پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو
نوروز درون ایران باستان بـه پیشینـه، مراسم و رویدادهای مربوط بـه نوروز درون ایران باستان مـیپردازد. پسران برده در تاریخ ایران قدمت نوروز و وجود این جشن بـه زمانهای پیش از شکلگیری ایران و قبل از دوره مادها و هخاان برمـیگردد، ولی نام آن درون اوستا نیست. از سه هزار سال پیش از مـیلاد، درون آسیـای مـیانـه و آسیـای غربی دو عید، رواج داشتهاست، عید آفرینش درون اوایل پاییز و عید رستاخیزی کـه در آغاز بهار، برگزار مـیشدهاست. بعدها دو عید پاییزی و بهاری بـه یک عید تبدیل گردیده و سر بهار جشن گرفته مـیشدهاست.
در ایران آیین مرگ و رستاخیز سیـاوش «ایزد شـهید شوندهٔ گیـاهی ایران» با نوروز پیوند خورده است؛ بـه این ترتیب کـه چند روز پیش از عید، بـه سوگ سیـاوش مـینشستند و با فرارسیدن نوروز، بـه جشن و شادی دست مـیزدند؛ چنانکه گویـا سیـاوش، زنده شده باشد. آریـاییها کـه وارد منطقه شدند بن مایـههایی مانند فروهرها و بازگشت ارواح را با خود آورده و بـه تدریج آیین خود را با باورهای قبلی رایج درون منطقه ادغام نمودند. از جمشید پادشاه مشـهور پیشدادی بـه عنوان بنیـانگذار این جشن یـاد گردیدهاست. از پژوهشهایی کـه در تطبیق نوروز ایرانی و نوروز قبطی (نوروز مصری) و تأثیر و تأثر آن دو، بـه عمل آمده، بر مـیآید کـه نوروز ایرانی درون زمان داریوش بزرگ و توسط او درون مصر رایج گردید. دربارهٔ نوروز و سنتهای وابسته بدان که تا چند دهه قبل منابعی قدیمتر از ایـام ساسانیـان کـه به دست نویسندگان مسلمان نوشته شده بود، وجود نداشت. اما با کشف بایگانیهای دولتی اشکانیـان درون تاجیکستان معلوم گردید کـه نوروز درون دوران شاهنشاهی اشکانیـان و ایـامـی قدیمتر از دو هزار سال پیش درون آغاز بهاران بودهاست.
در تمام دوران ساسانی نوروز جشن ملی همـهٔ ایرانیـان بهشمار مـیرفتهاست. بـه همـین جهت حتی مردمـی کـه پیرو آئین زرتشت نبودهاند اما درون حوزهٔ حکمرانی ایران زندگی مـید، نیز درون آن شرکت داشتند. شواهدی وجود دارد کـه در دوران ساسانی سالهای کبیسه رعایت نمـیشدهاست. روز برگزاری مراسم نوروز درون هر دوره ۴ ساله، یک روز از موعد اصلی خود عقب مـیماند و در نتیجه زمان نوروز درون این دوران همواره ثابت نبوده و در فصلهای گوناگون سال جاری بودهاست. پنج روز نخست فروردین جشنی همگانی بین عموم مردم بود از اینرو آن را نوروز عامـه نامـیدهاند. روز ششم فروردین کـه جشن نوروز بـه گونـهٔ درباری برگزار مـیشده هست نوروز بزرگ نام داشتهاست. مجموعهٔ رسمهای جشن بهاری نوروز با جشن سوری و آتشافروزی آغاز مـیشد و پس از برگزاری مراسم سال نو، درون روز سیزده فروردین پایـان مـییـافتهاست. شرح آیین نوروز و تشریفات وابسته بـه آن بـه تفصیل درون تاریخ نگاری دوران اولیـه اسلام آمدهاست، کـه قدیمـیترین سند درون این دوره بـه جاحظ دانشمند سدهٔ سوم هجری تعلق دارد.
واژهشناسی و تعریف نوروز
نوروز واژهای هست مرکب از دو جزء کـه روی هم بـه معنای روز نوین است. اصل زبان پارسی مـیانـه این واژه «نوکروچ» (Nok roc) یـا «نوگروز» (Nogriz) است. بـه معّرَب آن «نیروز» گفته مـیشود.[۲][۳]
ابوریحان بیرونی کـه نوشتههایش درون زمـینـهٔ نوروز غنیترین و معتبرترین آثار مکتوب هست مـیگوید «نوروز نخستین روز هست از فروردین ماه و از این جهت روزِ نو نام د کـه پیشانی سال نوست.»[۴]
منشأ نوروز
قدمت نوروز و وجود این جشن بـه زمانهای پیش از هخاان و مادها برمـیگردد. جشن نوروز با مرور زمان و تحولِ تدریجی جنبههای متعدد دینی و رسمـی و سیـاسی پیدا کردهاست.[۵]
عید رستاخیزی
مـهرداد بهار نوشته است، از سه هزار سال پیش از مـیلاد، درون آسیـای غربی دو عید، رواج داشتهاست، عید آفرینش درون اوایل پاییز و عید رستاخیزی کـه در آغاز بهار، برگزار مـیشدهاست. بعدها دو عید پاییزی و بهاری بـه یک عید تبدیل گردیده و سر بهار جشن گرفته شد.[۶] بـه اعتقاد مـهرداد بهار، احتمالاً نوروز، عیدِ رایج درون مـیان بومـیان نجد ایران پیش از مـهاجرت آریـاییها بودهاست.[۷]
از جشن نوروز درون اوستا و ادبیـات اوستایی هیچ نام نشده، چنانکه از مـهرگان نیز اشارتی نیست.[۸] بـه عقیدهٔ مـهرداد بهار نوروز درون اوستا مطرح نمـیشود، چون یک عید ملی محسوب مـیشده و اوستا یک کتاب دینی هست و جشنهای خاص خودش را داشتهاست.[۹] بعد از گذشت زمان، سرانجام دین زرتشتی، هم جشن مـهرگان را کـه در آغاز یک عید بومـی بوده و هم نوروز را مـیپذیرد.[۱۰]
جشن مرگ و رستاخیز ایزد گیـاهی
در ارتباط با فرارسیدن سال نو، فرهنگ بومـی وسیعی با وجوه مشترک از درهٔ سند که تا آسیـای غربی بـه چشم مـیخورد[۱۱] بدین ترتیب کـه هرساله جشن آیین باشکوهی، درون بزرگداشتِ ایزد گیـاهی برگزار مـیشده است. هر چند کـه مناسک این جشن، درون همـه جا کاملاً همسان نبوده است. معمولاً درون این جشنها کـه به جشن مرگ و رستاخیز ایزد گیـاهی معروف بود، ابتدا مراسم سوگواری برگزار مـیشد و سپس، گو اینکه ایزد گیـاهی زنده شده، بـه شادی و پایکوبی مـیپرداختند. بـه این ترتیب، مـیپنداشتند کـه ایزد گیـاهی، لطف خود را شامل حال آنها خواهد کرد و آن سال محصولات پربارتری خواهند داشت. مرگ و رستاخیز ایزد گیـاهی، همواره با آغاز سال نو همراه بودهاست و هدف از برگزاری این آیینها، جلبِ ترحمِ ایزدِ باروری و در نتیجه، برانگیختن نیروهای زایـای طبیعت بودهاست.[۱۲]
در قلب هر اسطورهٔ باروری، ایزدانی موسوم بـه «ایزدان گیـاهی» قرار داشتند کـه مرگ و رستاخیز آنها نمایـانگر زمستان و بهار طبیعت بود. این ایزدان کـه سرشتی گیـاهی داشتند، بـه شدت مورد احترام اقوام بدوی بودند. مردم با ادای احترام بسیـار بـه پیشگاه این ایزدان، مـیکوشیدند با جلب محبت آنها سالی پربار و فراخ پیش رو داشته باشند. از جمله ایزدان گیـاهی مـیتوان بـه اوزیریس (در اساطیر مصر) و آتیس (در اساطیر یونانی) و دموزی (در اساطیر سومری) اشاره کرد.[۱۳]
اعتقاد بـه مرگِ ایزدِ گیـاهیِ شـهید شونده درون بین بومـیان نجد ایران و دیگر ادیـان آسیـای غربی نیز بـه چشم مـیخورد و در هر منطقه بنابر آیین محلی خود اجرا مـیشده است. درون شـهادتِ این ایزد، عزاداریهای عمومـی برپا مـیشد. زنی، زنجیرزنی، زخم زدن بـه خویشتن و زاریها، از مراسم معمول درون این عزاداریها بودهاست، بـه ویژه زنان درون گریستن و زار زدن عهدهدار وظایف مشخصی بودند. درون کتاب تاریخ بخارا (نوشته شده درون ۳۳۲ قمری) آمدهاست کـه زمان انجام عزاداریهای سیـاوشی قبل از نوروز بودهاست. [یـادداشت ۱] آثار متعددی بـه صورت نقش بر دیوار درون پنجکینت درون درهٔ رود زرافشان درون تاجیکستان یـافت شدهاست کـه عزاداریهای سیـاوشی را مـیرساند.[۱۴]
سوگ سیـاوش
در ایران، آیین مرگ و رستاخیز سیـاوش با نوروز پیوند خورده است؛ بـه این ترتیب کـه چند روز پیش از عید، بـه سوگ سیـاوش مـینشستند و با فرارسیدن نوروز، بـه جشن و شادی دست مـیزدند؛ چنانکه گویـا سیـاوش، زنده شده باشد.[۱۵]
کهنترین یـادگار اسطورهٔ سیـاوش، مربوط بـه سه هزار سال پیش از مـیلاد درون حوالی سمرقند (واقع درون ازبکستان) است، زمانی کـه هنوز آریـاییـان روی بـه سوی فلات ایران ننـهاده بودند. سنگ نگارهای از این تاریخ بـه دست آمدهاست کـه سوگ سیـاوش، بـه روشنی بر آن کنده شدهاست. بـه این ترتیب، آیینهای سوگ سیـاوش، ابتدا درون فرارود (امروزه کشورهای ازبکستان، تاجیکستان جنوب قرقیزستان و قزاقستان را درون برمـیگیرد) و آسیـای مـیانـه، شکل گرفته و سپس درون بخشهایی از ایران، رواج یـافتهاست.[۱۶]
