خَتنـه، لباس ختن سوران بـه معنای ب پوستِ بر آمده از آلت ی مردان، سنّتی دیرین درون ادیـان الهی بوده کـه در شریعت اسلام نیز پذیرفته شده است. لباس ختن سوران از دیدگاه برخی فقهای شیعه وجوب ختنـه بر مردان از ضروریـات مذهب و دین هست و بـه موجب فقه امامـی، خودداری از ختنـه بر مردان جایز نیست؛ حتی اگری درون دوران کهن سالی مسلمان شود، ختنـه بر او واجب است. لباس ختن سوران ختنـه درون مناطق گوناگون جهان اسلام با آداب و رسوم متفاوتی برگزار مـی‌شود.

محتویـات

  • ۱ در لغت و اصطلاح
  • ۲ ختنـه درون ادیـان آسمانی
  • ۳ در آئین اسلام
    • ۳.۱ در قرآن
    • ۳.۲ در احادیث
    • ۳.۳ در فقه امامـیه
    • ۳.۴ در فقه اهل سنت
  • ۴ دلایل وجوب
  • ۵ زمان وجوب ختنـه
  • ۶ احکام ختنـه کننده
  • ۷ ختنـه زنان
  • ۸ مستحبات ختنـه
  • ۹ ابعاد فرهنگی اجتماعی
  • ۱۰ ختنـه کننده و ابزارهای ختنـه
  • ۱۱ سنین کودکان به منظور ختنـه
  • ۱۲ آداب و رسوم ختنـه
    • ۱۲.۱ در مکه
    • ۱۲.۲ در مصر
    • ۱۲.۳ در ترکیـه
    • ۱۲.۴ در جنوب شرقی الجزایر
    • ۱۲.۵ در ایران
  • ۱۳ در ادبیـات و باورهای عامـیانـه
  • ۱۴ پانویس
  • ۱۵ منابع بخش مباحث فقهی
  • ۱۶ پیوند بـه بیرون

در لغت و اصطلاح

واژه ختنـه از ریشـه «خ ت ن» بـه معنای قطع و ب و در کاربرد عام بـه معنای ب پوستِ بر آمده از آلت ی مردان و زنان است. درون متون عربی و دینی بـه جای آن بیشتر واژه خِتان بـه کار رفته است.[۱] همچنین کاربرد واژه اِعذار به منظور ختنـه مرد و زن و نیز واژه خَفْض، بـه ویژه درون مورد ختنـه زنان، رواج دارد. بهی کـه ختنـه نشده باشد، اَقْلَف/ اَغْلَف گفته مـی‌شود.[۲]

مفهوم دقیق ختنـه مردان بر پایـه متون حدیثی و فقهی، عبارت هست از برداشتن تمام یـا بخشی از پوستی کـه حشفه را مـی‌پوشاند، و ختنـه زنان ب بخشی از پوست آلت ی درون بالای محل خروج ادرار است.[۳] ختنـه بـه عنوان سنّت اجتماعی و دینی درون دوره‌های گوناگون مـیان مسلمانان رواج داشته و بر اثر تداخل با آداب و رسوم متداول درون مـیان ملت‌ها، جزئیـات آن اشکال متفاوتی یـافته است.[۴]

ختنـه درون ادیـان آسمانی

سنّت ختنـه درون ادیـان و جوامع قدیمـی نیز سابقه داشته است. بنابر آنچه درون تورات[۵] ذکر شده، حضرت ابراهیم درون ۹۹ سالگی مورد خطاب الهی قرار گرفت و مأمور شد کـه خود و اولاد ذکور از نسل خود را بـه نشانـه پیمان بستن با خداوند ختنـه کند. این سنّت درون مـیان یـهودیـان هم متداول بوده و هست و آنان ختنـه ن را بسیـار ناپسند مـی‌شمارند. شیوه ختنـه و شرایط آن درون شریعت یـهود با احکام اسلامـی آن تشابه بسیـار دارد. درون مسیحیت ایمان بـه خدا و غسل تعمـید بـه جای ختنـه نشانـه پیمان الهی تلقی شده است.[۶] یـهودیـان اغلف را نجس شمرده و از بسیـاری از حقوق محروم مـی‌دانستند.[۷]

در آئین اسلام

در قرآن

در قرآن ختنـه بـه صراحت ذکر نشده است، ولی احادیث و منابع تفسیری برخی آیـات را اشاره کننده بـه آن دانسته‌اند. مثلا سنّتِ ابراهیمـی ختنـه از جمله مصادیق «کلمات» درون آیـه ۱۲۴ سوره بقره، «مِلّةَ ابراهیمَ حنیفاً» درون آیـه ۱۲۵ سوره نساء و «حنفاء» درون آیـه ۵ سوره بینـه بـه شمار رفته است[۸] همچنین مراد از «صِبغةَاللّه» درون آیـه ۱۳۸ سوره بقره بـه نظر برخی مفسران، شریعت الهی درباره ختنـه است.[۹]

