پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو
تهرانملیت ایرانیسبک(ها) موسیقی پاپ
موسیقی فیلمساز(ها) پیـانوسازهای برجسته پیـانو
اسفندیـار منفردزاده (زادهٔ ۲۴ اسفند ۱۳۱۹ درون تهران[۱]) موسیقیدان، تالار همایون بابل آهنگساز و تنظیمکنندهٔ ایرانی است.
زندگینامـه
او از سال ۱۳۳۵ فعالیت خود را بـه عنوان آهنگساز درون «رادیو ایران» آغاز کرد، و تا هشت سال بعد ادامـه داد. تالار همایون بابل قبل از آن به منظور مدت کوتاهی درون رادیو «نیرو هوایی» و تئاترهای لاله زار عود مـیزد. تالار همایون بابل او همزمان با تنظیم اپرای تخت جمشید (۱۳۴۶) و فتح بابل (۱۳۴۷) آهنگ فیلمهای هنگامـه (۱۳۴۷) و جهنم سفید (۱۳۴۷) هر دو بـه کارگردانی ساموئل خاچیکیـان، را ساخت. آهنگ دو ترانـه به منظور صدای کورس سرهنگ زاده درون فیلم حسن کچل (علی حاتمـی، ۱۳۴۹)نیز از ساختههای اوست.[۲] دوران همکاری وی با مسعود کیمـیایی درخشانترین دوران کار وی بـه عنوان سازندهٔ موسیقی فیلم است. او درون این دوران آهنگسازی فیلمهایی چون گوزنها، تنگنا، داش آکل، خداحافظ رفیق، رضا موتوری و قیصر را بـه عهده داشت کـه مشـهورترین اثرش موسیقی فیلم قیصر مـیباشد. او همچنین به منظور موسیقی متن دو فیلم قیصر و رضا موتوری برنده جایزه از جشنواره فیلم سپاس شد. اکثر کارهای او با صدای فرهاد و گوگوش اجرا شدهاند.[۳] چندین فیلم مسعود کیمـیایی نیز موسیقی متن او را بـه همراه دارند. او از کودکی با مسعود کیمـیایی دوست بودهاست.[۴]
او کـه تحصیلاتش را درون رشتهٔ موسیقی درون دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیمـهتمام گذاشت، درون دانشگاه موسیقی وین نیز نتوانست این رشته را بـه پایـان برساند. او درون سال ۱۳۴۶ درون زمـینـهٔ اپراهای تختجمشید نیز فعالیت داشت.[۵]
در سال ۱۳۴۴ نیز همراه با علیاکبر صدیف، دکتر رضا ناروند، پرویز اتابکی و گروهی دیگر از هنرمندان، درون اجرای اپرای فتح بابل درون تالار فردوسی دانشکده ادبیـات دانشگاه تهران همکاری داشت.
بهاران خجسته باد
سرود بهاران خجسته باد
به پیشنـهاد پدرام اکبری، تصمـیم بـه اجرای سرود بهاران خجسته باد کـه در بین زندانیـان سیـاسی معروف شده بود مـیگیرند.
وظیفه ضبط این سرود بـه «اسفندیـار منفردزاده» آهنگساز معروف، کـه خود نیز درون رابطه با پروندهٔ خسرو گلسرخی توسط ساواک دستگیر و مدتی زندانی بود، سپرده مـیشود و از آن جا کـه حافظه پدرام و دوستانش هیچ ملودی مربوطی را بـه یـاد نداشت و تکرار ملودی آهنگهای معروف بود، او خود بـه ساختن ملودی پرداخت و به دلیل تعطیل ارکسترها و خانـه نشین شدن نوازندگان، خود بـه تنـهایی تمام سازها را ابتدا تک تک مـینوازد و بعد همـه را با هم مـیآمـیزد.
سرانجام، هنگامـی کـه مراسم یـادبود و بزرگداشت «کرامت» و «خسرو» درون مدرسه عالی سینما-تلویزیون درون حال برگزار شدن بود، نوار ضبط و آماده شده «بهاران خجسته باد!» را مستقیماً از استودیو بـه سالن برگزاری مراسم مـیآورند کـه برای نخستین بار این سرود پخش مـیشود.