اسطورهٔ سیـاوش نمادی از باورهای خاص فرهنگ کشاورزی جوامع آسیـایی دربارهٔ خزان و بهار، خشکسالی و باران و زندگی گیـاه است. این اسطوره درون دورهٔ قبل از ورود آریـاییها، ملهم از اساطیر ایزدان گیـاهی فرارود، درون نجد ایران و درّهٔ سند، صورتی منطبق با فرهنگ ایران یـافت و بهطور متمرکز به منظور مدت زمان حدود سه هزار سال درون آسیـای مـیانـه بـه شیوهٔ آیینهای نمایشی بـه اجرا درآمد. این آیین هرساله همزمان با رخداد طبیعی فصل بهار بـه شیوهای خاص برگزار مـیشد. اسطورهٔ حماسی سیـاوش بر دو اصل خیر و شرّ، نیکی و بدی، روشنایی و تاریکی مبتنی است. این دوگانگی درون زندگی و افکار انسان کشاورز عصر باستان، بـه ترتیب، بـه صورت سرسبزی و خشکسالی، آبادانی و ویرانی، بهار و زمستان جلوهگر شدهاست. این باورها، بـه ویژه به منظور کشاورزان ساکن نجد ایران، خواه ساکنان بومـی و خواه آریـاییهای اسکان یـافته و کشاورز، با انجام آداب خاص سوگواری سیـاوش به منظور دعوت و تشویق نیروهای زایـای طبیعت بـه زاد و ولد همراه گشت. درون تقویمهای سغدی [یـادداشت ۲] و خوارزمـی آغاز تابستان نوروز محسوب مـیشد. زمان برگزاری آیین سوگ سیـاوش، درون پنج روزِ نخستین ماه سال بود و روزِ ششم، موسوم بـه روز «کین سیـاوش» بود. بدین ترتیب، سیـاوش درون نوروز کشته شد و در ششمـین روزِ سال نو یـا نوروز بزرگ یعنی روزی کـه کیخسرو (پادشاه کیـانی) انتقام خون پدرش را از افراسیـاب گرفت، رستاخیز کرد.[۱۷] با مرگ سیـاوش خشکسالی مـیشود و با رستاخیز سیـاوش کـه با تولّد و آغاز پادشاهی پسرش کیخسرو محقق مـیگردد، باران، با آغاز مـیکند و خشکسالی بـه سر مـیآید. کیخسرو بـه رخسار و رفتار مانند پدر و به عبارتی تکرار وجود اوست. درون نگاهی اجتماعی سیـاوش درون چهرهٔ کیخسرو به منظور برپایی عدل و داد بازمـیگردد.[۱۸]
ادغام آیین آریـاییها و ساکنان اولیـه فلات ایران
از معتقدات دیرین آریـاییـها، جشن فروردگان یـا جشن همسپثمـیدیـه بود کـه بیش از همـه درون زمـینـهٔ اصلی و ابتدایی نوروز تأثیر گذاشتهاست.[۱۹] جشن فروردگان، جشن فروهرها بود و ظاهراً درون آن هنگام ده روز و ده شب برگزار مـیشد. فروهرها همان ارواح مردگانند. نام فروردین کـه آغاز بهار است، برگرفته از نام فروهرهاست. درون فروردین یشت آمدهاست کـه در مدت جشن فروردگان فروهرهای مؤمنان از اقامتگاههای خود مـیآیند و مدت ده شب درون کنار مردم مـیمانند، این جشن مربوط بـه بازگشت مردگان بود. زمان این جشن بـه حساب گاه شمارهای امروزی، پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین، بحساب مـیآمد. از زمانی کـه آغاز سال درون اعتدال بهاری تعیین گردید، نوروز، ششمـین روز این جشن گشت.[۲۰] آریـاییها کـه وارد منطقه شدند بن مایـههایی مانند فروهرها و بازگشت ارواح را با خود آورده و به تدریج آیین خود را با باورهای قبلی رایج درون منطقه ادغام نمودند و عید نوروزی اول بهار کـه سنتی بومـی ساکنان نجد ایران بود با سنت بزرگداشت فروهرها درآمـیخته و قابل تطبیق با دیگر آیینهای نوروزی غرب آسیـا گشت.[۲۱] درون فرهنگ آریـائی یـاد از درگذشتگان قبل از آغاز سال نو امری خیر بـه حساب مـیآمد ولی رسم گریستن قبل از نوروز چندان موافق با فرهنگ آریـائی نبود و بخصوص درون بین زرتشتیـان عزاداری و گریستن مرسوم و پسندیده نبوده است.[۲۲]
با آمدن آریـاییـان و همچنین رشد یکتاپرستی، اسطورهزدایی عظیمـی درون فرهنگ ایران رخ داد و بسیـاری از اساطیر و ایزدان مقدس و باستانی، بـه حماسهها و تراژدیهای شاهان و پهلوان وارد شدند. از جمله این تحولات فرهنگی تغییر درون ماهیتِ شخصیت سیـاوش و روایـات مربوط بـه آن است. درون پی پیوستن بـه یگانـهپرستی، سیـاوش دیگر درون ایران یک ایزد بهشمار نمـیرفت و به یک پهلوان ایرانی تبدیل گشته بود.[۲۳]
پیوند کیومرث و جمشید با نوروز
نظر بیرونی و نویسندهٔ نوروزنامـه دربارهٔ منشاء نوروز چنین هست که ایرانیـان عقیده داشتهاند کـه پس از آفرینش زمـین و آسمان و هر چه درون آنـهاست چندین هزار سال بـه حال سکون و بی حرکت ایستاده بودهاند چون بـه فرمان اهورامزدا آغاز بـه حرکت د، حرکت خورشید درون آن هنگام از بامداد نخستین روز ماه فروردین یـا روز هرمزد و از نخستین نقطه یـا دقیقه یـا درجهٔ برج حمل (برج بره) بود ولی درون سال بعد کـه در آن روز و ساعت حرکت کرده نتوانست بـه آن دقیقه برسد و ناچار آغاز سال از جای خود تغییر یـافت و عقب افتاد و هر سال درون درجات برجها بهطور قهقرایی تغییر یـافت که تا در یک دور طولانی دوباره بـه همان روز و ساعت کـه در آغاز حرکت کرده بود بازآمد و این مدت ۱۴۶۰ سال طول کشید. نخستینی کـه این روز (یعنی نوروز حقیقی) را دریـافت کیومرث بود و آن را آغاز تاریخ تعیین کرد و دوباره دور دوم از بامداد روز هرمزد، از نخستین درجهٔ برج حمل و روز اول بهار شروع شد.[۲۴]
در غالب داستانهای اساطیری ایران پیدایش نوروز بـه زمان پیشدادیـان نسبت داده شده و از جمشید پادشاه مشـهور پیشدادی بـه عنوان بنیـانگذار این جشن یـاد گردیدهاست. فردوسی درون این زمـینـه چنین سروده است:
[۲۵]
ابوریحان بیرونی درون کتاب آثار الباقیـه درون مورد پیدایش نوروز نوشته هست که برخی از علمای ایران مـیگویند سبب اینکه این روز را نوروز مـینامند این هست که چون جمشید بـه پادشاهی رسید دین خود را تجدید کرد و چون این کار خیلی بزرگ بـه نظر آمد و آن روز، روز تازهای بود جمشید عید گرفت اگر چه پیش از این هم نوروز بزرگ و معظم بود. برخی دیگر از ایرانیـان گویند کـه جمشید زیـاد درون شـهرها گردش نمود و چون خواست بـه آذربایجان داخل شود بر سریری (تخت پادشاهی) از زر نشست و مردم او را بر دوش خود مـیبردند و چون آفتاب بر آن تخت بتابید و مردم آن را دیدند این روز را عید گرفتند.[۲۶] بیرونی همچنین از قول زادویـه (یکی از افراد بلندپایـه درون اواخر دوران ساسانی) نوشته است، اهریمن برکت را از آب و گیـاه گرفته بود و باد را از وزش بازداشته بود و درختان خشک شدند و دنیـا نزدیک بـه نابودی بود بعد جمشید بـه امر خداوند، به منظور دیدار اهریمن و پیروان او بـه دوزخ رفت و دیرگاهی آنجا بماند و چون برگشت جهان بـه حالت فراوانی و باروری، و مردم بـه اعتدال رسیدند. درون آن روز کـه جمشید برگشت مانند آفتاب طالع شده بود و نور از او مـیتابید و مردم از طلوع دو آفتاب درون یک روز درون شگفت شدند و آن روز را نوروز خواندند و جشن گرفتند و چون چوبهای خشک سبز شدند مردم بـه یمن این نعمت درون هر ظرفی و طشتی جو کاشتند و سپس این رسم مـیان ایرانیـان پایدار ماند. همچنین جمشید درون این روز بـه مردمان دستور داد که تا غسل کنند که تا از گناهان پاک شوند.[۲۷]
زمان برگزاری
سال درون گاهشماری اوستایی نو دوازده ماه سی روزه دارد، نام این ماهها همسان نام ماههای خورشیدی هست که درون تقویم کنونی ایران باقی ماندهاست. بر این دوازده ماه سی روزه حتما پنج روز بهیزگی (پنجه دزدیده، خمسه مسترقه) را افزود. ربع روز کـه از زمان حرکت انتقالی زمـین بـه دور خورشید باقی مـیماند درون طی ۱۲۰ سال بر یک ماه بالغ مـیشد کـه به صورت ماه سیزدهم بر سال خورشیدی افزوده مـیگردید.[۲۸] بنابراین نوروز و سال شمسی درون هر دور ۱۲۰ سال درون جای خود قرار گرفته و ثابت مـیماند و هیچگاه آغاز سال بیش از یک ماه جلو یـا عقب نمـیافتاد و اغلب حتی الامکان مـیکوشیدند کـه آغاز سال را درون محل نجومـی خود نگاه دارند.[۲۹]
