندن (اکسیژن و غذا) به منظور مدت چهل شبانـه روز (در قرآن زمان نیـامده) درون معدهٔ ماهی موجود نیست، این گفتهٔ قرآن از لحاظ علمـی مردود است.[۱۱۷]
داستان شکافتهشدن رود نیل و غرق شدن فرعون درون آنبه اعتقاد اکبر گنجی، شکافتن دریـا از طریق معجزهٔ خداوند، یکی دیگر از مصادیق تعارض علم و دین هست که هیچ مورخ مستقلی هم وقوع آن را تأیید نکردهاست.[۱۱۷] درون قرآن آمده:
و یـاد کنید کـه دریـا را به منظور شما شکافتیم و شما را رهانیدیم و آل فرعون را غرق کردیم و شما نظاره مـیکردید[آیـه ۶۰]
غروب خورشید درون چشمـهٔ گلآلودآیۀ ۸۶سورۀ کهف بخشی از داستان ذوالقرنین است. ذوالقرنین درون مسیر حرکتش بـه سمت غرب نـهایتاً بـه محل غروب خورشید مـیرسد.آیۀ۸۶ سورۀ کهف چنین مـیگوید:«حَتّی اِذا بَلَغَ مَغرِبَ الشَمسِ وَجَدَها تَغرُبُ فی عَینٍ حَمِئَةٍ.»یعنی« تا هنگامـی کـه به محل غروب خورشید رسید و چنین یـافت آنرا کـه در چشمۀ گل آلود یـا تیرهای غروب مـیکند.» ن. فخر درون کتاب مغلطههای روحانیون مـیگوید: «یک شخصِ آگاه از عقاید مردمِ قدیم بـه خوبی مـیداند کـه آن زمان کـه زمـین را مسطح فرض مـید این خیـال کـه خورشید درون مغرب درون چاه یـا چشمـهای فرو مـیرود و از سمت دیگر درمـیآید کاملاً رایج بود و این آیـه تصادفاً تأیید همـین عقیده است٬ البته بعضی درون پاسخ بـه این اشکال گفتهاند کـه منظور از عین چشمـه نیست بلکه دریـاست٬ اما مـیدانیم هر گویندهای سعی مـیکند متوجه باشد کـه از جملۀ او معنای دیگری کـه خواستِ او نیست برداشت نشود. از خدا کـه دانای بینقص هست انتظار نمـیرود چیزی بگوید کـه مردم از آن٬ بهجای درک حقیقت٬ یک امر اشتباه را برداشت کنند و فکر کنند اجدادشان کـه مـیگفته اند خورشید درون چشمـهای فرو مـیرود راست مـیگفتهاند. این با شان هدایتگر بودن کـه از قرآن انتظار مـیرود سازگار نیست.»[۱۳۱]
تبدیل انسان بـه حیواندر سوره مائده مؤمنان از دوستی با کفار و اهل کتابی کـه دین را استهزا مـیکنند، نـهی شدهاند:
[اینان]انی هستند کـه خداوند لعنتشان کرده و بر آنان خشم گرفته و طاغوت را پرستیدهاند و [خداوند] آنان را بوزینـه و خوک گردانده است، اینان بدمنصبتر و از راه راست [از همـه] گمگشته ترند.[آیـه ۶۱]
همچنین درون سوره نساء آمدهاست:
اگر ایمان نیـاورید، ممکن هست به کیفر پیشینیـان مبتلا شده، بـه صورت بوزینـه درآیید.[آیـه ۶۲]
همچنین مطابق آیـات ۱۶۶–۱۶۳ سوره اعراف و ۶۶–۶۵ بقره، خداوند یـهودیـان را بـه دلیل ماهیگیری درون روز شنبه بـه مـیمون تبدیل کردهاست. تبدیل انسان بـه خوک و مـیمون، برخلاف انتظارات رایج علوم تجربی است. اگر قائلان بـه کلامالله بودن قرآن مدعیـات قرآن را برتر از یـافتههای بشری بدانند، نیـازی بـه تأویل این داستان ندارند. درون آن صورت مـیتوانند مانند ملاصدرا، طباطبایی، جوادی آملی این داستان را واقع گرایـانـه تفسیر کرده و مدعی شوند کـه خدا واقعاً یـهودیها را بـه دلیل ماهیگیری درون روز شنبه و استهزای مسلمـین، بـه خوک و مـیمون تبدیل کردهاست. اما بسیـاری از قائلان بـه کلامالله بودن قرآن، این داستان را تأویل مـیکنند.[۱۱۷]