در احادیث

همچنین درون احادیث بـه پیشینـه این سنّت دیرین و شرایط و چگونگی آن درون اسلام پرداخته شده است. برخی احادیث ختنـه حضرت ابراهیم را درون هشتاد سالگی ذکر کرده‌اند.[۱۰] پاره‌ای احادیث نخستین مختون مرد را حضرت ابراهیم و نخستین مختون زن را هاجر مادر اسماعیل دانسته‌اند.[۱۱] بنابر برخی احادیث، پیـامبر اکرم را بعد از تولد، عبدالمطلب، و بر پایـه برخی دیگر جبرئیل، ختنـه کرد. روایـاتی دیگر حاکی هست که آن حضرت مختون متولد شده است؛[۱۲] همچنان کـه بنابر احادیث، برخی پیـامبران و ا نیز ختنـه شده بـه دنیـا آمده‌اند و این از ویژگی‌های امام بـه شمار رفته است.[۱۳]

بر این اساس، حتما ختنـه را سنّتی دانست کـه پیش از اسلام متداول بوده و پس از آن، البته با شرایط و قیودی خاص، تداوم یـافته است. با این همـه، مذاهب مختلف اسلامـی درباره چگونگی حکم آن اختلاف نظر دارند.

در فقه امامـیه

به موجب فقه امامـی، خودداری از ختنـه بر مردان جایز نیست. حتی اگری درون دوران کهنسالی بـه دین اسلام بگرود، ختنـه بر او واجب هست و وجوب ختنـه از ضروریـات دین خوانده شده است.[۱۴] بر این اساس، طواف شخص ختنـه ناکرده (اغلف) باطل است[۱۵] و امامت جماعت او کراهت دارد.[۱۶] حتی برخی بر آنانند کـه بر پیکر شخص اغلف نمـی‌توان نماز مـیت گزارد.[۱۷] البته شماری از فقیـهان امامـی درون برخی فروض مـیان مقصر بودن یـا نبودن شخص مزبور و مـیان توانایی داشتن یـا نداشتن به منظور ختنـه، تفاوت قائل شده‌اند.[۱۸]

در فقه اهل سنت

شافعیـان و حنبلیـان نیز بـه وجوب ختنـه مردان قائل‌اند.[۱۹] درون برابر، حنفیـان و مالکیـان ختنـه را بر مردان واجب ندانسته‌اند، بلکه از آنرو کـه ختنـه را نوعی سنّت انگاشته‌اند، آن را مستحب شمرده و کارهایی چون امامت جماعت را به منظور اغلف جایز و شـهادت او را پذیرفتنی دانسته‌اند.[۲۰]

دلایل وجوب

فقهای شیعه و اهل سنّت به منظور وجوب ختنـه مردان بـه آیـه ۱۲۳ سوره نحل (اَنْ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفاً: لباس ختن سوران اینکه از آیین ابراهیم کـه ایمان او خالص بود، پیروی کن) استناد کرده‌اند. آنان بـه استناد احادیث، مراد از روش و سنّت ابراهیم درون این آیـه را ختنـه دانسته‌اند، همچنانکه درون منابع فقهی بـه احادیث متعدد دیگر و اجماع هم استناد شده است.[۲۱]

زمان وجوب ختنـه

به نظر مشـهور فقهای امامـی، زمان وجوب ختنـه، هنگام بلوغ است. هرچند شماری از فقها بـه وجوب ختنـه بر ولی کودک قائل‌اند، ولی مخالفان این نظر، با استناد بـه اصل برائت آن را بر ولی واجب ندانسته و احادیثی را کـه اولیـا را بـه ختنـه فرزندان خود ترغیب کرده‌اند، دالّ بر استحبابِ این کار شمرده‌اند.[۲۲] همچنانکه اهل سنّت نیز ختنـه نابالغ را بر ولی او مستحب دانسته‌اند.[۲۳]

احکام ختنـه کننده

ختّان (ختنـه کننده) مـی‌تواند درون برابر کار خود اجرت دریـافت کند و تنـها درصورتی ضامن هست که مـهارت کافی نداشته باشد یـا درون کار خود تعدی یـا تفریط نماید.[۲۴] بـه نظر برخی فقها، هرگاه مرد بالغ از ختنـه خودداری کند، حاکم اسلامـی موظف هست او را بـه این کار وادارد.[۲۵]

ختنـه زنان

ب بخش‌هایی از آلت ی زنان کـه غالبآ، بـه زعم باورمندان بـه وجوب یـا استحباب این عمل، بـه منظور کاستن از شدت تمایلات زنان صورت مـی‌گیرد و موجب حفظ عفت آنان مـی‌شود،[۲۶] سنّتی قومـی و محلی بوده کـه به بستر سنّت دینی وارد شده است. هرچند علاوه بر برخی پیروان ادیـان غیرتوحیدی درون سراسر جهان، درون مـیان برخی یـهودیـان، مسیحیـان و مسلمانان نیز رایج است، هیچ ذکری از آن درون عهد قدیم، عهد جدید یـا قرآن وجود ندارد.

