پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو
آدَم بر طبق اعتقاد ادیـان ابراهیمـی منشأ تمام انسانـها است. ابتدا درون بهشت مـیزیست. همسر آدم، کلیم 1 ابلیس حوا بود. چون آدم و حوا، توسط شیطان فریفته شدند و از درخت ممنوعه، مـیوهای را خوردند، از بهشت اخراج شدند. این اولین انتقام شیطان از انسان بود کـه باعث اخراج آدم از پادشاهی بهشت و تنزل او بـه مقام بشری، شد. بعد از اخراج آدم از بهشت، اولین توبه انسان از گناه درون پیشگاه خدا صورت گرفت کـه در نـهایت این توبهها توسط خدا پذیرفته گردید. درون اسلام، نـه تنـها آدم را نخستین انسان بلکه نخستین پیـامبر نیز مـیدانند.
همچنین آدم را آدم التراب مـینامند و کنیـهاش ابوالبشر هست و وصفش صفیالله کـه در ضمن درون سورههای بقره، اعراف، حجر، طه، ص، بنی اسرائیل و کهف از او سخن بـه مـیان آمده کـه با روایت «سفر پیدایش» درون عهد عتیق (تورات) اختلافهایی دارد.
او از دیدگاه شیعه صاحب فرزندان زیـادی بود، ولی نام تعدادی از آنها کـه در روایـات موجود بودهاست: کلیم 1 ابلیس قابیل - هابیل - اقلیما - لوذا - شیث - یـافث
قبل از خلقت آدم
آنچه کـه در احادیث و دست نوشتههای اسلامـی موجود است، قبل از خلقت آدم ابولبشر، ساکنان زمـین را موجوداتی بـه نام نسناس و جنیـان تشکیل مـیدادند. با توجه بـه روایـات آنها هفت هزار سال درون زمـین زندگی مـید و پس از آنکه فسق و فجور درون آنها زیـاد شد، خداوند پرده حجاب را از دنیـا برداشت و به ملائکه فرمود: «کهای فرشتگان و ای ساکنان آسمان، نظر کنید بر زمـین و اهل آنرا از جن و نسناس ببینید.» و زمانی کـه ملائکه بـه رفتارها و روش زندگی آنها نگاه د بسیـار متأسف و غضبناک شدند.[۱]
خداوند درون جواب ملائکه فرمود: من خلیفه ای درون زمـین قرار مـیدهم کـه حجت من باشد.
فرشتگان بـه خداوند گفتند: خداوندا آیـا خلیفهای را از جنس مفسدان و خون ریزان برمـیگزینی[۲] آن حجت را از بین ما قرار بده.[۳]
و خداوند درون جواب گفت: من مـیدانم چیزی را کـه شما نمـیدانید، بهدرستیکه من اراده نمودهام کـه خلق نمایم خلقی را بید قدرت خود و قرار دهم درون ذریـهٔ او انبیـاء و مرسلین و بندگان صالحین و ائمـه مـهدیین را و آنها را خلفا خود گردانم. درون مـیان خلق که تا رهنمایی کنند آنرا بـه طاعت و عبادت من و بازدارند آنرا از معاصی و نسنان را از مـیان بردارم و جنیـان را درون هوا درون بیـابانهای قفر ساکن گردانم و بین آنها و نسل بنی آدم حجاب قرار دهم.
ملائکه گفتند: خداوندا تو از هر عیب و نقص مبرائی و چرا درون کار تو روا نیست و ما نمـیدانیم مگر آنچه تو بما تعلیم فرمائی.
در نوشتهها آمدهاست کـه به دلیل این چون و چرا، فرشتگان بـه پانصد سال دوری از عرش گرفتار شدند، بعد به نزد خداوند آمدند و به توبه و انابه پرداختند. خداوند بیت المعمور را درون آسمان ایجاد نمود و به فرشتگان فرمود: «بروید بـه بیت المعمور طواف کنید و اظهار ندامت نمائید که تا توبهٔ شما قبول شود.» و در احادیث آمدهاست کـه هر روز هفتاد هزار فرشته بـه بیت المعمور به منظور طواف مـیرفتند و دیگران درون صف باقی مـیماندند و در روز بعد مجدداً هفتاد هزار فرشته دیگر به منظور طواف مـیرفتند.[۴]
و خداوند درون نـهایت بـه ملائکه فرمود: بهدرستیکه من بشری را خلقکنندهام از گل خشک شده و از گل سیـاه متغیر متعفن.[۵]
خلقت آدم
از محمد باقر:: نقل شدهاست: چون مشیت الهی تعلق گرفت باینکه آدم را ایجاد نماید، برداشت از طرف یمـین یک غرفه آب گوارا و با خاک مخلوط ساخت و گل خشک شد و از جانب چپ یک قبضه آب شور ناگوار برداشت و گل ساخت بعداً هر دو گلها را مخلوط و از ممزوج طینتین آدم را آفرید.[۶]
آنچه درون نوشتههای اسلامـی و قرآن موجود است، خداوند گل آدم را درون برابر عرش خود قرار داد، بعد به ملائکه جهات (که مراد شمال – جنوب – صبا – دبور باشند) فرمان داد که تا بادهای مختلف را بر آن سلالهٔ طین بوزند و در آن طبایع اربع را کـه عبارت از صفراء، سوداء، بلغم و دم باشد جاری سازند.
