پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو
مختصات: ۳۷°۱۶′۳۹″شمالی ۴۹°۳۵′۲۰″شرقی / ۳۷٫۲۷۷۴°شمالی ۴۹٫۵۸۹۰°شرقی
گیلان مرکز رشتمساحت ۱۴٬۰۴۴ کیلومتر مربع کیلومترمربعجمعیت (سرشماری ۱۳۹۵) ۲٬۵۳۰٬۶۹۶ نفر[۱][۲]پراکندگی ۱۷۷ نفر درون هر کیلومتر مربعتعداد شـهرستانها ۱۶منطقه زمانی IRST (گرینویچ+۳:۳۰)-تابستان (دیاستی) IRDT (گرینویچ+۴:۳۰)وبگاه وبگاه رسمـینماینده ولی فقیـه رسول فلاحتیـاستاندار مصطفی سالاریاستان گیلان (به گیلکی: گیلان یـا گیلؤن)، از استانهای شمالی ایران بـه مرکزیت کلانشـهر رشت[۳][۴] است. رودبار میزان کشت زیتون دربارهٔ نام گیلان و معانی واژهٔ گیل، نظرات متفاوتی ابراز شدهاست. لغتنامـه دهخدا، واژهٔ گیلان را برگرفته از «گیل»، بهاضافهٔ پسوند مکان «ان»، بـه معنای محل سگیلها دانسته و افزودهاست کـه صورت این واژه درون زبان پهلوی، گِلان (Gelan) و نزد یونانیها گِلای (Gelae) بودهاست.[۵]
این استان، از شمال بـه دریـای کاسپین و کشور آذربایجان، کـه از طریق آستارا با آن دارای مرز بینالمللی است، از غرب بـه استان اردبیل، از جنوب بـه استان زنجان و قزوین و از شرق بـه استان مازندران محدود مـیشود.[۶] مساحت گیلان ۱۴٬۰۴۴ کیلومترمربع و جمعیت آن طبق سرشماری ۱۳۹۱، ۲٬۴۸۰٬۸۷۴ نفر است.[۷]
گیلان دهمـین استان پرجمعیت و بیست و هشتمـین استان وسیع ایران است. تراکم جمعیت درون این استان با ۱۷۷ نفر درون هر کیلومترمربع جایگاه سوم را درون ایران دارد.[۸] کلانشـهر رشت با داشتن ۴۶ درصد جمعیت کل استان،[۹] مرکز و پرجمعیتترین شـهر استان گیلان و دوازدهمـین شـهر پرجمعیت ایران و پرجمعیتترین شـهر سه استان ایران درون ساحل دریـای خزر است. از دیگر شـهرهای پرجمعیت این استان مـیتوان بـه ترتیب بـه شـهرهای بندر انزلی، مـهمترین بندر ایرانی درون حاشیـه دریـای خزر، لاهیجان، تالش، لنگرود، رودسر، بندر آستارا، صومعه سرا و اشاره کرد.
طبیعت گیلان، پوشیده از جنگل و دارای آب و هوای معتدل و مرطوب است. این استان شامل مناطق سرسبز شمال غربی رشتهکوه البرز و بخش غربی کرانـههای جنوبی دریـای خزر است.[۱۰]
استان گیلان از سال ۱۳۴۴ درون تقسیمات کشوری ایران بـه عنوان استان مستقل وارد شد. این منطقه پیش از آن ولایت گیلان و استان یکم خوانده مـیشد.[۱۱]
جغرافیـا
زمـینشناسی
گیلان انتهای غربی رشته کوه البرز و بخش غربی جلگههای حاشیـه دریـای خزر ایران را دربر مـیگیرد. دره عرضی عمـیق سفیدرود بین منجیل و امامزاده هاشم کمربند کوهستانی را قطع مـیکند. درون شمال غرب، ارتفاعات تالش بـه صورت حوضهای پیوسته امتداد دارند و گیلان را از آذربایجان جدا مـیکنند. جز درون انتهای شمالی درون حیران واقع درون انتهای دره آستاراچای کـه از ارتفاع ۱۶۰۰ متر فراتر نمـیرود، ارتفاع همـه آن مناطق بالای ۲۰۰۰ متر هست و سه قله بالای ۳۰۰۰ متر بغرو داغ (۳۱۹۷ متر)، عجم داغ (۳۰۰۹ متر) و شاه معلم یـا ماسوله داغ (۳۰۵۰ متر) دارد. درون بخش شرقی و شمال شرقی آنها جریـانـهایی موازی بـه پایین بـه سوی دریـا جریـان دارد کـه منجر بـه الگویی شانـهایشکل مـیشود. البرز غربی خود درون شرق دره سفیدرود پهنتر و پرپیچوخمتر هست و سه دامنـه موازی دارد؛ نماینده جنوبیترین و پستترینشان درون گیلان آسمانسرا کوه (۲۳۷۵ متر) درون منطقه عمارلو ست؛ دامنـه متوسط پیوستهتر است؛ از کوه درفک (۲۷۳۳ متر) که تا کرم کوه (۳۳۸۹ متر) ادامـه دارد، درحالی کـه دره عرضی پلرود کلاچای مشخصاً دامنـه شمالی را بـه ناتشکوه (۲۳۸۷ متر) و کوه سمام یـا سماموس (۳۶۸۹ متر) کـه بلندترین نقطه گیلان هست تقسیم مـیکند. همـه این کوهها ساختار زمـینشناسی و تاریخ زمـینساختی بسیـار پیچیدهای دارند کـه آنها را بـه مجموعه ساختاری مرکز ایران مربوط مـیکند. لرزهخیزی بالا گواه فعال بودن فرایند کوهسازی ست، زلزله ۳۱ خرداد ۱۳۶۹، دو شـهر منجیل و رودبار را تقریباً ویران کرد و حدود چهل هزار نفر را کشت و صدها روستا را تخریب کرد.[۱۲]
بیش از ۴۰ رودخانـه درون گیلان جریـان دارند کـه مـهمترین آنها سفیدرود است. دیگر رودهای مـهم گیلان آستاراچای، کرگانرود، اسالم، دیناچال، شیوهرود، عملکنده، وزیرکنده، حسنکیـاده، دهکا، رود چم، کیـانرود، خشکبیجاری و پیلهرود هستند.[۱۳]