بیشتر مذاهب فقهی، ختنـه زنان را واجب ندانسته و به استحباب آن قائل‌اند.[۲۷] از جمله مستندات این فقها، احادیث و به ویژه این حدیث مشـهور هست که ختنـه به منظور مردان سنّت هست و به منظور زنان فضیلت و شرافت (الخِتانُ سنّةٌ لِلرّجال و مَکْرُمَةٌ للنّساء)[۲۸] برخی فقها از این حدیث، وجوب ختنـه بر مردان را هم استفاده کرده‌اند.[۲۹] درون برابر، فقهای شافعی ختنـه زنان را واجب شمرده و به احادیثی دیگر استناد کرده‌اند.[۳۰] باتوجه بـه رواج ختنـه ان درون مصر و واکنش شدید برخی معان حقوق زنان، درون این کشور قوانینی بـه تصویب رسید که تا ختنـه ان را محدود سازد.[۳۱]

حدیثی از پیـامبر اکرم(ص) بـه صورت‌های مختلف روایت شده کـه در آن، ایشان بـه زنی کـه در آن دوره ان را ختنـه مـی‌رکرد فرمودند کـه این کار حلال هست ولی حتما به ب جزء کوچکی از اندام ی اکتفا کرد.[۳۲] گفته شده بـه کار بردن واژه مُقطِّعةُالبُظور درون حدیث نبوی خطاب بـه زن ختنـه کننده، بـه جای واژه‌های متعارفی چون خاتنـه یـا مُبَظِّرَة، احتمالا نشان دهنده نوعی تخفیف و تحقیر این عمل از سوی آن حضرت است.[۳۳]

دیدگاه‌های فقهای مسلمان درباره ناروا بودن، روا بودن و وجوب و استحباب ختنـه زنان بسیـار متفاوت است. حدیث مورد بحث، درون دو جامع حدیثی بخاری و مسلم نیـامده و از این رو نزد بسیـاری از علمای اهل سنّت، وثاقت کافی ندارد و اغلب فقهای مکاتب مختلف بر آناند کـه ختنـه زنان واجب نیست بلکه یک «مکرمت» محسوب مـی‌شود.[۳۴] درون سرزمـین‌هایی چون سوریـه و عربستان کـه در آنـها فقه حنبلی رواج دارد و نیز درون مراکش، تونس و الجزایر کـه فقه مالکی غالب هست یـا درون ایران و عراق کـه فقه شیعی غلبه دارد، ختنـه زنان رایج نیست و در مقیـاس بسیـار محدودی انجام مـی‌گیرد، ولی درون مصر بـه سبب غلبه فقه شافعی کـه عمدتآ بـه سبب زمـینـه بومـی قائل بـه وجوب ختنـه زنان است، درون مقیـاسی گسترده این عمل رواج دارد.[۳۵]

مستحبات ختنـه

برای ختنـه، قطع نظر از وجوب یـا استحباب آن درون مذاهب گوناگون، آدابی مستحب درون احادیث و منابع فقهی ذکر شده است؛ مثلا:

  • فقهای شیعه و شافعی بـه استناد احادیث (از جمله حدیث منقول درباره ختنـه امام حسن و امام حسین علیـهم السلام) ختنـه را درون روز هفتم ولادت نوزاد مستحب شمرده‌اند،[۳۶] ولی درون منابع فقه حنفی زمان ختنـه سال‌های مختلف (از هفت که تا دوازده سالگی) ذکر شده است.[۳۷] برخی فقهای مالکی و حنبلی ختنـه درون هفتمـین روز تولد را، از آنرو کـه سنّت یـهودیـان بوده، مکروه شمرده‌اند.[۳۸]
  • در احادیث شیعی از استحباب اطعام (وَلیمـه) به منظور ختنـه و نیز خواندن دعایی مخصوص هنگام ختنـه سخن بـه مـیان آمده است.[۳۹]
  • در شماری از منابع فقهی، آشکار ساختن ختنـه ان با دادنِ ولیمـه مستحب بـه شمار نرفته یـا تنـها بـه دعوت از زنان توصیـه شده است.[۴۰] درون منابع دیگر، بـه استناد احادیثی کـه در آن‌ها از معمول نبودن این سنّت درون زمان پیـامبر اکرم سخن رفته، اصولا ولیمـه به منظور ختنـه مکروه شمرده شده است.[۴۱]

ابعاد فرهنگی اجتماعی

رسم ختنـه درون مناطق گوناگون جهان اسلام با آداب و رسوم متفاوتی برگزار مـی‌شود. از دیرباز ختنـه پسران با جشن و مراسمـی آشکار و ختنـه ان پنـهانی و بی‌سروصدا انجام مـی‌شد.[۴۲] شکوه ختنـه سوران‌ها نیز اغلب با وضع مالی خانواده‌ها متناسب بود و دستِ کم مجلسِ ولیمـه‌ای بدین مناسبت برپا مـی‌شد. ختنـه سوران برخی خلیفه زادگان و شاهزادگان شـهرتی زبانزد یـافت. به منظور نمونـه المقتدر درون ۳۰۲، به منظور ختنـه پنج فرزندش ششصد هزار دینار پرداخت و جشنی باشکوه برپا کرد.[۴۳] محمودخان دشتی، داماد فتحعلی شاه (حکومت: ۱۲۱۲-۱۲۵۰) نیز درون ختنـه سوران پسرش کـه پس از چندین بـه دنیـا آمده بود از فرط شادمانی سکه‌هایی بـه نام فرزندش زد و در مـیان اهالی شـهر تحت فرمانش تقسیم کرد، البته این ماجرا سبب عزل او از سمتش شد.[۴۴]

ثروتمندان معمولاً همراه با فرزندان خود فقیرزادگانی را نیز ختنـه مـی‌د. بـه گزارش ابن کثیر[۴۵] ملک ظاهر بیبرس بـه هنگام ختنـه پسرش، ملک سعیدمحمد برکه خان، شماری از فرزندان امرا و اعیـان و نیز ۱۶۴۵ تن از فرزندان «اولاد الناس» (دست‌های از غلامان خارجی ممالیک) را نیز درون ۶۶۲ ختنـه کرد.[۴۶]