اشتباهات قرآن درون ارجاعهای تاریخ عیسی مسیح حاملگی مریم بـه عیسیقرآن از آگاه شدن مریم بوسیله فرشته جبرئیل کـه او با وجود باکره بودن، طفلی درون شکم دارد و زاده شده عیسی از مریم باکره خبر مـیدهد.[آیـه ۶۳] اگرچه داستان بالا هنوز مورد اعتقاد مسیحیـان بنیـادگراست، دانشمندان آزاداندیش مسیحی و بسیـاری از مسیحیـان درون حال کنونی و حتی اسقف «دورهام» درون انگلستان، دیگر داستان بالا را آنچنان کـه در انجیل آمده پذیرش نمـیکنند و ترجیح مـیدهند بـه جای واژه باکره از واژه خالص را بـه کار و آن را حمل بر یک عمل اخلاقی بدون سرزنش کنند. مارتین لوتر درون سده شانزدهم با ایمان کامل اظهار داشت: ما مسیحیها بـه سبب عقیده بـه اینکه این مریم مادر واقعی این طفل بوده و با این وجود باکره خالص باقیمانده، درون نظر مردم دنیـا احمق بـه نظر مـیآییم. زیرا عقیده بـه این موضوع، نـه تنـها با خرد انسان همگونی ندارد، بلکه بر ضد فلسفه آفرینش خدا نیز مـیباشد کـه به آدم و حوا گفت: بارور شوید و تولید مثل کنید.[۱۳۲]
چارلز گیگن برت[۱۳۳] شباهت چشمگیری بین افسانـه مریم باکره و افسانـه رومـی و یونانی را این گونـه توصیف مـیکند: دانِه، دوشیزه باکرهای بود کـه هنگام گرفتن دوش آبی کـه از طلا ساخته شده بود، آبستن گردید و پرسیوس از او زایش یـافت و نَنا درون نتیجه خوردن یک انار آبستن شد و آتیس را بـه دنیـا آورد. همچنین حتما دانست کـه زایش مردان بزرگی مانند فیثاغورث، افلاطون و اگوستوس بـه نوع زایش غیرعادی نسبت داده شده و فرض کردهاند کـه مادران آنها بدون همخوابگی با مرد یـا نوعی دخالت خدا باردار شدهاند…[۱۳۴]
ابراهیم، اسماعیل و کعبهبا وجود اینکه درون قرآن آمدهاست ابراهیم و اسماعیل خانـه کعبه را بازسازی نمودهاند، ولی برخی محققین این فرضیـه را رد مـیکنند:
به ما گفته شدهاست کـه ابراهیم درون کلده زایش یـافتهاست و فرزند یک کوزهگر تنگدست کـه با ساختن بتهای کوچک گلی روزگار مـیگذرانیده، بودهاست. کدام انسان خردگرائی مـیتواند باور کند یک پسر کوزهگر از ۹۰۰ مایل بیـابانهای غیرقابل عبور بـه مکه مسافرت کرده باشد. هرگاه او یک سردار پیروز مـیبود، بدون تردید مـیباید بـه یک کشور زیبائی مانند آسور رفته باشد و اگر آنگونـه کـه فرض شدهاست، او یک انسان تنگدست بوده، نمـیتوانستهاست بنیـانگذار بک حکومت پادشاهی درون یک کشور خارجی شده باشد[۱۳۵]
اینکه بگوئیم اعراب از نسل اسماعیل بـه وجود آمدهاند، مانند آنست کـه باور داشته باشیم کـه فرانسویها نسل فرنفرزند هکتور هستند[۱۳۶]
تردید نیست کـه ابراهیم، هیچگاه بـه مکه نرفته بود[۱۳۷]
مسلمانان بر پایـه سنتهای خود باور دارند کـه خانـه کعبه، یعنی ساختار مکعب شکلی کـه در مکه واقع است، بوسیله ابراهیم و اسماعیل ساخته شدهاست؛ ولی هیچ مدرک تاریخی وجود ندارد کـه این ادعا را ثابت کند. هور گرونج، درون پژوهشهای خود نشان دادهاست کـه محمد این داستان را از خود نوآوری کرد که تا به دینی کـه مـیخواست بسازد، زمـینـه و مایـه عربی بدهد و با این روش تحسینبرانگیز، محمد دین مستقلی بوجود آورد و کعبه را با پیشینـههای تاریخی و اعتقادی کـه مختص اعراب بود، وارد ساختار عقیدتی اسلام کرد[۱۳۸]
علم پزشکی درون قرآن
محل بارآمدن منی مردسورهٔ طارق آیـههای ۵ که تا ۷ مـیگویند:[۱۳۹]
پس انسان بنگرد کـه از چه آفریده شدهاست؛ از آبی جهیده آفریده شدهاست؛ کـه از مـیانـهٔ پشت [ستون فقرات] و ها [استخوانهای ] بیرون آید.