گرچه همـه این کوهها مساحت بیشتری از جلگهها دارند، ولی جلگهها مـهمترین ویژگی خاص استان هستند و واژه گیلان هم اغلب بـه مناطق جلگهای یـا خصوصاً بـه جلگه مرکزی اطلاق مـیشدهاست. این متوازیالاضلاع کمارتفاع، با پهنای ۳۵ کیلومتر و طول ۹۰ کیلومتر، ناهمگن بوده قابل تقسیم بـه دو بخش اصلی است: دلتای سفیدرود درون شرق و جلگه فومن درون غرب. اولی تماماً توسط سفیدرود، رودی با دبی بالا (۴۵۰ مـیلیون متر مکعب بهطور مـیانگین) و محتوای آبرفتی بالا ایجاد شدهاست. درون بالای رود محتوای آبرفتی قدیمـی غلیظ وجود دارد، ولی درون پایین آن، شمال آستانـه، رود اغلب دارایو گل مـیشود، و مسیرش از مسیر سابق شمال شرقیش کـه در زاویـه برجسته دشت درون دستک بـه دریـا مـیپیوست عوض کرده و در حال حاضر بـه سوی شمال جریـان یـافته و دلتای زنده کوچکتری هنگام پیش رفتن بـه دریـا بین زیباکنار و بندر کیـاشـهر مـیسازد. جلگه فومنات درون غرب رسوبات آبرفتی دریـایی و خطوط شنی ساحلی را با رسوبات فراوان ناشی از رودخانـههای پرشمار سرازیر از ارتفاعات تالش مـیآمـیزند. آنها مستقیماً بـه دریـا نمـیرسند، بلکه درون تالاب انزلی یـا یک خروجی بـه دریـا جمع مـیشوند ازساحل شنی خط ساحلی جمع مـیشوند تالاب درون نتیجه رسوبگذاری مستمراً درون حال کوچک شدن و پست شدن بودهاست. درون مقابل، جریـانات شمال تالش و شرق گیلان کـه حتی از پلرود هم پرآبترند بـه اندازه کافی به منظور خنثی عمل جریـان ساحلی رونده بسوی شرق آبرفت نمـیآورند و نمـیتوانند جز یک روبان باریک منطقه کمارتفاع تنـها با پهنای چند کیلومتر بین آستارا و سفیدرود و در شرق قاسمآباد با پهنای حدود ۱۰ کیلومتر درون دهانـه پلرود پیرامون کلاچای بسازند.[۱۲]
آب و هوا
مناطق کمارتفاع ساحل دریـای خزر بـه دلیل وضعیت توپوگرافیکشان، دارای نوعی بسیـار ویژه از آب و هوای هیرکانی هستند. کل استان گیلان متعلق بـه این منطقهٔ بهطور خاص مرطوب و سبز است: جریـانات جوی غالب شمالی-جنوبی، بر فراز دریـا مرطوب شده، توسط مانع قوی البرز مجبور بـه بالارفتن شدید مـیشوند و نتیجتاً درون همـه سال بـه فراوانی بر جلگه و کوهپایـه شمال غربی رشته کوه مـیبارند. نظام بارش درون پاییز (سپتامبر که تا دسامبر) وقتی کـه ناپایداری جوی درون بالاترین نقطه خود هست حداکثر شدیدی نشان مـیدهد، درون زمستان و اوایل بهار متوسط است، درون مـه که تا اوت کمترین مقدار را دارد (ولی عموماً بـه حد کافی زیـاد هست که تا بالاتر از حد ماههای خشک بماند). بارندگی متوسط سالانـه بین ۱۲۰۰ که تا ۱۸۰۰ مـیلیمتر درون طول خط ساحلی متغیر هست (۱۲۳۳ درون آستارا، ۱۷۵۵ درون انزلی)، درون گوشـه جنوب غربی جلگه بـه سوی یک منطقه شبه مرطوب کاهش مـییـابد (۱۰۸۶ درون فومن و ۸۵۵ درون شاندرمن) و در بخش پستتر کوهها دوباره بـه مقادیر خیلی زیـاد که تا ۱۵۰۰–۱۸۰۰ مـیلیمتر (۲۴۰۰ مـیلیمتر درون دره بالای ماسال) مـیرسد. درون طول دره سفیدرود، کـه هر بعدازظهر تابستانی باد شدید شمالی منجیل آن بر آن مـیوزد، کاهشی شدید منجر بـه منطقه شبهخشک مدیترانـهای مانند رودبار و منجیل مـیشود.[۱۲]
گونـههای گیـاهی و جانوری
دلیل پوشش گیـاهی غنی گیلان ممتاز بودن اقلیم آن است. ناحیـه رویشی هیرکانی مانند یک نوار سبز، حاشیـه جنوبی دریـای خزر و نیمرخ شمالی رشته کوه البرز را پوشاندهاست. این ناحیـه رویشی بـه خاطر حاصلخیزی خاک، تغییرات دما و بارندگیهای متعدد، حاوی گونـههای گیـاهی زیـادی است. جنگلهای این ناحیـه بـه صورت نسلی دستنخورده و سالم، کمربندی از درختان خزانکننده دوران سوم زمـینشناسی را تشکیل مـیدهند. این جنگلها کـه از آن بـه نامهای جنگلهای مرطوب یـا کاسپی یـاد مـیشود ارزشهای زیستمحیطی و اقتصادی زیـادی دارند و در زمره مـیراث طبیعی جهانی محسوب مـیشوند.[۱۴] این ناحیـه بخشی از ناحیـه رویشی اکسین - هیرکانی هست که این ناحیـه خود درون منطقه ارو-سیبری است. بعضی گونـههای ناحیـه اکسین-هیرکانی چون درخت آزاد بازمانده گونـههای گیـاهی فلورا ترشری هستند کـه پس از دورههای سرمای کواترنری جز درون این منطقه درون دیگر نقاط نابود شدند.[۱۵] این ناحیـه نسبت بـه مناطق ارو-سیبری و حتی ناحیـه رویشی اکسین - هیرکانی[یـادداشت ۱] ویژگیهای خاصی دارد: مخروطیـان تقریباً وجود ندارند، سرخدار تنک و تعداد زیـادی از گونـههای بومـی کـه بازمانده گونـههای گیـاهی آرکو-ترشری هستند[یـادداشت ۲] وجود دارند. بر حسب ارتفاع سه سطح جنگل قابل تمایزند: جنگلهای مخلوط هیرکانی، جنگلهای راش کوهی، و جنگلهای بلوط بلند کوهی و جنگلهای ممرز. جنگل هیرکانی کـه زمانی جلگهها را مـیپوشاندند، اکنون بخش عظیمـی از بخش اول کوهها که تا ارتفاع ۱۰۰۰ متری را مـیپوشانند. این جنگل لایـه دار هست و لایـهای از درختان خیلی بلند مثل بلند مازو، درخت آزاد و انجیلی و انواع رایجتر افرا و نارون؛ لایـهای از درختان کوچکتر مثل لیلکی، کلهو، و شبخسب، شمشاد درون نقاط سایـه دار و همـه انواع درختان مـیوه وحشی؛ و یک زیربوته با بتههایی مثل جل، خاس، خزه، تاک وحشی، پیچک، و دیگر گیـاهان خزنده دارد. کوههای با ارتفاع متوسط، حوزهٔ راش شرقی بلند، بـه همراه بلوط، نمدار، افرا و نارون است. سطح بالای کوهها بین ۱۸۰۰ که تا ۲۲۰۰ متر باقیمانده دارای جنگل فقیرتر اوری و ممرز است. مراتع قلهای اغلب جایگزین این جنگلهای بالاتر شدهاند، بعضیهایشان درون نقاط بلند یـا شیبهای سرپوشیده خصوصیـات خشکی زی ویژه نشان مـیدهند. بـه اصطلاح جزیرهٔ مدیترانـهای پیرامون رودبار و منجیل بـه لحاظ پوشش گیـاهی ویژهٔ طبیعی و کشاورزیش یعنی جنگلهای سرو بسیـار تنک و درختان زیتونش انگشت نماست.[۱۲]سوسن چلچراغ درون عمارلوی رودبار از گونـههای منحصر بـه قرد گیلان است.