منفردزاده خود دربارهٔ سابقه اجرای این سرود بعدها چنین مـیگوید: تالار همایون بابل «... سرود «بهاران خجستهباد» با شتاب و با سازهایی درون حد اسباب بازی، با وسایل ضبط زیر متوسط سال انقلاب - یعنی بسیـار ابتدائی امروز - با صداهایی کاملاً غیر حرفهای درون منزل و نـه درون استودیو، ضبط شدهاست. . . اگر سرود «بهاران خجستهباد» بدون کمک امتیـازات ویژه با چنین اقبالی ماندگار مـیشود، نام عشق و ایثارگر و انسانی بزرگ یعنی کرامت دانشیـان، نیروی پرتوان ماندگاری آن بودهاست، نـه موسیقی و اجرایی ابتدایی آنهم با صدای غیرحرفهای من. . .»[۶]
ترانـهٔ جمعه
در سابقه و تاریخچهٔ ترانـهٔ «جمعه»، حتما از فیلم «خداحافظ رفیق» ساختهٔ «امـیر نادری» گفت و این واقعیت که: کنجکاوی به منظور شنیدن آن موسیقی و ترانـهٔ متن و شعر و صدا، تنـها عاملی بود کـه مـیتوانست سینماروهای آنروزگار را بـه دیدن این فیلم جذب کند. فیلمـی کـه از اولین فیلمهای نامتعارف سینمای ایران بود با بازی هنرپیشـههایی ناشناخته و نـه چندان معروف.
«شـهیـار قنبری» درون مجموعهای از ترانـهسرودههای او کـه با نام «دریـا درون من» منتشر شده، درون پانویس این شعر مـینویسد:
«در یک عصر جمعه، ترانـهٔ جمعه را درون خانـهٔ اسفندیـار نوشتم. روبروی سازمان سینما پیـام. بلوار الیزابت دوم (نوشتم). (سپس آن را با موسیقی اسفندیـار) ترانـه را بـه امـیر نادری و فیلم خداحافظ رفیقاش، دوستانـه پیشکش کردیم. روی جلد صفحهٔ چهل و پنج دور، سه تصویر سپید و سیـاه از جوانیی ما (عاز امـیر نادری). پشت جلد. دستانی چروکیده. پیر. سیـاه. گرسنـه. پای این تصویر نوشتم: ـ نازنین، هدیـهای بـه تو کـه هر روزت، جمعه است. ترانـهٔ آمنـه، با صدای آغاسی، همزمان منتشر شد. مـیگفتند: جمعه بیش از آمنـه گل کردهاست! جمعه، پیروزی ترانـهٔ نوین بود.» «منفردزاده» درون همدلیای کـه با جریـان سینمای متفاوت و معترض داشت و از بابت قولی کـه داده بود ملودی و ریتم آهنگ و ترانـه را مـیسازد اما از آنجا کـه خود درگیر تعهدات دیگری هست که حتما به موقع آماده کند از «محمد اوشال» از آهنگسازان خوب و مطرح آن سالها مـیخواهد اجرای اینکار را تقبل کند و «امـیر نادری» را با او آشنا مـیکند. «محمد اوشال»، درون جواب بـه این درخواست همکار خود، آن را تنظیم و اجرا مـیکند. آنچه کـه ضبط مـیکند بیشتر با سازهای بادی اجرا شدهاست. روی همـین ریتم و ملودی کـه فضا و ضرباهنگی نظامـی دارد، «فرهاد» سرودهٔ «شـهیـار قنبری» را مـیخواند. حاصل آن هر چه هست اما بـه دل «امـیر نادری» خوش نمـینشیند. بعد با نارضائی از کار «اوشال» بـه خود «اسفندیـار منفردزاده» بازمـیگردد و با این انتظار کـه خود او کار را تمام و به قولی کـه دادهاست عمل کند. این رفتوآمدها با بـه پایـان رسیدن صداگذاری و دوبلهٔ فیلم بیشتر و بیپولی پروژه، فشردهتر و سختتر مـیشود. که تا آن کـه شبی از روزی کـه دیگر خلق همـه از این بـه تأخیر و تعویق افتادنها تنگ شده و کار دارد بـه رنجیدگی خاطر و آزردگی دل مـیکشد، «منفردزاده» با قرار قبلی و با کمک «شـهبال» سر راه بـه رستورانی کـه «فرهاد» شبها درون آنجا مـیخواند مـیرود. ساعتی بـه انتظار تمام شدن نوبت خواندن فرهاد مـینشیند و ساعت سه بامداد او را بـه همراه «شـهبال شبپره» یکی از اعضای گروه «بلککتز» کـه آن زمان «فرهاد» خوانندهٔ آن گروه است، برمـیدارد و از «رستوران