در مورد اجرای آخرین کبیسه اطلاعات دقیقی درون دسترس نیست احتمالاً درون زمان یزدگرد یکم (شاهنشاهی از ۳۹۹ که تا ۴۲۰ مـیلادی) آخرین کبیسه گرفته شد و از آن بعد کبیسهای دیگر گرفته نشد.[۳۰]
حسن تقیزاده درون مورد زمان نوروز درون عهد ساسانیـان نظر دیگری دارد او نوشته است، نوروز، یعنی روز اول سال ایرانی و اول فروردینماه چنانکه درون زمان ما معمول است، درون زمان ساسانیـان آغاز بهار نبود بلکه مانند عید فطر و عید قربان درون فصول سال مـیگشت، البته نـه بـه آن سرعت کـه عیدهای عربی مـیگردند. درون سال یـازدهم هجرت کـه گاهشماری یزدگردی و همزمان با جلوس یزدگرد سوم (۶۳۲–۶۵۱ مـیلادی)، آخرین پادشاه ساسانی، بر تخت پادشاهی هست (۶۳۲ مـیلادی)، نوروز نزدیک بـه اول تابستان بود.[۳۱]
در زمان هخاان
گرچه اطلاعات دقیقی از نوروز درون دورهٔ هخاان درون دست نیست اما درون اینکه آئینهای این جشن درون روزگار آنان مرسوم بودهاست، تردیدی نیست. از پژوهشهایی کـه در تطبیق نوروز ایرانی و نوروز قبطی (مصری) و تأثیر و تأثر آن دو، بـه عمل آمده بر مـیآید کـه نوروز ایرانی درون زمان داریوش بزرگ و توسط او درون مصر رایج گردید؛ و نیز برخی اصول گاهشماری مصری را ایرانیـان از مصر اقتباس د و در مقابل آئینهای نوروز ایرانی تأثیر فراوانی درون مراسم نوروز قبطی بـه جای گذاردهاست.[۳۲]
آن طور کـه از کتیبههای دوران هخا برمـی آید، زمان آغاز سال نو زمان مشخص و دقیقی نداشته بلکه متغیر بوده و دلایل آن بسیـار پیچیده است. بنا بر مدارک باقیمانده درون سرتاسر دوران هخا، زمان آغاز سال نو از ۲۱ اسفند ماه (۱۲ مارس) که تا ۹ اردیبهشت (۲۹ آوریل) درون نوسان بودهاست.[۳۳]
در زمان هخاان، شاه، نوروز را درون تخت جمشید برپا مـیداشت. گیرشمن باستانشناس فرانسوی درون مورد مراسم نوروز درون دربار هخاان نوشتهاست همـه چیز درون تخت جمشید به منظور بزرگداشت این جشن ملی بنا شدهاست. پیش از انجام تشریفات نوروز، بزرگان شاهنشاهی و نمایندگان کشورها بـه تخت جمشید مـیآمدند و در دشت پهناور مرودشت کـه رود پلوار از مـیان آن مـیگذرد و در مغرب تخت جمشید قرار گرفته هزاران چادر مـیزدند. درون نمای خارجی پلکان تخت جمشید اشخاصی کـه در تشریفات نوروز شرکت دارند، نشان داده شدهاند. درون این سنگ برجستهها نمایندگان ۲۳ ملت پیرو شاهنشاهی و درباریـان پارسی و مادی بـه همراه اسبها و گردونـههای پادشاهی و سربازان شوشی دیده مـیشود.[۳۴]
در زمان اشکانیـان
دربارهٔ نوروز و نوروژ و نکروژ و نوک روژ و سنتهای وابسته بدان که تا چند دهه قبل منابعی قدیمتر از ایـام ساسانیـان کـه به دست نویسندگان مسلمان نوشته شده بود وجود نداشت. اما با کشف بایگانیهای دولتی اشکانیـان بر روی چوب توز و چرم نبشته درون کوه مغ تاجیکستان و بر سفالنبشتهها کـه در خرابهٔ شـهر نسا (در ۱۸ کیلومتری شمال غرب عشق آباد) بدست آمد و با ترجمـه و کشف رمز بعضی قسمتهای آن معلوم گردید کـه نوروز درون دوران شاهنشاهی اشکانیـان و ایـامـی قدیمتر از دو هزار سال پیش درون آغاز بهاران بودهاست.[۳۵]
از اجرای مراسم مـهرگان درون زمان اشکانیـان مـیتوان پی برد کـه نوروز بـه ویژه درون مـیان عامـهٔ مردم بـه وسعت و با اهمـیت جشن گرفته مـیشدهاست. پورداوود دربارهٔ نوروز درون این دوره مـینویسد. بعد از دورهٔ سلوکی هر چند کـه اشکانیـان اقوام ایرانیتبار و زرتشتی کیش بودند ولی تسلط ۸۰ سالهٔ یونانیـان درون آنها اثر کرده و در خصوص آداب و رسوم ایرانی بیقید بودند. اما درون اواخر این دوره ۴۷۶ ساله دوباره ملیت ایرانی قوت گرفت.[۳۶]
در زمان ساسانیـان
از برگزاری نوروز درون دوران ساسانی اخبار و اطلاعات فراوانی درون دست هست که علاوه از برخی منابع زبان پهلوی منابع عمده و مـهم همانا، کتابهای ادبی و تاریخ عربی هست مانند آثار جاحظ.[۳۷]
در تمام دوران ساسانی نوروز جشن ملی همـهٔ ایرانیـان بهشمار مـیرفتهاست. بـه همـین جهت حتی مردمـی کـه پیرو آئین زرتشت نبودهاند اما درون حوزهٔ حکمرانی ایران زندگی مـید، مانند آرامـیان مغرب ایران آن روزگار، گرجیـان، ارمنیـان و ملل دیگر قفقاز درون آن شرکت داشته و برخی از مراسم آن را درون زندگی خود وارد کردهاند و حتی برخی از مراسم این جشن درون مراسم مذهبی ارمنستان و گرجستان راه یـافتهاست.[۳۸]
نوروز کوچک
پنج روز اول فروردین جشن نوروز گونـهای همگانی داشته و عموم مردمان بـه اجرای مراسم و سرور و شادمانی مـیگذرانیدهاند، از این رو آن را «نوروز عامـه» یـا «نوروز کوچک» یـا «نوروز صغیر» نامـیدهاند.[۳۹]
نوروز بزرگ درون ششمـین روز فروردین
نوروز بزرگ یـا خردادروز نام ششمـین روز فروردین ماه درون گاهشماری اوستایی نو بودهاست. خردادامشاسپند[یـادداشت ۳]موکل بر آب هست و این روز بدو منسوب مـیباشد. این روز درون مـیان جشنها و اعیـاد فراوان ایران باستان بـه ویژه دوران ساسانیـان از اهمـیت و ارزش و تقدس خاصی بهره داشتهاست. بسیـاری از حوادث مـهم بـه موجب آن درون چنین روزی واقع شدهاست.[۴۰] وقایع بسیـاری بـه خردادروز نسبت داده شدهاست. زاده شدن زرتشت و همچنین بـه پیـامبری برگزیده شدن او درون این روز بودهاست. بـه وقوع پیوستن رستاخیز درون این روز خواهد بود.[۴۱] درون تقویمهای سغدی و خوارزمـی روز تولد سیـاوش، روز ششم فروردین نـها شده بود و سال نو با تولد سیـاوش آغاز مـیشد. همچنین بنا بر اساطیر زرتشتی خردادروز، روزی هست که کین سیـاوش گرفته مـیشود.[۴۲]
خردادروز، همچنین روز نیـایش و سپاس از رپیتون و روز جشن رپیتون است. ایزد رپیتون سرورِ تابستان است. درون زند (اوستا) تابستان هفت ماه دارد کـه از نخستین روز فروردین آغاز و در سیام مـهر ماه پایـان مـییـابد. بنابر عقاید زرتشتی رپیتون درون آغاز زمستان راهی دنیـای زیرزمـینی مـیشود. وظیفهٔ او نبرد با دیو سرما و یـاری رساندن بـه چشمـههای آب زیرزمـینی هست تا ریشـهٔ گیـاهان را گرم نگاه دارند که تا ریشـهها درون اثر سرمای شدید زمستان خشک نشوند. بازگشت هر ساله رپیتون درون بهار نشانی از پیروزی نـهایی خیر بر شر، گرما بر سرما، روشنی بر تاریکی است. ایزد رپیتون زمـینـهٔ شکوفایی درون بهار را فراهم مـیسازد. بـه همـین خاطر بـه مناسبت بالا آمدن او بر روی زمـین نیـایشهای خاصی درون کنار آیینهای نوروزی اجرا مـیشود.[۴۳]
بار عام نوروزی
از رسمهایی کـه شاهان درون نوروز برگزار مـید، یکی این بود کـه شاه جشن نوروز را افتتاح مـیکرد و به مردمان اعلام مـیداشت کـه وی آنان را بار خواهد داد و به آنان نیکی خواهد کرد. دومـین روز، بلندپایـهترینان را بار مـیداد، یعنی دهقانان و اعضای خاندانهای بزرگ (اشراف بلند پایـهٔ موروثی، ویسپوهران). سومـین روز، اسوران و بلندپایـهترین موبدان را بار مـیداد. چهارمـین روز، خانوادهٔ خود و نزدیکان خویشان و درباریـان را بار مـیداد و پنجمـین روز، فرزندان و کارگزاران خود را بار مـیداد. بدین ترتیب بـه هر کدام رتبه و اکرامـی را کـه شایستهٔ آن بود ارزانی مـیداشت چون روز ششم فرا مـیرسید، شاه کـه وظایف خود را نسبت بـه آنان انجام دادهبود، نوروز را به منظور خود و در خلوت جشن مـیگرفت.
در دو جشن بزرگ نوروز و مـهرگان تظلم و دادخواهی و بار عام شاه و رسوم اهدای پیشکشها بسیـار اهمـیت داشت و با تشریفات فراوان اجرا مـیشد.[۴۴] درون نوروز رسمـی درون دربار جاری بود کـه اربابان نقش بندگان را برعهده مـیگرفتند و برعکس. خواجه نظامالملک طوسی وزیر مشـهور سلاطین سلجوقی نکتهٔ دیگری دربارهٔ جشن نوروز درون زمان ساسانیـان ضبط کردهاست.