تالاب انزلی، بـه دلیل گیـاهان، جانوران و مورفولوژی و شکل بستر، ارتباط با دریـا و رژیم رودها دارای محیط زیستی ویژهاست. گیـاهان تالاب بـه سه دسته غوطه ور، گیـاهان شناور و گیـاهان حاشیـهای تقسیم مـیشود. معروفترین گیـاه تالاب انزلی کـه شـهرت جهانی دارد «لاله مردابی» هست که تالاب را بـه این دلیل تالاب لاله مردابی مـیخوانند. حواصیلها، اردک سانان، مرغابی سانان، کشیم شانـهدار بزرگ، کشیم سیـاه گردن، یلوه کوچک، کاکایی از پرندگان این تالابند کـه به دلیل تنوع زیستی بالا محلی مناسب به منظور مطالعه آنان است.[۱۶]
۹۴ گونـه حمایت شده و در معرض خطر انقراض پرندگان درون گیلان وجود دارد.[۱۷] پوشش انبوه گیـاهی گیلان زیستگاه گونـههای وحشی چون پلنگ، آهو و بز کوهی بودهاست اما امروزه بـه دلیل گسترش سلاحهای غیرمجاز و افزایش شکار اینگونـهها که تا مرز انقراض پیش رفتهاند. گیلان یکی از مـهمترین زیستگاههای مرال یـا کوهی، یکی از سه گونـه گوزن موجود درون ایران و بزرگترین گونـه آن، هست که درون جنگلهای مناطق کوهستانی زندگی مـیکند. درون چند سال اخیر با افزایش محیط بانی، تبلیغات و فرهنگسازی مداوم از شیب کاهش جمعیت اینگونـه کاسته شدهاست. دیگر گونـه منحصر بـه فرد و کمـیاب درون گیلان، سمندر باله دار جنوبی[یـادداشت ۳] هست که اهمـیت جهانی دارد.[۱۸]
تاریخ
دوره باستانی
با آغاز سدهٔ بیستم مـیلادی درون حفاریهای تپه مارلیک (که قدمتی ۳۰۰۰ ساله دارد) ظروف سفالین، مجسمـههای کوچک از طلا، نقره و برنز و اسلحههای برنزی و آرامگاه پادشاهی از همان دوران بـه همراه مجموعهٔ قابل توجهی از جواهرات کشف شد کـه طرز ساخت این اشیـاء و فراوانی طلا و نقره درون این آثار باستانی، خبر از خبرگی سازندگان و ثروتمندی مردمان این سرزمـین درون گذشته مـیدهد.[۱۹]
پیش از مـیلاد درون کرانـه دریـای خزر اقوامـی همچون کاسپیها و کادوسیها و آماردها ساکن بودهاند.[۲۰] کاسپیها درون طول سواحل جنوب غربی دریـای خزر زندگی مـید. اینکه آیـا آنها شمال یـا جنوب رود کورا (منشعب از نام کوروش بزرگ) هم زندگی مـید مشخص نیست. کاسپیها حتما ایرانی یـا شدیداً تحت تأثیر فرهنگ ایرانی دانسته شوند.[۲۰] بـه نظر مـیرسد کـه گیلها (گیله مردان) کـه جنگجو ذکر شدهاند، حدود قرن اول یـا دوم قبل از مـیلاد، وارد ساحل جنوبی دریـای خزر و غرب رود آماردوس (بعدها سفیدرود) شدند و همراه با دیلمـیان درون آنجا سکنی گزیدند. این دو نوعی گویش ایرانی شمال غربی تکلم مـید کـه تا حد زیـادی به منظور سایر فارسی زبانان قابل فهم نبود. آنها احتمالاً از منطقه داغستان آمدهاند و جایگزین کادوسیـان شدهاند. متعاقباً از رود آماردوس هم گذشتند و به همراه دیلمـیان جایگزین آماردیها شدند. از آنها هم مانند دیلمـیان بـه عنوان همراهان شاهان ساسانی نام شده ولی بـه عقیده عدهای بـه نظر نمـیرسد تحت فرمان مؤثر آنان درآمده باشند.[۲۱] شـهر گیلها درون نزدیکی دریـا بود. کاسپیها خودشان ظاهراً بـه کوهها سوق داده شده بودند. سپس درون شرق، کادوسیـان مـیزیستند کـه ظاهراً با گیلها آمـیخته بودند و از ساحل که تا کوه سکنی داشتند. آماردیها درون آمل اقامت داشتند.[۲۲][۲۳]
کادوسیـان قبیلهای ایرانی بودند کـه بنا بر استفان بیزانتی[یـادداشت ۴] بین دریـاهای خزر و سیـاه و بنا بر استرابو درون کرانـه جنوب غرب دریـای خزر و جنوب ارس بین آلبانی درون شمال و ماردی درون شرق یعنی درون بخش کوهستانی مادیـه پیرامون پاراچوآتراس[۲۴][یـادداشت ۵] مـیزیستند. گفته شده نینوس شاه آشوری آنان را شکست داد. درون دوره مادها آنان آشکارا قادر بـه حفظ استقلالشان بودهاند و حتی گفته شده درون دوره آرتئس وقتی یک پارسی بـه نام پارسد کـه از مادها گریخته بود (برادر زن رهبرشان)، مجبور شان کرد با مادها بجنگند. شاه مادها را شکست دادهاند؛ بنابراین کادوسیـان هرگز تابع شاهان ماد نبودهاند و فقط این کوروش بود کـه گفته شده داوطلبانـه فرمانبردارش شدند. بنابر گفته گزنفون، او هنگام مرگ پسرش را ساتراپ مادها ارمنیـان و کادوسیـان کرد.[۲۵]
تا قرن هفتم مـیلادی، گیلان درون منطقه نفوذ هخاان، سلوکیـان، اشکانیـان و ساسانیـان قرار داشت کـه بر ایران که تا قرن هفتم مـیلادی حکمفرمایی مـید. فتح ایران بدست اعراب باعث ظهور تعداد زیـادی سلسلههای محلی درون گیلان شد.[۲۶]اسکندر موفق بـه فتح گیلان نشد.[۲۷]
نوشتههای دوران آغازین ساسانی و منابع عربی درون قرون وسطی از تلاش اولین افراد خاندان ساسانی، اردشیر اول و شاپور اول به منظور تسخیر تمام ایران حکایت مـیکنند. که تا زمان شاپور اول تمامـی حاکمان محلی برکنار شده بودند و فرزندان شاپور جایگزین آنها شده بودند. از جمله بهرام کـه بر گیلان حکم مـیراند.[۲۲] حدود فتوحات اردشیر را نمـیتوان با دقت تعیین کرد. اکثر مناطق پارتی، شامل حکومتهای تابع از ساسانیـان اطاعت د. بنا بـه گفته طبری، پادشاهان کوشان و توران درون شرق بـه اردشیر گرویدند، اما درون غرب، و جزایر خلیج فارس و بحرین، لشکرکشی انجام شد و این مناطق فتح شدند. اینکه گیلان و مناطق ساحلی خزر بـه اردشیر پیوسته باشند غیر محتمل هست چونکه عنوان گیلانشاه به منظور اولین بار درون دوران شاپور اول ظاهر شد.[۲۸] مناطق حاشیـه خزر مادیـه یک منطقه جغرافیـایی و قومـیتی متمایز ایران را شکل مـیدادند و به استقلال سیـاسی گرایش داشتند. نامـه تنسر نشان مـیدهد شاه گشناسب، درون ابتدای دوره ساسانی شاه گیلان، دیلم و رویـان، طبرستان و دماوند بودهاست. منطقه، یک پادشاهی تابع و بعدها استان کوههای پتشخوارگر (فرشواذگر) را شکل مـیداد. شـهر اصلیش، رشت (سایرو پولیس)، حتما بر سر راههای پارتی بـه ارس و آتورپاتکان بوده باشد. مسیحیت از طریق این راه مـیتوانسته از قرن دوم بـه بعد بـه گیلها رسیده باشد گرچه تازه از قرن ششم بـه بعد اسقف نشین شدهاست. جاده ماه درون جنوب از طریق شادشاپور (قزوین)، قابل دسترسی بود.[۲۹]
از آنجا کـه از دوره هخاان و ساسانیـان، گیلان با خاندانـها و فرمانروایـان محلیش تقریباً همـیشـه مستقل بود، دین زرتشتی و کلنیهای نسطوری توانست به منظور مدت طولانی درون آن دوام آورد.[۳۰] درون ۵۳۳ از گیلان همراه با آمل بـه عنوان پایگاه کشیشی نسطوری نام شدهاست. گفته مـیشود خاندان دابویگان هم پیش از رفتن بـه مازندران از گیلان نشات گرفتهاست.[۲۱]
دوره اسلامـی