ختنـه کننده و ابزارهای ختنـه

وظیفه انجام ختنـه اغلب بر عهده دلاکان یـا سلمانی‌ها بود. این اشخاص درون مناطق گوناگون نام‌های متفاوتی داشتند، از جمله: خاتن، ختّان، طَهّار، سنّتچی، حکیم و استاد. شیوه‌ها و ابزارهای ختنـه کم و بیش یکسان بود. خلف بن عباس زهراوی، پزشک و جراح قرن چهارم، شیوه و ابزارهای ختنـه درون زمان خود را بـه تفصیل شرح داده است.[۴۷] این شیوه‌ها با اندکی تغییر درون سده‌های بعد نیز ادامـه یـافت. تیغ دلاکی، نی چوبی چاکدار، قیچی و چاقو از جمله ابزارهای ختنـه بود. درون الجزایر چاقوی سنگی نیز به منظور این عمل بـه کار مـی‌رفت کـه یـادآور ختنـه بنی اسرائیل با شمشیر سنگی بـه هنگام ورود بـه ارض موعود است.[۴۸] معمولا به منظور بهبود زخم از خاکستر پنبه سوخته استفاده مـی‌شد.

سنین کودکان به منظور ختنـه

در مناطق گوناگون کودکان را درون سنین متفاوتی ختنـه مـی‌کنند. به منظور مثال این مراسم درون عربستان و به ویژه مکه معمولا بین سه که تا هفت سالگی، درون مصر اغلب بین پنج که تا شش سالگی، درون شمال آفریقا بین هفت روزگی که تا سیزده سالگی، درون ترکیـه معمولا درون هفت سالگی و در مجمع الجزایر اندونزی گاه درون چهارده پانزده سالگی برگزار مـی‌شده است.[۴۹]

آداب و رسوم ختنـه

در مکه

در مکه، ختنـه پسران با جشنی پرشکوه همراه است، اما ان بی‌سروصدا ختنـه مـی‌شوند. پسری کـه قرار هست ختنـه شود، روزِ قبل از عمل لباسی مزین و گران قیمت مـی‌پوشد و سوار بر اسب از مقابل مردمـی مـی‌گذرد کـه با ساز و آواز او را همراهی مـی‌کنند. شامگاه این روز نیز جشن ادامـه مـی‌یـابد و صبح روز بعد پیش از طلوع خورشید، خاتن مراسم ختنـه را آغاز مـی‌کند. از خاتن بعد از عمل درون کنار مـهمانان پذیرایی مـی‌شود.

در مصر

در مصر مراسم ختنـه معمولا درون کنار یک عروسی برگزار مـی‌شود که تا در هزینـه‌ها صرفه جویی شود. درون آنجا نیز پسران را قبل از ختنـه از مقابل مردم مـی‌گذرانند. پسر لباس انـه‌ای مـی‌پوشد و با رفتاری پرناز بـه مـیان جمع مـی‌آید. چارقدی نیز بـه قسمتی از چهره او مـی‌بندند که تا چشم نخورد.

در ترکیـه

در ترکیـه این مراسم سنّت نام دارد و در حضور امام جماعت مسجد برگزار مـی‌شود. او به منظور سلامتی کودک دعاهایی مـی‌خواند. مراسم ختنـه درون آنجا نیز بیش و کم شبیـه مراسم عرب هاست. درون شمال افریقا اغلب چند پسر باهم ختنـه مـی‌شوند و ثروتمند‌ترین پدر مخارج مراسم را مـی‌پردازد. بدویـان آن نواحی به منظور صرفه جویی درون هزینـه‌ها هر دو سال یک بار مراسم ختنـه دسته جمعی برگزار مـی‌کنند.[۵۰]

در جنوب شرقی الجزایر

در جنوب شرقی الجزایر پسران بین دو که تا ده سالگی ختنـه مـی‌شوند. درون جشن ختنـه به منظور کودک و‌ گاه به منظور همـه افراد خانواده لباس نو مـی‌خرند. کودک را جبه سفیدی از حریر یـا کتان مـی‌پوشانند و به دست و پای وی حنا مـی‌بندند و زیورآلاتی بدو مـی‌آویزند. زنان درون حین انجام ختنـه آواز مـی‌خوانند. سپس پوست غلفه بریده شده را بـه نخ مـی‌کشند و آن را، درون آبادی بـه نخل و در بادیـه بـه شتر مـی‌آویزند.[۵۱]

در ایران

جشن‌های ختنـه سوران درون ایران بـه تفصیل و اهمـیت کشورهای عربی نیست.[۵۲] هانری ماسه[۵۳] برخی گزارش‌های جالب جهانگردان درون این باره را گرد آورده است. ختنـه سوران درون مناطق گوناگون ایران آداب متفاوتی دارد:

در گیلان ساعت سعد را مشخص کرده دوستان و نزدیکان و مطرب جمع مـی‌شوند و دلاک یـا سلمانی را خبر مـی‌کنند. سپس تدارک پذیرایی مـی‌بینند و با بچه کـه معمولاً چهار پنج ساله هست به زبان کودکانـه از فایده‌های ختنـه مـی‌گویند و در هنگام انجام عمل با ساز و آواز و دست زدن حواس او را پرت مـی‌کنند.[۵۴]