رسم ملکان عجم چنان بوداست کـه روز نوروز و مـهرگان پادشاه اجازهٔ دیدار عامـهٔ مردم را مـیدادهاست و هیچرا مانعی از دیدار با شاه نبودهاست. هر قصهٔ خویش نوشته و شکایت خود را آماده مـیکرد و شاه نامـهها و شکایـات مردم را یک بـه یک، بررسی مـیکرد. اگر از شاه شکایتی مـیشد، موبد موبدان را قاضی قرار داده و شاه از تخت بـه زیر آمدی و پیش موبد بـه دو زانو مـینشست و مـیگفت «بدون محابا بین من و این مرد داوری کن. هیچ گناهی نیست، نزدیک ایزد تعالی، بزرگتر از گناه پادشاهان چون شاه بیدادگر باشد، لشکر همـه بیدادگر شوند و خدای عز و عجل را فراموش کنند و کفران نعمت آرند.» بعد موبد بـه داد مردم، رسیدگی کرده و داد بـه تمامـی بستاند و اگری بر ملک، دعوی باطل کرده بود، عقوبتی بزرگ بـه او مـیداد و مـیگفت «این سزای آن هست که بر شاه و مملکت وی عیب جوید.» درون نوروز هر کـه ضعیفتر بود، نزدیکتر بـه شاه بود وانی کـه قویتر بودند، حتما دورتر از شاه جای مـیگرفتند. از زمان اردشیر که تا زمان یزدگرد بزهگر (یکم)، این رسم بر جا بود. یزدگرد روشهای پدران را بگردانید.
خواجه نظامالملک طوسی، یزدگرد یکم را بـه عنوان پادشاهی کـه این رسم را برانداخته، معرفی کردهاست ولی درون واقع این رسم توسط یزدگرد دوم، لغو شدهاست.[۴۵]
پیک نوروزی
در نوشتههای جاحظ (۱۶۰-۲۵۵ قمری، متولد بصره) مطالبی درون مورد نوروز درون زمان ساسانیـان بـه ثبت رسیدهاست. از جمله «پیک نوروزی» نخستینی بود کـه به آیین ویژهای بـه پیشگاه شاه، بار مـییـافت و خوان نوروزی را بر شـهریـار مـیگسترانید و گفتگویی دلپذیر با شاه مـیکرد کـه کنایـهها و آرمانهایی درون آن نـهفته بود. شاه، بامدادان جامـه مـیپوشید و به پذیرایی آغاز مـیکرد. نخستینی کـه بار مـییـافت. خوشنامترین و خوششگونترین شخص بود، چون وی بـه حضور شاه مـیرسید. با خوشرویی مـیایستاد و مـیگفت اجازهٔ ورود مـیخواهم. شاه مـیپرسید کیستی و از کجا مـیآیی و به کجا مـیروی و چهی با تو هست و چه همراه آوردهای؟ پیک مـیگفت از سوی دو نیکبخت مـیآیم و به سوی دو نفر پربرکت مـیروم و با من پیروزمندی همراه هست و نام من «خجسته» هست و با خود سال مـیآورم و برای پادشاه خبر خوش و درود و پیـام مـیآورم. پادشاه مـیگفت راهش بدهید. آن مرد مـیز و خوان نوروزی کـه به شکل نمادین بر مـیزی سیمـین بود مـیگشود و برای پادشاه زندگی دراز، خوشبختی و خوشنامـی آرزو مـیکرد.[۴۶]
مراسم ایرانیـان باستان درون نوروز
آداب و رسوم نوروزی همـه سرچشمـهای کهن دارند و از نظرگاه دانش مردمشناسی بسیـار جالب توجه به منظور مطالعه هستند. ایرانیـان عقیده داشتند کـه سرنوشت انسان و جهان درون سالی کـه در پیش است، درون نوروز تعیین مـیشود. گفته مـیشد کـه در این روز زرتشت با خدا گفتگویی پنـهانی داشت و در این روز نیکبختیها به منظور مردمان زمـین، تقسیم مـیگردد و از این روست کـه ایرانیـان آن را روز امـید نامند.[۴۷]
آمادگی به منظور نوروز
مردم با گذشتن چندین روز از اسفند ماه سبزی مـیکاشتند و به گردگیری و پاکیزگی خانـه یـا بـه اصطلاح بـه خانـهتکانی مـیپرداختند و هر متناسب با توانایی خود آذوقهٔ نوروزی را فراهم مـیکرد و سعی بر این بود کـه با خانـههای پاکیزه و شسته و رفته، سبزههای خرم، رختهای نو، چهرههای شاد و خندان نوروز را پذیرا شوند.[۴۸]
پروردن سبزهیکی از آیینهایی کـه پیش از نوروز تدارک آن مرسوم بوده، پروردن سبزه مـیباشد. بـه موجب روایتی کهن، بیست و پنج روز پیش از عید، ستونهایی از خشت خام اطراف حیـاط دربار برپا مـید و بر فراز هر ستونی نوعی دانـه از حبوبات مـیکاشتند و خوبی و بدی رویش غلات را درون سالی کـه در پیش بود، از چگونگی روییدن آن پیشبینی مـید. معمول بود بـه رشد این دانـهها نگریسته و هر یک از دانـههایی کـه بهتر بار آمده بود، تفأل مـیزدند کـه آن محصول درون سال بیشتر خواهد بود. درون خانـهها نیز درون ظروف ویژه سبزه بـه عمل مـیآوردند. هر کدام از مردمان درون ظرفی یـا چیزی مانند آن اقلامـی از دانـهها از قبیل گندم، جو، برنج، لوبیـا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت و ماش مـیکاشتند.[۴۹]
ابوریحان بیرونی نیز درون داستانهای پیدایش سبزههای نوروزی آوردهاست، «هر شخصی از راه تبرک بـه این روز درون طشتی جو کاشت، سپس این رسم درون ایرانیـان پایدار ماند، کـه روز نوروز درون کنار خانـه هفت صنف از غلات بر هفت استوانـه بکارند، و از روئیدن این غلات، بـه خوبی و بدی زراعت و حاصل سالیـانـه حدس بزنند.» تقدس عدد هفت نزد ایرانیـان بیشتر از این جهت بود کـه نمایندهٔ ۷ امشاسپند است. امشاسپند بـه هفت فرشتهٔ بزرگ کـه هر یک مظهر یکی از صفات اهورامزداست، گفته مـیشود. نظریـهای هست مبنی بر اینکه ترکیب لغوی هفت سین از همـین هفت صنف غلات هست که ابوریحان بـه آن اشاره کردهاست. بـه عبارت دیگر هفت صنف کـه در اوایل ظهور اسلام بـه پیروی از سنتهای باستانی متداول بوده و فقط بـه جنبهٔ تقدس آن از جهت عدد هفت و زیبایی سبزههای نوروزی، از نظر سنن دیرین، توجه مـیشده، بـه تدریج درون زبان عامـهٔ مردم بـه این ترتیب تغییر یـافتهاست: پسران برده در تاریخ ایران «هفت صنف»، «هفت صن»، «هفت سن»، «هفت سین» و در نتیجه بـه پیروی از معنی ظاهری کلمـه، کمکم چنین پنداشته شده کـه باید بر سفرهٔ نوروزی، هفت چیز کـه نام آن با سین آغاز گردد، فراهم آید.[۵۰]
کوزه شکستنرسم کوزهشکستن بنا بر این اعتقاد بود کـه ظرفهای سفالین هر خانواده بایستی درون روزهای پیش از نوروز نو گردد و هر سال همانگونـه کـه پوشاک نو مـیشود، ظرفهای چرکین نیز نو شود. از این رو رسم بر این بود کـه هر چه کاسه و کوزهٔ کهنـه و فرسوده و چرکین درون خانـه هست از بام فرو افکنده و آنها را مـیشکستند و به جای آنها کاسه و کوزهٔ نو بکار مـیبردند و با این آیین بـه بهداشت خانـه یـاری کرده و بیماریها را درون سال نو از خانـه دور مـیداشتند.[۵۱]
جشن سوری پایـان سال
یکی از جشنهای آتش مرسوم جشن سوری پایـان سال بود. این جشن درون یکی از چند شب آخر سال کـه مسلماً چهارشنبه نبوده هست برگزار مـیشدهاست.[۵۲] درون کهنترین جایی کـه از آتشافروزی سوری یـاد شده، درون تاریخ بخارا نوشتهٔ ابوجعفر نرشخی (۲۸۶–۲۴۸ قمری) است. او از این آتشافروزی آخر سال را بـه عنوان «شب سوری» ذکر کردهاست و «چهارشنبه» درون عنوان آن جای ندارد.[۵۳] درون جشن فروردگان مردم پیش از عید نوروز بر روی پشت بامها، آتش برمـیافروختند، اگر چنین مـید تصور بر این بود کـه فروهرها (ارواح مردگان) بهطور گروهی بازگشته و مانند یک سپاه بـه بازماندگان کمک خواهند کرد. درون نتیجه جنگهای خیلی مـهم، را سعی مـید کـه در بهار آغاز کنند چون فروهرها، درون بهار بـه یـاری بازماندگان مـیآیند.[۵۴] «سوری» بـه معنی «سرخ» است. آتش روشن آیینی بـه منظورِ یـاری رساندن بـه تسریع گرمای هوا درون جهت رخت بربستنِ سرمای زمستان بودهاست.[۵۵] رسم از روی شعلهٔ آتش جستن با ارجمندی و حرمت آتش درون آیین زرتشتی نمـیخواند [۵۶] همچنین گفتن عبارتی دشنامگونـه بـه آتش، تحت عنوان «سرخی تو از من و زردی من از تو» آیینی کهن نیست و متعلق بـه روزگاری هست که دیگر ایرانیـان مانند نیـاکان خود آتش را نمایندهٔ فروغ ایزدی نمـیدانستند.[۵۷]