سنت مقاومت درون برابر اشغالگران موضوعی تکراری درون نوشتههای نویسندگان و تاریخنگاران محلّی و ملیگرا هست (از جمله صادق هدایت، احمدروی، غلام حسین صادقی، محسن عزیزی). بـه ادعای مـینورسکی اینها گیلان را درون طول تاریخ «پرچمدار ایرانگرایی» مـیدانند.[۳۱] درون هجوم عربها دیلمـیان مقاومت شدیدی درون برابر اشغالگران عرب نشان دادند و گیلان بـه اشغال آنان درون نیـامد. هر چند کـه منابع خلفا عباسی خبر از پرداختن مالیـات از سوی گیلانیها مـیدهد بـه نظر مـیرسد کـه ایشان مردمان باختر سفید رود بودهاند و مردم خاور سفید رود هیچگاه زیر کنترل آنها نبودهاند. تقریباً اولین مسلمانانی کـه از حدود قرن دوم هجری بـه بعد وارد این سرزمـین شدند و توانستند درون آنجا اقامت گزینند، علویـان بودند کـه بهعلت مخالفت یـا مبارزه با حکام عباسی بدان سرزمـین روی آوردند. بدین ترتیب، پذیرش اسلام دیلمـیان با مذهب تشیع آغاز شد و از فرق شیعه، مذهب زیدیـه، اولین و پرطرفدارترین آنان بود. البته، مذهب اسماعیلیـه با تبلیغات و فعالیت ابوحاتم رازی درون دیلم، پیروانی پیدا کرد.[۲۱] گیلان و دیلمان حتی بعد از آوردن اسلام و بسط دیلمـی، از نظر سیـاسی شبه مستقل و جدا ماندند.[۲۱] درون این دوران وجود اختلافهای دیرینـه نژادی بین دیلمـیان و گیلکیـان و وجود دو مکتب رقیب زیدی باعث بالا گرفتن دشمنی بین گیلکیـان و دیلمـیان و ستیزههای فرقهای بین اینان انجامـید.[۳۲]زیـاریـان، بوئیـان و بعدها سلجوقیـان تلاش د از خارج تأثیرگذار باشند و در پارهای از زمانها مـیتوانستند خراج مطالبه کنند، ولی نتوانستند حکمرانی یـا مالیـات منظم تحمـیل کنند. زیدیـان شرق گیلان از حکمرانان علوی مستقر درون هوسم درون قرون دهم و یـازدهم مـیلادی هواداری مـید. بـه هر حال، بیشتر این سرزمـین همچنان درون کنترل سران محلی خانوادگی بود. درون قرن دوازدهم لاهیجان جای هوسم را بـه عنوان مرکز فرمانروایـان زیدی علوی گرفت. لاهیجان، کـه خاندان دیلمـی آل بویـه کـه نواحی مرکزی و غربی ایران و فارس را از تصرف خلفا آزاد د، از آن نشات مـیگیرد، درون قرن دهم همچنان دیلمـی پنداشته مـیشد. هماکنون این شـهر اصلی شرق گیلان است.[۲۱] گیلان، تنـها منطقهای درون ایران بود کـه در دوره حکومت مغول، وقتی همـه کشور درون اشغال مغولان بود، واقعاً مستقل مانده بود و حتی بعد از اشغال پرهزینـه آن توسط الجایتو همانطور باقی ماند. هیچ حاکم مغولی بـه گیلان فرستاده نشد، درون عوض؛ ایلخان بـه فرمانروای بیـه پیش اجازه داد کل منطقه را زیر فرمان خود درآورد و به نشانـه حسن نیت یک مغول بـه او داد.[۲۱]
صفویـهدر اواخر سده ۱۵ و اوایل سده ۱۶ مـیلادی، گیلان تحت سلطه اعضای دو خاندان محلی بود. از ۶۸–۱۳۶۷ مـیلادی علی کیـا بن امـیرکیـای ملطی، یک رهبر علوی کنترل بیـه پیش (به مرکزیت لاهیجان) را با پشتیبانی سادات مرعشی حاکم درون مازندران بـه دست گرفت. او و جانشینانش خود را درون لاهیجان مستقر ساختند و بر همـه شرق گیلان که تا اوایل عصر صفوی حکم راندند. خاندان شیعه زیدی امـیرکیـایی، خانوادهای از نسبتاً نوپادشاهان، بود، گرچه حتی یکی از اعضای آن هم درون داشتن ادعای اصل و نسب ساسانی شک نداشت. درون بیـه بعد (به مرکزیت فومن؛ و بعداً رشت)، یک منطقه سنی، خاندان سنی شفیعی اسحاقوندی از نیمـه قرن سیزدهم بـه قدرت رسید. این خاندان کـه مقرش فومن بود، تدریجاً همـهٔ غرب گیلان را تصرف کرد. این خاندان اصل و نسبش را بـه پادشاهان ساسانی و پیش از آن مـیرساند، و در همان زمان، ادعایتبار از اسحاق نبی مـیکرد.[۲۱]شاه اسماعیل صفوی شش سال (و بـه گفته لاهیجی هشت سال) درون گیلان ماند، قبل از این کـه فروپاشی امپراطوری آق قویونلو، کـه به او فرصتی کـه دنبال اش بود که تا تخت پادشاهی ایران را درون سال ۹۰۵ شمسی تصاحب کند را داد. اسماعیل از ماندن نزد امـیره اسحاق، حاکم بیـه پس، کـه توسط مشاوران به منظور او تعیین شده بود اجتناب کرد، احتمالاً بـه خاطر این کـه نمـیتوانست بـه یک سنی اعتماد کند. بـه هر حال، او بـه آسانی، دعوت حاکم عالی مقام وقت گیلان، کارکیـا مـیرزا علی شیعه از لاهیجان را، کـه با آق قویونلو بارها جنگیده بود، پذیرفت. هر دو خاندان توسط شاه عباس صفوی از بین رفتند و گیلان تحت فرمان حکام منصوب دولت مرکزی درآمد. شاه تمام گیلان را بـه ملک شخصی خود تبدیل کرد.[۳۳]
پیش از صفویـه آثار مکتوب بر جای مانده از گیلانیـان بـه زبان فارسی انگشت شمار هست زیرا مراکز آموزشی کـه این زبان را آموزش دهند یـا ولینعمتانی کـه مشوق آن باشند وجود نداشت. گیلان درون دورهٔ صفویـه با نقاط دیگر ایران ارتباط گستردهتری یـافت کـه منجر بـه نگارش بیشتر کتب فارسی نویسندگان و دانشمندان گیلانی شد.[۳۴]
افول صفویـان و انقراض آنان درون سال ۱۷۲۲، منجر بـه یک حالت آشوب درون کشور شد. مناطق شمالی کشور نسبت بـه تأثیر و اشغال خارجی آسیبپذیر شد. اولین تلاشـها توسط روسیـه تزاری به منظور تسلط بر دریـای خزر و استانـهای ایرانی گیلان، مازندران، استرآباد و آذربایجان درون همـین زمان شروع شد. این قرن پرآشوب ظهور سه رهبر قدرتمند ایلی را بـه خود دید، نادر شاه افشار، کریم خان زند و آغا محمد خان قاجار. طی بیشتر این دوره، گیلان توسط فرمانروایـان محلی از بازماندگان اسحاقیـه و خصوصاً امـیره دباج فومن و بیـه بعد با کمک حکام شـهرها و بخشها کـه آنها هم از خاندانـهای محلی بودند اداره مـیشد کـه یـا بهطور مستقل حکم مـیراندند یـا استقلال نسبیشان را با پرداخت خراج بـه چهرههای نوظهور یـادشده و فرمانداران کل منتصب آنان تضمـین مـید. تقسیم گیلان بـه دو بخش درون این دوره هم ادامـه یـافت. درون این دوره تعدادی فرماندار کل هم توسط نادرشاه، کریم خان و آغا محمد خان به منظور گیلان منصوب شدند ولی دوره آنها عمدتاً کوتاه بود. طی دوره نادرشاه، فرمانروایـان گیلان خراج اختصاص یـافته بـه استان را بـه فرمانداران کل یـا خزانـه مرکزی مـیفرستادند. بـه هرحال مالیـاتگیری منجر بـه دو شورش عمده شد. درون هرج و مرج بعد از قتل نادر شاه، قلمرو او بـه دست سران ایلی افتاد. درون گیلان، آقا جمال فومنی (از بازماندگان امـیره دباج، و فرزند آقا کمال کـه در دوره شاه سلطان حسین فرمانروای گیلان بود) همراه با آقا صافی حکومت مرکزی را شکست دادند و حکومت استان را از رشت بـه دست گرفتند. آقا جمال درون ۱۷۵۳ درون نتیجه یک عداوت قدیمـی توسط آقا هادی شفتی درون شفت کشته شد. آقا هادی با کمک مـیرزا ذکی حاکم گسکر به منظور ۴ ماه بر گیلان حکومت کرد.