در سروستان پسران درون سه که تا دوازده سالگی ختنـه مـی‌شوند و ختنـه سوران ممکن هست دو روز طول بکشد. روز اول طبل و دهل مـی‌نوازند و عده‌ای تَرکه بازی مـی‌کنند. زنان هم مـی‌خوانند و مـی‌ند. شب با مراسمـی شبیـه حنابندانِ داماد، بـه شوخی و ، بچه را حنا مـی‌بندند. روز بعد او را بـه مـی‌برند و بر اسب تزیین شده‌ای سوارش مـی‌کنند و در حالی کـه نُقل و سکه بر سرش مـی‌ریزند بـه خانـه بازش مـی‌گردانند. سرانجام هنگام عصر دلاک محله به منظور ختنـه مـی‌آید.[۵۵]

در خراسان بچه را درون سه یـا هفت روزگی ختنـه مـی‌کنند و اگر از این تاریخ بگذرد درون پنج که تا هفت سالگی با ختنـه سورانی مفصّل این کار را انجام مـی‌دهند. صبحِ مراسم بچه را با دست‌های مطرب بـه مـی‌فرستند. درون سر بینـه اسفند دود مـی‌کنند و کندر و بخور مـی‌سوزانند. سپس لباس‌هایی نو بـه پسرک مـی‌پوشانند و با شادی و هلهله او را بـه خانـه باز مـی‌گردانند. خراسانی‌ها نیز مانند یزیدیـه[۵۶] یک نفر را بـه عنوان کریب/ کریو برمـی‌گزینند که تا در انجام ختنـه بـه پدر کودک کمک کند. درون طول عمل سه نوازنده دوتار و دهل و سرنا مـی‌نوازند و آوازهایی مـی‌خوانند. بعد از انجام عمل، کریب و نزدیکان کودک هرکدام مبلغی بـه عنوان سرسنّتی یـا عیدی بـه بچه مـی‌دهند و او را مـی‌بوسند.[۵۷]

در ادبیـات و باورهای عامـیانـه

اَغلَف یـا ختنـه ناشده درون ادبیـات عامـیانـه بسیـاری از کشورهای اسلامـی کنایـه از نامسلمان است.[۵۸] نیز اصطلاحِ «ابن الغلفاء» درون عربی به منظور کنایـه از مرد کثیرالشـهوه بـه کار رفته است.[۵۹] درون عربی مَثَل «بِأَلَمٍ ما تُخْتَنَنَّ»،[۶۰] کـه معادل هست با «نابرده رنج گنج مـی‌سر نمـی‌شود»، مشـهور است. فارسی زبانان مثل «ختنـه سوران قاضی است» را وقتی بـه کار مـی‌برند کـه اجتماعی عظیم به منظور موضوعی غیرمـهم جمع شوند یـا مقصود اصلی از انجام کاری را زیر پوشش کار دیگری پنـهان کنند.[۶۱] همچنین عبارتِ «دست نامختون حلال نیست»، یعنی حیوانی کـه به دست مردی ختنـه ناشده ذبح شود حلال نیست،[۶۲] را بـه کار مـی‌برند. درون زبان ترکی نیز مثل‌هایی از این دست رایج است.[۶۳]

گزارش‌هایی نیز از باورهای عامـیانـه مردم درباره ختنـه نقل شده است. به منظور نمونـه گروهی معتقد بودند کـه باید شمارانی کـه در یک روز باهم ختنـه مـی‌شوند، فرد باشد و اگر نبود حتما یک خروس را نیز سر برید که تا این شمار فرد شود وگرنـه یکی از پسر‌ها مـی‌مـیرد.[۶۴] امروزه تقریباً تمامـی این باور‌ها از اعتبار افتاده است.