فالگوشی و گرهگشاییشب سوری را «شب گرهگشایی» نیز مـینامـیدند و یکی از رسوم بعد از پایـان آتشافروزی شب سوری آن بود کـه افراد شوربخت وانی کـه بخت ایشان بـه اصطلاح گره خورده بود، گوشـهٔ دستمال یـا پارچهای را گره مـیزدند و بر سر راهی کـه گذر عمومـی بود مـیایستادند و از نخستینی کـه بر ایشان مـیگذشت خواستار مـیگشتند کـه آن را بـه دست خود بگشاید. زیرا ایرانیـان عقیده داشتند کـه فروهر درگذشتگان از پنج روز بـه نوروز مانده از جهان مـینوی بر زمـین مـیآیند و به مدت ده روز بـه صورت نامرئی یـا بـه صورت افراد ناشناس درون مـیان آنان بـه سر مـیبرند و پس از ده روز، دیگرباره بـه جهان ملکوتی بازمـیگردند و از این روی احتمال مـیدادند کـه گشایندهٔ گره سرگذر، یکی از نیـاکان باشد کـه به منظور گشودن گره فرو بسته بـه روی زمـین آمدهاست. یـا درون سر همان گذر بـه سخنان نخستین رهگذر گوش فرا مـیدادند و هر سخنی کـه از دهان وی برون مـیآمد، درون استجابت مقصود خود بـه فال نیک یـا بـه فال بد مـیگرفتند و عقیده داشتهاند کـه آن سخن مصلحتاندیشانـه و اندرزگونـه امر و نـهیی هست که از جانب فروهر نیـاکان شده و باید بدان گوش فرا دهند.[۵۸]
کجاوهبازی و شالاندازیرسم کجاوهبازی و شالاندازی درون شبهای نزدیک عید یک سمبولیسم نیـاز و فدیـه بـه فروهرهاست و آن چنین هست که درون این شبها جعبههای کوچکی با کاغذهای رنگین بـه شکل کجاوه مـیساختند و ریسمانی بـه آن بسته و جوانان بر بام خانـهها مـیرفتند و کجاوه را از کنار پنجرهها یـا از بالای بام مـیآویختند و صاحب خانـه شیرینی و خشکباری را کـه قبلاً به منظور این منظور تهیـه کرده بود را درون کجاوه ریخته و صاحب کجاوه آن را فرا مـیکشید. درون رسم شالاندازان، جوانان بـه ویژه پسرهای جوانی کـه نامزد دارند از روی بام خانـهٔ شالهای خود را فرو مـیانداختند و صاحبخانـه شیرینی و گاه پیراهن و دستمال و غیره درون آن مـیپیچید و گره مـیزد.[۵۹]
قاشقزنیدر ایران کهن به منظور پذیرایی از فروهرها بر بالای بام خانـهها غذاهای گوناگون مـیگذاشتند. آیین قاشقزنی تمثیلی هست از فرا رسیدن این مـهمانان تازهرسیدهٔ آسمانی کـه گرسنـه گشتهاند و آب و غذا مـیجویند و باید فدیـهای نثار آنان کرد. قاشق و ظرف مسین نشانـهٔ غذا و غذاخوری هست و فدیـهٔ غذایی درون هنگام آیینهای دینی یکی از رسمهای دیرین همـهٔ قومهای روی زمـین است. فروهرها چون موجودات پنـهان و غیرمحسوس و ناشناخته هستند، تمثیل آنها نیز حتما ناشناس بماند، از این رو چه پسران و چه ان روی مـیپوشانند و کوشش مـیکنند کـه ناشناس بمانند. قاشق کوبیدن بر روی ظرفهای فلزی نشانـهٔ فدیـه و غذا خواستن هست و بر خانوادههاست که تا غذایی درون ظرف فرا رسیدگان ناشناس بریزند. درون این آیین توانگران فرود آمدن فروهرها و غذا خواستن آنها را بـه نمایش درمـیآورند و این موجب خجستگی هست و خانوادههای بیچیز به منظور خود و برای پدران و مادران آسمانی خود بـه هنگام سال نو غذا و آجیل از دیگران مـیگیرند و به خانـه مـیبرند.[۶۰]
خوان نوروزی
ایرانیـان عقیده داشتند کـه در ایـام نوروز ارواح درگذشتگان از جایگاه آسمانی خود بـه زمـین و به خانـههای خویش بازمـیگردند. بازماندگان به منظور پذیرایی از آنها سفرهای رنگین مـیگستراندند و انواع خوراکها و پوشاکها را درون آن مـینـهادند که تا ارواح درگذشتگان از پذیرایی و صفا و پاکیزگی بازماندگان، دل خوش شده و آنان را برکت عطا کنند. این رسم توجیـه سفرهٔ نوروزی یـا هفت سین شد. پورداود، هفت سین را همان خوانی کـه جهت درگذشتگان مـیگستردند، مـیداند.[۶۱] درون این خوان علاوه بر آلات و اسباب نیـایش، فرآوردههای مختلف فصلی نیز نـهاده مـیشد. زیرا کـه خوردن مـیوهها و خوردنیهای برکت داده شده و تبرک یـافته یکی از آئینهای ایرانیـان بودهاست. این خوان را بر صفحهای بلندتر از سطح زمـین مـیگستردند کـه بدان مـیزد گفته مـیشد.ی کـه متصدی پخش خوراکیها درون مـیان حاضران بود، «مـیزدپان» خوانده مـیشد. یعنی پایندهٔ خوراک فدیـه. امروزه «مـیزد» بـه صورت «مـیز» و «مـیزدپان» بـه صورت «مـیزبان» درون زبان فارسی بر جای ماندهاست.[۶۲]
معمولاً آنچه درون پیرامون خوان مـیگذاشتند و چیزهایی کـه بر خوان نـهاده مـیشد، چنین بود:
- هفت سینی: بدون تردید هیچ موجبی به منظور مقدس بودن دو حرف سین یـا شین درون نزد ایرانیـان باستان موجود نیست و عناصری کـه در خوان نوروزی بکار مـیرفتهاست با «سین» یـا «شین» آغاز نمـیشده است.[۶۳] درون روزگار ساسانیـان قابهای زیبای منقوش و گرانبهایی از جنس کائولین از چین بـه ایران آورده مـیشد کـه بعدها بـه نام کشوری کـه از آن آمده بود، نامگذاری شد و به نام «چینی» و به گویشی دیگر بـه صورت «سینی» درون ایران رواج یـافت. «چین» یـا «سین» از واژهٔ ts'in آمدهاست کـه در اصل نام سلسلهٔ پادشاهی چین است. حرف ts مـیتواند درون گویشها و زبانهای مختلف هم س/s و هم چ/č تلفظ شود. چنانچه خود نام چین بـه دو صورت sin و china درون زبانهای اروپایی آمدهاست. درون ایران به منظور تمایز بین ظرفهای مختلفی کـه از چین آورده مـیشد، آنکه از فلز ساخته مـیشد بنام «سینی» و آنکه از کائولین ساخته مـیشد، بنام «چینی» رواج یـافت. بـه نظر مـیرسد کـه در آیینهای نوروزی به منظور چیدن خوان نوروزی از همـین ظرفهای منقش بسیـار نفیس کـه از چین آورده شده بود بهره مـیگرفتند و آنها را بـه عدد هفت امشاسپند بر سر خوانهای نوروزی مـیگذاشتند و از این رو خوان نوروزی بـه نام «هفت سینی» یـا «هفت قاب» نام گرفتهاست و بعدها با حذف یـاء نسبت بـه صورت هفت سین درآمدهاست و امروزه هنوز هم درون برخی از روستاها بـه صورت هفت سینی تلفظ مـیشود.[۶۴] بنا بر این فرضیـه سخن آنانی کـه مـیگویند درون روزگار باستان درون خوان نوروزی هفت «شین» مثل شربت، شیرینی، شمع، و غیره مـینـهادند اساس و پایـه درستی ندارد. البته شمع و و شیرینی هم جزئی از خوان نوروزی بودهاست.[۶۵] انتخاب عدد هفت بـه علت تقدس این عدد مـیباشد کـه نظیرش درون هفت امشاسپندان، هفت کواکب، هفت طبقهٔ زمـین و آسمان، هفت ملکِ مقرب، هفت یشت و غیره موجود هست و همـه نمایندهٔ عظمت و تقدس عدد هفت درون بین ایرانیـان باستان است.[۶۶]
- سبزه نو دمـیده: از هفت نوع حبوبات محلی درون هفت قالب سفالی یـا برنجی سبزه سبز مـید و خوب روییدن هر یک از آنان را بـه فال نیک گرفته، عقیده داشتند کـه هر نوع دانـهای کـه در این مـیان خوب سبز شود نشاندهندهٔ این هست که هوا و زمـین و فرشتگان نظر مساعد نسبت بدان دانـه دارند. از سوی دیگر چون رنگ سبز نزد ایرانیـان رنگ مقدس دینی و ملی شمرده مـیشد از این روی وجود سبزه را درون خوان نوروزی حتمـی و آن بـه فال نیک مـیگرفتند.[۶۷]
- آتشدان: درون مـیان خوان نـهاده مـیشد و دانـههای مقدس اسپند و چوبهای خشک خوشبو درون کنار آن جای داشت.[۶۸]
- ماهروی و برسم: از چیزهای مـهمـی کـه در خوان نوروزی جای داشت، ماهروی بود کـه همان برسمدان هست و بـه مناسبت آنکه تیغهٔ نگهدارندهٔ برسم بـه شکل هلال ماه هست آن را ماهروی مـینامـیدند. شاخههایی کوتاه از انار یـا بید یـا انجیر یـا زیتون را بـه درازای سه بند مـیبد و آنها را بر سر خوان درون ماهروی جای مـیدادند. درون دوران ساسانیـان به منظور اینکه خوان شاهان شکوه بیشتری داشته باشد این ترکهها را از زر مـیساختند و بر سفره مـینـهادند و بر آنها «زرین تره» نام نـهاده بودند.[۶۹]
- کتاب مقدس: درون دوران ساسانیـان زرتشتیـان کتاب اوستا را بر خوان مـیگذاشتند و پیش از فرارسیدن سال بخشی از آن را کـه معمولاً فروردین یشت است، خوانده مـیشد.[۷۰]
- کوزهٔ آب: کوزهٔ آب توسط ان نورسیده پر مـیشد و بر سرخوان نـهاده مـیشد. امروزه جای کوزه را تنگهای کوچکی گرفتهاست کـه بر سر آنها عدس یـا گندم یـا جو سبز مـیکنند و آنها را با روبان مـیآرایند.[۷۱]
- نان: درون دوران ساسانی گرده نانهایی بـه اندازهٔ کف دست یـا اندکی کوچکتر مـیپختند و آنها را کـه درون نامـیده مـیشدند بر سر خوان نوروزی [یـادداشت ۴] مـیگذاشتند.[۷۲]
- شمعدان: درون دو سوی آتشدان شمعدان یـا چراغ مـینـهادند و آنها را مـیافروختند. نور و روشنایی درون مراسم مذهبی ایرانیـان از اصلهای مـهم بود زیرا کـه عقیده داشتند دنیـای روشنایی قلمرو اهورامزدا هست و هر جا کـه نور و آتش باشد، اهریمن را بدانجا راه نیست.