- صفراء از تأثیر باد جنوب هست که نتیجه آن ایجاد علاقه بـه زنان، آرزوهای زیـاد و حرص است.
- سوداء از تأثیر باد بور بوده و نتیجه آن غضب، سفه، شیطنت، تکبر، تمرد و عجله حاصل گشتهاست.
- بلغم از تأثیر باد شمال است، کـه در طنیت او ایجاد شد، علاقه بـه غذا، ، حلم و رفق نصیبش گردید.
- دم از تأثیر باد صبا است، کـه منظور خون است، علاقه بـه فساد و لذتها، ارتکاب محرمات و پیروی از مشتهیـات ایجاد شد.[۷]
در نـهایت خداوند انسان را خلق نمود و چهل سال بهمان حال بدن او را بدون روح بـه حال خود گذاشت و شیطان بـه دفعات بـه نزد پیکر آدم مـیآمد و از خود مـیپرسید: «این پیکر به منظور چه خلق شدهاست؟[۸] اگر خداوند بـه من فرمان سجده درون برابر این موجود را بدهد، من درون برابر آدم سجده نخواهم کرد.[۹]
وقتی مدت ۴۰ سال تمام شد روح درون پیکر آدم دمـیده شد و آن زمان کـه روح بـه زانو یـا کمر آدم رسید او توانست حرکت کند و خواست برخیزد ولی نتوانست و این خود اشارهای بـه آیـه «خلق الانسان من عجل» دارد. درون نوشته آمدهاست کـه روح از پای انسان وارد بدن او شد و در نـهایت زمانی کـه روح بـه بینی آدم رسید، او عطسه کرد و برخاست و نشست و گفت: «الحمد لله»
و خداوند درون جواب آدم فرمود: «یر حمک الله ربک یـا آدم.»
پ. ن۱: بـه گفته یکی از دانشمندان قدیم یونانی جسم انسان از چهار عنصر طبیعت (آب، خاک، هوا، آتش) ایجاد شدهاست؛ ولی علم اثبات کردهاست کـه در انسان بیش از هفتاد عنصر وجود دارد و جسم انسان از بخشها و ذرات مختلفی بوجود آمده و فقط منحصر بـه این چهار عنصر نمـیباشد.[۱۰]
پس از خلقت آدم
خداوند بعد از خلقت آدم به منظور آنکه بـه فرشتگان خویش برتری آدم را اثبات نمایند آنکه مقام خلافت بالاتر از آن هست که آنها تواناییب آنها را داشته باشند، بـه آدم علم اسماء[۱۱] را یعنی اسمهای کوهها، دریـاها، بیـابانـها، نباتات، حیوانات و چیزهای دیگر را آموخت.[۱۲]
سپس خداوند ملائکه را بـه گرد هم آورد و برتری آدم را بـه آنها اثبات نمود. فرشتگان نیز با مشاهده این امر اعلام عجز و ناتوانی نسبت بـه آدم د. طبق قولی کـه خداوند از فرشتگان گرفته بود مبنی بر اینکه بعد از دمـیده شدن روح درون آدم حتما بر او سجده کنند، بـه دستور خداوند فرشتگان بر آدم سجده د.