او درون یک حمله ناگهانی توسط سران قاجار دستگیر و اعدام شد. آنها هدایت الله، فرزند جوان آقا جمال را بـه فرمانروایی رشت منصوب د. بعد از رسیدن کریم خان بـه قدرت هدایت الله خان بـه تهران فرستاده شد و یک حامـی کریمخان درون ۱۷۶۰ جایگزین او شد؛ ولی وقتی کریمخان درون یک کارزار نظامـی درون آذربایجان بود هدایت الله خان بـه گیلان گریخت و دوباره بـه مقام فرمانروایی گیلان رسید. بعد از مدتی جنگ و گریز، کریمخان نـهایتاً او را ۱۷۶۷ بـه فرمانروایی گیلان منصوب کرد و او را بـه عقد پسرش ابوالفتح خان درآورد. هدایت الله خان توانست شبه-استقلال گیلان را که تا رسیدن آغا محمد خان بـه قدرت درون دهه ۱۷۷۰ حفظ کند. درون ۱۷۷۳ او سعی کرد حمایت روسها راب کند و وقتی موفق نشد درون ۱۷۷۹ بـه فتحعلی خان خان خانات قبه به منظور کمک روی آورد. علاقه هدایت الله خان بـه حفظ حدی از استقلال باعث شد او درون آخرین تلاش به منظور مقاومت علیـه حاکمـیت درون حال ظهور قاجار دوباره از روسها تقاضای حفاظت کند. گرچه نپذیرفتن تقاضای روسها به منظور الحاق بندر انزلی منجر شد روسها آغا محمد خان را تحریک کنند کـه گیلان را فتح کند. مصطفی خان دولو با ۶۰۰۰ سرباز بـه رشت حمله کرد و هدایت الله خان را شکست داد. وقتی او درون یک کشتی روسی پناه گرفت، روسها او را بـه آقا علی تنـها بازمانده خاندان آقا رفیع شفتی کـه همگی توسط هدایت الله کشته شده بودند تحویل دادند. او توسط آقا علی اعدام شد. گیلان تحت فرمانروایی هدایت الله کـه تجارت خارجی را با جذب شمار زیـادی از ارامنـه، روسها، یـهودیـان و هندیـان بـه رشت حمایت مـیکرد پیشرفت کرد. آنها درون کاروانسراهای جداگانـه مـیزیستند و تجارت مـید. او با حکمرانی درون یکی از بارونقترین ایـالات ایران با یک درآمد سالانـه قابل توجه (حدود ۲۰۰ هزار پاوند) درون یک دوره طولانی ثروت زیـادی بـه دست آورد و با سخاوتمندی زیست. او خراج بزرگی از ابریشم و طلا بـه حاکمان از محمدحسن خان که تا کریمخان و آغامحمدخان مـیفرستاد. او درباری درخشان و با مبلمان عالی و های قوی و بردگان گرجی، و یک ارتش حقوق بگیر از ۱۵ هزار مرد داشت کـه مـیتوانست ده هزار نیروی ایـالتی هم بدان بیفزاید. او علاوه بر درآمد سرشار از تولیدات محلی خصوصاً ابریشم، از مالیـات ثابت سرانـه بر جامعه بزرگ ارمنی و نیز از تجارت با روسها کـه یک پست تجاری مستحکم درون انزلی داشتندب مـیکرد.[۳۵]
قرن نوزدهمدر قرن نوزده درون اثر منافع استعماری روسیـه و بریتانیـا، ایران دچار تغییرات عمده سیـاسی اقتصادی و اجتماعی شد. گیلان درون حوزهٔ تأثیرات روسیـه بود و ارتباطات فزاینده با این کشور منجر بـه تحولات عمدهای درون قرن نوزده و اوایل قرن بیستم درون این منطقه شد. از جمله تجارت خارجی افزایش یـافت، حمل و نقل دریـایی و اثر آن بر واردات و صادرات و مصرف زیـاد شد کـه رفاه درون ایـالت گیلان را افزایش داد. نتیجتاً راه ارتباطی بین تهران بـه انزلی از طریق قزوین و رشت منجر بـه افزایش عبور مسافرین بـه اروپا از خط انزلی–باکو شد. قرن نوزدهم درون گیلان با ادامـه یـافتن حکمرانی خاندانهای محلی دو بخش بیـه پیش و بیـه بعد شروع شد؛ ولی تدریجاً این وضعیت درون نیمـه دوم قرن تغییر کرد و افزایش تجارت خارجی و توسعه سریع حمل و نقل درون خزر و سیل مسافر و بار درون راه ترانزیتی تهران-انزلی عوامل عمدهٔ مؤثر درون جدابودن ایـالت را از بین برد و آن را بـه مدار اقتصاد نوظهور جهانی و قدرت مرکزی آورد. گیلان با تبدیل شدن بـه مرکز تماس سیـاسی اقتصادی و اجتماعی با غرب درون واپسین دهههای قرن نوزده، بـه مـیدانی به منظور شماری از های شورشی مـهم رادیکال درون دوره ۱۹۰۵ که تا ۱۹۲۱ تبدیل شد. قاجاریـان موفق شدند بر آشوب قرن هجده با ایجاد امنیت نسبی و کنترل بر ایـالات فائق آیند. دو مجموعهٔ موقت و ثابت، دستگاه دولتی ایـالت را تشکیل مـیداد. یکی فرماندار کل و وزیر کـه از تهران تعیین مـیشد و شاه و دولت مرکزی را نمایندگی مـیکرد و اغلب موقتی بود، دیگری مسئولین محلی بود کـه عمدتاً وراثتی و دائم بودند و خانها و حاکمان و نایبالحکومـهها و کلانتران را شامل مـیشد. گیلان یکی درون زمرهٔ چهار ایـالت ثروتمند ایران بود و درآمدش گرچه تغییر مـیکرد، قابل توجه بود. علاوه بر این از ۱۸۹۷ کـه تشکیلات جدید گمرکی بـه دستیـاری بلژیکیها تأسیس شد، درآمد گیلان از گمرک بـه شدت افزایش یـافت. درون ۱۹۱۲ درآمد گمرکی ۹٫۶ مـیلیون قرآن یـا بـه عبارتی، بیش از دو پنجم درآمد کشور از گمرکات بود. افزون بر این دهقانان گیلانی از همتایـان شان درون بیشتر ایـالات ایران بهتر بودند. این حتما در خاطر بماند کـه حضور شدید تجار و کارگران خارجی (روس، یونانی، ارمنی) درون گیلان و آگاهی بیشتر از پیشرفتهای اجتماعی درون غرب عوامل مؤثر درون ایجاد های پیشروی اعتراضی کارگری مختلف و حضور فعال ایـالت درون های انقلابی درون ۱۹۰۶ که تا ۱۹۲۱ بود.[۳۶]
قرن بیستمدر ژوئیـه ۱۹۰۹ بعد از تعطیلی مجلس درون دوره محمد علی شاه و به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی، مجاهدان مشروطه خواه گیلانی بـه سوی پایتخت روان شدند و با فتح تهران بـه همراه عشایر بختیـاری، نظام مشروطه را باز درون ایران مستقر د و سپهدار اعظم تنکابنی، فرمانده مشروطه خواهان گیلانی نیز صدر اعظم ایران شد.[۳۷]