پانویس

  • رجوع کنید بـه خلیل بن احمد؛ ابن منظور؛ فیروزآبادی، ذیل «ختن»
  • رجوع کنید بـه ابن اثیر؛ ابن منظور، ذیل «ختن»، «خفض»، «غلف»، «قلف»
  • رجوع کنید بـه ابن ادریس حلّی، ج ۳، ص۴۸۱؛ نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۱-۳۰۲؛ بهوتی حنبلی، ج ۱، ص۹۳
  • رجوع کنید بـه د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «ختان»
  • رجوع کنید بـه سفر پیدایش، ۱۷: ۱، ۹۱۳
  • رجوع کنید بـه سفر پیدایش،: ۳۴ ۱۵۱۸؛ رومـیان، ۲۵: ۲۲۹، ۴: ۳؛ د. جودائیکا، ج ۴، ص۷۳۰-۷۳۴
  • رجوع کنید بـه ذیب، ص۵۲
  • رجوع کنید بـه طبری؛ طوسی، التبیـان؛ طبرسی، ذیل همـین آیـات
  • رجوع کنید بـه طوسی، التبیـان؛ طبرسی؛ ابن جوزی، ذیل آیـه
  • رجوع کنید بـه احمدبن حنبل، ج ۲، ص۳۲۲؛ بخاری، ج ۴، ص۱۱۱؛ قاضی نعمان، ج ۱، ص۱۲۴؛ قس خطیب شربینی، ج ۴، ص۲۰۳ کـه سنین دیگری را نقل کرده است
  • رجوع کنید بـه حرّعاملی، ج ۲۱، ص۴۴۳
  • رجوع کنید بـه ابن عبدالبرّ، ۱۴۱۰، ج ۲۳، ص۱۴۰؛ سیوطی، ص۱۷۰؛ مجلسی، ج ۱۵، ص۲۷۴، ج ۱۷، ص۲۹۹
  • رجوع کنید بـه کلینی، ج ۱، ص۳۸۸؛ ابن بابویـه، ۱۳۸۵-۱۳۸۶، ج ۲، ص۵۹۴؛ حرّعاملی، ج ۲۱، ص۴۳۸
  • نعم لو بلغ و لم یختن وجب أن یختن نفسه بلا خلاف أجده فیـه، بل الإجماع‌ بقسمـیه علیـه و ذلک لأن اان واجب فی نفسه بالضرورة من المذهب و الدین التی استغنت بذلک عن تظافر النصوص کغیر‌ها من الضروریـات. جواهر الکلام ج‌۳۱، ص۲۶۱-۲۶۰
  • رجوع کنید بـه مفید، ص۴۴۲؛ علم الهدی، ج ۳، ص۳۹؛ طوسی، المبسوط، ج ۱، ص۱۵۵؛ ، ج ۳۱، ص۲۶۳
  • محقق حلی، المختصر النافع، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۴۸.
  • برای نمونـه رجوع کنید بـه غروی تبریزی، ج ۹، ص۱۳
  • رجوع کنید بـه علامـه حلّی، ۱۴۱۲-۱۴۲۰، ج ۳، ص۵۷، ۶۰؛ شـهید اول، ص۲۷۰
  • رجوع کنید بـه نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۰۳۰۱؛ ابن تیمـیه، ج۱، ص۲۴۳ ۲۴۴؛ نیز به منظور آرای دیگر درون فقه شافعی رجوع کنید بـه نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۰
  • رجوع کنید بـه ابن عبدالبرّ، ۱۴۰۷، ص۶۱۲؛ ابنحجر عسقلانی، ج۱۰، ص۲۸۷؛ طوری، ج۷، ص۱۶۱؛ آبیـازهری، ج ۱، ص۷۹
  • رجوع کنید بـه بیـهقی، ج ۸، ص۳۲۳-۳۲۵؛ طوسی، کتاب الخلاف، ج ۵، ص۴۹۴-۴۹۵؛ ابن تیمـیه، ج ۱، ص۲۴۴-۲۴۵؛ خطیب شربینی، ج ۴، ص۲۰۳
  • رجوع کنید بـه بحرانی، ج ۲۵، ص۴۹، ۵۴؛ ، ج ۳۱، ص۲۶۱۲۶۲
  • نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۲-۳۰۳
  • رجوع کنید بـه طوسی، کتاب الخلاف، ج ۳، ص۵۰۳؛ ابن قدامـه، ج ۶، ص۱۲۰۱۲۱؛ علامـه حلّی، ۱۴۱۴، ج ۱۲، ص۱۸۵