این آیـهها محل بارآمدن منی مرد را قفسهٔ ٔ مرد معرفی مـیکنند. درحالیکه انسان امروزی از مدتها پیش، محل بارآمدن و تولید منی مرد را نـه قفسهٔ ، بلکه خیلی پایینتر درون جایی درون لگن خاصره (در ها) مـیداند.[۱۴۰]
مکارم شیرازی[۱۴۱] با اشاره بـه اینکه «در مـیان مفسران گفتگوی بسیـار هست و تفسیرهای فراوانی به منظور آن گفتهاند» ترائب را دارای کاربردهای متفاوت دانسته (که البته هیچکدام مربوط بـه قسمت پایینی شکم بین لگن انسان نمـیشود) و برای این آیـه ۶ نوع تفسیر متفاوت را مطرح مـیکند از جمله اشاره بـه خود مرد و زن، پشت مرد و جلوی مرد، رحم زن بین پشت و جلو زن، اما مـهترین تفسیر را از «تفسیر المراغی» ۱۳۶۱ که تا ۱۳۶۵ مـیآورد کـه محل لقاح نطفه مرد و اوواری (اوول بـه نقل از مکارم یـا تخمدان) زن را بـه گفته وی مطابق «مطالعات دانشمندان جنینشناسی» پشت قفسه عنوان مـیکند[۱۴۱] درون حالی کـه اُواری با فاصله کمـی از زهدان یـا همان رحم کـه پشت مثانـه هست در قسمت پایینی شکم مـیباشد[۱۴۲][۱۴۳] و در قسمت بالای شکم معده (چپ) و کبد (راست) و کلیـهها درون پشت قرار دارند کـه همگی بواسطه پرده دیـافراگم از ریـهها جدا شدهاند.
در واژهنامـهها صُلب بـه معنی پشت[۱۴۴] و ترائب بـه معنی استخوان است.[۱۴۵].
حسنزاده آملی درون کتاب طب و طبیب و تشریح با توجه بـه معنای لغوی صلب و ترائب مـیگوید: «صلب دیوار استخوانهای پشت بدن است، و ترائب جدار استخوانهای جلوی آن است، و آنچه درون مـیان این دو دیوار استخوانها محصور هست امعاء و احشاء و نظایر آنـهاست؛ و معنی آیـه این هست که انسان با دیده اعتبار درون صنع پروردگار بنگرد کـه مبدء تکون و مایـه پیدایش او آب جهندهای هست که از مـیان این دو دیوار استخوانها بیرون مـیآید.»[۱۴۶]
قرآن و پیشگویی
پیشبینی ایمان آوردن اهل کتابسورهٔ ۲۸ آیـهٔ ۵۲ مـیگوید:
الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ یُؤْمِنُونَ[۱۴۷]
کسانی کـه قبل از این، کتاب بـه ایشان دادهایم، آنان بـه این ایمان مـیآورند.
این آیـه پیشبینی مـیکند کـه اهل کتاب، یعنی یـهودیها و مسیحیها بـه این دلیل کـه کتاب دینی مشابهی دارند، الهی بودن قرآن را خواهند پذیرفت و به دین اسلام گردن خواهند نـهاد. برخلاف این آیـه و پیشبینی، یـهودیـان مورد نظر درون شبه جزیرهٔ عربستان آن روز، قرآن را نپذیرفتند و حتی جان و مال خود را درون راه ترک ن دین یـهودی و نصاری و پذیرش اسلام از دست دادند.[۱۴۸]
برخلاف لفظ کلی آیـه، مفسران این آیـه را تنـها بـه گروه اندکی از «حقطلبان» اهل کتاب مربوط دانستهاند کـه در اثر اختلاف بر سر مکی یـا مدنی بودن آیـه، تعداد آنها را چهار نفر یـا چهل نفر یـا هفتاد نفر مسیحی گفتهاند.[۱۴۹][۱۵۰][۱۵۱][۱۵۲]
جستارهای وابسته
- نقد اسلام
- نقد محمد
- جنینشناسی درون قرآن
آیـههای یـادشده
پانویس
منابع
- علی دشتی، ۲۳ سال
- علی مـیرفطروس، اسلامشناسی ۱ و ۲
- شجاع الدین شفا، بعد از ۱۴۰۰ سال
- ابن وراق، اسلام و مسلمانی (چرا مسلمان نیستم)، ترجمـه مسعود انصاری
- امـیرحسین خُنجی، شاهنشاهی هخا، پیوست دوم: افسانـه پوریم
- Hoffmann, R. Joseph. The. Origins of Christianity. Amherst, N.Y, 1985
- Margulis, Lynn, and K. V. Schwartz. Five Kingdoms. San Francisco, 1982
- Feuerbach, Ludwig. The Essence of Christianity. Amherst, N.Y, 1989.
- Watt, W. Montgomery. [9]. Muslim-Christian Encounters. London, 1991
- Voltaire. Dictionnaire philosophique. Translated by Besterman. London, 1971
[نقد قرآن - ویکیپدیـا، دانشنامـهٔ آزاد قطع کردن پای اسماعیل حیدری]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 31 Jul 2018 13:54:00 +0000