با آغاز جنگ بینالملل اوّل (۱۹۱۴) و ورود نیروهای خارجی بـه خاک ایران و گسترش فساد درون دولت و دخالت نیروهای بیگانـه اوضاع سیـاسی کشور آشفته بود و زمـینداران بزرگ گیلان هم با پشتیبانی کنسول روسیـه، بر غارت اهالی شـهرها و دهقانان افزوده بودند. مـیرزا کوچک خان کـه در تهران با اتحاد اسلام درون تماس بود به منظور ایجاد یک پایگاه نظامـی و مبارزه چریکی مخفیـانـه بـه گیلان رفت و نخستین پایگاه جنگهای چریکی دهقانی را بـه همراه هفت نفر دیگر از جمله دکتر حشمت درون تولم ایجاد کرد. بـه تدریج دهقانان و زحمتکشان شـهری و بخش از روشنفکران جذب شدند. قوای دولتی مورد حمایت روسیـه و بریتانیـا، درون حال نزاع دائم با جنگلیـهای مستقر درون روستاها بودند. از ژانویـه ۱۹۱۷، آنان شروع بـه خلع سلاح زمـینداران و گماشتن نمایندگان خود بر مصادر دولتی درون حوزه نفوذ خود د. بـه زودی، وقوع انقلاب اکتبر درون روسیـه بـه جنگلیـها امـید بیشتری داد. روسها درون نتیجه ضعف ناشی از انقلاب با جنگلیـها روابط دوستانـه برقرار د و قول دادند قوایشان را از گیلان خارج کنند. بازگشت قوای عثمانی درون ماه مـه بـه ایران و تسخیر تبریز هم بـه پیشرفت آنان کمک کرد. جنگلیـها درون زمانی فوقالعاده کوتاه خود را درون گیلان تثبیت د. که تا پایـان این سال همـه مسؤولین از منصوبین جنگلیـها بودند و پس از انقلاب اکتبر همـه مسؤولین منصوب حکومت تهران از گیلان خارج شده بودند. آنان دست بـه اصلاحات اجتماعی مـهمـی زدند. دهقانان را از پرداخت مالیـات معاف د. آبرسانی را درون دست گرفتند. این اقدامات منجر بـه ارتقای کشاورزی شد و در شرایطی کـه همـه ایران درگیر قحطی بود تولید کشاورزی گیلان بـه بالاترین حد خود رسید. آنها بـه تهران قحطی زده و باکو برنج مـیفرستادند. که تا پایـان این سال، آنان از ۱ مـیلیون تومان عایدی خود بـه کارمندانشان ۲۱۰۰۰ تومان حقوق ماهیـانـه مـیدادند. درون ۵ ژوئن ۱۹۲۰، جمـهوری شوروی سوسیـالیستی ایران اولین و تنـها جمـهوری سوسیـالیستی درون ایران تأسیس شد. درون اوایل تیر ۱۲۹۹ کنگره اول حزب کمونیست ایران درون انزلی برگزار شد. سپس، تعدادی از زنان رشت جمعیت پیک سعادت نسوان را به منظور پیگیری حقوق سیـاسی و اجتماعی زنان تأسیس د. این جمعیت نخستین گروه درون ایران بود کـه هشت مارس را بـه عنوان روز زن پذیرفت و هر سال مراسم بزرگداشت آن را اجرا مـیکرد.[۳۸] این حکومت با حمله قوای حکومت مرکزی سقوط کرد.[۳۹][۴۰]
در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹، گروههای از فدائیـان خلق بـه رهبری علی اکبر صفایی فراهانی و حمـید اشرف درون کوههای گیلان کـه مناسب جنگهای چریکی بود مستقر شدند. آنها درون فوریـه آن سال اولین عملیـات چریکی تاریخ ایران را با حمله بـه یک پاسگاه ژاندارمری درون سیـاهکل، و کشتن سه مأمور انجام داده و به جنگل بازگشتند. شاه شدیداً پاسخ داد، و برادرش را درون راس یک نیروی مجهز بـه منطقه اعزام کرد، نتیجتاً تعداد زیـادی از سربازان و ۳۰ فدایی کشته شدند. ۱۱ فدایی دستگیر شدند کـه ۱۰ نفرشان تیرباران شدند و دیگری درون اثر شکنجه جان باخت.[۴۱]
وقوع زمـینلرزه منجیل-رودبار درون ۳۱ خردادماه ۱۳۶۹ درون استان گیلان موجب خسارات جانی و مالی فراوان گردید. علاوه بر حدود ۳۵٬۰۰۰ نفر کـه بر اثر این رویداد جان خود را از دست دادند، بیش از ۲۰۰ هزار واحد مس تخریب شدند و خسارات عمدهای بـه تأسیسات و اماکن عمومـی درون استانـهای گیلان و زنجان کـه متأثر از این زمـینلرزه بودند، وارد آمد و حدود ۵۰۰٬۰۰۰ تن بیخانمان شدند.[۴۲]
جمعیتشناسی
جمعیت استان گیلان درون سال ۱۳۸۹ برابر ۲٬۴۸۰٬۸۷۴ نفر است[۷] و ۰٫۹ درصد از مساحت و ۳٫۳ از جمعیت ایران را درون بر مـیگیرد. نرخ رشد جمعیت درون گیلان بهطور پیوسته کمتر از رشد کل کشور ماندهاست، مـیانگین رشد جمعیت استان گیلان درون دورهٔ پنج سالهٔ ۱۳۸۵ که تا ۱۳۹۰ با اختلاف ۰٫۶۷ درصدی نسبت بـه کل کشور، ۰٫۶۲ درصد بود. مـیانگین کل ایران، ۱٫۲۹ درصد است.[۴۳] از سوی دیگر تراکم جمعیت (شمار ساکنین درون کیلومتر مربع) درون گیلان همـیشـه بالاتر از متوسط کل کشور بودهاست. این رقم درون حال حاضر ۱۷۷ درون مقابل ۴۶ نفر درون کیلومتر مربع کل کشور است.[۴۳] بُعد خانوار درون گیلان، با ۳٫۲ نفر درون هر خانواده، کمترین مـیزان درون کل کشور را داراست. مـیانگین کشوری ۳٫۵۵ نفر درون هر خانواده است. از سوی دیگر گیلان با ۸٫۱ درصد درون گروه سنی ۶۵ سال و بالاتر مسنترین استان کشور است. کمترین مـیزان استفاده از شبکه آبرسانی عمومـی درون کشور، مربوط بـه استان گیلان هست که بلافاصله بعد از آن استان سیستان و بلوچستان قرار گرفته کـه با سهولت دسترسی بـه منابع آب درون گیلان قابل توجیـهاست.[۴۳] بیش از ۵۳ درصد مردم درون روستاها زندگی مـیکنند. جمعیت متوسط روستا درون گیلان همواره از متوسط کشور بالاتر بودهاست. درون ۱۹۹۶ این رقم به منظور گیلان ۴۴۱ و برای کشور ۳۳۸ بود. درون گیلان بهطور متوسط درون هر ۵٫۲ کیلومتر مربع یک سگاه وجود دارد کـه این رقم به منظور کل کشور ۲۴٫۲ است. درون حال حاضر ۳۴٫۵ درصد از جمعیت گیلان زیر ۱۵ سال و ۵۹٫۸ درصد آنان بین ۱۵ که تا ۶۴ سال دارند و ۵٫۷ درصد بالای ۶۵ سال هستند. مقایسه نسبت افراد زیر ۱۵ سال درون سرشماریـهای مختلف نشان مـیدهد جمعیت درون حال پیر شدن و ساختار سنی درون حال متوازنتر شدن است. بنا بـه سرشماری سال ۱۳۹۰، گیلان و خراسان شمالی تنـها استانـهایی از کشور بودند کـه نسبت تعداد زنان کمـی بیشتر از مردان بوده[۴۳] و ساختار تی گیلان هم با نوسان نسبت مرد/زن درون بازه ۱۰۲٫۵ و ۱۰۴٫۳ درون برابر هر ۱۰۰ مرد متوازن است. با توجه بـه روندهای مـهاجرتی و سرشماریـهای قبلی این رقمـها قابل قبولند. درون ۱۹۹۶ ۵۶٫۳ درصد مردان و ۶۱ درصد زنان بالای ده سال ازدواج کرده بودند کـه نسبت بـه بیست سال قبل اندکی کاهش را نشان مـیدهد.[۴۴]
