پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو
محمدرضا پهلوی دوران از ۲۵ شـهریور ۱۳۲۰ که تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷تاجگذاری ۴ آبان ۱۳۴۶
کاخ گلستان، محل دفن ثریا بهشتی تهرانلقب(ها) شاهنشاه آریـامـهر
بزرگ ارتشتاران[۱]زادروز ۴ آبان ۱۲۹۸زادگاه دروازه قزوین، تهران، ایراندرگذشت ۵ مرداد ۱۳۵۹ (۶۰ سال)محل درگذشت قاهره، مصرآرامگاه مسجد رفاعی، قاهرهپیش از پایـان پادشاهی درون ایرانپس از رضاشاه پهلویـهمسران فوزیـه بنت فؤاد (۱۳۱۸ که تا ۱۳۲۶)
ثریـا اسفندیـاری (۱۳۲۹ که تا ۱۳۳۶)
فرح دیبا (۱۳۳۸ که تا ۱۳۵۹)کاخ گلستان، مرمر، نیـاوران، سعدآباددودمان پهلویپدر رضا پهلویمادر تاجالملوک آیرُملوفرزندان شـهناز، رضا، فرحناز، علیرضا، لیلادین اسلام شیعهامضا
محمدرضا پهلوی (۴ آبان ۱۲۹۸ درون تهران – ۵ مرداد ۱۳۵۹ درون قاهره) کـه به محمدرضا شاه پهلوی نیز شـهرت دارد، دومـین پادشاه دودمان پهلوی و آخرین پادشاه ایران بود کـه از ۲۵ شـهریور ۱۳۲۰ که تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر ایران حکومت کرد. محل دفن ثریا بهشتی محمدرضاشاه اولین بار درون پی اشغال ایران درون جنگ جهانی دوم و دومـین بار با کودتای ۲۸ مرداد بـه قدرت رسید و با انقلاب ۱۳۵۷ از حکومت برکنار شد.
او حاصل ازدواج رضاشاه و تاجالملوک آیرملو بود. محل دفن ثریا بهشتی درون حالی کـه ۶ سال داشت، پدرش پادشاه شد و او بـه ولیعهدی ایران رسید. تحصیلات مقدماتی را درون تهران و تحصیلات متوسطه را درون سوئیس بـه اتمام رساند و در بازگشت بـه ایران با درجه ستوان دوم از دانشکده افسری فارغالتحصیل شد. درون جنگ جهانی دوم و همزمان با اشغال ایران درون ۲۲ سالگی بـه پادشاهی رسید و از ۲۵ شـهریور ۱۳۲۰ که تا انقلاب ایران درون سال ۵۷ بر ایران پادشاهی کرد. درون آغاز قدرت کمـی داشت، ولی با پایـان اشغال ایران و خروج نیروهای خارجی از کشور، با پشتیبانی امریکا و با سیـاست نخست وزیر وقت، قوام السلطنـه بـه حکومت خودمختار درون آذربایجان و کردستان خاتمـه داد. همچنین زمـینهایی کـه پدرش از مالکان آنها گرفته بود را بـه صاحبان پیشینشان بازگرداند.
مدتی بعد از نجات از یک ترور نافرجام، با تشکیل مجلس سنا بر قدرت و اقتدار خود افزود. درون دوران پادشاهی او، صنعت نفت ایران بـه رهبری محمد مصدق ملی شد. درون سال ۱۳۳۲ سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیـا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، کودتایی به منظور برکناری مصدق بـه راه انداختند. با شکست خوردن کودتای ۲۵ مرداد، محمدرضا شاه ایران را ترک کرد و به ایتالیـا رفت، ولی با موفقیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مصدق برکنار شد و شاه باری دیگر بـه قدرت رسید.
شاه بـه توسعه اقتصادی و افزایش قدرت نظامـی کشور علاقه داشت و بخش زیـادی از درآمد نفتی کشور را صرف ارتش ایران مـینمود. او تحت عنوان انقلاب سفید و با هدف رسمـی قرار گرفتن ایران درون بین مدرنترین کشورهای جهان که تا پایـان سدهٔ بیستم مجموعهای از اصلاحات اقتصادی-اجتماعی مانند اصلاحات ارضی را آغاز نمود. درون دهه چهل و اوایل دهه پنجاه هجری شمسی، ایران رشد اقتصادی سریعی را شاهد بود. محمدرضا شاه نظام تکحزبی را درون کشور حاکم کرد و عملاً درون شانزده سال پایـان پادشاهی تقریباً هیچیک از تصمـیمات کلیدی کشوری بدون نظر مساعد او گرفته نمـیشد. سرانجام او درون تاریخ ۲۶ دی ۱۳۵۷ و در پی اعتراضهای گسترشیـافته مخالفان بـه رهبری روحالله خمـینی، ایران را به منظور همـیشـه ترک کرد. وی درون طول زندگی خود سه بار ازدواج کرد و صاحب پنج فرزند شد.
وی درون طول زندگی، چهار کتاب دربارهٔ زندگی خود و ایران نوشت کـه آخرین آنها اندکی پیش از مرگ وی بـه پایـان رسید. او سرانجام درون تاریخ ۵ مرداد ۱۳۵۹ درون سن ۶۱ سالگی و در اثر سرطان غدد لنفاوی، درون مصر درگذشت و در یکی از مـهمترین مساجد قاهره بـه نام مسجد رفاعی بـه خاک سپرده شد.
عناوینمحمدرضا شاه ایران
«بزرگارتشتاران»
در زمان ولیعهدی:
«والاحضرت ولایتعهد»
پیش از پادشاهی
محمدرضا پهلوی درون روز ۴ آبان ۱۲۹۸ (۱ صفر ۱۳۳۸ ه. ق، ۲۶ اکتبر ۱۹۱۹) درون خانـهای اجارهای درون محله دروازه قزوین تهران زاده شد. پدر او «رضا سوادکوهی» (بعدها «رضاخان مـیرپنج» و بعدتر «رضاشاه پهلوی») و مادرش نیمتاج[۲] (بعدها تاجالملوک آیرملو) بود.[۳]
سه ماه بعد از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و به قدرت رسیدن پدرش، خانواده او بـه خانـهای بزرگتر نقل مکان د. درون این هنگام محمدرضا ۲ سال داشت. او با پدر و مادر، دو و یک برادرش بـه نامهای شمس (۱۲۹۶–۱۳۷۴)، اشرف (۱۲۹۸–۱۳۹۴)(دوقلو با محمدرضا) و علیرضا پهلوی (۱۳۰۱–۱۳۳۳) بـه خانـه تازه خود رفتند. درون این خانـه او زبان فرانسوی و کلیـاتی دربارهٔ فرهنگ غرب، انقلاب فرانسه، روشنفکران غربی و تاریخ غرب را نزد پرستار فرانسویاش مادام ارفع آموخت.[۴]
محمدرضا بعد از بـه پادشاهی رسیدن پدرش و در هفت سالگی بـه ولیعهدی رسید. درون مراسم تاجگذاری پدرش، به منظور رضاشاه یک تاج اختصاصی ساخته شد. از آن پس، محمدرضا بـه کاخی اختصاصی درون مجموعه قاجاری گلستان به منظور آغاز آموزشهای رسمـی پادشاهی منتقل شد و به همراه بیست تن از همکلاسیهای دستچین شده بـه مدرسه نظام رفت. رضا شاه تلاش مـیکرد که تا با محمدرضا مانند سایر دانشآموزان کلاس رفتار شود، ولی این کار درون عمل ممکن نبود. زیرا همـه مـیدانستند کـه او ولیعهد هست و این یک واقعیت تغییرناپذیر بود.[۵]
تحصیل درون سوییس
محمدرضا پهلوی درون پانزدهم شـهریور ۱۳۱۰ به منظور ادامـه تحصیل بـه سوئیس اعزام شد. کشور سوئیس بـه دقت انتخاب شده بود. این کشور غربی و اروپایی، ولی درون اروپای سیـاستزده آن روزها، غیر سیـاسی بود. خانوادهاش او را که تا انزلی بدرقه د. کشتی بعد از دو روز بـه باکو رسید و در ادامـه سفر، محمدرضا و همراهانش با قطار و از راه لهستان و آلمان بـه ژنو درون سوئیس رفتند و برای مدت دو هفته درون کنسولگری ایران درون ژنو اقامت د. همراهان اصلی وی درون این سفر علیرضا پهلوی، تیمورتاش و پسرش مـهرپور تیمورتاش، دکتر علیاصغر نفیسی (پیشکار ولیعهد) و مستشارالملک (آموزگار زبان فارسی ولیعهد) بودند.[۶]
با آن کـه قرار بود ولیعهد درون شـهر لوزان درون دبیرستان لهروزه تحصیل کند، ولی بـه علت ناهماهنگی درون ثبت نام، بـه مدت یک سال درون یک مدرسه معمولی[یـادداشت ۲] تحصیل نمود. درون سال اول درون منزل یک خانواده سوئیسی اقامت نمود. از سال بعد وی بـه دبیرستان لهروزه[یـادداشت ۳] منتقل شد. او درون آغاز نمـیدانست چگونـه حتما با پسرانی کـه اهمـیت نمـیدادند او ولیعهد است، رفتار کند. درون ایران او عادت داشت کـه رفتار متفاوتی با او بشود.[۷]
دبیرستان لهروزه از گرانقیمتترین مدارس جهان است.[۸] دروس سخت و سنگین دبیرستان، آموزش اضافه زبان و ادبیـات فارسی و سختگیری بیش از حد دکتر نفیسی باعث شده بود که تا محمدرضا از شرایط موجود ناراضی باشد. او وظیفه داشت کـه هر هفته به منظور پدرش نامـهای بنویسد و گزارشی از وضع خود و برادرش علیرضا را بـه پدرش ارائه کند. درون تهران این نامـهها با تشریفات خاصی بـه رضا شاه ارائه مـیشد.[۹]
شاه خود درون کتاب مأموریت به منظور وطنم ادعا نمودهاست کـه پیش از بازگشت بـه ایران درون سال ۱۹۳۶ موفق بـه دریـافت دیپلم از مدرسه لهروزه شدهاست، اما سوابق موجود درون مدرسه نشان مـیدهد کـه محمدرضا پیش از دریـافت دیپلم، بـه درخواست پدرش و به دلایل سیـاسی بـه ایران بازگشتهاست و تحصیلاتش را درون ایران ادامـه دادهاست. سوابق مدرسه لهروزه، محمدرضا را دانشآموزی «بسیـار خوب» توصیف مـیکنند.[۱۰]
بازگشت بـه ایران
اقامت محمدرضا درون سوئیس ۵ سال بـه طول انجامـید. او درون ۱۷ سالگی از سوئیس بـه ایران بازگشت و در دانشکده افسری مشغول بـه تحصیل شد. نظام آموزشی این دانشکده بر اساس روشهای مدرسه نظامـی سن سیر[یـادداشت ۴] بود. او دو سال بعد و در ۱۹ سالگی با درجه ستوان دوم از این دانشکده فارغالتحصیل شد. درون این دوره او با فتحالله مـینباشیـان آشنا شد و تحت تأثیر او قرار گرفت.[۱۱]
در این دوره، نشستهای روزانـه منظمـی مـیان محمدرضا و پدرش انجام مـیگرفت. بعد از فارغالتحصیلی، او بـه مقام بازرسی ارتش شاهنشاهی رسید. علاوه بر این، رضاشاه بـه تدریج محمدرضا را حتی درون تصمـیمگیریهای مـهم خود درون امور جاری کشور دخالت داد. او درون بیشتر سفرها بـه گوشـه و کنار کشور، رضاشاه را همراهی مـیکرد. محسن صدر با ذکر خاطرهای نشان مـیدهد کـه رضاشاه، بـه توصیـههای محمدرضا عمل مـینمودهاست.[۱۲]
سالهای آغازین پادشاهی
در شـهریور ۱۳۲۰ کشور ایران بـه دست نیروهای دو کشور انگلستان و شوروی (و بعدها آمریکا) اشغال گردید و رضاشاه از پادشاهی برکنار و تبعید شد.[۱۳] مذاکرات مـیان نمایندگان اشغالگران بر سر تعیین پادشاه جدید مدتی بـه طول انجامـید. گزینـه دیگر بریتانیـا بـه غیر از محمدرضا، پسر محمدحسن مـیرزا نوه محمدعلی شاه قاجار (ساکن انگلستان و افسر نیروی دریـایی سلطنتی بریتانیـا) بود.[۱۴][۱۵] ولی سرانجام بـه پیشنـهاد انگلستان و با توافق شوروی و آمریکا، محمدرضا پهلوی بـه جای پدرش بـه پادشاهی برگزیده شد. مجلس ایران نیز این تغییرات را تصویب نمود؛ بنابراین از دید انگلستان، پادشاهی محمدرضا «انتخاب آزادانـه مردم ایران» تعبیر شد.[۱۶] بـه گفته عباس مـیلانی، بر خلاف باور رایج کـه که گفته مـیشود شاه درون سالهای ۱۹۴۱ که تا ۱۹۵۳ مـیخواست پادشاه مشروطه باقی بماند، شاه از ابتدا بدنبال کنار گذاشتن و به حاشیـه راندن شخصیتهای قدرتمندی مانند قوام و فروغی و به دست گرفتن کامل قدرت بود.[۱۷][کدام صفحه؟]
جنگ و پیـامدهای آن
او زمانی بـه پادشاهی رسید کـه ۲۲ سال داشت. درون مـیان اطرافیـان بهی اعتماد نداشت، ولی با آنان بـه شکلی دموکراتیک برخورد مـیکرد. او متوجه شد کـه در مسکو، مذاکراتی به منظور پادشاهی برادرش علیرضا پهلوی انجام شدهاست. پدرش قبلاً یکبار بـه او گفته بود کـه مایل هست پیش از مرگش، همـه مشکلات را از مـیان بردارد که تا محمدرضا بـه راحتی حکومت کند. برداشت او این بود کـه پدرش وقتی این حرف را گفته، فکر مـیکرده کـه او توانایی لازم به منظور حکومت نداشتهاست. حتی خود او نیز مطمئن نبود کـه بدون حمایت پدرش بتواند بر امور مسلط شود.[۱۸]
زمانی کـه سه مرد قدرتمند آن روزگار (وینستون چرچیل، فرانکلین روزولت و ژوزف استالین) به منظور شرکت درون کنفرانس تهران بـه تهران رفتند،[۱۹] مـیزبانی او را نپذیرفتند و در سفارتهای خود اقامت د.[۲۰] تنـها استالین بود کـه به دیدار وی رفت. شاه جوان ناچار شد به منظور ملاقات با چرچیل و روزولت، بـه سفارت شوروی (که محل کنفرانس بود) برود. او از اینکه اینگونـه تحقیر شد، رنجید و این رنجش هرگز التیـام نیـافت.[۲۱]
قراربود متفقین حداکثر که تا ۶ ماه بعد از پایـان جنگ جهانی دوم، نیروهای خود را از ایران خارج کنند، ولی شوروی درون عمل، این قرار را زیر پا گذاشت. پیشـهوری با حمایت شوروی درون تبریز و قاضی محمد درون کردستان علم خودمختاری برداشتند.[۲۲] شاه اینبار با کمک آمریکا[۲۳] و سیـاست قوام السلطنـه موفق شد حمایت شوروی را از شورشیـان بردارد و با کمک ارتش، آذربایجان و کردستان را تحت کنترل بگیرد. او همچنین فرصت یـافت که تا اقتدار ازدسترفته خود را بازگرداند و قدرت را درون دست خود قبضه کند.[۲۴] روزنامـهها با عناوینی همچون «نخستین دستاورد بزرگ درون راهی طولانی» و «خطر تجزیـه ایران توسط یک پهلوی برطرف شد» از او درون تبریز استقبال د.[۲۵]
او همچنین با بازگرداندن مالکیت زمـینهای رضاشاه بـه مالکین اصلی و اولیـه آن محبوبیت بیشتری درون عرصه داخلیب کرد.[۲۶]
ترور درون دانشگاه تهران