کوچینی» درون حوالی «بلوار الیزابت» مـیرانند که تا برسند بـه «استودیو طنین» درون خیـابان «ثریـا» کوچهٔ «رامسر». آنموقع از شب، استودیو آماده است. «گرجی» صدابردار و «محمد اوشال» با قرار قبلی آنجا هستند؛ «ناصر غواص» از جوانان علاقهمندی کـه معمولاً همان دور و برها هستند هم دم دست است. دیروقت هست و چیزی بـه پگاه نمانده، قبل از اینکه «فرهاد» از پا درون بیـاید و به خواب بیفتد حتما کار را تمام کرد. پس «شـهبال شبپره» پشت درام مـینشیند و «محمد اوشال» روی کلیدهای پیـانو خم مـیشود و گیتار هم کـه دست خود «فرهاد» هست و «اسفندیـار منفردزاده» کنترباس را بدست مـیگیرد. «شـهرام غواص» را صدا مـیزنند کـه بیـاید و «سوت» را بزند. مـیآید. مـیزند و «فرهاد» مـیخواند. کل کار و اجرا درون یک برداشت ـ بدون تکرار دوباره ـ ضبط و تمام مـیشود. ساعتی بعد کـه پگاه سر مـیزند، ترانـهٔ «جمعه» متولد شدهاست. «جمعه» با صدای «فرهاد»، بیهیچ چشمداشت مادی، و صرفاً درون جهت حمایت از «امـیر نادری»، و فیلم «خداحافظ رفیق»، بـه او هدیـه مـیشود. این ترانـه کمـی بعدتر با صدای «گوگوش» هم اجرا شد و به بازار آمد؛ ولی اجرای «جمعه» با صدای فرهاد کـه تلخ مـیخواند بیشتر مورد قبول افتاد و ماندگار شد. او با صدای خود، این ترانـه را بـه یـاد و خاطرهٔ نسل و زمانـهٔ ما پیوند زد. هفت سال بعد از انتشار این ترانـه، بار دیگر جمعهای دیگر درون تاریخ مبارزات مردمـی ایران، رخت عزا تن مـیکند و سیـاهپوش مـیشود. جمعهای کـه هفدهم شـهریور ماه سال پنجاه و هفت است. هنوز روزی از وقوع این کشتار نگذشته کـه نسخهٔ دوم ترانـهٔ «جمعه» درون تنظیم و اجرایی تازه، با ریتمـی متفاوت و کوبنده بـه بازار مـیآید. «اسفندیـار منفردزاده»، درون اجرای صدای چکشواری کـه در شروع نمونـهٔ بازخوانی شدهٔ این ترانـه مـیشنویم؛ از کوبش ضربههای برهم دو پاره سنگ، و در ادامـه از صدای «اسفندیـار قرهباغی»، خوانندهٔ سرود مشـهور «ای ایران»، به منظور بخش کورال و همسرایی بهره گرفته بود و «فرهاد» کـه اینبار آن را با حس و حالی متفاوت از اجرای اول مـیخواند. این اجرای تازه با نام «جمعه به منظور جمعه»، درون همدلی با واقعهٔ جمعهٔ سیـاه ۱۷ شـهریور منتشر شد و بعد از واقعهٔ «سیـاهکل» پیوندی همـیشـه با آن رویداد تاریخی نیز دارد.[۷]
بعد از انقلاب
منفردزاده بعد از انقلاب ترانـههایی به منظور ابی و داریوش آهنگسازی کرد. موسیقی فیلم تابوی ایرانی را نوشت و هماکنون ساکن کشور سوئد است.
آهنگسازی
موسیقی فیلم
ردیف سال ساخت نام فیلم کارگردان ۱ ۱۳۸۹ تابوی ایرانی رضا علامـه زاده ۲ ۱۳۵۶ ماهیها درون خاک مـیمـیرند فرزان دلجو ۳ ۱۳۵۴ گوزنها مسعود کیمـیایی ۴ ۱۳۵۲ تنگنا امـیر نادری ۵ ۱۳۵۲ خاک مسعود کیمـیایی ۶ ۱۳۵۲ نفرین ناصر تقوایی ۷ ۱۳۵۱ بلوچ مسعود کیمـیایی ۸ ۱۳۵۱ تپلی رضا مـیرلوحی ۹ ۱۳۵۱ خواستگار علی حاتمـی ۱۰ ۱۳۵۰ داش آکل مسعود کیمـیایی ۱۱ ۱۳۵۰ خداحافظ رفیق امـیر نادری ۱۲ ۱۳۴۹ طوقی علی حاتمـی ۱۳ ۱۳۴۹ رضا موتوری مسعود کیمـیایی ۱۴ ۱۳۴۹ حسن کچل علی حاتمـی ۱۵ ۱۳۴۹ رقاصهٔ شـهر شاپور قریب ۱۶ ۱۳۴۸ قیصر مسعود کیمـیایی ۱۷ ۱۳۴۷ بیگانـه بیـا مسعود کیمـیاییجستارهای وابسته
- شـهیـار قنبری
پانویس
[اسفندیـار منفردزاده - ویکیپدیـا، دانشنامـهٔ آزاد تالار همایون بابل]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 10 Sep 2018 20:01:00 +0000