- شیر: شیر درون رسمهای مذهبی تقدیس مـیشد و گاه آن را با فشردهٔ گیـاه هوم مـیآمـیختند و بکار مـیبردند.[۷۳]
- تخم مرغ: انواع سفید و رنگین تخم مرغ زینتبخش خوان نوروزی بود. زیرا تخم نمادی هست از نطفه و نژاد و در روز جشن تولد آدمـیان کـه تخمـه و نطفه پدیدار مـیگردد، تخم مرغ تمثیلی هست از نطفهٔ باروری کـه به زودی حتما جان گیرد و زندگی یـابد.
- آیینـه، سمنو، سنجد، انار، سیب، ماهی، سکههای زرین و سیمـین، گلِ بیدمشک، نارنج، دانـههای اسپند، شیرینی و نقل عناصر دیگری بودند کـه بر سر خوانهای نوروزی گذاشته مـیشد.[۷۴]
مراسم سال نو
جشن و مراسم آبپاشیاز جمله مراسم بسیـار مشـهور و سنتی معتبری کـه در نوروز انجام مـیشد، رسوم آبریزگان یـا شست و شو و غسل و آب پاشیدن بـه یکدیگر بودهاست. ابوریحان بیرونی مـیگوید مردمان هنگام سپیدهدم این روز، خود را مـیشستند و در آب کاریزها و آبگیرها، غوطهور مـیشدند. درون این روز مردمان بـه یکدیگر آب مـیپاشیدند، بـه همان دلیلی کـه خود را مـیشستند و سبب آن همان اغتسال است.[۷۵]
به نظر مـیرسد جشن آبریزگان اصلی همان تیرگان باشد و در نوروز عبارت بودهاست از غسل و شست و شو و آماده شدن از لحاظ سنن دینی جهت حلول سال نو.[۷۶]
هدایـای نوروزیدر نوروز و مـهرگان رسم بود کـه نمایندگان و بزرگان و فرمانروایـان ایـالات و اشراف و عامـهٔ مردم هر یک بـه توانایی و استطاعت، هدایـایی را بـه دربار اهدا مـید.[۷۷]
در نوروز مردم بـه یکدیگر شیرینی هدیـه مـیدادند و این رسم درون دوران ساسانی همگانی بودهاست. درون نوروز بزرگ، پیش ازبه سخن گشودن، شکر مـیخورند و بر خود روغن مـیمالند که تا از انواع بلایـا درون طول سال، درون امان باشند.[۷۸]
کوسه برنشینمراسم کوسه برنشین یـا بهار جشن یکی دیگر از مراسم نوروزی بود. ابوریحان بیرونی شرح این رسم را آوردهاست کـه در اولین روز بهار مرد کوسه (یعنی شخصی کـه او را درون چانـه و زنخ زیـاده بر چند موی نباشد) را بر خر مـینشاندند کـه به دستی کلاغ داشت و به دستی بادزن کـه خود را مرتب باد مـیزد اشعاری مـیخواند کـه حاکی از وداع با زمستان و سرما بود و از مردم چیزی بـه سکه و دینار مـیگرفت. آنچه از مردم مـیستاند، از بامداد که تا نیمروز بـه جهت خزانـه و شاه بود و آنچه از نیمروز که تا عصر اخذ مـیکرد، تعلق بـه خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وی را مـیدیدند، مورد آزار و شتم قرار مـیدادند.[۷۹] این رسم درون روزگار ساسانی و دورهٔ اسلامـی، توسط غلامان سیـاه اجرا مـیشده کـه ملبس بـه لباسهای رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجهٔ شکسته و خاصی کـه داشتند، دف و دایره مـیزدند و ترانـههای نوروزی مـیخواندند.[۸۰]
بهرام فرهوشی درون مورد رسم کوسه برنشین نوشته هست که نوعی رسم کارناوالی هست و آن چنانست کـه مردی قسمت قدامـی و خلفی خری یـا اسبی را کـه از پارچه کاغذ ساخته شدهاست بر پیش و پس خویش مـیبندد و خود را بـه شکل موجودی افسانـهای درمـیآورد کـه قسمت بالای آن چهرهٔ انسان و قسمت پائین آن بشکل خر یـا اسب هست و دف زنان مـید و خر را مـیاند. این شکل کارناوالی کـه نمایندهٔ حلول ارواح هست در بسیـاری از سرزمـینهای اسلاوی امروزی هم دیده مـیشود و ریشـهٔ عمـیق هند و اروپایی دارد.[۸۱]
حاجی فیروز«سیـاوش» درون زبان اوستایی بـه معنای «مردِ سیـاه» هست و بـه نوعی زندگی درون زیرِ زمـین ارتباط دارد.[۸۲]مـهرداد بهار درون مورد ریشـهٔ حاجی فیروز نوشته است، حاجی فیروز بازماندهٔ آیین بازگشت ایزد شـهید شونده یـا سیـاوش است. چهرهٔ سیـاه او نماد بازگشت او از جهان مردگان هست و لباس سرخ او نیز نماد خون سرخ سیـاوش و حیـات مجدد ایزد شـهید شونده، و شادی او شادیِ زایش دوبارهٔ آنـهاست کـه رویش و برکت با خود مـیآوردند.[۸۳]
بنا بر فرضیـهٔ دیگر حاجی فیروز امروزی کـه مقارن نوروز و سال نو درون کوی و برزن مردم را بـه طرب درمـیآورند، از بقایـای رسم کهن کوسه برنشین است. با این تفاوت کـه امروزه چون غلام و سیـاهانی نیستند کـه چنین کنند، دیگران خود را سیـاه کرده و به مانند آنان آراسته و تقلیدشان مـیکنند.[۸۴]
مـیر نوروزیدر ایران رسم بود درون ایـام عید نوروز محض تفریح عمومـی و مضحکه فردی عامـی و از مـیان مردم را بـه عنوان پادشاه یـا امـیر یـا حاکمـی موقتی بـه نام مـیر نوروزی انتخاب مـید و برای یک یـا چند روز زمام امور شـهری را بـه عهدهاش مـیسپردند بعد از انقضای ایـام جشن سلطنت او نیز بـه پایـان مـیرسیدهاست. واضح هست که جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری درون بین نبوده هست و احکامـی کـه مـیرنوروزی صادر مـیکرده بعد از نوروز بـه حال اول بازگردانده مـیشدهاست.[۸۵]
سیزده فروردین
رسم بیرون رفتن از خانـه درون روز سیزدهم فروردین ماه و آن روز را بـه شادی و خرمـی و خوشی گذراندن آخرین قسمت از مجموعهٔ رسمهای جشن بهاری هست که با شب سوری و آتشافروزی آغاز مـیشود و پس از برگزاری مراسم سال نو، درون روز سیزده فروردین پایـان مـییـابد. درون متون کهن فارسی ذکری از بیرون شدن از خانـهها و به صحرا رفتن درون روز سیزده فروردین نشده است، با وجود این بطور سنتی درون مـیان اقوام ایرانی این رسم باقی ماندهاست و احتمالاً قدمت آن بـه پایـهٔ نوروز مـیرسد. یکی از توجیـههایی کـه برای مراسم سیزده فروردین مـیشود اینست کـه در ایران باستان روز سیزدهم ماه متعلق بـه ایزد تیر (تیشتر) بوده کـه ایزد باران است. این ایزد همواره بـه صورت اسبی، با دیو خشکی و خشکسالی کـه دیو اپوش نام دارد، درون جنگ و کشمکش هست و اگر شکست یـابد خشکسالی مـیشود و اگر پیروز شود، سرچشمـهٔ آبها روان مـیگردند و سرزمـینها از سال خوب و خوش بهرهمند مـیشوند. به منظور اینکه ایزد باران پیروز شود، لازم بود کـه همـهٔ مردمان درون نماز از او نام برند و او را بستایند و از او طلب باران کنند. از آنچه گذشت چنین برمـیآید کـه ایرانیـان درون روزگار قبل از گسترش دین زرتشت درون نخستین روزهای سال و در روزی کـه متعلق بـه ایزد باران بود یعنی سیزده فروردین ماه بـه دشت و صحرا و کنار چشمـه و جویبار مـیرفتند و در نیمروز بریـان مـید و این نثاری بود به منظور فرشتهٔ باران که تا کشتهای نو دمـیده را از باران سیراب کند. بـه عبارت دیگر روز سیزدهم فروردین نوروز، روز رسمـی همـهٔ مردم به منظور طلب باران به منظور همـهٔ سرزمـینهای ایران بودهاست. افکندن سبزههای تازهدمـیدهٔ نوروزی بـه آب روان جویبارها نیز تمثیلی هست از فدیـه بـه ایزد آب آناهیتا و ایزد باران «تیر».[۸۶] از رسوم دیگر روز سیزده، گره زدن سبزه به منظور باز شدن بخت دوشیزگان هست و این رسمـی هست از روزگارانی کـه آیینهای مذهبی و جادویی بـه هم آمـیخته بود و هر آرزوی خود را بـه نوعی عملاً به منظور خود برآورده مـیکرد و مـیپنداشت کـه بدین طریق درون تحقق آن تسریع خواهد شد و گره زدن دو شاخهٔ سبزه تمثیلی هست از پیوند یک مرد و زن کـه مـیبایستی بـه هم بپیوندند که تا تسلسل تولد برقرار گردد و آرزوی گرهزننده کـه طالب همسر است، برآورده شود.[۸۷]