برای بازه سی ساله ۱۹۹۱–۲۰۲۱ سه فرضیـه وجود دارد. طبق فرض شدید، نرخ رشد متوسط سالانـه جمعیتهای شـهری و روستایی گیلان بـه حدود ۲٫۹۶ و ۱٫۱۶ درصد خواهد رسید. طبق دو فرضیـه دیگر این نرخها کمتر خواهند بود. بـه نظر مـیرسد فرض دوم واقعی تر باشد و رشد جمعیت شـهری بـه ۲٫۵ و روستایی بـه زیر ۱ درصد نزدیکتر باشد. درون سال ۲۰۰۶ تعداد روستاهای مسکون بـه ۲۶۸۶ کاهش یـافت چرا کـه ۸ تایشان شـهر شده و ۲۴۱ تایشان نامسکون شدند. نرخ باروری (تعداد زایمان زنده درون ۲۰۰۶ به منظور هر ۱۰۰۰ زن درون سن تولید مثل) درون گیلان ۱٫۴۴ و نرخ تولد خام درون کل استان ۱۳٫۸ محاسبه شدهاست. درون بازه ۱۹۹۶ که تا ۲۰۰۶ ۱۷۷٬۷۰۷ نفر از گیلان مـهاجرت کرده و ۲۰۲٬۳۸۶ از سایر استانـها بدان مـهاجرت نمودند. پیشبینی شده نرخ باروری درون گیلان که تا ۲۰۲۶ ۱٫۴۹۲ درون شـهرها و ۱٫۵۹۲ درون مناطق روستایی باشد. پیشبینی شده مـهاجرت هم افزایش یـابد. پیشبینی شده نرخ رشد جمعیت سالانـه گیلان با کاهشی شدید از ۰٫۸۵ درصد بـه ۰٫۵۸ درصد برسد.[۴۴]
گروههای قومـی
این استان دارای هویت قومـی مشخص است. گروههای قومـی اصلی آن متعلق بـه شاخه شمال غربی گروه زبانـهای ایرانی هستند. عمدهترینشان گیلک هست که درون جلگه مرکزی، حاشیـه ساحلی شرقی و ارتفاعات جنوب غربی زندگی مـیکند. گیلکها بر اساس تفاوتهای گویشی و ویژگیهای اجتماعی فرهنگی بـه سه گروه تقسیم مـیشوند: گیلک رشتی و لاهیجانی، کـه به ترتیب درون غرب و شرق جلگه زندگی مـیکنند، تفاوتهای کمـی نشان مـیدهند، ولی گیلک گالشی درون کوههای جنوب شرقی زبان متفاوت و شیوه کشت و دامپروری متفاوتی با گیلک جلگه و تالشـها کـه منطقهشان از کوهپایـه که تا دامنـه البرز کشیده شدهاست دارند. زبان تاتی پیرامون رودبار تکلم مـیشود. اندک تازهواردانی اخیراً درون استان استقرار یـافتهاند: دامداران کرد پرورشدهنده گاومـیش درون جلگه پخش شدهاند، قبیله کرد عمارلو نامش را بـه بخش شرق بخش عمارلوی رودبار داده، بازرگانان و ماهیگیران ترک درون ساحل آستارا و کارمندان فارسی ادارات دولتی. نتیجتاً چندزبانگی قاعده سرتاسر استان است.[۱۲]
هر گروهی ساکن استان با یک یـا چند فعالیت تولیدی خاص، مشخص مـیشود. اسامـی قومـی علاوه بر ریشـههای سرزمـینی، زبانی و فرهنگی بـه تخصص ویژه شغلی هم اشاره مـیکند. گیله مرد (مرد گیلان) بـه کشاورزان جلگه اشاره دارد کـه گیلکی صحبت مـیکنند، درون حالی کـه گالش، تولیدکننده کوهنشین درون شرق استان، گویشی بـه نام گالشی را استفاده مـیکند. اسم قومـی عموماً ابعاد فرهنگی و حرفهای را ترکیب مـیکند. به منظور بسیـاری از گیلکان خصوصاً شـهرنشینان مرکز و غرب، یک تالش یک دامپرور است، گرچه تالش همان واژه را درون مقابل یک گالش (دامدار)، به منظور شمالیترین نقطه منطقه، به منظور یک زارع برنج استفاده مـیکند. جمعیتهای مختلف کـه در منطقه همزیستی دارند بـه بیشتر منابع بومـی دسترسی برابری ندارند. بـه این دلیل اسامـی جمعی علاوه بر هویت بـه موقعیت نسبی درون سلسله مراتب اقتصادی اشاره مـیکنند. منابع اصلی منطقهای (برنج و در گذشته ابریشم) امتیـاز مردمان جلگه نشین گیلک و گاهی تالش هستند. گیلکان همچنین بخشهای اصلی تجارت و مدیریت را درون کنترل دارند، حتی اگر به منظور آخری با کارکنان دولتی اهل مرکز کشور رقابت کنند. جمعیتهای کوهستانی سوی مرطوب البرز (گالش و بیشتر تالشان) متخصص پرورش و ند، و در فضای منطقه جایگاهی جنبی دارند، و وضعیت پایینتری نسبت بـه همسایگان گیلکشان دارند. مذهب سنی بخشی از جمعیت درون مناطق اسالم و طالش دولاب برخلاف اکثریت شیعه جمعیت منجر بـه به حاشیـه رفتن تالشان شدهاست.[۴۵]
نظرسنجی سال ۱۳۸۹طی پژوهشی کـه شرکت پژوهشگران خبره پارس بـه سفارش شورای فرهنگ عمومـی درون سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی مـیدانی و یک جامعه آماری از مـیان ساکنان ۲۸۸ شـهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامـی کـه در این نظر سنجی نمونـهگیری شد درون استان گیلان بـه قرار زیر بود: ۴٫۵ فارسیزبان (۵٫۷٪ مرد، ۳٫۲٪ زن)، ۷٫۹ ترک (۷٫۶٪ مرد، ۸٫۶٪ زن)، ۰٫۹ کرد (۱٫۱٪ مرد، ۰٫۷٪ زن)، ۰٫۲ عرب (۰٫۴٪ مرد)، ۸۵٫۹ شمالی شامل گیلک، تالشی، تات، مازنی و ترکمن (۸۴٫۴٪ مرد، ۸۶٫۷٪ زن) و ۰٫۷ بدون جواب بودند.[۴۶]
در حال پخت سمنو
در حال پخت نان خرفه
زبان
در گیلان سه گروه زبانی ایرانی عمده، یعنی گیلکی، تالشی و تاتی و اقلیتی از گروه دیگر ایرانی، کردی و لری و زبانـهای دیگر عبارت اند از ترکی آذربایجانی و برخی گویشوران کولیها (با منشأ هندی) وجود دارد. حدود سه مـیلیون نفر گیلکی درون گیلان و مازندران را بـه عنوان زبان اول یـا دوم صحبت مـیکنند. از گیلکی درون مرکز و شرق استان و زبان تالشی درون غرب استان و کوههای تالش استفاده مـیشود.[۴۷][۴۸] همچنین کرمانجی کـه از گویشهای کردیست درون برخی نقاط فاراب و کرمانج عمارلو بـه ان گفتگو مـیشود.[۴۹]
نسخهٔ زبان گیلکی ویکیپدیـا، دانشنامـهٔ آزادگیلکی دارای دو گویش عمده خاوری و باختری هست که سفیدرود مرز بین متکلمان این دو گویش است.[۴۷] گیلکی از نظر زبانشناسی، بـه شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی تعلق دارد. درون مـیان اشعار گویندگان بعد از اسلام بـه آثاری برمـیخوریم کـه به گیلکی کنونی نزدیک است. همچنین درون گذشتهانی را کـه ترانـههای گیلکی مـیخواندند پهلویخوان مـینامـیدند.[۴۹] این زبان نشریـات منثور نوپا، از جمله روزنامـهها، و ادبیـاتی درون حال شکوفایی دارد. از نظر دستور زبان تفاوتهای زیـادی بین گیلکی و فارسی استاندارد وجود دارد مانند نحوه قرار گرفتن موصوف و صفت کـه در گیلکی بر خلاف فارسی صفت پیش از موصوف قرار مـیگیرد.[۴۷]
نادر جهانگیری گونـههای زبانی رایج درون استان گیلان را بـه بخشهای زیر تقسیم مـیکند:
گیلکی خود سه گونـهٔ عمده دارد.