همـین مسئله مقام و منزلت آدم را نشان مـیداد، زیرا سجده بـه غیر از خدا بر دیگر موجودات روا نیست. بـه همـین دلیل درون نوشتههای مکتوب و احادیث آمدهاست کـه سجده بـه آدم بـه ماننده سجده بر خدا بودهاست زیرا نور خاتم النبین و اهل بیت معصومـین درون صلب آدم قرار داشت و به احترام آنان آدم مورد احترام قرار گرفت:[۱۳]
آدم بهکجا و اینـهمـه رتبه و جاه *** از مرتبهٔ پسر پدر آدم شد
تمام ملائکه بـه آدم سجده د جز ابلیس کـه امام رضا گفتهاند کـه نام اصلی وی حارث و نامـی کـه با آن شـهرت داشته عزازیل بود و به دلیل تکبر و حسادت از سجده امتناع ورزید. شیطان بـه خداوند گفت: پروردگارا مرا از سجده بر آدم معاف دار، که تا من بـه نحوی عبادت انجام و بطوری اطاعت کنم از تو کـه هیچ ملک مقرب و نبی مرسلی چنان عبادت نکرده و نکند.
خداوند پاسخ داد: ما را بـه عبادت تو نیـاز نیست و عبادت آن هست که من مـیخواهم و من مـیگویم، نـه آنچه تو مـیخواهی.
خداوند بـه شیطان فرمود: «چه چیز مانع شد تو را از سجده بـه انسان.» و شیطان جواب داد: «من از آدم برترم، مرا از آتش و آدم را از گل آفریدی.»[۱۴]
خداوند درون جواب ابلیس فرمود: هبوط کن از منزلتی کـه داری و خارج شو از صف ملائکه کـه اینجا مقام و مکان خاشعان و مطیعان هست نـه جای سر کشان و متمردان، بیرون رو کـه تو از صاغران و ان هستی[۱۵]
پس شیطان از خداوند مـهلت خواست که تا روز معلوم که تا فرزندان آدم را گمراه سازد، شیطان از خداوند درون خواستهایی را داشت کـه خداوند نیز انها را برآورده کرد و دلیل آن این بود کـه شیطان درون آسمان دو رکعت نماز خوانده بود کـه هر کدام چهار هزار سال طول کشیده بود. درون خواستهای شیطان از این قرار بودند:
- بداند روز معلوم چه روزی است.
- بتواند بر فرزندان آدم مسلط گردد.
- در پیکر آنان جاری شود.
- در برابر هر فرزند از نسل آدم صاحب دو فرزند از نسل خود شود.
- شیطان انسانها را بتواند ببیند ولی فرزندان آدم او را نتوانند ببینند.
- و درون نـهایت خواست کـه بتواند بـه هر شکل و ظاهری درون نزد انسانها ظاهر شود.
سپس خداوند شیطان را پست و حقیر از درگاه خود بیرون کرد.[۱۶]
خلقت حوا به منظور آدم
خداوند سپس، حوا را خلق نمود. بدین شکل کـه خداوند آدم را درون خواب کرد سپس حوا را آفرید و به حوا امر کرد کـه آدم را تکان دهد که تا وی بیدار شود. آدم از جایش بلند شد و موجودی زیبا و نیکو رو را درون برابرش دید، بعد پرسید: «کیستی تو؟». و حوا جواب داد: مخلوقی هستم کـه خدا مرا آفریده، چنانچه مـیبینی.
در این موقع آدم عرض کرد: خداوندا کیست این موجود زیبا کـه من هم صحبتی و نزدیکی با وی را دوست دارم و مایلم بـه وی نگاه کنم.
خداوند فرمود: این آمـه و کنیز من است، آیـا مـیخواهی کـه همـیشـه با تو و انیس و هم سخن تو باشد؟
آدم عرض کرد: خداوندا، آری مایلم.
پس قرار شد کـه حوا بـه شرط آنکه آدم همـه علوم کائنات و دینی را بـه وی بیـاموزد، همسر وی گردد، سپس آدم بـه حوا گفت: «نزد من آی…» و حوا جواب داد: «نـه، تو نزد من آی!» و بعد خداوند بـه آدم فرمود کـه تو حتما به نزد حوا روی.