نظریـهای درون مورد نحسی سیزدهطبق اساطیر نجومـی ایران عمر جهان دوازده هزار سال هست و درون پایـان دوازده هزار سال، آسمان و زمـین درهم خواهد شد. جشنهای دوازده روزه نوروز نیز درون ارتباط با دورهٔ دوازده هزار سالهٔ جهان و همچنین دوازده ماه سال بود. بعد در پایـان دوازده روز، یک روز نیز بـه نشانـهٔ خمسه و آشفتگی نـهایی بـه این جشن اضافه شد. روز سیزده نوروز معرف آشوب هست و چون هرج و مرج و بینظمـی نحس بهشمار مـیآمد روز سیزده نوروز را نیز منحوس مـیشمردند.[۸۸]
نوروز درون موسیقی
توجهی کـه نوروز درون دوران ساسانیـان از آن برخوردار بود، درون موسیقی نیز منعاست. درون مـیان نام آهنگهای زمان ساسانی کـه شاعران ایرانی دورانهای متأخرتر منوچهری و نظامـی آنها را ضبط کردهاند، نامهای نوروز و ساز نوروز، نوروز بزرگ، نوروز قباد مـیآید.[۸۹] آنچه امروز از موسیقی مربوط بـه بهار و نوروز بـه دست ما رسیدهاست درون چهار گروه اصلی قابل تقسیم است:[۹۰]
آیین نوروزخوانینوروزخوانی (بهارخوانی) از جمله آیینهای کهن ایرانی است. گمان مـیرود کـه مضمون این آیین درون قبل از اسلام، علاوه بر توصیف طبیعت و بشارت بهار، درون ستایش اهورامزدا، مدح شاهان، امـیران، بزرگان و مردم گشادهدست و خوشرو بودهاست. نوروزخوانان خنیـاگران گمنام و دوره گردی بودند کـه از حدود ۱۵ روز بـه عید مانده، بر درون هر خانـهای بهار را با شعر و آواز نوید مـیدادند. کار نوروزخوانان با آمدن بهار بـه پایـان مـیرسید.[۹۱]
ترانـههای نوروزیاین ترانـهها توسط خنیـاگران حرفهای اجرا مـیشده، معمولاً از پیچیدگی بیشتری درون موسیقی برخوردار بوده و با چند ساز متداول درون محل همراهی مـیشده است.[۹۲] بـه عنوان مثال نغمـههای «باد بهار» یـا «باد نوروز»، «ساز نوروز»، «نوبهاری»، «آیین جمشید»، «فرخ روز» بـه باربد نوازندهٔ معروف دربار خسروپرویز نسبت داده شدهاست.[۹۳]
ردیف دستگاهی و موسیقی قدیم ایرانامروزه درون ردیف دستگاهی موسیقی ایران، چند گوشـه با عناوین «نوروز عرب»، «نوروز صبا» و «نوروز خارا» درون دستگاه راست پنجگاه و همایون اجرا مـیشود. قدر مسلم این گوشـهها بازمانده و تداومیـافتهٔ نمونـههایی درون موسیقی مقامـی قدیم ایران هستند. درون منظومـهٔ خسرو و شیرین نظامـی درون فصل باربد مطرب، درون ضمن ذکر ۳۰ لحن موسیقی دورهٔ ساسانی، نام «ساز نوروز» یـا «یـاد نوروز» یـا «ناز نوروز» (لحن نوزدهم) آمدهاست.[۹۴]
نمایشها و خردهنمایشها همراه با موسیقی- کوسه برنشین: محتوای این نمایش بیرون راندن سرما و زمستان و استقبال بهار بودهاست.
- آتشافروز: از دستههای نوروزیخوانان بهشمار مـیآیند. بازیگران دورهگردی بودند کـه با خواندن و یدن و پرداختن بـه طنز و هجو و لودگی، ضمن سرگرم نمودن مردم، نوروز و بهار را نوید مـیدادند.
- آتشباز: از دستههای نوروزیخوانان بهشمار مـیآیند. آتشبازان با خواندن آواز و انجام بـه آتشبازی مـیپرداختند.[۹۵]
پیوستگی فرهنگی نوروز با دیگر اقوام و ملل
مردم بابل از دورانهای بسیـار قدیم، روز اول سال را، عموماً درون اعتدال بهاری (۲۱ مارس) جشن مـیگرفتند. این زمان اول بهار و آغاز فصل نو است، زمانی کـه طبیعت از خواب زمستانی بیدار مـیشود، درون حقیقت آغاز سال نو بود. از لوحهها چنین بر مـیآید کـه این جشن تقریباً از ۲۳۴۰ سال، پیش از مـیلاد، شناخته شده بود.[۹۷] عید آغاز سال درون بینالنـهرین (بابل و آشور) و همچنین درون عیلام درون اصل بازگشت ایزدِ شـهید شونده، دُموزی بود کـه معتقدان نظر داشتند او هر ساله مـیمـیرد و بار دیگر بـه حیـات برمـیگردد. مرگ او مرگ جهان گیـاهان و حیـات مجدد او حیـات مجدد جهان گیـاهی بود. سپس درون پی عزاداریهایی کـه برای ایزدِ شـهید شونده، مظهر برکت، مظهر زندگی و مرگ جهان گیـاهی انجام مـیشد، اشکهای بسیـاری ریخته مـیشد کـه این اشکهای ریخته شده نماد باران و نوعی جادوی بارانآوری و آب بود، درون پی این عزاداری و اشک ریختنها بود کـه ایزدِ بـه شـهادت رفته بار دیگر درون روز نوروز زنده مـیشد و زندگی از سر مـیگرفت.[۹۸]
فینیقیها درون آغاز بهار مراسمـی داشتند بـه نام مراسمِ آدونیس. آدونیس یک روح گیـاهی هست که مرگ و بازگشت او بـه زندگی معرف خواب طبیعت درون زمستان و احیـای آن درون بهار است. آدونیس از درختی بـه دنیـا آمد و مردم روغن آن درخت را درون جشن مربوط بـه روز سال کـه اول اعتدال ربیعی بوده بـه کار مـیبردند. از مشخصات جشن کاشت بذرهای سبز درون ظرفهای گلدان بود. این رسم هنوز درون بین مسیحیـان قبرسی معمول است. مردم این ظرفهای سبز را باغهای آدونیس مـینامـیدند. سپس بعد از چند روز سوگواری، این سبزهها را بـه دریـاها یـا آبهای روان مـیانداختند. غرض اصلی از این تشریفات تحریک باروری زمـین و رشد نباتات بودهاست و مقصود از بـه آب انداختن سبزیها تأمـین باران بودهاست.[۹۹]
اسطوره و افسانـه آتیس کـه در یونان وجود داشته شباهت بسیـاری با اسطوره و افسانـهٔ سیـاوش دارد چه درون آغاز بهار مردم پنج روز مراسمـی برگزار مـید و طی آن درخت صنوبری را کفن پوشانده بـه کوچه و بازار مـیبردند و برای آتیس گریـه و زاری مـینمودند. سپس هایی انجام داده و روز آخر بـه شادی و استراحت مـیپرداختند و این بـه معنای رستاخیر آتیس بود. آغاز این جشن درون روز اعتدال بهاری و روز پایـان آن روز ۲۵ مارس بودهاست.[۱۰۰]
اسطورههای دیگری همانند داستان سیـاوش درون فرهنگهای دیگر نیز یـافت مـیشود کـه با بنیـاد ایزد گیـاهی شـهید شونده و الههٔ باروری شکل گرفتهاست. این باور درون دموزی و اینانا، (اسطوره سومری)، اوزیریس و ایزیس (اسطوره مصری)، سیبل و آتیس (اسطوره یونانی)، رام و سیتا (اسطوره هندی)، تموز و ایشتر (اسطوره بینالنـهرین)، آدونیس و آفرودیت (اسطوره یونانی)، یوسف و زلیخا)[یـادداشت ۵] (ذکر شده درون تورات) نیز بیـان شدهاست.[۱۰۱]
تأثیر مراسم نوروز بر دیگر اقوام و ملل
نوروز و مـهرگان درون ایران باستان درون مـیان مردم شبهجزیره عربستان هم دو جشن بزرگ شناخته شده بودند و در برخی از نقاط عربستان متداول بود. بخصوص این رسم درون بین پادشاهان حیره کـه سنن درگاه خویش را بر آیین شـهریـاران ساسانی نـهاده بودند و در پیرامون خلیج فارس رواج کامل داشت.[۱۰۲]
نوروز درون نزد ترکان نیز جشنی بزرگ بود و سغدیـان آن را «نوسرد» بـه معنای سال نو مـینامـیدند و به روش مرسوم بـه دوستان و بستگان خود شیرینی مـیدادند بـه همـین علت درون ترکیـه نوروز را «جشن شیرینی» یـا «شکریـایرامـی» مـینامند.[۱۰۳]
قلقشندی (۷۵۶–۸۲۱ قمری) نویسندهٔ کتاب صبح الاعشی نوشته است، نوروز کـه یکی از مشـهورترین اعیـاد مصر هست از ایران باستان گرفته شده و به آن نام نیروز قبطی دادهاند. این عید با همان نام و آداب و سنن ایرانی درون مصر برگزار مـیشود. این نویسنده همچنان نوشته است: مصریـان درون آن روز شادی کرده، آتش مـیافروزند و آب بر روی هم مـیپاشند کـه از مراسم ایرانیـان بـه مراتب مفصلتر است. مردم شام نیز همـین آیین را درون اول ماه نیـایش کـه یکی از ماههای رومـی هست برگزار مـیکنند. بنابر فرضیـهها احتمالاً کمبوجیـه دوم نوروز باستان را بـه مصر است. بر طبق نظریـهای دیگر تاریخ ورود نوروز درون مصر باستان درون عهد حکومت داریوش بزرگ جانشین کمبوجیـه بودهاست. درون زمان این پادشاه روابط فرهنگی مـیان مصریـان و ایران محکم و استوار بودهاست. حتی بعد از فتح مصر از طرف اعراب نیز این جشن باستانی درون این کشور ادامـه داشتهاست.[۱۰۴] هنوز هم درون مصر درون اوایل بهار درست همان روزی کـه در ایران مراسم سیزدهبدر برپا مـیشود مردم تحت تأثیر فرهنگ ایرانی از شـهر بیرون مـیروند و مراسمـی دارند کـه به سیزده ما بسیـار شبیـه هست و آن را «یشمالنسیم» مـیگویند.[۱۰۵]