در دی ۱۳۲۷ شایعاتی بـه وزارت امور خارجه آمریکا رسید کـه شاه بـه دنبال فرصتی به منظور اصلاح قانون اساسی مشروطه و بالابردن قدرت خود درون مقابل مجلس است. تنـها یکماه بعد درون ۱۵ بهمن با ترور نافرجام شاه درون دانشگاه تهران؛ این فرصت بـه دست وی افتاد.[۲۷] فقط یکی از گلولههای ضارب، ناصر فخرآرایی، بـه شاه برخورد کرد؛ ولی باعث آسیب جدی شاه نشد.[۲۸] چند لحظه بعد، ضارب بدون بازجویی درون همان محل ترور کشته شد و انگیزههای او از این کار درون پردهای از ابهام باقیماند.[۲۹]
بعدها گفته شد کـه وی عضو یک گروه کمونیستی-اسلامـی بودهاست. شاه با همـین بهانـه، نـهتنـها همـه مخالفین مذهبی و چپگرای خود را سرکوب کرد،[۳۰] بلکه حتی بـه شکلی غیررسمـی انگشت اتهام را بـه سوی انگلستان نیز نشانـه گرفت.[۳۱] این درون شرایطی بود کـه از سوی انگلستان تحت فشار قرارداشت که تا قرارداد نفتی جدیدی با آنان امضاء کند.[۳۲] بـه گفته یرواند آبراهامـیان شاه بـه بهانـهٔ این ترور، یک «کودتای سلطنتی» بـه راه انداخت.[۳۳] این ترور «موهبتی درون لباس مبدل به منظور شاه» بود.[۳۴]
سپس درون شرایطی کـه حکومت نظامـی اعلام شده بود، انتخابات مجلس مؤسسان برگزار شد.[۳۵] این مجلس علاوهبر افزایش اختیـارات شاه،[۳۶] تشکیل مجلس سنایی را تصویب کرد کـه نیمـی از سناتورهای آن از سوی شاه منصوب مـیشدند.[۳۷]
در یک گزارش دولتی آمریکایی درون بهار ۱۳۲۸ (چند ماه بعد از ترور) چنین درج شدهاست: «همـه آثار رهبر بودن، درون شاه ناپدید شدهاست. او کـه تاکنون تظاهر مـیکرد مایل هست رهبری «پیشرفت و اصلاحات» را برعهده داشته باشد، درون عمل، نـه توانایی این رهبری را دارد و نـه شخصیت لازم به منظور اینکار را.»[۳۸]
ملی شدن صنعت نفت
در طول دهه چهل و ابتدای دهه پنجاه مـیلادی، سهم درآمد ایران از قرارداد ۱۹۳۳ بسیـار کم بود.[۳۹] بـه عنوان نمونـه درون سال ۱۹۵۰ مـیلادی، (بالاترین درآمد ایران) سهم ایران بـه کمتر از ۱۲ درصد رسیده بود[۴۰] و مجموع دریـافتی ایران از شرکت نفت ایران و انگلیس، تنـها ۱۶ مـیلیون پوند بود. درون همـین سال دولت انگلستان از درآمدهای این شرکت تنـها نزدیک بـه ۵۱ مـیلیون پوند مالیـات اخذ مـیکرد. این قرارداد قرار بود درون سال ۱۹۶۱ خاتمـه یـابد و شاه تحت فشار قرار گرفته بود که تا قرارداد گس-گلشائیـان را کـه خاتمـه آن سال ۱۹۹۳ بود بپذیرد.[۴۱][۴۲] مدیران انگلیسی شرکت نفت ایران و انگلیس حس مـید که تا زمانی کـه بر شاه نفوذ دارند، نیـاز بـه هیچ تغییری نیست. آنان شاه را بـه دلیل نقش انگلستان درون به قدرت رسیدن وی، بـه این کشور مدیون مـیدانستند.[۴۳]
پیش از آغاز مبارزات ملی شدن نفت و پیش از مذاکرات گس-گلشائیـان، شاه و رزمآرا بـه دنبال اجرایی شدن مدل ۵۰–۵۰ بودند. شاه نگران بود کـه هرگونـه تلاش به منظور ملی نفت، منجر بـه خراب شدن روابط مـیان ایران و انگلستان شود.[۴۴] با آغاز مذاکرات گس و گلشائیـان، شاه هیئت دولت را درون چانـهزنیها آموزش مـیداد. سرانجام او بـه هیئت دولت گفت کـه قیمت تضمـینی توافق شده را بپذیرند و به این ترتیب، قرارداد گس–گلشائیـان بـه امضاء رسید. لایحه مزبور ۴ روز پیش از پایـان دوره پانزدهم مجلس شورای ملی به منظور تصویب بـه مجلس رفت، ولی با هوشیـاری فراکسیون اقلیت، دوره مجلس پیش از تصویب قرارداد، خاتمـه یـافت.[۴۵]
با تشکیل مجلس شانزدهم، نـه تنـها قرارداد گس-گلشائیـان رد شد، بلکه ماده واحده قانون ملی شدن صنعت نفت درون دستورکار مجلس قرار گرفت. سفارت انگلستان از طریق اسدالله علم از شاه خواست که تا تمام تلاش خود را به منظور ممانعت از تصویب این طرح انجام دهد؛ ولی شاه درون این مرحله مصمم بود که تا در کار مجلس دخالت نکند. درون واقع افکار عمومـی چنان بود کـه هیچ حکومتی حاضر بـه مخالفت یـا رد این طرح نبود.[۴۶] حتی زمانی کـه آمریکاییها بـه او هشدار دادند کـه ملی شدن صنعت نفت درون ایران، منافع نفتی آمریکا درون سایر نقاط جهان را نیز بـه خطر انداختهاست، شاه از آمریکاییها خواست کـه از او نخواهند کـه با این طرح مخالفت کند. او از قدرت روزافزون جبهه ملی درون بهت فرورفته بود.[۴۷] سرانجام طرح بـه تصویب رسید و صنعت نفت ملی شد.[۴۸]
کودتای ۲۸ مرداد
از مـهمترین دلایل اختلاف بین شاه و نخستوزیر ایران، مصدق، تلاش مصدق به منظور در کنترل گرفتن ارتش بود. درون طول دوران نخستوزیریاش، مصدق کوشید که تا قدرت شاه را محدود بـه چارچوب مشخصشده درون قانون اساسی مشروطه کند و او درون غیر از ارتش درون حوزههای دیگر موفق شدهبود. درون آن زمان ارتش عمدتاً وفادار بـه شاه باقیماندهبود و تحت تأثیر مستشاران نظامـی امریکاییاش بود. هر چند افرادی درون ردههای بالای ارتش، طرفدار مصدق بودند.[۴۹] مصدق تلاش کرد که تا پست وزارت جنگ را از کنترل شاه خارج کند اما شاه نپذیرفت. مصدق استعفاء کرد؛ ولی با گسترش اعتراضات، شاه ناچار بـه عقبنشینی شد. مصدق بـه قدرت بازگشت و خانواده شاه را از کشور تبعید کرد.[۵۰] درون این دوره مصدق بـه وضوح، قدرت برتر کشور (نسبت بـه شاه) بود.[۵۱]
یک سال بعد از رویداد ۳۰ تیر ۱۳۳۱، شاه طی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با طرح سازمان مخفی اطلاعات بریتانیـا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، مصدق را برکنار نمود. این عملیـات از روز ۲۵ مرداد آغاز شد. شاه پیش از آغاز عملیـات بـه ویلایش درون کلاردشت رفت و با شکست خوردن اولین مرحله از کودتای ۲۵ مرداد ابتدا بـه بغداد و سپس بـه رم رفت؛ ولی سه روز بعد، طرفداران شاه موفق بـه اجرای کودتای ۲۸ مرداد و تسخیر ساختمان رادیو و سایر مراکز دولتی شدند. تنـها بعد از آن بود کـه شاه بـه ایران بازگشت. مصدق برکنار، زندانی و پس از پایـان دوره زندان، بـه احمدآباد تبعید شد.[۵۲]
پس از کودتای ۲۸ مرداد
یک سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد، با تلاش شاه قرارداد کنسرسیوم بـه امضاء رسید. بر اساس این قرارداد، کنسرسیومـی از کارتلهای نفتی آمریکایی، بریتانیـایی، فرانسوی و هلندی، انحصار استخراج و تولید نفت درون سراسر خاک ایران را بـه دست آوردند. سهم درآمد ایران بر پایـه ۵۰–۵۰ درنظر گرفته شد.[۵۳]
پس از بازگشت بـه قدرت، شاه مصمم شد که تا از تکرار شرایطی مانند زمان مصدق جلوگیری کند. این کار با گذاشتن پا درون جای پای پدر و نادیده گرفتن کارکردهای اساسی قانون اساسی مشروطهٔ سال ۱۳۸۵ قمری/۱۹۰۷–۱۹۰۶ مـیلادی همراه بود. درون این قانون اساسی، هیئت دولتی پاسخگو بـه یک نـهاد پارلمانی برآمده از یک انتخابات آزاد بود و قدرتی محدود به منظور شاه پیشبینی شدهبود و از آزادی بیـان و مطبوعات جز درون موارد محدودی حمایت مـیشد.[۵۴] درون سال ۱۹۵۴ انتخابات مجلس هجدهم بـه صورت کنترل شدهای و با کاندیداهایی دستچین شده برگزار شد. درون این مجلس، بـه مانند مجلسهای بعدی، تنـها وفاداران بـه شاه توانستند بـه مجلس راه یـابند. درون سال ۱۹۵۵، شاه زاهدی (که آمریکاییها او را مرد قدرتمند واقعی ایران مـیدانستند) از نخستوزیری برکنار نمود و خود بـه حکمران بلامنازع ایران تبدیل شد.[۵۵] برنامـه اول توسعه اقتصاد سال ۱۹۴۹ بـه علت نبود درآمدهای نفتی درون دوران ملی شدن نفت عقیم ماند. اما درون طی برنامـه دوم توسعه اقتصادی بین سالهای ۱۹۵۶ که تا ۱۹۶۲ مـیلادی پروژههای متعدد برق-آبی بـه اجرا درآمد کـه بخشی از این موفقیت بخاطر کشف مـیادین جدید نفتی درون حوالی قم درون سال ۱۹۵۶ بود.[۵۶] از سال ۱۹۵۷ ایران اولین سری قراردادهای نفتی برپایـه مشارکت را با شرکتهای خارجی منعقد کرد. این نوع قراردادها از نظر روانی به منظور ایرانیـان راضیکنندهتر بود که تا قراردادهای قبلی با شرکت نفت ایران-انگلیس کـه براساس درصد از سود[یـادداشت ۵] بود.[۵۷]
در سال ۱۹۵۷ مـیلادی شاه بـه این نتیجه رسید کـه اوضاع داخلی ایران، بـه آرامش نسبی کافی رسیدهاست کـه فعالیتهای سیـاسی درون حد محدودی مجاز باشد. درون این سال وضعیت حکومت نظامـی لغو شد. شاه تلاشی جدید درون جهت تشکیل سیستم پارلمانی بـه سبک غربی کرد. او دو حزب «ساختگی» با نامهای ملّیون و یک حزب مخالف «وفادار» بـه نام مردم تشکیل داد. اما این تلاش موفقیتآمـیز نبود. درون آن زمان اعتراضات بـه تقلب درون انتخابات مجلس بیستم باعث شد کـه شاه این مجلس را منحل کند.[۵۸]
زمستان ۱۳۳۳، دانشگاه کلمبیـا درون نیویورک بـه محمدرضا پهلوی دکترای افتخاری حقوق داد.[۵۹] شاه متقاعد شده بود کـه از دید مردم ایران او رهبری قدرتمند و محبوب است. او خود را رهبری عادل مـیدانست کـه ۹۹٪ مردم ایران پشتیبان برنامـههای او به منظور توسعه ایران هستند.[۶۰] با اینحال سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) تحت فرمان شاه تشکیل شد و وظیفه امنیت داخلی را بهعهده گرفت[۶۱] و در عمل بـه سرکوب مخالفان داخلی پرداخت.[۶۲]
سقوط نظامهای سلطنتی درون کشورهای مصر و عراق درون دهه پنجاه مـیلادی شاه را بیمناک نمود؛ ولی که تا سال ۱۹۵۸ شاه موفق شد کـه تمام قدرت درون ایران را درون مشت خود بگیرد. نخستوزیران اکنون موظف بودند کـه مستقیماً بـه او گزارش بدهند. درون این زمان، شاه درون ملاقاتی با کابینـه گفت کـه او «سرچشمـه قدرت درون کشور» هست و جزییـات وقایع درون تمام سازمان دولتی حتما به اطلاع او رسانده شود.[۶۳] bv درون سال ۱۹۵۸ سیـاستگذاران آمریکا، بسیـار نگران سطح نارضایتی درون طبقه متوسط ایران بودند و وقوع یک انقلاب یـا کودتای نظامـی را درون این زمان پیشبینی مـید. آمریکا بـه این نتیجه رسید کـه باید درون این مقطع زمانی از شاه حمایت نمود، اما حتما همزمان تمام تلاشها را به منظور تشویق شاه به منظور انجام اصلاحات ضروری بـه کار برد.[۶۴]
در شـهریور ۱۳۳۹، اوپک با مشارکت ایران پایـهگذاری گردید. درون طول سالهای بعد شاه هیچگاه اشتیـاق خود را به منظور افزایش قیمت نفت مخفی نکرد. او همـه ساله نمایندهای بـه نزد رؤسای کنسرسیوم مـیفرستاد و از آنان مـیخواست که تا سهم ایران را افزایش دهند. افزایش درآمد نفتی طی این سالها مخارج توسعه نظامـی مورد نظر شاه را تأمـین مـیکرد.[۶۵] شاه درون روز تولد ۴۸ سالگی خود، تاجگذاری کرد.[۶۶]
انقلاب سفید و پیـامدهای آن
فشار آمریکا بر شاه به منظور آغاز اصلاحات درون ایران، از ۳ سال پایـانی ریـاستجمـهوری آیزنـهاور شروع شد.[۶۷] هر چند شاه از زمان رسیدن بـه سلطنت درون مورد ضرورت اصلاحات اراضی سخن مـیراند.[۶۸] بـه گفته عباس مـیلانی، نشانـههای مخدوش شدن چهره شاه و قدرت مخالفان درون شکل افکار عمومـی را این زمان مـیتوان دید. برخلاف سابقه طولانی طرح ایدههای شاه به منظور اصلاحات اراضی، افکار عمومـی درون این زمان چنین مـیپنداشت کـه این اصلاحات با «دستور» آمریکا شروع شدهاست.[۶۹] بـه گفته سعید رهنما و سهراب بهداد، درون سال ۱۳۴۱ شاه تحت فشار کندی،[۷۰] و با کمک دو نخست وزیر قابل بـه نامهای علی امـینی و اسدالله علم و وزیر کشاورزی حسن ارسنجانی[۷۱] مجموعهای از اصلاحات اقتصادی-اجتماعی را با عنوان «انقلاب سفید» یـا «انقلاب شاه و ملت» بـه اجرا گذاشت. این مجموعه درون ابتدا شامل اصلاحات ارضی و چهار اصل دیگر بود[۷۲] کـه بعدها بـه نوزده اصل افزایش یـافت.[۷۳]
مخالفان اصلی برنامـههای اصلاحی شاه دو گروه قدرتمند بودند: جبهه ملی از سویی و طبقه مذهبی و متحدانشان درون بازار از سوی دیگر. جبهه ملی درون اعلامـیهای درون ۱۱ نوامبر ۱۹۶۱ (۲۰ آبان ۱۳۴۰) انقلاب سفید را «بازگشت بـه استبداد» دانست. علما نیز مخالف افزایش قدرت شاه، اصلاحات اراضی و اعطای حقوق مدنی بـه زنان بودند.[۷۴] درون فوریـه ٬۱۹۶۰ حسین بروجردی، مرجع تقلید بانفوذ شیعه، فتوایی مبنی بر حرام بودن تصرف اراضی صادر نمود. درون ۵ ژوئن ۱۹۶۳ (۱۵ خرداد ۱۳۴۲) علما تظاهرات خشونتآمـیزی را درون تهران ترتیب دادند کـه توسط نیروهای امنیتی سرکوب شد. روحالله خمـینی دستگیر شد[۷۵] و مدتی را درون زندان گذراند. خمـینی سال بعد بـه ترکیـه و سپس بـه عراق تبعید شد.[۷۶]
شاه گمان داشت کـه با اجرای اصلاحات ارضی، نـهتنـها حمایت آمریکا را بـه دست خواهد آورد، بلکه با از مـیان برداشتن نظام ارباب رعیتی، دهقانان را نیز بـه جمع حامـیان خود خواهد افزود.[۷۷] هدف رسمـی این بود کـه ایران که تا پایـان قرن بیستم درون بین مدرنترین کشورهای جهان قرار داشته باشد.[۷۸]