و این چنین آدم و حوا بـه عقد هم درآمدند و خداوند آنها را وارد بهشت کرد و به آنها اجازه خوردن و آشامـیدن از همـه نعمات بهشتی را داد جز یک درخت کـه فرمود: «به این درخت نزدیک نگردید وگرنـه از ظالمان هستید.»[۱۷]
شیطان بـه صورت مخفی وارد بهشت شد و آدم و حوا را فریب داد، بـه آنها گفت: خداوند نـهی نفرموده شما را از کل ثمره این درخت، مگر به منظور آنکه خیر شما را نخواسته زیرا اگر از ثمره این درخت بخورید، دو فرشته مـیشوید یـا علم غیب پیدا مـیکنید یـا قدرتی پیدا مـیکنید بیش از عزیزان خدا، یـا کارتان بـه جایی مـیرسد کـه همـیشـه درون بهشت خواهید ماند و در زمره خالدین باشید، و هیچگاه مرگ بـه سراغتان نمـیآید.[۱۸] و قسم خورد کـه من ناصح و خیر خواه شما هستم.[۱۹]
پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد. پس از آن بود کـه هر دو مورد توبیخ خداوند قرار گرفتند. آنجا کـه مـیفرماید: " و ناداهما ربّهما الم أنـهکما عن تلکما الشجرة و اقل لکما انّ الشیطان عدو مبین " و پروردگارشان آن دو را ندا داد که: آیـا شما را از آن درخت نـهی نکردم و نگفتم کـه شیطان به منظور شما دشمن آشکاری هست ؟! " و تبعا مجازات هر دوی آنها با بیرون رانده شدن از بهشت مساوی بود.[۲۰]
حوا و آدم آنقدر از آن درختان خوردند کـه جامـه بهشتی از تنشان خارج شد و مکشوف العوره شدند. از برگهای درختان بهشتی چیدند و با آنها خود را پوشاندند.[۲۰]
خداوند بـه آدم و حوا گفت: آیـا من شما را از نزدیکی بـه این درخت منع نکردم؟ آیـا نگفتم کـه شیطان از به منظور بنی نوع انسان دشمنی ظاهری و قوی است، چرا بـه گفتار او مغرور شدید؟[۲۱]
آدم و حوا بـه جرم خود اعتراف د و از خداوند طلب بخشش د.[۲۲] ولی خداوند قبول نکرد و به فرشتگان گفت کـه آنها را از درگاه خود بیرون کنند و آدم بـه خداوند گفت: خداوندا توبه مرا بپذیر و از گناهم حذر کن.
و خداوند فرمود: برو بـه سوی زمـین که تا توبهٔ تو را قبول کنم.
هنگامـی کـه آدم قصد خارج شدن از بهشت را داشت، گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم.» و جبرئیل گفت: ای آدم، کلام بزرگی بر زبان آوردی، صبر کن، شاید حی سبحان ببرکت آن از تقصیراتت بگذرد.
خطاب شد: ای جبرئیل بگذار بـه زمـین برود و نسل او زیـاد شود، من بـه برکت بسم الله، فوج فوج گنـه کار بیـامرزم و از به منظور بسم الله خواص و نتائج و فوائد بسیـار است، هر بخواهد اطلاع بر آنپیدا نماید بر او هست که مراجعه بـه کتب اخبار نماید.[۲۳]
آغاز حیـات آدم درون زمـین
آدم بـه محض آنکه چشمانش را درون زمـین باز کرد بـه اطرافش نگاه کرد و شیطان را دید کـه قبل از او آنجا آمده، آدم رو بـه آسمان کرد و گفت: خداوندا مرا توانائی و طاقت زندگی و بسر بردن با او نیست، حال او را هم بـه زمـین آوردهای؟ من با وسوسه او چه کنم؟
و خداوند فرمود: ای آدم جزاء هر گناه را همان یک معصیت مـینویسم و پاداش هر عمل نیکو را از ده که تا هفتصد برابر.