  • رجوع کنید بـه ابن ادریس حلّی، ج ۳، ص۴۸۱؛ نووی، روضةالطالبین، ج ۷، ص۳۸۷-۳۸۸
  • رجوع کنید بـه جاحظ، ج ۷، ص۲۷۲۹؛ بلعمـی، ص۱۴۲-۱۴۳؛ ابن قیم جوزیـه، ص۱۴۷-۱۴۸
  • رجوع کنید بـه طوسی، النـهایة، ص۵۰۲؛ ابن قدامـه، ج ۱، ص۷۰؛ ، ج ۳۱، ص۲۶۱
  • رجوع کنید بـه کلینی، ج ۶، ص۳۷؛ بیـهقی، ج ۸، ص۳۲۵
  • برای نمونـه رجوع کنید بـه ابنقدامـه؛ ، همانجا‌ها
  • برای نمونـه رجوع کنید بـه نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۰-۳۰۱؛ خطیب شربینی، ج ۴، ص۲۰۲
  • رجوع کنید بـه ذیب، ص۳۱۰-۳۱۲
  • رجوع کنید بـه جاحظ، ج ۷، ص۲۸؛ کلینی، ج ۶، ص۳۸؛ ابن قیم جوزیـه، ص۱۴۸؛ مجلسی، ص۸۴
  • رجوع کنید بـه د. اسلام، همانجا
  • رجوع کنید بـه کلینی، ج ۶، ص۳۷؛ ابن ابی زید، ص۱۰۳؛ ابن قدامـه، ج ۱، ص۷۰-۷۱؛ ابن قیم جوزیـه، ص۱۲۷-۱۲۸، ۱۳۱، ۱۳۷، ۱۵۲؛ مجلسی، همانجا
  • رجوع کنید بـه د. اسلام، همانجا؛ دایرةالمعارف زنان و فرهنگ‌های اسلامـی، ج ۳، ص۱۳۱
  • رجوع کنید بـه بیـهقی، ج ۸، ص۳۲۴؛ نووی، المجموع، ج ۱، ص۳۰۳؛ شـهیدثانی، ج ۸، ص۴۰۲-۴۰۳
  • رجوع کنید بـه ابن نجیم، ج ۳، ص۳۵۹؛ ابن عابدین، ج ۷، ص۱۱۵
  • رجوع کنید بـه ابن حجر عسقلانی، ج۱۰، ص۲۸۹؛ بهوتی حنبلی، ج ۱، ص۹۳
  • رجوع کنید بـه ابن بابویـه، ۱۳۶۲ش، ج ۱، ص۳۱۳؛ شـهیدثانی، ج ۷، ص۲۵۲۶؛ حرّعاملی، ج ۲۱، ص۴۴۴
  • برای نمونـه رجوع کنید بـه خطیب شربینی، ج ۳، ص۲۴۵
  • رجوع کنید بـه احمدبن حنبل، ج ۴، ص۲۱۷؛ دسوقی، ج ۲، ص۳۳۷؛ شوکانی، ج ۶، ص۱۸۶
  • رجوع کنید بـه ابن حاج، ج ۳، ص۲۹۶؛ ابن جُزی، ص۲۱۴
  • ابن کثیر، ج ۱۱، ص۱۳۸
  • سرنا، ص۲۸۱
  • ابن کثیر، ج ۱۳، ص۲۸۵
  • نیز رجوع کنید بـه ه‌مان، ج ۱۳، ص۲۸۵، پانویس ۳
  • رجوع کنید بـه ذیب، ص۳۸
  • د. اسلام، ذیل «ختان»
  • د. اسلام، ذیل «ختان»
  • رجوع کنید بـه د. اسلام، همانجا؛ نیز درباره تشریفات ختنـه درون برخی دیگر از مناطق افریقا و شرق آسیـا رجوع کنید بـه همانجا
  • محمد اخضر، ص۲۰-۲۱
  • رجوع کنید بـه پولاک، ص۱۴۰
  • هانری ماسه، ج ۱، ص۵۱-۵۳
  • رجوع کنید بـه پاینده، ص۳۶-۳۷
  • همایونی، ص۴۲۲-۴۲۳، ۴۸۹-۴۹۰
  • رجوع کنید بـه خضرسلیمان، ص۱۱۵-۱۱۸
  • رجوع کنید بـه شکورزاده، ص۱۶۰-۱۶۷؛ ماسه، همانجا
  • رجوع کنید بـه دهخدا، ذیل واژه؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «ختنـه نکرده»
  • رجوع کنید بـه ابن قیم جوزیـه، ص۱۴۷
  • مـی‌دانی، ج ۱، ص۱۸۸
  • دهخدا؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «ختنـه سوران»
  • شکورزاده، ص۱۵۹، پانویس ۳
  • رجوع کنید بـه تلعفری، ص۱۱۵
  • رجوع کنید بـه شکورزاده، ص۱۶۸-۱۶۹؛ پاینده، ص۳۸؛ همایونی، ص۴۲۳
  • منابع بخش مباحث فقهی