در عمل، انقلاب سفید شاه، بـه نتیجه مطلوب شاه نرسید.[۷۹] شاه انقلاب سفید خود را بـه «بزرگترین نمایش تبلیغاتی کـه دنیـا تاکنون دیده بود» تبدیل کرد.[۸۰] انجام این اصلاحات، نظام تولید ثروت طبقه اشراف را کـه از متحدان شاه بودند، دگرگون کرد. از سوی دیگر انقلاب سفید، شکاف مـیان مذهبیها با شاه را گسترده کرد.[۸۱] از مـیان اصلهای انقلاب سفید، اصلی کـه بیش از بقیـه موجب تحریک و موضعگیری مخالفان مذهبی گردید، اصل حق رأی زنان بود.[۸۲] درون یک گزارش سازمان سیـا آمدهاست کـه هر روز ایرانیـان بیشتر و بیشتری اصلاحات موجود درون این برنامـه را رد مـیکنند.[۸۳]
یک ارزیـابی اطلاعاتی سازمان سیـا درون ۸ اکتبر ۱۹۷۱ درون مورد ایران، درون ابتدا بـه تمجید اخلاقِ کاری شاه و موفقیتهای او درون بهبود معیشت مردم مـیپردازد و مـینویسد «بیشتر مردم بـه قدری سرگرم موفقیت درون حوزههای دیگر هستند کـه فرصتی به منظور نق زدن درون مورد سیـاست ندارند.» این گزارش شاه را فردی «ایزوله» مـیخواند کـه در محیط رسمـی دربار و در وضعیت «نبود تاسفآور ارتباط از پایین بـه بالا بـه سوی او» بهسر مـیبرد. هیچیک از مقامات ایران جرأت نمـیکنند اشتباه بودن کاری از شاه را بـه او گوشزد کنند.[۸۴]
شاه بار دیگر درون ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ درون برابر پلههای کاخ مرمر بهدست یکی از سربازان وظیفه گارد جاویدان بـه نام رضا شمسآبادی ترور شد. این ترور نیز نافرجام ماند و شاه هیچ آسیبی ندید.[۸۵]
با وقوع جنگ اعراب و اسرائیل و تحریم فروش نفت توسط کشورهای عربی[۸۶] شاه حاضر بـه پیوستن بـه تحریم نفتی نشد.[۸۷] ایران، عربستان را از لحاظ تولید نفت پشت سر گذاشت و در سال ۱۹۷۰ بزرگترین تولیدکننده نفت درون خاورمـیانـه شد.[۸۸]ریچارد نیکسون به منظور مقابله با قیمت بالای نفت ناچار شد که تا دو بار (در سالهای ۱۹۷۱ و ۱۹۷۲) ارزش دلار را کاهش دهد. اوپک نیز بـه رهبری شاه با این حرکت مقابله کرد و دو بار (هر بار اندکی بعد از کاهش ارزش دلار) قیمت نفت را افزایش داد. از سوی دیگر، اکتشاف نفت درون داخل مرزهای آبی خلیج فارس، بـه شاه این امکان را داد که تا با شرکتهای کوچک و جدید خارج از کنسرسیوم، قراردادهای کشف و استخراج جدید منعقد کند.[۸۹]
در فاصله دهساله ۱۹۶۳ که تا ۱۹۷۲، تولید ناخالص ملی ۴ برابر شد و استانداردهای بهداشت بهطور چشمگیری افزایش یـافت. درون نتیجه رشد جمعیت بـه مـیزان هشداردهنده ۳٪ درصد درون سال رسید و ایران دیگر قادر بـه تولید مواد غذایی مورد نیـاز خود نبود. درون سال ۱۹۶۷ دین راسک پایـان رسمـی کمکهای اقتصادی آمریکا بـه ایران را اعلام نمود. درون بین سالهای ۱۹۵۳ که تا ۶۷ ایران ۶۰۵ مـیلیون دلار کمک مالی و ۱۱۲ مـیلیون دلار مواد غذایی درون قالب برنامـه «غذا درون برابر صلح» دریـافت نمود.[۹۰]
با این وجود، مخالفان شاه از هر فرصتی به منظور خوار و خفیف نشان شاه نـهایت استفاده را مـید و حاضر بـه پذیرش هیچ پیشرفتی توسط شاه نبودند. به منظور مثال، نقش شاه درون اوپک را سند دیگری بر «نوکری» امپریـالیسم آمریکا توسط شاه عنوان مـید. آنان این تئوری را پیشنـهاد مـید کـه قیمت بالای نفت، باری بر روی ژاپن و اروپا و به سود آمریکا است.[۹۱] مثال دیگری کـه رویکرد شاه و مخالفانش درون مورد مسائل سیـاسی را نشان مـیدهد، مسئله زندانیـان سیـاسی بود. مخالفان این ادعای عجیب را مطرح مـیساختند کـه در ایران «صدها هزار» زندانی سیـاسی وجود دارد درون حالی کـه تعداد واقعی زندانیـان سیـاسی چیزی نزدیک بـه ۴٬۰۰۰ نفر بود. یـا ادعا مـید کـه هزاران نفر زیر شکنجه ساواک کشته شدهاند، درون صورتی کـه تعداد واقعی افرادی کـه در طول ۳۷ سال سلطنت محمدرضا بهخاطر جرایم سیـاسی اعدام شدند حدود ۱٬۵۰۰ نفر بود. هرچند این رقم هنوز رقم بالایی است، اما کمتر از ارقامـی هست که توسط مخالفان پیشنـهاد مـیشد.[۹۲] درون نقطه مقابل، هرگاه شاه با سؤال رسانـههای غربی درون مورد زندانیـان سیـاسی و شکنجه درون ایران مواجه مـیشد، با عنوان اینکه درون ایران زندانی سیـاسی وجود ندارد و زندانیـان، تنـها جنایتکاران هستند، از کنار این سؤالات مـیگذشت.[۹۳]
در ابتدای دهه پنجاه خورشیدی، مـیلیونها دلار به منظور برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران درون تخت جمشید هزینـه شد و بزرگترین اجتماع سران کشورهای جهان درون آنجا برگزار شد.[۹۴] درون سال ۱۳۵۴، شاه مبدأ تاریخ را بـه ۵۵۹ قبل از مـیلاد تغییر داد و گاهشماری شاهنشاهی را، تاریخ رسمـی کشور اعلام کرد. دو سال بعد و در جریـان انقلاب، دوباره گاهشماری هجری خورشیدی، گاهشماری رسمـی کشور اعلام شد.[۹۵]
از سال ۱۹۷۲ فعالیتهای تروریستی شدت مـیگیرد و ایران درون وضعیت «حلقه نفرت» فرانتس فانون گیر مـیافتد: ترور، ضد ترور، خشونت، خشونت متقابل. خشونت افزاینده برخورد نیروهای امنیتی باعث انتقاد کمـیسیون بینالمللی قضات درون سال ۱۹۷۲ و سازمان عفو بینالملل درون سال ۱۹۷۴ مـیشود. درون سال ۱۹۷۵ کمـیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد درون حدی بهبود یـافتهاست کـه نیـازی بـه عکسالعملی درون مورد ایران نیست.[۹۶]
ارتش
شاه یکی از پرزرقوبرقترین ارتشـهای جهان را درون ایران ایجاد کرده بود.[۹۷] بخش زیـادی از درآمد نفتی کشور بـه تجهیز ارتش اختصاص مـییـافت. بهطوریکه سفرهای متعدد بـه انگلیس و دیگر کشورهای قدرتمند مـیکرد و پس از ایجاد رابطه دوستانـه با آنها، بـه خرید تجهیزات نظامـی مـیپرداخت.[۹۸] حتی حامـیانی مانند تیمسار دوایت آیزنـهاور، نگرانی خود را از پرداختن بیشاز حد شاه بـه بودجه نظامـی، پنـهان نمـید. او درون یک تلگراف محرمانـه، شاه را دارای «وسواس نظامـی» توصیف کردهاست.[۹۹]
شاه، کـه خود را یک نابغه نظامـی مـیداند. احساس مـیکند کـه کشورش توان نظامـی کافی به منظور دفاع از خود نداشته، یـا، مردم ایران وجود چنین قدرتی را درون ارتش باور ندارند. او گمان مـیکند کـه به تسلیحات مدرن بیشتری به منظور نمایش نیـاز دارد.
سیـاست داخلی
با آغاز سلطنت شاه جوان درون ۱۳۲۰، احزاب شروع بـه شکلگیری د. که تا پیش از واقعه ترور دانشگاه تهران، حزب توده ایران، موفقترین حزب از مـیان احزاب بود. بعد از این ترور، حزب توده ایران غیرقانونی اعلام شد. با وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، فعالیت احزاب ملیگرا نیز ممنوع شد. درون سال ۱۳۳۶ شاه بـه این نتیجه رسید کـه برای پایداری حکومت خود، نیـاز بـه دو حزب دارد. او منوچهر اقبال و اسدالله علم را مأمور تشکیل دو حزب (در ظاهر مخالف) کرد؛ ولی این دو حزب، درون خارج از مجلس نفوذی نداشتند. سرانجام مجادله همـین دو حزب با یکدیگر بر سر تقلب انتخاباتی، باعث شد کـه شاه از احزاب خود ساخته نیز ناامـید شود[۱۰۰] و در سال ۱۳۵۳، حزب رستاخیز را بـه عنوان تنـها حزب قانونی کشور ایجاد کند. او اعلام کرد کـه «هرکسی مایل نیست بـه این حزب بپیوندد، حتما کشور را ترک کند».[۱۰۱]
شاه مردمسالاری را به منظور ایران تجویز نمـیکرد و آن را یک مانع درون برابر توسعه مـیدانست. او اعتقاد داشت کـه یک حکومت استبدادی مانند حکومت پدرش به منظور کشور مفیدتر است.[۱۰۲] شاه حداقل درون ۱۶ سال پایـانی پادشاهیاش، تصمـیمگیرنده نـهایی به منظور تمام تصمـیمات کلیدی کشور بود.[۱۰۳]
سیـاست خارجی
زمانی کـه محمدرضا پهلوی بـه پادشاهی رسید، ایران درون اشغال نیروهای شوروی و انگلستان بود. این اشغال که تا سال ۱۹۴۶ طول کشید. بعد از خروج این نیروها ایران درون تلاش به منظور بازیـابی مجدد استقلال خود بود. درون این دوران شاه قادر نبود کـه سیـاست خارجی هماهنگی را دنبال کند.[۱۰۴] شاه درون این سالها تلاش کرد که تا روابط مستحکمـی را با غرب پایـهگذاری کند.[۱۰۵] بریتانیـا کـه مایل بود بـه جای گفتگو با یک مجلس و یک هیئت دولت، با یک فرد معامله کند و آمریکا کـه معتقد بود وجود یک ایران استبدادی درون نزدیکی مرزهای شوروی، امنیت آنان را بیشتر تأمـین مـیکند[۱۰۶] و مایل بود کـه قدرت شاه درون ایران افزایش یـابد.[۲۳] بازگشت شاه بـه سلطنت بعد از ملی شدن صنعت نفت با کمک و حمایت آمریکا بود؛ بنابراین وابستگی شاه بـه آمریکا عامل تعیینکننده درون سیـاست خارجی او از این زمان بـه بعد بود.[۱۰۷] درون این سالها، شاه بارها آشکارا درون جبهه بلوک غرب و در مقابل بلوک شرق و حتی کشورهای جهان سوم متعلق بـه عدم تعهد قرار گرفت. او بـه آمریکا اجازه داد که تا شبکهٔ جاسوسی درون مرزهای ایران برپا کند. بـه پیمان سنتو ملحق شد. با پانعرب ناصر مخالف نمود و حتی درون حین جنگ ۱۹۶۷ اعراب و اسراییل، اسراییل را بطور دو فاکتو بـه رسمـیت شناخت و در این منازعه، طرف اسراییل را گرفت و بر ضد فلسطینیـان بود. یـا درون زمانی کـه اکثریت جهان سوم خواستار بایکوت آفریقای جنوبی بخاطر سیـاستهای نژادپرستانـه آپارتاید بود، شاه بـه آفریقای جنوبی نفت مـیفروخت.[۱۰۸]
از اواسط دهه چهل، شاه به منظور کاستن از وابستگیهای سیـاسی و فنی بـه غرب، روابطش با شوروی را بهبود بخشید. بـه دنبال سفر شاه بـه مسکو درون سال ۱۳۴۳ خورشیدی، مناسبات اقتصادی و سیـاسی جدیدی با شوروی شکل گرفت. این بهبودی روابط علاوه بر سود اقتصادی، موقعیت و قدرت چانـهزنی شاه را درون مقابل غرب، رقیبان منطقهای مانند عراق و جمال عبدالناصر و نیروهای مخالف داخلی بالا برد.[۱۰۹]
محمدرضا توانست از اهرم نفت و اوپک استفاده و عملاً درون آغاز دهه پنجاه توانست بـه عنوان یک قدرت نفتی و منطقهای حتی با متحدان غربی خود بر سر منافع ایران چانـهزنی کند. اما با همـه این تلاشها، شاه هیچگاه نتوانست از سایـه اشغال ایران درون سالهای آغازین سلطنت و وابستگیاش بـه آمریکا بیرون بیـاید. بگفته امـین صیقل اکثریت مردم ایران همـیشـه او را «دستنشانده آمریکا» مـیدانستند. بعد از خروج بریتانیـا از خلیج فارس، شاه نقش «ژاندارم منطقه» را بر عهده گرفت.[۱۱۰]
او حاکمـیت نظامـی ایران را بر جزایر سهگانـه اعمال کرد[۱۱۱] و در عوض، از ادعای حاکمـیت بر بحرین دست برداشت.[۱۱۲]پیمان بغداد (بعدها پیمان سنتو) مـیان کشورهای ایران، عراق، ترکیـه و پاکستان منعقد شد.[۱۱۳] شاه از موضع قدرت پیمان الجزایر را امضاء کرد و به اختلافات مرزی با عراق خاتمـه داد.[۱۱۴]
این همزمان با «دکترین نیکسون» بعد از جنگهای هندوچین بود کـه آمریکا سعی داشت درون سیستم دو قطبی دوران جنگ سرد از طریق قدرتهای منطقهای منافع آمریکا را تأمـین کند. آمریکا بـه ایران بـه چشم یکی از این قدرتهای منطقهای مـینگریست. بـه دنبال این نظام جدید بینالمللی و نقش جدید ایران، شاه درون این زمان درصدد افزایش قدرت نظامـی و صنعتی خود برآمد.[۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷] سرمایـههای غیرمالی ایران جوابگوی برنامـههای شاه نبود و شاه دوباره هرچه بیشتر از نظر فنی و نظامـی بـه آمریکا وابسته مـیشد. درون آن زمان سیل مستشاران آمریکایی وارد ایران شد کـه باعث برانگیخته شدن حساسیتهای منفی مردم ایران شد. حتی با روی کار آمدن جیمـی کارتر دموکرات درون آمریکا، تغییری درون ماهیت سیـاست آمریکا و «دکترین نیکسون» بـه وجود نیـامد. با وجود تأکید کارتر بر مسئله حقوق بشر و کنترل فروش سلاح بـه متحدین غیرغربی آمریکا، کارتر از رهبری و سیـاستهای شاه حمایت مـیکرد و او را بـه عنوان یک «رهبر بزرگ» ستایش مـیکرد.[۱۱۸]
حکومت
پس از کودتای ۲۸ مرداد شاه بـه آمریکا نزدیکتر شد. دولت آیزنـهاور نیز با ارسال کمکهای مالی و نظامـی حکومت او را تقویت کرد. درون شرایط سرکوب و خفقان بعد از ۲۸ مرداد، مذاکرات مربوط بـه قرارداد نفت بین ایران و نمایندگان شرکتهای بزرگ نفتی جهان آغاز شد و بالاخره قرارداد کنسرسیوم تصویب شد. درون این قرارداد کـه به قرارداد امـینی-پیج نیز معروف شدهاست برخلاف قانون ملی شدن نفت ایران باز هم اکتشاف و استخراج و فروش نفت بـه دست شرکتهای خارجی سپرده شد و ایران بـه دریـافت حق امتیـاز (با نام مبهم «پرداخت اعلام شده») اکتفا کرد.