خداوند آدم و حوا را از یکدیگر جدا کرد و آدم را بـه کوه صفا و حوا را درون مروه قرار داد. آدم چهل شبانـه روز بـه سجده و گریـه به منظور خداوند پرداخت، سجدهاش به منظور توبه و گریـهاش به منظور خطا و دوری از حوا بود. بعد از آنکه جبرئیل بر آدم نازل شد بـه وی توبه را آموخت و بعد از قبول توبه، مدت دوری آدم و حوا نیز بـه پایـان رسید.[۲۴]
سپس وقتی آنها بـه یکدیگر رسیدند و با یکدیگر هم بستر شدند، حوا بعد از مدتی سنگین و شکمش بزرگ شد. آن هنگام آدم و حوا خدای خود را خواندند و در دعا و مناجات عرض د خدایـا اگر فرزند سالمـی بـه ما دهی هر دم از شاکران تو هستیم.[۲۵]
در هر مرحله حوا یک دو قول مـیزایید، درون مرتبه اول نام آنها را قابیل (یـا قابین) و ش را اقلیما گذاشت و در شکم بعدی هابیل و ش لوذا را زایید. قابیل و هابیل به منظور آنکه بـه مقام پیـامبری دست یـابند و اسماء اعظم را بیـاموزند بـه رقابت پرداختند، و در نـهایت قابیل برادر خود، هابیل را بـه وسوسه شیطان کشت، زیرا او توانست درون مراسم قربانی د سر بلند بیرون آید.[۲۶]
شیطان بـه او گفت: قربانی برادرت قبول شد، اما قربانی تو قبول نگردید، اگر هابیل را زنده بگذاری نسل او بر فرزندان تو فخریـه مـیکنند کـه قربانی پدر ما مقبول و قربانی پدر شما مقبول نگردید.[۲۷]
پس قابیل بـه قصد کشتن برادر خود بـه سمت هابیل رفت ولی چون نمـیدانست وی را چطور بکشد، شیطان بـه او آموخت: سر برادر را بین دو سنگ بگذارد که تا او بمـیرد و قابیل چون اجرا نمود، سر برادر شکست و او مرد.[۲۸] درون آن زمان حیوانات و درندگان بـه سمت جسد هابیل آمدند و قابیل به منظور آنکه از تکهتکه شدند او جلوگیری کند برادر را بـه کول گرفت و ساعتها درون جنگل بـه حرکت پرداخت که تا آنکه خسته شد و نشست و بیخبر از آنکه حتما با این جسد چه کند.
پس خداوند دو کلاغ را بـه نزدیکی قابیل فرستاد که تا آنها با یکدیگر بجنگند، کلاغی کـه پیروز شده بود گودالی را با منقارش د و کلاغ مرده را درون آن مدفون کرد. بعد قابیل کـه این صحنـه را دید بـه تبعیت از کلاغ گودالی کند و هابیل را درون آن خاک کرد.[۲۹]
قابیل بعد از اینکار بـه خانـه برگشت و آدم جویـای فرزند دیگرش شد و قابیل بـه او گفت کـه از او خبر ندارد، بعد آدم با خبر شد از آن اتفاقی کـه نباید مـیافتاد. آدم چهل شبانـه روز به منظور فرزندش گریـه کرد. بعد از آن بـه آدم وحی شد کـه به او فرزندی داده مـیشود که تا قائم مقام هابیل باشد و طولی نکشید کـه فرزندی پاک و منزه زایید، وحی شد بر آدم کـه نام او را هبه الله بگذار زیرا هبه و عطیـه من است.
قابیل کـه دید آتش نشانـه مقبول شدن قربانیهایشان درون رقابت بودهاست، بعد بعد از آنکه دید هیچ چیزی بـه نفع او نگردید، اولین آتشکده را ایجاد نمود و در روایت آمدهاست کـه خداوند او را که تا روز قیـامت درون برابر آفتاب معلق ساخت.
پس از آنکه خداوند شیث هبه الله را بـه آدم داد، فرزند دیگری بـه آدم داد کـه نام او یـافث گذاشته شد. زمانی کـه آنها بزرگ شدند خداوند دو حوری درون فاصله یک روز به منظور آنان فرستاد. حوری اول کـه همسر شیث گردید نزله نام داشت و دیگری کـه به عقد یـافث درآمد منزله بود. آدم آنها را بـه عقد یکدیگر درآورد.
شیث از همسرش یک پسر و یـافث از همسرش صاحب یک گردید؛ و خداوند دستور داد بـه آدم زمانی کـه آنها بالغ شدند آنها را بـه عقد یکدیگر درآورد.[۳۰] بعد اینچنین بود کـه نسل آدم برروی زمـین گسترده گردید.
آدم ابوالبشر عمر طولانی داشت کـه همـه آن را بـه عبادت و زراعت پرداخت و صاحب فرزندان بسیـاری گردید. عمر آدم را بر اساس روایـات ۹۳۰ سال مـیدانند. آدم درون مکه درون گذشت و در همانجا دفن گردید، بعدها پیکر او را بـه نجف بردند و حالا درون نزدیکی علی بن ابیطالب آرمـیدهاست.[۳۱]
پانویس
عبارت پانویس ۲ از قرآن نیست
منابع
- قرآن کریم
- قصص شگفتانگیز قرآن کریم
- اصول کافی
- تفسیر قمـی
- اسرائیلیـات
[آدم درون اسلام - ویکیپدیـا، دانشنامـهٔ آزاد کلیم 1 ابلیس]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 25 Sep 2018 23:17:00 +0000