بنا بر فرضیـهٔ ایموتو ئهایچی ایرانشناس اهل ژاپن، احتمالاً اُبُن یـا «جشن اموات درون ژاپن» از رسوم ایرانی منشأ گرفته شدهاست. درون دوران فرمانروایی امپراتریس کوگیوکو (امپراتریس سایمـی) (زادهٔ ۵۹۴، درگذشتهٔ ۶۶۱ مـیلادی) به منظور نخستین بار جشن اموات یـا اُبُن برگزار شد. درون نیـهون شوکی (در سال ۷۲۰ تألیف آن پایـان یـافته) آمدهاست کـه در زمان حکمرانی امپراتریس کوگیوکو درون روز سوم از ماه هفتم (اوت) سال ۶۵۷ مـیلادی (۳۶ هجری شمسی) چند مرد و زن از راه دریـا با کشتی بـه کیوشو جزیرهٔ جنوب غربی ژاپن رسیدند سپس درون روز پانزدهم ماه هفتم درون معبد بودایی آسوکا انگارهای بودایی ساخته شد و پیش از آن «اُورابون» را جشن گرفتند.[یـادداشت ۶] بـه عقیدهٔ ایموتو ئهایچی نام رهبر این گروه راهگمکردگان دریـا کـه در این کتاب آمده تحریفشدهٔ نام «دارا» بـه زبان ایرانی هست و احتمالاًانی کـه با کشتی بـه ژاپن وارد شده و این جشن را به منظور اولین بار برگزار د، ایرانی بودند.[۱۰۶]
منبعشناسی
- قدیمـیترین سند درون دورهٔ اسلامـی کـه در آن بـه تفصیل درون مورد نوروز و تشریفات وابسته بـه آن سخن رفتهاست، کتاب المحاسن و الاضداد منسوب جاحظ دانشمند سدهٔ سوم هجری از اهالی بصره است. هرچند انتساب این کتاب بـه جاحظ مورد تردید هست و عدهای این اثر را متعلق بـه ابوالفضل بیـهقی (زاده ۳۷۰ ه. ش. درگذشته ۴۵۶ ه. ش ) مـیدانند.[۱۰۷] درون این کتاب بـه نقل از کتاب الاعیـاد و النواریز (عیدها و نوروزها) نوشتهٔ «موسی بن عیسیروی» مشـهور درون نزد اعراب بـه «الخسروی»، ضمن توصیف نوروزها از نوروز خوزستان هنگام رسیدنِ درخت خرما، نوروز شمال، نوروز عامـه و نوروز پادشاهان نام مـیبرد.[۱۰۸] از آثار دیگر منسوب بـه جاحظ کـه در آن بـه انعکاس فرهنگ و آداب ایرانیـان پرداخته شده، کتاب التاج یـا کتاب التاج فی اخلاق الملوک است. آداب نوروز بـه دنبال بحث روش پادشاهان ساسانی درون جایزه و مقرری، بابی را تحت عنوان هدایـای نوروز و مـهرگان باز کرده و همچنین از تقسیم جامـه و پیراهن شاهان موجود درون خزانـه بـه ملازمان و مردم و در مبحث «دادخواهی از شاه بـه داوران» درون روز نوروز، توضیحاتی پیرامون روش رسیدگی بـه شکایت مردم از شخص شاه درون نوروز ذکر شدهاست. گزارش اخیر شباهت بسیـاری بـه مطالبی دارد کـه خواجه نظام الملک درون سیـاستنامـه آورده است.[۱۰۹]
- آثار الباقیـه نوشتهٔ ابوریحان بیرونی (زمان تألیف ۳۹۰ قمری)، کتابی هست به زبان عربی دربارهٔ گاهشماری و گاهشناسی ملل باستانی کـه در آن نکات ارزندهای دربارهٔ جشنها و اعیـاد و تاریخ ملوک ایران بیـان شدهاست.[۱۱۰]
- نوروزنامـه رسالهای مردمشناختی منسوب بـه خیـام (۵۱۰–۴۲۷ هجری قمری) دربارهٔ منشأ و تاریخ و آداب جشن نوروز است. مؤلف ضمن نقل تاریخ اساطیری ایران (پیشدادیـان) از حقیقت نوروز و سبب نـهادن آن و رسمهای کـه در اجتماع ایران رعایت مـیشده، سخن گفته است. امروزه پژوهشگران درون انتساب این رساله بـه خیـام همداستان نیستند و معتقدند احتمالاً خیـام یـادداشتهایی به منظور تألیف این رساله تهیـه کرده اما فرصت تدوین را نیـافته و پس از مرگ او شخص دیگری یـادداشتها را تنظیم و تدوین نمودهاست.[۱۱۱]
- کیـهاننگاری و عجایبالمخلوقات نوشتهٔ زکریـای قزوینی (۶۰۰-۶۸۲ هجری قمری)[۱۱۲]
- نخبةالدهر نوشتهٔ شمسالدین دمشقی (۶۵۴-۷۲۷ هجری قمری)[۱۱۳]
جستارهای وابسته
- جشنهای ایران باستان
- شکستن لنگ سیزده
یـادداشتها
پانویس
منابع
- Boyce, Mary. “NOWRUZ i. In the Pre-Islamic Period”. In Encyclopædia Iranica. 2009. Retrieved ۳/۲۷/۲۰۱۴.
- ادریسی، مـهری. «مقاله: آیین سوگ سیـاوش درون نوروز». پیک نور، ش. ۶ (۱۳۸۳): ۱۲–۲.
- اذکایی، پرویز. نوروز تاریخچه و مرجعشناسی. تهران: وزارت فرهنگ و هنر، مرکز مردمشناسی ایران، ۱۳۵۳.
- اوشیدری، جهانگیر. دانشنامـهٔ مزدیسنا، واژه نامـهٔ توضیحی آیین زرتشت. تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۶. شابک ۹۶۴-۳۰۵-۳۰۷-۵.
- ایموتو، ئهایچی. «نگاهی بـه رسم ژاپنی اورابون از دیدگاه فرهنگ ایران». ایران شناسی (تهران)، ش. ۴ (۱۳۶۸).
- بهار، مـهرداد. از اسطوره که تا تاریخ. تهران: نشر چشمـه، ۱۳۷۶. شابک ۹۶۴-۶۱۹۴-۳۶-۲.
- بهار، مـهرداد. جستاری چند درون فرهنگ ایران. تهران: انتشارات فکر روز، ۱۳۷۶. شابک ۹۶۴-۵۸۳۸-۷۴-۶.
- پورداوود، ابراهیم. آناهیتا، پنجاه گفتار پورداوود. تهران: انتشارات امـیرکبیر، ۱۳۴۳.
- حصوری، علی. سیـاوشان. تهران: نشر چشمـه، ۱۳۸۴.
- حقانی، مـهری. «نوروز؛ انوشـه جشنهای ایرانی». گزارش، ش. ۱۵۰ (۱۳۸۲): ۱۶–۱۳.
- حقیق، فضلالله. «آئین نوروزی و مـیرنوروزی». بررسیهای تاریخی، ش. ۱۹ (۱۳۴۸): 303–325.
- رضاییدشتارژنـه، محمود و پروین گلیزاده. «بررسی تحلیلی - تطبیقی سیـاوش اوزیریس و آتیس». ادبیـات عرفانی و اسطوره شناختی، ش. ۲۲ (۱۳۹۰): ۸۴–۵۷.
- خجسته، فرامرز و محمدرضا حسنیجلیلیـان. «تحلیل داستان سیـاوش بر بنیـاد ژرف ساخت الههٔ باوری و ایزد گیـاهی». تاریخ ادبیـات، ش. ۶۴ (۱۳۸۹): ۷۷–۹۶.
- رضی، هاشم. گاهشماری و جشنهای ایران باستان. تهران: انتشارات فروهر، ۱۳۵۸.
- شریفی، محمد. محمدرضا جعفری. فرهنگ ادبیـات فارسی. تهران: فرهنگ نشر نو و انتشارات معین، ۱۳۸۷. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۴۴۳-۴۱-۸.
- عفیفی، رحیم. اساطیر و فرهنگ ایران درون نوشتههای پهلوی. تهران: انتشارات توس، ۱۳۷۴.
- فرهوشی، بهرام. جهان فروری، بخشی از تاریخ ایران کهن. تهران: انتشارات کاریـان، ۱۳۶۴.
- قائمـی، فرزاد. «نقد و تحلیل ساختار آیینی اسطورهٔ سیـاوش (مقایسهٔ سیـاوش- سیـاوشان با تراژدی- دیونیسیـا برمبنای نظریـهٔ اسطوره و آیین)». نقد ادبی، ۱۳۹۳.
- کیوان، مصطفی. نوروز درون کردستان. تهران: سازمان چاپ تبریز، ۱۳۴۹.
- آموزگار، ژاله، شاهرخ رزمجو، محمدرضا درویشی، صادق همایونی، بهروز وجدانی، نادر کریمـیان سردشتی، کتایون مزداپور و دیگران. مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز. تهران: سازمان مـیراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۹. شابک ۹۶۴-۶۰۲۷-۷۸-۴.
- کریستن سن، آرتور. نخستین انسان و نخستین شـهریـار. ج. دوم. ترجمـهٔ احمد تفضلی. ژاله آموزگار. تهران: انتشارات توس، ۱۳۶۸.
- مصطفوی، آناهیتا. «چهارشنبه سوری». ایرانشناسی، ش. ۴–۳ (۱۳۷۱).
- مصطفوی، علیاصغر. «نوروز ایران». ایرانشناسی، ش. ۴–۳ (۱۳۷۱).
- محمودی بختیـاری، علیقلی. «نوروز». هنرومردم، ش. ۹۰ (فروردین ۱۳۴۹).
[نوروز درون ایران باستان - ویکیپدیـا، دانشنامـهٔ آزاد پسران برده در تاریخ ایران]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 15 Sep 2018 23:15:00 +0000