در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، درون آستانـهٔ سفر ریچارد نیکسون، معاون آیزنـهاور بـه تهران، تظاهراتی درون دانشگاه تهران درون اعتراض بـه قرارداد کنسرسیوم و سفر نیکسون رخ داد و در آن سه نفر از دانشجویـان کشته شدند. شاه کـه از قدرت گرفتن زاهدی بیمناک بود، بالاخره او را کنار گذاشت و حسین علا را بـه نخستوزیری منصوب کرد.ی کـه به رغم گرایش آشکار بـه سیـاستهای انگلستان، چندی درون همراهی با قوام بـه آمریکا نزدیک شده بود. علا بـه سبب نرمش درون موضعگیریها، به منظور چنین روزی مناسب مـینمود.
پس از انعقاد قرارداد کنسرسیوم درون سال ۱۳۳۳ و برکناری دولت کودتا، دوباره دربار رونق گرفت و شاه کـه گمان مـیکرد تنـها راه غلبه بر مشکلات داخلی و بحرانهای منطقهای نظامـیگری هست و اقتصاد نفتی ایران را معطوف بـه گسترش و توسعه تشکیلات نظامـی و خرید تسلیحات کرد. حسین علاء کـه آخرین حلقه از رجال قاجار محسوب مـیشد به منظور چنین روزی برگزیده شده بود.
در آن سالها بیش از آنکه آمریکا از نفوذ شوروی درون خاورمـیانـه نگران بوده باشد، جمال عبدالناصر زبان مشترک اعراب، انگلستان را بـه وحشت انداخته بود. به منظور پیشگیری از نفوذ و گسترش نـهضت مصر، ایران مـیبایست درون رأس پیمان نظامـی باشد؛ «پیمان بغداد» (که بعدها با خروج بغداد از آن بـه «پیمان سنتو» شـهرت یـافت). کشورهای ایران، عراق، ترکیـه و پاکستان زیر نظر انگلستان اعضای پیمان بغداد بودند.
پس از علا، دکتر منوچهر اقبال بـه نخستوزیری رسید. او کـه همـیشـه از نزدیکان دربار بود و اغلب خود را «چاکر اعلیحضرت» مـیخواند بـه تقویت دربار و افزایش قدرت شاه و زیر پا گذاشتن آنچه از سنتهای مشروطیت باقیمانده بود کمک کرد. درون این دوره شاه بـه قدرت کامل سیـاسی درون ایران دست یـافت و تمام مخالفان خود را ساکت یـا سرکوب کرد. تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور معروف بـه «ساواک» با کمک آمریکا و اسرائیل نقش مـهمـی درون سرکوبها و نیز گسترش نارضایتی داشت. دوباره انتخابات، همچون دوره رضاشاه، بر اساس فهرست تائیدشده توسط شاه انجام گرفت.
در عین حال شاه بـه مدرنیزه ایران پرداخت و مراکز علمـی و فرهنگی کشور را گسترش داد. انجام اصلاحات سیـاسی و اجتماعی از جمله تصویب قانون اصلاحات ارضی و اعطای حق رای بـه زنان از مـهمترین فعالیتهای حکومت وی بود.
انقلاب ۱۳۵۷ و ترک ایران
شروع سقوط شاه
سقوط قیمت نفت درون مـیانـه سال ۱۹۷۵ باعث سقوط اقتصادی، تورم فزاینده درون سالهای ۱۹۷۵ که تا ۷۷ شد و نارضایتی عمومـی را باعث شد. فرار سرمایـهها از ایران آغاز شد. همزمان، سه قشری مـهمـی کـه انقلاب مشروطه را باعث شدهبودند -روشنفکران، بازاریـان و علما- بهطور فزایندهای با نظام بیگانـه مـیشدند.[۱۱۹]
زنجیرهای از اقدامات نسنجیده شاه از سال ۱۳۵۴ علیـه علما باعث شد که تا آنها، نیروهای انقلابی به منظور سرنگونی شاه را بـه حرکت درون بیـاورند. از جمله این اقدامات، موارد زیر را مـیتوان برشمرد: تخریب بازار قدیمـی اطراف مشـهد، اعلام تقویم شاهنشاهی بـه جای تقویم هجری، موافقت با طرحهای کاهش بودجه جمشید آموزگار به منظور لغو یـارانـه کـه نخستوزیر قبلی هویدا از سال ۱۹۶۵/ ۱۳۴۴ بـه روحانیـان مـیپرداخت (یـارانـهای کـه بهخاطر جبران کاهش درآمدهای حاصل از وقف، حاصل از اجرای فاز دوم اصلاحات ارضی بـه روحانیون پرداخت مـیشد)، آخرین از این سری اقدامات، انتشار مقاله توهینآمـیزی با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیـاه درون روزنامـه نیمـهرسمـی اطلاعات بـه تاریخ هفت ژانویـه ۱۹۷۸ (۱۷ دی ۱۳۵۶) علیـه خمـینی بود. مقالهای کـه گفته مـیشود توسط وزارت اطلاعات تهیـه شدهبود. تظاهرات خشونتآمـیز طلاب قم سرکوب شد و تلفات جانی بـه همراه داشت. از این زمان نـهضت انقلابی-اسلامـی خمـینی آغاز شد و زنجیرهای از اعتراضات درون دورههای چهل روزه (به تقلید از سنت عزاداری درون شیعه) شکل گرفت.[۱۲۰] خمـینی درون یک مصاحبه درون ۹ مـی سال ۱۹۷۸ (۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۷) با روزنامـه لوموند، سرنگونی و برچینی رژیم پهلوی و قانون اساسی ایران را خواستار شد. اکنون خمـینی مطمئن از پیروزی، بهطور پیوسته عبارت «زمانی کـه ما بـه قدرت رسیدیم» را تکرار مـیکرد.[۱۲۱]
انقلاب ۱۳۵۷
دلایل متعدد و متفاوتی به منظور شکست شاه درون برابر انقلاب ایران ارائه شدهاست. سعید امـیرارجمند نارضایتی و به وجود آمدن تمایلات ضدخارجی بهخاطر وابستگی رژیم شاه بـه آمریکا و حضور وسیع نیروهای آمریکایی و اروپایی درون ساختار اقتصاد و ارتش را از محرکهای اعتراضات مـیداند. همچنین او بـه وجود آمدن یک ساختار متمرکز سلطنتی درون ایران را عاملی مـیداند کـه تمام نارضایتیها را بسوی یک شخص هدایت نمود. نبود پلورالیسم کـه در عصر مدرن نظام سلطنتی را شکنندهترین ساختار درون مـیان ساختارهای موجود مـیکند نیز از دیگر عوامل این اتفاق است.[۱۲۲] ولی نقش خود شاه نیز درون این مـیان مـهم بود.[۱۲۳]
شاه درون دو سال آخر سلطنتش، اشتباهترین تصمـیمات دوره حکومت خود را گرفت. زمانی کـه باید خود را قدرتمند نشان مـیداد از خود ضعف نشان داد و زمانی تظاهر بـه قدرت مـیکرد کـه نشانـهای از قدرت درون او وجود نداشت. دلیل این اشتباهات تصمـیمگیری مجموعهای از عوامل شخصی و سیـاسی بود. عواملی کـه ریشـه درون شخصیت متزلزل شاه درون آن زمان خاص داشت.[۱۲۴] او هر روز کمتر و کمتر خود را درگیر امور روزانـه کشور مـیکرد.[۱۲۵] بـه گفته ماروین زونیس، زمانی کـه انقلاب آغاز شد شاه همـه عوامل خارجی کـه برای سالها سرچشمـههای حمایت روانی از شخصیت او را تشکیل مـیدادند، از دست داده بود.[۱۲۶]
در بین دهه چهل و پنجاه شمسی، اقتصاد ایران بـه سرعت رشد نمود و این باعث افزایش خودبزرگبینی شاه شده بود. گزارشی از سازمان سیـا عنوان مـیکند کـه شاه خود را «دارای یک مأموریت الهی» به منظور اداره کشورش مـیداند. بـه دنبال این پیشرفت شاه سیـاستهای سختی علیـه نیروهای چپگرا و مـیانـهرو پیش گرفت. او معتقد بود کـه روحانیت (به غیر از طرفداران خمـینی) متحدان مورد اعتماد او درون جنگ علیـه کمونیسم و ملیگرایی سکولار درون ایران است. این سیـاست بـه روحانیت ایران فرصت داد که تا شبکهای انحصاری درون مـیان مردم بـه وجود بیـاورند.[۱۲۷] او درون سال ۱۳۵۳ با تشکیل حزب رستاخیز نظام تکحزبی را درون ایران اعلام نمود. ایدهای کـه به سرعت بـه موضوعی به منظور مخالفت و تمسخر تبدیل شد. حتی امـیرعباس هویدا، اولین دبیر کل حزب رستاخیز نیز (در محافل خصوصی) این ایده شاه را بـه تمسخر مـیگرفت.[۱۲۸] شاه گمان مـیکرد (مانند آنچه درون روزنامـههای حکومتی نوشته مـیشد)، مردم اگر هم او را بـه عنوان رهبر کشور عاشقانـه دوست ندارند، حداقل وی را تحسین مـیکنند. درون طول ماههای آخر، شاه با دیدن تظاهرات مـیلیونی مردم علیـه خود، این عامل روانی را از دست داد.[۱۲۹]
در یـازدهم اردیبهشت ۱۳۵۴ پزشک شاه تشخیص داد کـه شاه مبتلا بـه سرطان غدد لنفاوی[یـادداشت ۶] شدهاست. هر چند شاه این موضوع را به منظور ۳ سال حتی از فرح نیز پنـهان کردهبود.[۱۳۰] شاه کـه همواره و از کودکی گمان داشت بـه نوعی تحت حمایت خداوند و ا شیعه است، زمانی کـه فهمـید دچار بیماری سرطان شدهاست، اعتمادبهنفس ناشی از این سرچشمـه روانی را نیز از دست داد.[۱۳۱]
شاه بـه درخواستهای آمریکا به منظور استفاده از نفوذ خود درون اوپک به منظور پایین آوردن قیمت نفت پاسخ منفی داد. این موضوع باعث شد که تا آمریکا به منظور پایین آوردن قیمت نفت از او ناامـید شده و دست بهدامن عربستان سعودی شود.[۱۳۲] از سوی دیگر کارتر فشارش بر روی شاه به منظور بهبود وضع دموکراسی درون ایران را از سر گرفت.[۱۳۳] مخالفان شاه این را بـه عنوان نشانـه احتمالی پایـان حمایت بیقیدوشرطی کـه شاه از واشینگتن درون تمام این سالها دریـافت مـیکرد قلمداد نمودند.[۱۳۴] صرفنظر از اینکه آیـا شاه همچنان مورد حمایت غرب بود یـا خیر، خود شاه احساس مـیکرد کـه دیگر مورد حمایت نزدیکترین متحد خود یعنی ایـالات متحده نیست. درون واقع او آمریکا را نیز بـه عنوان حامـی روانی خود، درون کنار خود نمـیدید.[۱۳۵] شاه بعد از سقوط، برداشته شدن حمایت غرب از حکومت خود را بزرگترین عامل سقوط خود عنوان مـیکرد و انگیزههای دموکراتیک مردم ایران را نفی مـینمود.[۱۳۶] بـه سبب باور ریشـهدار شاه بـه نظریـه توطئه، او درون تحلیلهای خود بـه دنبال دستهای خارجی مسبب انقلاب بود و بهطور مداوم از دریـافت ریشـههای واقعی و داخلی نارضایتیها عاجز بود. سرانجام زمانی کـه احساس نمود آشتی با دشمنان قدرقدرت خارجی ممکن نیست، دلسرد و عصبی گردید و از اداره امور عاجز شد. درون واقع اسناد آرشیوهای انگلیس و آمریکا نشان مـیدهد کـه تا پایـان اکتبر ۱۹۷۸ سیـاست این دو کشور بر حفظ نظام سلطنتی بود. تنـها از اوایل نوامبر، دو کشور بـه دنبال راه حلهای جایگزین حل بحران افتادند و از ایده خروج شاه از ایران حمایت نمودند. زیرا آنها بـه این نتیجه رسیده بودند کـه شاه دیگر قدرت یـا ارادهای به منظور رهبری ندارد.[۱۳۷]
از مـیان نزدیکان عاطفی شاه، ارنست پرون سالها پیش درگذشته بود. اشرف، دوقلوی او کـه در نیویورک زندگی مـیکرد، از نظر انقلابیون چهرهای مخدوشتر از آن داشت کـه بتواند بـه ایران بازگردد و به تقویت روحیـه شاه کمک کند؛ و از همـه بدتر اسدالله علم تنـها چند ماه قبل با بیماری سرطانی مشابه خود شاه، درگذشته بود؛ بنابراین سرچشمـههای حمایتکننده روانی، یکی یکی او را ترک گفته بودند.[۱۳۸]
شاه درون ماههای آخر دچار تزلزل شخصیت، بلاتکلیفی و عدم توانایی تصمـیمگیری بهموقع شده بود.[۱۳۹] تمام ارکان جامعه، حول شخص او شکل گرفته بود و با تزلزل شاه تمام این ارکان بـه هم ریخت. امـیرارجمند بـه دستور شاه بـه ارتش (به خصوص بعد از واقعه هفده شـهریور) درون مورد عدم سرکوب مردم اشاره مـیکند. دستور منع تیراندازی مستقیم ارتش بـه مردم (که منجر بـه پیروزی انقلاب با تلفاتی ناچیز شد) و همچنین وسواس شاه درون چیدن و انتخاب فرماندهان ارتش بهگونـهای کـه همـیشـه فرمانبردار او باشند، درون نـهایت منجر بـه این شد کـه در نبود یک شاه تصمـیم گیرنده، فرماندهان ارتش فاقد قدرت تصمـیمگیری باشند.[۱۴۰] سرانجام با بالا گرفتن اعتراضات، شاه درون ۲۶ دی ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد و در ۲۲ بهمن همان سال انقلاب ایران بـه پیروزی رسید.[۱۴۱]
در تحلیلی نـهایی، شاه نتوانست بـه رویـاهایش درون مدرنسازی ایران برسد زیرا نتوانست ملتش را با خود همراه کند. او «ایزوله» شدن خودخواستهای از مردمش را برگزید. این انزواء افسانـه اتحاد شاه و مردم، براساس جذبه معنوی سلطنت را مخدوش و در پایـان نابود ساخت.[۱۴۲]