    • قرآن.
    • کتاب مقدس.
    • آبی ازهری، صالح عبدالسمـیع، جواهرالاکلیل، بیروت: دارالمعرفة، بی‌تا.
    • ابن اثیر، النـهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاح بن محمدبن عویضه، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
    • ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریرالفتاوی، قم ۱۴۱۰-۱۴۱۱.
    • ابن بابویـه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵۱۳۸۶، چاپ افست قم، بی‌تا.
    • ابن بابویـه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
    • ابن تیمـیه، شرح العمدة فی الفقه، ج ۱، چاپ سعودبن صالح عطیشان، ریـاض ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
    • ابن جُزَی، قوانین الاحکام الشرعیة و مسائل الفروع الفقهیة، چاپ عبدالعزیز سیدالاهل، بیروت، ۱۹۶۸.
    • ابن جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، چاپ محمدبن عبدالرحمان عبدالله، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
    • ابن حاج، المدخل، قاهره، ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
    • ابن حجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، بولاق ۱۳۰۰۱۳۰۱، چاپ افست، بی‌تا.
    • ابن عابدین (محمدبن محمدامـین)، حاشیة قرةعیون الاخبار تکملة ردالمحتار علی الدر المختار: شرح تنویرالابصار، درون ابن عابدین (محمدامـین)، حاشیة ردالمحتار علی الدر المختار: شرح تنویرالابصار، ج ۷۸، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
    • ابن عبدالبرّ، التمـهید، ج ۲۳، چاپ سعید احمد اعراب، رباط، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
    • ابن عبدالبرّ، الکافی فی فقه اهلالمدینة المالکی، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
    • ابن قدامـه، المغنی، بیروت، ۱۳۴۷، چاپ افست، بی‌تا.
    • ابن قیم جوزیـه، تحفة المودود باحکام المولود، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
    • ابن کثیر، البدایة والنـهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
    • ابن منظور.
    • ابن نجیم، البحرالرائق شرح کنزالدقائق، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
    • احمدبن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، بی‌تا.
    • بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترةالطاهرة، قم ۱۳۶۳-۱۳۶۷ش.
    • بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، چاپ محمد ذهنی افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت، بی‌تا.
    • بهوتی حنبلی، منصوربن یونس،کشّاف القناع عن متن الاقناع، چاپ محمدحسن شافعی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
    • بیـهقی، احمدبن حسین، السنن الکبری، بیروت: دارالفکر، بی‌تا.
    • پاینده، محمود، آئین‌ها و باورداشت‌های گیل و دیلم، تهران ۱۳۵۵ش.
    • پولاک، یـاکوب ادوارد، سفرنامـه پولاک، ترجمـه کیکاوس جهانداری، تهران ۱۳۶۱ش.
    • تلعفری، علی، «الامثال الترکمانیة فی اان»، التراث الشعبی، سال ۶،ش ۲ و ۳ (۱۳۹۵).
    • حرّعاملی.
    • خضرسلیمان، «مراسیم اان عند الیزیدیة»، التراث الشعبی، سال ۵،ش ۱۱ (۱۳۹۴).
    • خطیب شربینی، محمدبن احمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنـهاج، قاهره، ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
    • خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مـهدی مخزومـی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
    • دسوقی، محمدبن احمد، حاشیة الدسوقی علی الشرح الکبیر، بیروت: داراحیـاءالکتب العربیة، بی‌تا.
    • دهخدا، لغت‌نامـه
    • ذیب، سامـی، ختان الذکور و الإناث عند الیـهود و المسیحیین و المسلمـین الجدل الدینی و الطبی و الاجتماعی و القانونی، ریـاض ۲۰۰۰.
    • ذیب، سامـی، مؤامرةالصمت ختان الذُّکُور و الإناث عندالیـهود و المسیحیین و المسلمـین الجدل الدینی و الطبی و الاجتماعی و القانونی، دمشق ۲۰۰۳.
    • سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، تنویرالحوالک شرح علی موطامالک، چاپ محمد عبدالعزیز خالدی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
    • شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران ۱۳۶۳ش.
    • شوکانی، محمد، نیل الأوطار من احادیث سید الاخیـار: شرح منتقی الاخبار، بیروت، ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
    • شـهید اول، محمدبن مکی، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، چاپ سنگی، تهران، ۱۲۷۲.
    • شـهیدثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم ۱۴۱۳-۱۴۱۹.
    • طبرسی؛ طبری، جامع.
    • طوری، محمدبن علی، تکملة البحر الرائق شرح کنزالدقائق، درون ابن نجیم، البحرالرائق، ج ۷۹، بیروت، ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
    • طوسی، محمدبن حسن، التبیـان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، بی‌تا.
    • طوسی، محمدبن حسن، المبسوط فی فقه الامامـیة، تهران: المکتبةالمرتضویة، ۱۳۸۷-۱۳۸۸.
    • طوسی، محمدبن حسن، النـهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت: دارالاندلس، بی‌تا، چاپ افست قم، بی‌تا.
    • طوسی، محمدبن حسن، کتاب الخلاف، چاپ محمدمـهدی نجف، جواد شـهرستانی، و علی خراسانی کاظمـی، قم ۱۴۰۷-۱۴۱۷.
    • علامـه حلّی، حسن بن یوسف، تذکرةالفقهاء، قم ۱۴۱۴.
    • علامـه حلّی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، قم ۱۴۱۲- ۱۴۲۰.
    • علم الهدی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مـهدی رجائی، قم ۱۴۰۵-۱۴۱۰.
    • غروی تبریزی، علی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی: کتاب الصلاة، تقریرات درس آیت اللّه خوئی، ج ۹، قم ۱۴۱۰.
    • فرهنگ بزرگ سخن، بـه سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، ۱۳۸۱ش.
    • فیروزآبادی، محمدبن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱.
    • قاضی نعمان، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایـا و الاحکام، چاپ آصف بن علی اصغر فیضی، قاهره، ۱۹۶۳ -۱۹۶۵، چاپ افست، قم، بی‌تا.
    • کارلا سرنا، سفرنامـه مادام کارلا سرنا: آدم‌ها و آیین‌ها درون ایران، ترجمـه علیـاصغر سعیدی، تهران ۱۳۶۲ش.
    • کلینی.
    • مجلسی.
    • محمد اخضر، «الافراح و الاحزان فی منطقة وادی ریغ»، التراث الشعبی، سال ۹،ش ۳ (۱۳۹۸).
    • مفید، محمدبن محمد، المُقْنِعَة، قم ۱۴۱۰.
    • مـی‌دانی، احمدبن محمد، مجمع الامثال، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
    • ، محمدحسنبن باقر، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج ۳۱، چاپ محمود قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.
    • نووی، یحیی بن شرف، المجموع: شرح المُهَذّب، بیروت: دارالفکر، بی‌تا.
    • نووی، یحیی بن شرف، روضة الطالبین و عمدة المفتین، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، بی‌تا.
    • همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران ۱۳۴۸-۱۳۴۹ش.
    • محقق حلی، جعفر بن حسین، المختصر النافع فی فقه الامامـیه، قم، مؤسسه المطبوعات الدینیـه، ۱۴۱۸ق.
    • Encyclopaedia Judaica, 2nd ed., Detroit 2007, s.v. "Circumsion".
    • EI2, s.v. "Khitan" (by A. J. Wensinck).
    • Henri Masse, Croyances et coutnmes persanes, suivies de contes et chansons populaires, Paris 1938.

    پیوند بـه بیرون

    • منبع مقاله: دانشنامـه جهان اسلام
    • دائرة المعارف بزرگ اسلامـی
    • فوائد ختنـه نوزادان، ناصر سیم فروش، طب سنتی اسلام و ایران: تابستان ۱۳۹۰ , دوره ۲ , شماره ۲ (پیـاپی ۶)، قابل دریـافت درون پایگاه اطلاعات علمـی جهاد دانشگاهی




    [ختنـه - ويکی شيعه - fa.wikishia.net لباس ختن سوران]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 08 Nov 2018 22:11:00 +0000