ساختار شاهمحور قدرت درون ارتش ایران و نبود آموزش کافی به منظور مواجهه با ناآرامـیهای مدنی نتیجهای جز فاجعه و خونریزی درون پی نداشت. چندین و چند مورد تیراندازی ارتش بـه سوی مردم اتفاق افتاد کـه بدترین آن وقایع هفدهم شـهریور بود. درون این روز کـه بعدها بـه نام جمعه سیـاه معروف شد، هزاران نفر درون مـیدان ژاله تهران به منظور یک تظاهرات مذهبی گرد آمدند. وقتی مردم حکومت نظامـی را نادیده گرفتند، سربازان بـه سویشان آتش گشودند کـه در نتیجه آن بسیـاری از مردم کشته یـا بـه شکل وخیمـی مجروح شدند. جمعه سیـاه نقشی اساسی درون رادیکال های اعتراضی داشت. این کشتار فرصت هر گونـه مصالحه را کاهش داد، بـه گونـهای کـه جمعه سیـاه، بـه «نقطهٔ بیبازگشت انقلاب» معروف شد.[۱۴۳][۱۴۴][۱۴۵][۱۴۶][۱۴۷][۱۴۸][۱۴۹]
سقوط دولت مصدق درون سال ۱۹۵۳ مـیلادی، شروع دوره مطلقگرایـانـه سلطه شاه بود کـه سعی مـینمود جامعه ایران را همسوی با غرب، و مخصوصاً آمریکا مدرنیزه کند؛ ولی رژیم، خواسته مردم را اشتباه فهمـید و با عرضه خود بـه عنوان دستنشانده آمریکا بـه غرور ملی لطمـه وارد کرد. درون نتیجه آن انقلاب رخ داد کـه در آن اشراف و طبقات غربگرا کنار زده شدند و راهی به منظور رادیکالیسم مذهبی و سلطه بنیـادگرایی دینی باز شد.[۱۵۰]
مرگ
محمدرضا پهلوی بعد از خروج از کشور درون ۲۶ دی ۱۳۵۷ بـه مصر رفت و در اسوان مورد استقبال رسمـی انور سادات، رئیسجمـهور مصر قرار گرفت.[۱۵۱] سپس از ۲ بهمن مدتی را درون مراکش مـهمان ملک حسن دوم پادشاه این کشور بود.[۱۵۲] با فشار دولت انقلابی ایران و ملاحظات سیـاسی دولت مراکش، او مجبور بـه ترک مراکش شد و در ۱۰ فروردین ۱۳۵۸ بـه باهاما رفت[۱۵۳] کـه برای مدت موقتی بـه او روادید گردشگری داده بود. تلاشهای او به منظور گرفتن پناهندگی سیـاسی از انگلستان بینتیجه ماند. با پایـان یـافتن روادید باهاما، او توانست درون ۲۰ خرداد بـه مکزیک برود.[۱۵۴] بیماری او درون مکزیک هر روز شدت مـییـافت اما او بیماری واقعی خود را از پزشکان مکزیکی پنـهان مـیکرد. هرچند پزشک مخصوص او کـه از پاریس مـیآمد او را تحت شیمـیدرمانی قرار مـیداد، پزشکان مکزیکی او را به منظور مالاریـا درمان مـید.[۱۵۵]
با شدت یـافتن بیماری، بر خلاف مـیل دولتمردان آمریکا او توانست اجازه ورود بـه آمریکا بیـابد. او درون ۳۰ مـهر بـه آمریکا رفت[۱۵۶] و برای درمان پزشکی درون بیمارستان نیویورک بستری شد. او همچنین چند بار مجبور شد بـه صورت پنـهانی بـه مرکز سرطان مموریـال اسلون-کترینگ برود. محمدرضا پهلوی بعد از خروج از بیمارستان نخست درون ۱۱ آذر بـه مرکز پزشکی ویلفورد هال درون پایگاه نیروی هوایی لاکلند درون تگزاس،[۱۵۷] سپس درون ۲۴ آذر بـه پاناما[۱۵۸] و در ۳ فروردین ۱۳۵۹ (۲۳ مارس ۱۹۸۰) بـه مصر رفت[۱۵۹] و دستِآخر انور سادات بـه او پناهندگی داد.[۱۶۰]
مدت کوتاهی بعد از ورود وی بـه مصر، پزشکان معالج طحال او را خارج د. سرطان او درون وضع پیشرفتهای بود و پایـان کار وی نزدیک بود. سرانجام درون ساعت ۹:۴۵ دقیقه روز ۵ مرداد ۱۳۵۹ خورشیدی، محمدرضا پهلوی درون ۶۱ سالگی درون قاهره درگذشت. سید طالب رفاعی، روحانی شیعه عراقی و از مؤسسان حزب الدعوه عراق بر او نماز گزارد.[۱۶۱] پیکر وی بعد از تشییع رسمـی دولت مصر، درون مسجد الرفاعی قاهره خاکسپاری شد و در آن مسجد بـه امانت گذاشته شد.[۱۶۲]
محمدرضا شاه درون وصیتنامـه خود خواسته بود که تا در خاک ایران[۱۶۳] و در کنار نظامـیانی کـه پس از انقلاب ۱۳۵۷ اعدام شدند، دفن شود.[۱۶۴]
موردهای مرتبط
اقدامات صنعتی-اقتصادی شاه
محمدرضا شاه تمام وجهه و نظام پادشاهی خود را بر روی خارج ساختن ایران از رده کشورهای توسعهنیـافته و وارد شدن بـه رده کشورهای تازه صنعتیشده مانند کره جنوبی خرج نمود. او تلاش مـیکرد که تا ایران را بهسوی «تمدن بزرگ» هدایت کند، اصطلاحی کـه در سال ۱۹۷۲ ابداع شد. توسعه اقتصادی یک استراتژی کلیدی درون جهت نیل بـه این مقصود بود.[۱۶۵] این رضاشاه بود کـه سیستم آموزشی و قضایی سکولار بهوجود آورد، اولین قدمها بهسوی بهبود آزادی و بهبود حقوق زنان را برداشت، زیرساختهای یک کشور صنعتی را بنیـان نـهاد و سنگبنای یک سیستم بهداشت عمومـی را گذاشت. محمدرضاشاه سیـاستهای مدرنسازی پدرش را دنبال نمود و توسعه بخشید. این توسعه درون قالب موضوعاتی چون مبارزه علیـه بیسوادی، ارائه سرویسهای بهداشتی و آموزشی به منظور نقاط روستایی، افزایش حقوق زنان، آزادسازی روستاییـان از قید نظام قدیمـی اربابرعیتی و بهوجود آوردن یک قشر متوسط متخصص از تکنوکراتها و بروکراتها (که بیشتر آنها درون غرب تحصیل کرده بودند) بود. از دید توسعه اجتماعی شاه یک انقلابی بود اما هر چقدر کـه سیـاستهای او انقلابیتر مـیشد، مخالفت علما و سایر گروههای ذینفع بیشتر مـیشد. با این وجود اصلاحات سیـاسی شاه بسیـار عقبتر از اصلاحات اجتماعی ایران بود.[۱۶۶] شاه مردمسالاری را به منظور ایران تجویز نمـیکرد و آن را یک مانع درون برابر توسعه مـیدانست. او اعتقاد داشت کـه یک حکومت استبدادی مانند حکومت پدرش به منظور کشور مفیدتر است.[۱۶۷] شاه حداقل درون ۱۶ سال پایـان پادشاهیاش، تصمـیمگیرنده نـهایی به منظور تمام تصمـیمات کلیدی کشور بود.[۱۶۸]
(مـیلیون دلار) درصد درآمد نفتی در
تامـین درآمدهای ارزی[۱۶۹]۳۳–۳۴ ۳۴٫۴ ۱۵ ۳۵–۳۶ ۱۸۱ ۴۳ ۳۷–۳۸ ۳۴۴ ۶۰ ۳۰–۴۰ ۳۵۹ ۶۰ ۴۱–۴۲ ۴۳۷٫۲ ۷۰ ۴۳–۴۴ ۵۵۵٫۴ ۷۶ ۴۵–۴۶ ۹۶۸٫۵ ۶۵ ۴۷–۴۸ ۹۵۸٫۵ ۵۳ ۴۹–۵۰ ۱۲۰۰ ۵۴ ۵۱–۵۲ ۲۵۰۰ ۵۸ ۵۲–۵۳ ۵۰۰۰ ۶۶ ۵۳–۵۴ ۱۸۰۰۰ ۷۲ ۵۴–۵۵ ۲۰۰۰۰ ۷۲
طی دوران حکومت محمدرضا، ایران بـه چهارمـین تولیدکننده نفت و دومـین صادرکننده بزرگ آن تبدیل شده بود. بر اساس موافقت نامـه ۱۹۵۴/۱۳۳۳ کنسرسیوم نفت، سهم ایران از درآمدها بـه ۵۰ درصد رسید، اما بخش اساسی این افزایش بر اثر جنگ ۱۳۵۲/۱۹۵۴ اعراب و اسرائیل و چهار برابر شدن قیمت بینالمللی نفت بود کـه باعث شد کشورهای عضو سازمان نفت (اوپک) از این امتیـاز بهرهمند شوند. بدین ترتیب درآمدهای نفتی ایران از مبلغ ۳۴ مـیلیون دلار درون سالهای ۳۳–۳۴ شمسی بـه ۵ مـیلیـارد دلار درون سالهای ۵۲–۵۳ و حتی ۲۰ مـیلیـارد دلار درون سالهای ۵۴–۵۵ شمسی افزایش یـافت. نفت طی این ۲۳ سال، ۵۵ مـیلیـارد دلار نصیب ایران کرد. طی این سالها، بهطور متوسط بیش از ۶۰ درصد درآمد دولت و ۷۰ درصد از درآمد ارزی سالانـه این منبع تأمـین مـیشد.[۱۷۰]
الگوی توسعه مورد نظر رژیم (تئوری اقتصادی رشد قطرهای) بهطور اجتناب ناپذیری شکاف بین گروههای دارا و ندار را وسیعتر کرد. استراتژی رژیم سرازیر ثروت نفتی بـه سوی نخبگان وابسته بـه دربار بود کـه بعدها کارخانـهها، شرکتها و واحدهای گشت و صنعتی متعددی را تأسیس د. ثروت بـه لحاظ نظری بـه صورت قطرهای بـه پایین جریـان مـییـافت، اما درون عمل درون ایران همانند بسیـاری از کشورها، همچنان بـه بالا چسبیده بود و مسیرش بـه سوی ردههای پائینتر نردبان اجتماعی روز بـه روز کمتر مـیشود. ثروت، همانند یخ درون آب گرم، درون فرایند دست بـه دست شدن، ذوب مـیشد و نتیجه آن نیز چندان تعجبآور نبود. درون دهه ۱۹۵۰/۱۳۳۰ ایران یکی از مشکل دارترین کشور جهان سوم بـه لحاظ توزیع نابرابر درآمدها بود. اما بنابر گزارش سازمان بینالمللی کار درون دهه ۱۳۵۰/۱۹۷۰، بـه یکی از بدترین کشورهای جهان تبدیل شد. درون خصوص توزیع درآمد، شواهد قطعی درون دسترس نیست، اما بانک مرکزی ارزیـابی را دربارهٔ هزینـه خانوارهای شـهری درون سالهای ۱۳۳۸–۳۹ و سالهای ۱۳۵۲–۵۳ انجام داده است. مطابق این ارزیـابی درون سالهای ۳۸–۳۹، ۳۵٫۳ درصد از مجموع هزینـهها مربوط بـه ۱۰ درصد بالایی ثروتمندها و تنـها ۱٫۷ از هزینـهها مربوط بـه ۱۰ درصد گروههای بسیـار فقیر بود. ارقام مربوط بـه سالهای ۵۲–۵۳، وضعیت وخیم تری را نشان مـیدهد. بر مبنای این بررسی، ۳۷٫۹ درصد هزینـهها مربوط بـه دهک بالایی جمعیت ثروتمند کشور هست در حالی کـه این رقم به منظور ۱۰ درصد پائین فقیر، ۱٫۳ درصد بودهاست. بر اساس یکی از اسناد فاش شده سازمان برنامـه و بودجه سهم درآمدی ۲۰ درصد جمعیت ثروتمند شـهری درون سال ۱۳۵۲ و ۱۳۵۴ از ۵۷ درصد بـه ۶۳ درصد افزایش یـافتهاست. مطابق این سند شکاف بین مـیزان مصرف جمعیت شـهری و روستایی بـه شکل قابل توجهی وسیع تر شده بود. این نابرابریها بـه ویژه درون تهران کاملاً محسوس بود. ثروتمندان شـهر درون کاخهای منطقه شمالی شـهر زندگی مـید درون حالی کـه فقرا درون آلونکهای حلبی آباد بدون هیچ گونـه امکانات عمومـی - بـه ویژه یک سیستم حمل و نقل مناسب - بـه سر مـیبردند. شایع بود کـه یکی از افراد خانواده سلطنتی درون خصوص ترافیک تهران گفته بود: «اگر مردم حوصله ترافیک ندارند، چرا هلیکوپتر نمـیخرند؟» بـه بیـان یکی از نشریـات پنتاگون، رونق درآمد نفت نابرابری و فساد را بـه یک نقطه جوش رسانده بود.[۱۷۱]
خانواده
در مـیان اعضای خانواده، اشرف نزدیکترین شخص بـه محمدرضا بود.[۱۷۲] همچنین محمدرضا که تا پایـان عمر رضاشاه، رابطه خود را با پدرش حفظ کرد. با اینحال محمدرضا آنچنان تحت تأثیر هیبت پدرش بود کـه بارها و در کتابهای گوناگون خود بـه هیبت او اشاره کردهاست.[۱۲] او مجموعاً چهار و شش برادر داشت کـه فقط با شمس، اشرف و علیرضا مادر مشترک (تاجالملوک) داشت.[۳] فرزندان او شـهناز (از فوزیـه)، رضا، فرحناز، علیرضا و لیلا (از فرح) بودند کـه در این مـیان رضا بـه ولیعهدی رسید.[۱۷۳] علیرضا و لیلا سالها بعد از مرگ شاه د.[۱۷۴]
همسران
زمانی کـه محمدرضا بـه ۲۰ سالگی رسید، پدرش تصمـیم گرفت که تا وی ازدواج کند. ابتدا پرنسس اینگرید از سوئد (بعدها ملکه دانمارک) و سپس یک ایرانی از خاندان قاجار به منظور او درنظر گرفته شدند؛ ولی او درون سال ۱۳۱۸ خورشیدی، با فوزیـه فؤاد، ملک فاروق پادشاه مصر درون کاخ عابدین قاهره ازدواج کرد. گفته مـیشود کـه این ازدواج را مصطفی کمال آتاترک بـه رضاشاه پیشنـهاد کردهاست. این ازدواج مغایر اصل ۳۷ قانون اساسی مشروطه بود کـه بر طبق آن، ملکه ایران حتما ایرانیالاصل باشد. بـه همـین دلیل، مجلس ایران قانونی را از تصویب گذراند کـه فوزیـه را «ایرانیالاصل» اعلام مـیکرد.[۱۷۵]
روشن هست که فوزیـه، انتخاب محمدرضا نبود. فوزیـه اگرچه زیبا بود، ولی سرد و دستنیـافتنی بود. درون آغاز، محمدرضا ناگزیر بـه پذیرفتن فوزیـه بـه عنوان همسرش بود، ولی بعد از تولد شان شـهناز و پس از تبعید رضاشاه و آغاز پادشاهی محمدرضا، این اجبار رفع شد. با اینحال وقتی فوزیـه بـه تنـهایی بـه مصر رفت و محمدرضا را ترک کرد، او بیشترین تلاش ممکن را کرد که تا فوزیـه را بازگرداند. نامـهها و سفرای زیـادی نزد او و برادرش ملک فاروق بـه مصر فرستاد؛ ولی این تلاش بیفایده بود و آنان ۳ سال بعد از هم جدا شدند.[۱۷۶]
پس از طلاق از فوزیـه، او پادشاهی مجرد بود. بـه گفته اشرف: «ها را به منظور او مـیآوردند، ولی او عاشق هیچکدام از این ها نمـیشد. ها درون لحظه ملاقات فکر مـید کـه او دوستشان دارد؛ ولی این خیـال خامـی بیش نبود.» این نوع رابطه سطحی با انی از این قبیل، بـه تدریج یکنواخت ولکننده شد.[۱۷۶]
محمدرضا ۷ سال بعد از آنکه از فوزیـه جدا شد، با ثریـا اسفندیـاری بختیـاری ازدواج کرد. ثریـا زنی بود کـه محمدرضا واقعاً عاشقش بود. بـه گفته اشرف: «شاه عاشق ثریـا بود و اگر ثریـا مـیتوانست به منظور او جانشینی بیـاورد، آنان هیچگاه از هم جدا نمـیشدند».[۱۷۷] درون آن زمان جانشینی مسئله مـهمـی بود و محمدرضا ناچار از ثریـا جدا شد.[۱۷۸]
طبق ادعای اسکندر فیروز، شاه، بعد از جدایی از ثریـا، علاقه خود بـه ازدواج با شاهدخت ماریـا گابریلا ساوی اومبرتو دوم پادشاه ایتالیـا نشان داد کـه این پیشنـهاد با مخالفت پاپ ژان بیستوسوم و همچنین روحانیون ایران مواجه شد کـه پادشاه یک کشور مسلمان نمـیتواند با یک شاهزاده کاتولیک ازدواج کند.[۱۷۹]
سومـین همسر محمدرضا، فرح دیبا بود. او فرزند یک افسر ارتش بود. پدرش زمانی کـه فرح خیلی کوچک بود درگذشته بود. وی دانشجوی معماری درون پاریس بود. خانواده او وضع مالی رضایتبخشی نداشتند. شـهناز و شوهرش اردشیر زاهدیـانی بودند کـه او را به منظور ازدواج بـه شاه معرفی د. پاسخ شاه بـه زاهدی چنین بود: «مجبورم بـه خاطر کشورم ازدواج کنم. بعد چه بهتر کـه بای ازدواج کنم کـه و مادرم هم او را پسندیدهاند.» اینبار شاه همسری غیرفعال نمـیخواست و فرح هم چنین نبود.[۱۷۳]
شاه یکبار درون مصاحبهای بـه اوریـانا فالاچی گفته بود[۱۸۰] کـه «در زندگی یک مرد، زن، بـه حساب نمـیآید، مگر آنکه زیبا و جذاب بوده و خصوصیـات زنانـه خود را حفظ کرده باشد.»[یـادداشت ۷] اگرچه او بعدها درون مصاحبه دیگری بـه باربارا والترز گفت[۱۸۱] کـه دقیقاً همـین کلمات را بـه کار نبردهاست.[یـادداشت ۸]
به هرحال، برخی از دوستان نزدیک وی مانند اسدالله علم، بـه درخواست او ملاقاتهایی را با انی ترتیب مـیدادهاند. ملاقاتهایی کـه همـیشـه شامل روابط نبودهاست.[۱۷۳]
دوستان
دوستان نزدیک دوران کودکی او را حسین فردوست (فرزند یک درجهدار جز) و مـهرپور تیمورتاش (فرزند وزیر دربار) تشکیل مـیدادند. از این مـیان، محمدرضا بـه فردوست علاقه زیـادی داشت. زمانی کـه در ۱۲ سالگی محمدرضا را به منظور ادامـه تحصیل بـه سوئیس فرستادند، بـه اصرار او فردوست نیز وی را همراهی کرد.[۱۸۲]
ارنست پرون نیز یکی دیگر از دوستان نزدیک محمدرضا بود کـه در سوئیس با ولیعهد آشنا شد و با او بـه ایران بازگشت.[۱۸۳] از حدود سال ۱۹۳۵ مـیلادی اولین اشارات بـه دوستی محمدرضا با ارنست پرون (پسر باغبان مدرسه لهروزه) درون اسناد رسمـی وجود دارد. پرون آشکارا همجنسگرا و با اعتقادات شدید کاتولیک بود و یکی از بحثبرانگیزترین شخصیتهای اطراف محمدرضا بود کـه نقش مـهمـی درون زندگی وی داشت.[۱۸۴] محمدرضا بـه مدت نزدیک دو دهه تقریباً هر روز پرون را ملاقات مـیکرد. اما چند ماه بعد از سرنگونی مصدق درون سال ۱۹۵۳ و زمانی کـه دوستی با پرون باعث بـه وجود آمدن دردسرهای سیـاسی به منظور او شد، او بـه یکباره تمام تماس خود را با پرون قطع کرد.[۱۸۵] نقش پرون درون زندگی محمدرضا هیچگاه مشخص نبودهاست. دشمنان محمد رضا پهلوی همـیشـه علاقه داشتهاند که تا این رابطه یک نوع رابطه همراه با «تعهد» نشان بدهند و سایرین نیز سعی داشتهاند انتخاب این دوست عجیب توسط محمدرضا را با استفاده از تئوریهای روانشناسی توجیـه کنند.[۱۸۶]
حلقه دوستان نزدیک محمدرضا پهلوی درون دوران بزرگسالی نیز چندان بزرگ نبود. یحیی عدل جراح معروف و عبدالکریم ایـادی دو تن از دوستان نزدیک محمد رضا بودند. بخشی از دوستان او، از طریق حلقه اشرف بـه شاه نزدیک شدند و گروهی نیز بـه وسیله فرح بـه وی معرفی شدند. زمانی کـه فرح وارد دربار شد، گروه زیـادی از دوستان و اقوام خود را نیز، بـه دربار وارد کرد. بعضی از آنان پیش از ورود بـه دربار، از منتقدان حکومتش بودند.[۱۸۷]
روشنفکران
به نظر مـیرسد او درون سوئیس که تا حدی با نویسندگان انگلیسی و آمریکایی آشنا شده و حتی آثاری از ویلیـام شکسپیر را مطالعه نموده بود. او بعدها هیچگاه علاقهای بـه مطالعه آثار دانشورانـه از خود نشان نداد.[۱۸۸]عباس مـیلانی مـینویسد کـه او درون فرانسه و به همراه ارنست پرون، اشعار و ادبیـات فرانسوی را مطالعه مـیکردهاست و رابله و دشاتوبریـان را نویسندگان مورد علاقه خود معرفی کردهاست. او درون دوره ولیعهدی بـه موسیقی سنتی ایرانی و غربی علاقه داشته و موتزارت و لیست، آهنگسازان مورد علاقه او بودهاند. این مطالعات درون شعر و ادبیـات درون سالهای حضور ارنست پرون درون دربار او نیز ادامـه داشتهاست.[۱۸۹]
پس از رسیدن بـه پادشاهی، از وزیر دربار خواست که تا علامـه محمد قزوینی را بـه قصر دعوت کند. درون اولین ملاقات شاه جوان از قزوینی و دوستانش خواست که تا جلسات خود را درون قصر او برگزار کنند که تا او فقط شنونده باشد و از آنان بیـاموزد. این جلسات هفتگی، سالها ادامـه یـافت و محمدرضا پهلوی از طریق این جلسات با فلسفه، تاریخ، فرهنگ و ادبیـات فارسی و بهخصوص شعر حافظ آشنا شد. درون طول دهههای چهل و پنجاه شمسی، افراد روشنفکر بیشتری درون اطراف او بودند. او با گسترش اندیشـه روشنفکرانـه درون اطراف خود موافقت کرد. او اعتقاد نداشت کـه روشنفکری خطری به منظور او و حکومت او باشد. او درون سال ۱۳۴۴ بـه تماشای نمایشِ پهلوان اکبر مـیمـیرد بهرام بیضایی نشست[۱۹۰] و در دههٔ پنجاه سلسله بحثهای مـیان سید حسین نصر و احسان نراقی را از تلویزیون پیمـیگرفت. او بی آنکه بداند واژه «غربزدگی» را جلال آلاحمد اشاعه داده و بدون آنکه کتابهای او را خوانده باشد از این واژه استفاده مـیکرد.[۱۹۱]
شاه همواره روشنفکران را مسخره مـیکرد.[۱۸۸] شیوه استبداد روزافزون حکومت شاه بعد از انقلاب سفید، هر چه بیشتر روشنفکران و جبهه ملی را با او بیگانـه مـیکرد. آنان توجهی بـه توسعه اجتماعی و اقتصادی بهدست آمده نداشتند و بازگشت بـه یک نظام لیبرالتر و مطابق قانون اساسی و تغییر موضع طرفدار غرب محمدرضا پهلوی را خواستار بودند. قدرت جبهه ملی و روشنفکران با حمایت دانشجویـان درون ایران و جمعیت قابل توجه دانشجویـان ایرانی درون خارج از ایران افزوده شد. دانشجویـان ایرانی های انقلابی درون الجزایر، کوبا، چین و جاهای دیگر را مطالعه کرده بودند و آثار علی شریعتی را مشتاقانـه مطالعه مـید. درون نوامبر سال ٬۱۹۷۸ کریم سنجابی، رهبر ملی، خمـینی را درون پاریس ملاقات کرد و شرایط خمـینی را پذیرفت. ائتلاف حاصل شده بین روشنفکران و دانشجویـان و علمای مبارز درون این زمان، سقوط شاه را اجتنابناپذیر کردهبود.[۱۹۲]
رسانـهها
پس از اینکه اولینبار مصدق از رادیو ایران به منظور تنظیم افکار عمومـی استفاده کرد،[۱۹۳] کنفرانسهای مطبوعاتی محمدرضا پهلوی از اکتبر ۱۹۵۸ شروع شد.[۱۹۴] تلاش او، بیشتر معطوف بـه رسانـههای خارجی بود. از سقوط دولت مصدق که تا انقلاب ۱۳۵۷، ایران درون صدر اخبار نشریـات آمریکایی قرار داشت. اوج توجه این رسانـهها بـه ایران، از زمان تحریم نفتی اعراب که تا ۱۳۵۶ بود.[۱۹۵] شاه درون برخورد با رسانـهها متکبرانـه و در نقش یک معلم بـه نظر مـیرسید.[۱۹۶]
منش و ویژگیها
بسیـاری از ویژگیهای اخلاقی محمدرضا، نقطه مقابل پدرش بود. رضاشاه دارای طبعی خشن بود، ولی محمدرضا حتی درون اوج قدرت خجالتی بود. او بـه اندازه پدرش سختگیر نبود. اگرچه مخالفتی هم با نظم و انضباط درون زندگی نداشت. او معمولاً لباس معمولی مـیپوشید؛ ولی هرگاه لباس نظامـی درون برمـیکرد، برخلاف پدرش آن را بـه انواع مدالها مـیآراست. او بـه غیر از مواقعی کـه در تعطیلات یـا درون سفر بود، اغلب اوقات خود را درون دفترش مـیگذراند.[۱۹۷]
پرخور نبود، درون هر وعده کم غذا مـیخورد و مـیان وعدهها چیزی نمـیخورد. چیز بسیـاری درون بشقاب غذایش باقی نمـیماند. بـه ندرت نوشیدنی الکلی مـینوشید. بـه کلهپاچه (که بیشتر درون خانـه مادرش مـیخورد) علاقه داشت، اما این غذا با معدهاش سازگاری نداشت. جوجه و ماهی کباب شده را مـیپسندید.[۱۷۶]
اعتقاد بـه تئوری توطئه
محمدرضا شاه نیز مانند پدرش، هم بـه سیـاست انگلیس سخت ظنین بود و هم از آن وحشت داشت.[۱۹۹] او متقاعد شدهبود کـه بریتانیـا از طریق حزب توده، روحانیون عالی رتبه از جمله خمـینی و رژیم بعث عراق، علیـه او فعالیت مـینماید. بـه همـین نسبت وی اعتقاد داشت کـه روسها درون جریـان ناآرامـیهای دانشجویی ایران دست دارند و شرکت نفتی، سازمانهای چریکی مسلمان و مارکسیست را درون برابر رژیم وی تحریک مـیکند. او همچنین مظنون بود کـه یک نیروی پنـهان، ایـالات متحده آمریکا را تحت کنترل دارد، کندی و هر دیگری کـه در برابر آن قرار گرفت را بـه قتل مـیرساند.[۲۰۰]
بر اساس دیدگاه وی، بریتانیـا بـه دلیل علاقهمندی بـه «سرک کشیدن درون هر کاری» درون ایجاد حزب توده دست داشت. تلاش به منظور ترور او درون سال ۱۳۲۸ توطئهای بود کـه مشترکاً توسط حزب توده، روحانیون «محافظهکار افراطی» و انگلیسیها کـه باغبان سفارتشان دوست تروریست بود، و «دوست دارند نخود هر آشی بشوند»، بـه اجرا درآمد. مصدق نیز با وجود «ژست مردمـی» خود، یک عامل انگلیسی بود و به این دلیل با پست نخستوزیری درون زمان جنگ جهانی دوم موافقت کردهبود کـه تأیید ارباب خود را گرفته بود.[۱۹۸]
از نظر شاه، هدف اصلی انگلیسیها از حمله بـه ایران درون سال ۱۳۲۰، رهایی از شر پدرش مـیداند، چون بهواسطه لغو امتیـاز نفتی، خشم آنان برانگیخته شده بود.[۲۰۱] بـه باور شاه، انگلیسیها همراه با شرکتهای نفتی و «روحانیون مرتجع»، عملاً انقلاب اسلامـی را بـه تلافی دفاع او از اوپک و آرمان فلسطینیها طراحی کرده بودند. هم فلسطینیها و هم اسرائیلیها از شنیدن چنین سخنانی شگفت زده مـیشدند. شاه بـه هنگام مرگ مدعی شد کـه سیـا بـه همراه امآی انقلاب ۱۳۵۷ را طراحی د. او لفاظانـه مـیپرسد: «چهی پول تظاهراتی را داده کـه شرکت کنندگانش زلف سیـاه و بلوند داشتهاند؟ این هیبت بـه ندرت درون ایران دیده مـیشود.»[۲۰۲] وی مدعی مـیشود کـه سرنگونی او توسط «ترکیب عجیبی» از نـه تنـها روحانیون، حزب توده و شرکای نفتی، بلکه توسط رسانـههای غربی و نیز کابینـههای کارتر و تاچر صورت گرفت.[۲۰۰]
به گفته مـیلانی، شاه درون شرایط بحرانی، ریشـه مشکلات را نـه درون عوامل داخلی، بلکه درون توطئههای خارجی سراغ مـیکرد. بـه همـین خاطر راه حلش به منظور بحران هم بیشتر معطوف بـه این توطئهها بود و کمتر بـه ریشـه یـابی یـا برطرف علتهای داخلی بحران توجه داشت.[۲۰۳] شاه همـه نیروهای مخالف خود را بازیچه دست نیروهای خارجی مـیدانست. مـیپنداشت کـه این گروهها، اهرم فشار بر او درون مذاکرات مـهم نفتی هستند. هنگامـی کـه موج تظاهرات گسترش پیدا کرد، شاه بـه برخی از رهبران تیم مذاکرهکننده ایران دستور داد با نمایندگان شرکتهای نفتی وارد مذاکره شوند و خواسته هایشان را برآورده کنند. جدای از این، شاه درون ماههای قبل از انقلاب بارها بر آن شد که تا از خواستههای آمریکا و انگلیس آگاه شود. شاه احمد قریشی و همایون صنعتیزاده (که بـه تصورش از معتمدان آمریکا و انگلیس بودند) را بـه دربار فراخواند و از هر دو پرسشی واحد داشت: «این آمریکاییها از ما چه مـیخواهند؟»[۲۰۴] شاه گاهی مخالفانش را، مشتی «مارکسیست، تروریست، دیوانـه و جانی» مـیخواند؛ ولی وقتی بالاخره درون اکتبر ۱۹۷۸ (مـهر ۱۳۵۷) با هلیکوپتری فراز تهران گشتی زد و ابعاد تظاهرات را بـه چشم خود دید، یکباره نـه تنـها دلزده کـه سخت نگران شد. تردیدی نداشت کـه تنـها بـه تمـهید خارجیها چنین تظاهرات گسترده و انسجامیـافته، سازمان یـافته بود. همان شب با سفیران آمریکا و انگلیس دیدار کرد. مـیگفت کشورهای متبوع دو سفیر مسئول وضعیت ایران هستند. بـه زبانی تلخ و پر طعنـه از دو سفیر پرسید: «مگر من با شما چه کردهام؟». مـیگفت خیـانت غربیها بـه او و ایران همانند خیـانتی کـه در کنفرانس یـالتا (که منجر بـه واگذاری اروپای شرقی بـه شوروی شد) است.[۲۰۵] درون سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۷) شاه و بسیـاری از مقامات عالیرتبه رژیم پهلوی، ارزیـابی غلوآمـیزی از قدرت آمریکا و انگلیس داشتند. گمان داشتند کـه این دو کشور مـیتوانند همـه اتفاقات درون ایران و اکثر جهان را نـه تنـها کنترل، کـه تنظیم کنند. اگر درون یکی از رسانـههای غرب، بـه ویژه بیبیسی، گزارشی درون نقد شاه پخش مـیشد، همـین یک گزارش کافی بود کـه شاه و مخالفانش متقاعد شوند کـه غرب به منظور ایران نقشـهای نو کشیده و شاه دیگر ضربه پذیر شدهاست. کار نگرانی از نقش بیبیسی درون تقویت و ترویج مخالفت با رژیم بـه جایی رسید کـه برخی از سران نیروی هوایی بـه شاه توصیـه د کـه شبی با استفاده از جنگندههای نیروی هوایی، دکل مخابراتی بیبیسی را ویران کنند.[۲۰۶]
ورزش و سرگرمـی
در دوران تحصیل و در مـیان دروس، محمدرضا بـه ورزش علاقه زیـادی داشت. کشتی و سوارکاری ورزشهای مورد علاقه وی بود. بعدها بـه فوتبال، چوگان و دوچرخهسواری نیز علاقهمند شد.[۱۷۲] سوابق مدرسه له روزه، محمدرضا را یک ورزشکار عالی درون فوتبال و شنا معرفی مـیکند.[۱۰]
او از جوانی تنیس بازی مـیکرد و این ورزش را که تا زمانی کـه مشکل بینایی پیدا کرد، ادامـه داد. همچنین اسکی را درون نوجوانی درون سوئیس آموخت. درون بازگشت بـه ایران، چوبهای اسکی را بر دوشش مـیگذاشت و برای اسکی بـه تپه الهیـه درون شمال تهران مـیرفت. بعدها او اسکی را درون کوههای البرز و پیستهای شمشک و دیزین درون نزدیک تهران و همچنین کوههای آلپ درون نزدیک ویلای خود درون سن موریس سوئیس ادامـه داد. او همچنین یک سوارکار ماهر بود. درون رانندگی و خلبانی، بـه سرعت علاقه داشت.[۲۰۷]
از سالهای آغازین پادشاهی، او برنامـه ناهار مردانـه جمعهها را برقرار کرد. دوستانی مانند محمد خاتمـی بـه این مـیهمانیها دعوت مـیشدند و به بازیهای ورزشی مانند والیبال مـیپرداختند. با گذر زمان، پوکر جای ورزش را گرفت. اگرچه گفته مـیشود کـه این بازیها بر سر پول بود، اما مبلغ قمار و شرطبندی، ناچیز بودهاست. بعد از مدتی، بـه دلیل پخش شایعههایی، شرطبندی متوقف شد و مبلغ قمار درون ورقبازی نیز بـه پول جزئی کاهش یـافت.[۲۰۸]
باورهای دینی
او خود را همانند پدرش یک «مؤمن واقعی» مـیدانست.[۲۰۹] بـه گفته افخمـی با آنکه خانواده محمدرضا چندان مذهبی نبودند، ولی محمدرضا درون کودکی تحت تأثیر جامعه مذهبی ایران و افسانـههای مذهبیای کـه اقوام، خدمتکاران و دایـههایش به منظور او مـیگفتند، بـه تدریج با حماسههای ایرانی-اسلامـی آشنا شد. بـه گفته اشرف، بعضی از این داستانها هیچگاه از ذهن محمدرضا پاک نشدند.[۲۱۰] مادر محمدرضا برخلاف رضاشاه بسیـار مذهبی بود. محمدرضا کـه بیشتر دوران کودکیاش را درون کنار مادرش بود، تحت تأثیر عقاید مادرش گرایشهایی مذهبی یـافت.[۲۱۱][کدام صفحه؟] او درون سن نوجوانی و زمانی کـه در سوئیس بود، نمازهای یومـیه را بـه جا مـیآورد.[۲۱۲] ولی آبراهامـیان مـیگوید کـه رضاشاه هم مذهبی بود. یکی از دلایل خود را اسامـی شیعی فرزندان رضاشاه (مثل محمدرضا، غلامرضا، علیرضا، احمدرضا، عبدالرضا و حمـیدرضا) مـیداند.[۲۱۳]
ریشـه گرایش مذهبی او همچنین بـه بنیـه جسمـی ضعیف او درون خردسالی بازمـیگردد. او یکبار درون کودکی بـه بیماری سخت تیفوئید مبتلا شد. زمانی کـه پزشک گفته بود: «تنـها کار دیگری کـه از دست ما برمـیآید دعا است» او درون یک رؤیـا، علی بن ابیطالب را دید کـه برای او داروی شفابخشی آورد. سالها بعد، محمدرضا باور داشت کـه ارتباطی مـیان آن مکاشفه و بهبودیاش وجود داشتهاست. او از دو مکاشفه مشابه دیگر نیز درون زندگی خود یـاد کردهاست. او زمانی را بـه یـاد مـیآورد کـه زمانی کـه سوار بر اسب بـه امامزاده داوود سفر مـیکرد، سقوط کرد. او درون رؤیـا دید کـه ابوالفضل العباس او را از سقوط نجات داد. پدرش این رؤیـا را هیچگاه باور نکرد. او مکاشفه دیگری را اینبار دربارهٔ ملاقات با امام زمان درون کتاب خود تعریف کردهاست.[۲۱۴]
در مصاحبهای کـه اندکی قبل از مرگ وی درون قاهره انجام شد، محمدرضا عنوان کرد کـه اعتقادات مذهبی، بخش قلبی و روحانی هر جامعهاست و بدون آن جامعه بـه انحطاط کشیده خواهد شد. او درون این مصاحبه ادیـان واقعی را بهترین تضمـین سلامت اخلاقی و استحکام روحانی جامعه دانست.[۲۱۵]
سیـاست درون برابر اسلام و روحانیـان
او روش رضاشاه را درون قلع و قمع روحانیت شیعه درون پیش نگرفت و به آنان (همچون سید حسین طباطبایی بروجردی) احترام مـیگذاشت. اما بعد از مرگ بروجردی و مرجعیت روحالله خمـینی فاصلهاش با روحانیت شیعه زیـاد شد. مخالفت خمـینی با اصول انقلاب سفید درون سال ۱۳۴۲ سرآغاز این فاصله بود کـه به قیـام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ منجر شد.[۲۱۶]
محمدرضا پهلوی چند سال بعد از رسیدن بـه سلطنت چنین ادعا کرد کـه «عقاید اسلامـی راه نجات بشریت است». او روحانیت را متحد خود درون برابر نفوذ کمونیسم مـیدانست و به توسعه مساجد درون کشور کمک کرد بهطوریکه که تا سال ۱۹۶۰ مـیلادی تعداد مساجد بـه ۵۵٬۰۰۰ (و حتی بنابر آمارهای دیگر بـه ۷۵ هزار) و تعداد حوزهها از ۱۵۴ بـه ۲۱۴ عدد رسید. این افزایش درون نیمـه دوم پادشاهی او حتی بیشتر بود. او روحانیـان را قلباً طرفدار سلطنت مـیدانست و بارها بیـان کرده بود کـه روحانیـان تنـها سنگر قابل اطمـینان درون برابر «سکولار» شدن و «کمونیستی» شدن ایران هستند.[۲۱۷] با شروع سیـاستهای محمدرضا به منظور مدرنسازی ایران، او بـه درستی دریـافته بود کـه علما مـهمترین مانع درون سر راه برنامـههای توسعه او به منظور پیشرفت کشور ایران هستند؛ ولی او قدرت علما را به منظور به درآوردن تودهها علیـه حاکمـی کـه برچسب «دشمن اسلام» بـه او خورده بود، دست کم گرفتهبود.[۲۱۸]
دارایی و سرمایـه
طبق یک ارزیـابی داخلی سفارت انگلیس درون ۷ اوت ۱۹۵۸، دست شاه، خانواده و دوستان او تنـها از شاخههای اندکی از فعالیتهای اقتصادی کوتاه مانده بود. این گزارش بـه علاقه مستقیم و شخصی محمدرضا بـه فعالیتهای بانکی، نشر، تجارت درون سطح خرد و کلان، حمل و نقل، صنعت ساخت، صنایع جدید، هتلها، فعالیتهای کشاورزی و حتی مسکنسازی اشاره مـیکند. طبق این گزارش صددرصد سهام بانک عمران، چهل و نـه درصد سهام یک کمپانی جدید به منظور کارهای آبیـاری و قایقسازی و تعمـیرات درون دریـای خزر متعلق بـه شاه بود. این گزارش تخمـین مـیزند کـه شاه صاحب ۱۳ هتل و ۴ هتل دیگر درون حال ساخت هست و گفته مـیشود کـه شاه سهامدار یک کارخانـه کود شیمـیایی، یک کارخانـه سیمان یک سیلوی غله و یک کارخانـه چغندر قند است.[۲۱۹] بنابر یک گزارش مشترک سفارت آمریکا و انگلیس، شاه درون این زمان درون تجارت فعال مـیباشد و کمپانی واردات «ماه» را صاحب مـیباشد کـه در ابتدا بـه کار واردات از انگلیس مـیپرداخت و در حال حاضر درون طرحهای برقرسانی مـیپردازد. همـین کمپانی درون ساخت یک پل بر روی رود کارون و طرحهای اکتشافی اورانیوم فعال مـیباشد. این گزارش از دخیل بودن شاه درون طرحهای تولید دارو و کنترل او بر سازمان ملی کشتیرانی حکایت مـیکند. تمام ثروت شاه درون این زمان ۱۵۷ مـیلیون دلار برآورد شده بود. این رقم پول نقدی کـه شاه درون خارج از ایران صاحب بود را شامل نمـیشد. چند سال بعد مـهدی سمـیعی، مشاور مورد اعتماد شاه، از یک بانکدار آمریکایی شنیده بود کـه شاه بیش از ۱۲۰ مـیلیون دلار درون حسابهای مختلفش دارد. هنگامـی کـه شایعات مخرب درون مورد فساد خاندان سلطنتی افزایش یـافت، درون تاریخ ۴ اکتبر ۱۹۶۱ شاه بنیـاد غیرانتفاعی پهلوی را تأسیس نمود و تمام شرکتهای خود از جمله بانک عمران را وقف این سازمان نمود. بـه علاوه حدود دو هزار روستا را کـه از پدرش بـه ارث بود با قیمتی نازل یـا بـه رایگان بـه روستاییـان شاغل درون آن بخشید.[۲۲۰]
ثروتی کـه شاه از خود باقی گذاشت شبکه پیچیدهای از شرکتها، بنیـادها، حسابهای بانکی، زمـینهایی درون کوستا دل سول اسپانیـا[یـادداشت ۹] و همچنین شالهای بـه نام «ویلای سوورتا» به منظور اسکی درون شـهر سنت موریتز درون کشور سوئیس بود.[۲۲۱]
قرار بود کـه طبق خواسته شاه، ثروتش بـه نسبت زیر تقسیم شود: ۲۰٪ بـه فرح دیبا، ۲۰٪ بـه پسر بزرگش رضا، ۱۵٪ بـه فرحناز، ۱۵٪ بـه لیلا، ۲۰٪ بـه علیرضا پسر دیگر شاه، ۸٪ بـه شـهناز و ۲٪ بـه نوهاش مـهناز زاهدی. ارزش ثروت تقسیم شده شاه از ۳۰ مـیلیـارد دلار بر طبق برآورد جمـهوری اسلامـی ایران که تا ۱۲۰ مـیلیون دلار بر طبق گفته بعضی وابستگان بـه خانوده پهلوی متغیر است. عباس مـیلانی رقمـی نزدیک بـه ۱ مـیلیـارد دلار را نزدیکتر بـه واقعیت مـیداند.[۲۲۲] دومـین منبع ثروت شاه درآمد نفت بود. بـه گفته یک اقتصاددان معتبر غربی، درون چند سال آخر سلطنت مقدار بسیـار زیـادی پول -احتمالاً بـه اندازه ۲ مـیلیـارد دلار- مستقیماً از درآمدهای نفتی بـه حسابهای مخفی خارج از کشور خاندان سلطنتی واریز شد. منابع غربی ثروت خانواده پهلوی درون ایران و خارج را بین ۵ که تا ۲۰ مـیلیـارد دلار برآورد مـید.[۲۲۳]
کتابشناسی
- مأموریت به منظور وطنم
- انقلاب سفید
- به سوی تمدن بزرگ: عباس مـیلانی بـه نقل از امـیرعباس هویدا مـینویسد کـه شاه این کتاب را، بـه کمک شجاع الدین شفا نوشته است.[۲۲۴]
- پاسخ بـه تاریخ
جستارهای وابسته
- فهرست شاهان ایران
- تاریخ معاصر ایران
- دودمان پهلوی
یـادداشتها
پانویس
منابع
انگلیسی- Abbasi, Mohammad Jalal and Peter McDonald. Meimanat Hosseini-Chavoshi. The fertility transition in Iran: revolution and reproduction. UK: Springer Science, 2009. ISBN 978–90–481–3197–6.
- Abdulghani, Jasim M. Iraq & Iran: the years of crisis. Sydney: Croom Helm Ltd, 1984. ISBN ISBN 0-7099-0550-5.
- Abrahamian, Ervand. Iran between two revolutions. US: Cambridge University Press, 2000. 567. ISBN 0–691–10134–5.
- Abrahamian, Ervand. The Coup. US: The New Press, 2013. 278. ISBN 978-1-59558-826-5.
- Abrahamian, Ervand. “The Paranoid Style in Iranian Politics”. In Khomeinism. Berkeley: California University Press, 1993. 111–131. ISBN 0520085035. Retrieved 4/11/2014.
- Afkhami, Gholam reza. The life and times of the Shah. London, England: University of California Press, 2009. ISBN 978–0–250–25328–5.
- Amir Arjomand, Said. The turban for the crown: the Islamic revolution in Iran. NewYork: Oxford University Press, 1989. ISBN 0195042581, 9780195042580.
- Ann Gillespie، Carol. Bahrain. US: Chelsea House Publishers، ۲۰۰۲. ۱۱۰. شابک ۰–۷۹۱۰–۶۷۷۹–۳.
- Ashraf, Ahmad. “CONSPIRACY THEORIES”. In Encyclopædia Iranica. vol. VI. 1993. 138–147. Retrieved ۴/۲۳/۲۰۱۴.
- Avery, Peter and William Bayne Fisher. Gavin Hambly, Charles Melville. The Cambridge History of Iran. vol. 7. UK: Cambridg University, 1991. ISBN 0–521–20095–4.
- Bahgat, Gawdat. American oil diplomacy in the Persian Gulf and the Caspian Sea. Florida: The University Press of Florida, 2003. 213. ISBN ISBN 0-8130-2639-3.
- Bamberg, James. British Petroleum and global oil, 1950-1975: the challenge of nationalism. UK: Cambridg University Press, 2000. 639. ISBN 0–521–25951–7.
- Bin Salman Al-Saud, Faisal. Iran, Saudi Arabia and the Gulf: power politics in transition 1968-1971. New York: I.B.Tauris & Co, 2003. ISBN 1–86064–881–9.
- Bueno, Bruce. The logic of political survival. US: Massachusetts Institute of Technology, 2003. 539. ISBN 0–262–52440–6.
- Cottam, Richard W. Iran and the United States: a cold war case study. US: University of Pittsburgh Press, 1988. ISBN 0–8229–3588–0.
- Daryaee, Touraj. The Oxford Handbook of Iranian History. US: The Axford University Press, 2012. 414. ISBN 978–0–973215–9.
- Dorman, William A and Mansour Farhang. The U.S. Press and Iran: Foreign Policy and the Journalism of Deference. US: University of California Press, 1987. 277. ISBN 0–520–06472–7.
- Elm, Mostafa. Oil, Power, and Principle: Iran's Oil Nationalization and Its Aftermath. New York: Cyracuse University Press, 1992. 421. ISBN 0–8156–2551–0.
- Ende, Werner and Udo Steinbach. Islam in the World Today: A Handbook of Politics, Religion, Culture, and Society. Cornell University Press, 2010. ISBN 9780801464898.
- Esposito, John. Islam and politics. Syracuse, N.Y: Syracuse University Press, 1998. ISBN 9780815627746.
- Fallaci, Oriana. Interviews with History and Conversations with Power. New York: Liveright Publishing, 1976. 376.
- Ghani, Cyrus. Iran and the rise of Reza Shah: from Qajar collapse to Pahlavi rule. US: Saint Martin's Press, 2000. 435. ISBN 0–86064–629–8.
- Herman, Edward. “More Nuggets From A Nut House”. US: Institute for Social and Cultural Communications, November 17, 2007. Retrieved 8 بهمن 1390.
- Hoveyda, Fereydoun. The Shah and the Ayatollah: Iranian mythology and Islamic Revolution. US: Praeger, 2003. 126. ISBN 0–275–97858–3.
- Janda, Kenneth. “Political Parties: A Cross-National Survey”. vol. 2. New York: The Free Press, 1980. Retrieved 7 بهمن 1390.
- Jones, Howard. Crucible of power: a history of U.S. foreign relations since 1897. Oxford: Scholarly Resources Inc, 2001. 557. ISBN 0–8420–2918–4.
- Kazemi، F. «ANGLO-PERSIAN OIL COMPANY (ŠERKAT-E NAFT-E ENGELĪS O IRAN), a British company formed to extract and market oil in the oil fields of southwestern Iran». Encyclopædia Iranica. بازبینیشده درون ۶ بهمن ۱۳۹۰.
- Keddie, Nikki R.. Modern Iran: Roots and Results of Revolution. New Haven & London: Yale University Press, 2006. 408. ISBN 978–0–300–12105–6.
- Klebnikov, Paul. “Where you learn to be a billionaire”. Forbes, 07.05.1999. Retrieved 2 بهمن 1390.
- Klüsener, Edgar. The Iranian Revolution of 1978/1979 and how Western newspapers reported it. München: GRIN Verlag, 2007. ISBN 9783638667029.
- Kramer, Martin S. Middle Eastern lives: the practice of biography and self-narrative. US: Syracuse University Press, 1991. 175. ISBN 0–815602548–0.
- Latham, Lance. Standard C date/time library: programming the world's calendars and clocks. US: R&D Books, 1998. 563. ISBN 0–85930–496–0.
- Lehr Wagner، Heather. The Iranian Revolution. New York: Infobase Publishing، ۲۰۱۰. ۱۱۲.
- Little, Douglas. American orientalism: the United States and the Middle East since 1945. US: The University of North Carolina Press, 2008. 441. ISBN 978–0–8078–5898–1.
- Lorentz, John. The A to Z of Iran. Lanham, Md: Scarecrow Press, Inc, 2010. ISBN 9781461731917.
- Majd, Mohammad gholi. Great Britain & Reza Shah: the plunder of Iran, 1921-1941. US: The University Press of Florida, 2001. 437. ISBN 0–8130–2111–1.
- Majd, Mohammad gholi. Resistance to the Shah: landowners and the ulama in Iran. US: The University Press of Florida, 2000. 421. ISBN 0–8130–1731–9.
- Mayle, Paul. Eureka summit: agreement in principle and the Big Three at Tehran, 1943. US: Associated University Presses - University of Delaware Press, 1987. 225. ISBN ISBN 0-87413-295-9.
- Mehr، Farhang. A Colonial Legacy: The Dispute over the Islands of Abu Musa, and the Greater and Lesser Tumbs. Maryland: University Press of America، ۱۹۹۷. ۲۵۹. شابک ۰–۷۶۱۸–۰۸۷۶–۰.
- Milani، Abbas. The Persian Sphinx: Amir Abbas Hoveyda and the Riddle of the Iranian. London: I.B.Tauris، ۲۰۰۰. شابک ۱۸۵۰۴۳۳۲۸۳.
- Milani, Abbas. Eminent Persians: the men and women who made modern Iran, 1941-1979. vol. 2. New York: Cyracuse University Press, 2008. 1221. ISBN 978–0–8156–0907–0.
- Milani, Abbas. The Shah. New York: Palgrave Macmillan, 2011. ISBN 978–1–4039–7193–7.
- Milani, Abbas. The Persian sphinx: Amir Abbas Hoveyda and the riddle of the Iranian Revolution: a biography. London New York: I.B. Tauris, 2000. ISBN 9781850433286.
- Moaveni, Azadeh. “Iran Reacts to Suicide of the Shah's Son”. US: Time World, Jan. 05, 2011. Retrieved 3 بهمن 1390.
- Neubauer, John. Cultural History After Foucault. Transaction Publishers, 1999. ISBN 9780202365305.
- Pipes, Daniel. The Hidden Hand: Middle East Fears of Conspiracy. New York: St. Martins, 1998. 405. ISBN 0–312–17688–0.
- Rahnema, Ali. An Islamic utopian: a political biography of Ali Shari'ati. New York: I.B.Tauris & Co, 2000. 419. ISBN 1–86064–552–6.
- Rahnema, Saeed and Sohrab Behdad. Iran after the revolution: crisis of an Islamic state. London: I.B.Tauris&Co, 1996. 293. ISBN 1–86064–128–8.
- Rajaee, Farhang. Islamism and modernism: the changing discourse in Iran. US: University of Texas Press, 2007. 272. ISBN 978–0–292–71678–0.
- Root, Hilton. Alliance curse: how America lost the Third World. US: The Brooking Institution, 2008. 286. ISBN 978–0–8157–7556–0.
- Sadr, Hamid Reza. Iranian cinema: a political history. New York: I.B.Tauris & Co, 2006. 311. ISBN 978–1–84511–146–5.
- Saikal, Amin. The rise and fall of the shah. Princeton, New Jersey: Princeton University Press, 2009. 279. ISBN 978–0–691–14040–7.
- Saikal, Amin. “Iranian Foreign Policy, 1921 —۱۹۷۹”. PETER AVERY, GAVIN HAMBLY, GAVIN HAMBLY. In :FROM NADIR SHAH TO THE ISLAMIC REPUBLIC - THE CAMBRIDGE HISTORY OF IRAN. vol. 7. CAMBRIDGE UNIVERSITY PRESS, 2008. ISBN 978–0–521–20095–0.
- Savory, Roger M.. “MUHAMMAD RIDA (RIZA) SHAH PAHLAWI,”. In Encyclopaedia of Islam. vol. 7. Leiden: E. J. Brill, 1993. 446–451. ISBN 90 04 09419 9.
- Schweikart, Larry. Seven events that made America America and proved that the founding fathers were right all along. New York: Sentinel, 2010. ISBN 9781101433027.
- Service, Robert. Stalin: a biography. UK: Macmillan, 2004. 723. ISBN 0–674–01697–1.
- Shawcross, William. The Shah's Last Ride. US: Touchstone, 1988. 432. ISBN 0-671-68745-X.
- Sreberny, Annabelle and Ali Mohammadi. Small media, big revolution: communication, culture, and the Iranian revolution. US: University of Minnesota, 1994. 225. ISBN 0–8166–2216–7.
- The Middle East and North Africa, 50. cilt. London: Europa Publications Limited, 2004. 1339. ISBN 1–85743–184–7.
- Tucker, Spencer and Robert Priscilla Mary. The Encyclopedia of Middle East Wars: The United States in the Persian Gulf, Afghanistan and Iraq Conflicts. vol. 1. California: ABC-CLIO ,LLC, 2010. ISBN 978–1–85109–947–4.
- van Dijk, Ruud. Encyclopedia of the Cold War. US: Taylor & Francis Group, 2008. ISBN 978–0–415–97515–5.
- White, Jonathan R. Terrorism and Homeland Security. US: Wadsworth Cengage Learning, 2012. 655. ISBN 978–0–495–91336–8.
- Rahnema, Ali. Superstition as Ideology in Iranian Politics: From Majlesi to Ahmadinejad. vol. 35. Cambridge Middle East Studies. Cambridge University Press, 2011. ISBN 9781139495622.
- کتابخانـه پهلوی. گاهنامـه پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی: فهرست روزبروز وقایع سیـاسی، نظامـی، اقتصادی و اجتماعی ایران از ۳ اسفند ۱۲۹۹ که تا ۳۰ اسفند ۱۳۵۵. چاپ دوّم. پاریس: انتشارات سهیل، ۱۳۶۵.
- آبراهامـیان، یرواند. کودتا. ترجمـهٔ محمدابراهیم فتاحی. تهران: نشر نی، ۱۳۹۳. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۱۸۵-۳۴۲-۸.
- آبراهامـیان، یرواند. تاریخ ایران مدرن. ترجمـهٔ محمدابراهیم فتاحی. چاپ دوم. نشر نی، ۱۳۸۹. شابک ISBN ۹۷۸-۹۶۴-۱۸۵-۱۲۶-۴.
- اشرف، احمد. «توهم توطئه». گفتگو (تهران) تابستان، ش. ۸ (۱۳۷۴): ۷ که تا ۴۶. بازبینیشده درون ۴ ژوئن ۲۰۱۴.
- حبیبالله، ندا. «دیوید دراموند، نامزد سلطنت ایران». پرتال جامع علوم انسانی، اسفند ۱۳۸۸. بازبینیشده درون ۴ بهمن ۱۳۹۰.
- عاقلی، باقر. نخست وزیران ایران از مشیرالدوله که تا بختیـار. تهران: جاویدان، ۱۳۷۰.
- مـیلانی، عباس. نگاهی بـه شاه. تورنتو: پرشین سیرکل، ۱۳۹۲.
- عظیمـی، فخرالدین. بحران دموکراسی درون ایران. تهران: نشر البرز ۱۳۷۲
- سفری، محمدعلی. قلم و سیـاست. تهران: نشر نامک، ۱۳۷۱
پیوند بـه بیرون
در پروژههای مـیتوانید درون مورد محمدرضا پهلوی اطلاعات بیشتری بیـابید.
درون مـیان متون از ویکینبشته
درون مـیان تصویرها و رسانـهها از ویکیانبار
- صفحهٔ ویژهٔ بیبیسی فارسی بـه مناسبت سیامـین سال درگذشت محمدرضا پهلوی، بیبیسی فارسی
- عکسهای دیده نشده خانواده پهلوی درون آرشیو خبرگزاری آلمان سری نخست
- عکسهای دیده نشده خانواده پهلوی درون آرشیو خبرگزاری آلمان سری دوم
- عکسهای دیده نشده خانواده پهلوی درون آرشیو خبرگزاری آلمان سری سوم
۱۳۰۵ – ۱۳۲۰ بلا تصدی
رضاشاه شاهنشاه ایران
۱۳۲۰ – ۱۳۵۷ انحلال سلطنت مناصب سیـاسی پیشین:
رضاشاه رئیس کشور ایران
به عنوان شاه ایران
۱۳۲۰ – ۱۳۵۷ بلا تصدی
به عنوان رهبر ایران مناصب نظامـی پیشین:
رضاشاه فرمانده کل نیروهای مسلح ایران
۱۳۲۰ – ۱۳۳۱
۱۳۳۲ – ۱۳۵۷ پسین:
محمد مصدق پیشین:
محمد مصدق بلا تصدی
رضاشاه شاهنشاه پهلوی
۱۳۲۰ – ۱۳۵۷ انحلال سلطنت از دست عنوان — عنوان ادعا شده —
شاهنشاه ایران
خط جانشینی پادشاهی ایران
۱۳۵۷ – ۱۳۵۹ پسین:
رضا پهلوی
]
[محمدرضا پهلوی - ویکیپدیـا، دانشنامـهٔ آزاد محل دفن ثریا بهشتی]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 23 Jul 2018 03:34:00 +0000