الف. گونـهٔ گیلکی لاهیجان (بیـهپیش) درون منطقهای محدود از شمال بـه دریـای خزر، از جنوب بـه بلندیهای سیـاهکل، از غرب بـه آستانـه و حسنکیـاده که تا مرزهای کوچصفهان و از شرق بـه لنگرود و رودسر و رامسر و تنکابن کـه به تدریج بـه گویش مازندرانی مـیآمـیزد.
ب. گونـهٔ گیلکی رشت (بیـهپس) کـه در رشت، خشکبیجار، بندر پهلوی [انزلی]، فومن و شفت بـه آن سخن مـیگویند.
ج. گونـهٔ گالشی. گونـهٔ دیگری از گونـههای گیلکی هست که مردم نواحی کوهستانی گیلان ومنا طق کوهستانی مازندران بـه آن سخن مـیگویند.
۲. گونـههای غیرگیلکی از گروه زبانهای کرانـهٔ خزر.
الف. تالشی. درون تالش، دولاب، ماسال شاندرمن، رضوانشـهر و اسالم بـه آن گفتوگو مـیشود.
ب. تاتی. از دیگر گونـههای زبانی کرانـهٔ خزر هست که درون چند آبادی از بخش رودبار زیتون بـه آن سخن مـیگویند.
ج. کرمانجی. از گونـههای کردی هست که درون فاراب و کرمانج عمارلو بـه آن گفتوگو مـیشود.
۳. ترکی آذری. کـه در منطقهٔ آستارا و شمال طوالش نیز سخنگویـانی دارد.[۵۰]
زبان تاتی درون گیلان مشابه تاتی طارم علیـا درون شمال استان زنجان است. زبان تالشی نیز خود بـه سه گروه شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم مـیشود کـه نوع جنوبی آن بـه تاتی بسیـار نزدیک است. تاتی و تالشی با یکدیگر بـه خانواده بزرگتری بـه نام زبانهای تاتیتبار (تاتیک) تعلق دارند. رودباری نیز گویشی از زبان تاتی مـیباشد کـه ساختاری گیلکی یـافتهاست.[۴۷] مسعود پورهادی پژوهشگر و نویسنده ادبیـات گیلکی دربارهٔ زبان تاتی رودبار مـیگوید:[۵۱]
«در جنوب گیلان «تاتی» زبانی هست جدا از زبان گیلکی اما بسیـاری از ویژگیهایش را درون همجواری با زبان گیلکی از دست داده و ویژگیهای زبان گیلکی را گرفتهاست.»
جهاندوست سبزعلیپور پژوهشگر زبان تاتی درون مقاله گویش تاتی رودبار دربارهٔ این گویش مـینویسد:[۵۲]
«یکی از مناطق ایران کـه در آن تاتی رایج است، رودبار گیلان است. گویش تاتی رایج درون رودبار با دارا بودن بسیـاری از ویژگیهای کهن زبانی آنگونـه کـه باید معرفی و شناخته نشده و مورد مطالعه علمـی قرار نگرفتهاست. این گویش نیز همانند همـه گویشهای ایرانی دیگر درون حال از بین رفتن هست و دیری نخواهد گذشت کـه بسیـاری از ویژگیهای اصیل آوایی، واژگانی و نحوی را از دست خواهد داد.»
زبان اهالی مناطق رودبار الموت، رودبار قصران، طالقان، بومـیان کرج، دماوند، کوههای سمنان، فشگلدره و کوهپایـه، ساوجبلاغ و … تاتی هست و از دیدگاه زبانشناسی نزدیکترین بـه تالشی مـیباشد و بر پایـه شواهد همان زبان آذری (که با توجه بـه گویش گاههای آن همان زبان مادی یـا دست کم شاخه اصلی آن) است.[۵۳][۵۴][۵۵][۵۶][۵۷][۵۸][۵۹]
دین
عمده جمعیت گیلان همچون اکثریت مردم ایران شیعهاند. بخشی از تالشـها اقلیت قابل توجه سنی شافعی را درون مرکز و شمال تالش شکل مـیدهند.[۱۲]
تغییر دین بـه اسلام بعد از ۳۰۰ که تا ۴۰۰ سال از ورود آن بـه ایران آغاز شد. درون غرب گیلان، ابوجعفر قاسم بن محمد تومـی تمـیمـی عالم حنبلی از آمل، اسلام سنی را ترویج کرد. درون شرق گیلان، حسن بن علی اطروش ناصرالحق علوی کـه در هوسم موعظه مـیکرد مردم را بـه شیعه زیدی فراخواند. مقبره او درون آمل توسط زوار اهل شرق گیلان زیـارت مـیشد. تفرقه بین غرب حنبلی گیلان و شرق زیدی ناصری گیلان قرنـها ادامـه یـافت و همچون شکافی سیـاسی و فرهنگی عمل کرد. از قرن یـازدهم مـیلادی علمای سنی و حنبلی زیـادی از غرب گیلان با نسب گیلانی برخاستند. شرق گیلانیـها بـه دیلمـیان زیدی مرتبط شدند و در بسط دیلمـی قرن دهم (به بیـان مـینورسکی) مشارکت د.[۲۱] زمانی کـه اسماعیل صفوی، مؤسس سلسله صفوی از آق قویونلوها فرار مـیکرد مـیرزا علی کیـا، شاه کیـایی گیلان از او پذیرایی کرد و دانشور لاهیجانی شمس الدین لاهیجی را به منظور استادی به منظور آموزش او گماشت. اسماعیل از ۱۴۹۳ که تا ۱۴۹۹ درون کوههای لاهیجان تحت تربیت صوفیـان بـه دور از کودکان، زنان و با سوگند شـهادت مـیزیست.[۶۰] گفته شده اسماعیل درون اثر آموزشهای شمس الدین و اطرافیـان بـه شیعه گرایش پیدا کردهاست.[۶۱] بعدها شیعه مذهب رسمـی دولت صفوی شد. درون ۹۳۵ هجری کارکیـا سلطان احمد اول فرمانروایی کیـایی، بـه ترغیب شاه طهماسب، مذهب زیدی خود را ترک کرد و شیعه اثنی عشری را پذیرفت، و تلاش کرد بعد از بازگشتش بـه گیلان، آن را بر رعایـایش تحمـیل کند.[۳۳]
یک نسخه خطی ارمنی درون سال ۹۰۰ قمری خبر از وجود ارمنیـان درون گیلان مـیدهد. بـه نوشته اسماعیل رائین، شاه عباس حدود ۲۷ هزار خانوار ارمنی را از ارمنستان بـه مازندران و گیلان کوچاند که تا به پرورش کرم ابریشم بپردازند. آنها تجارت دریـایی درون خزر را درون اختیـار داشتند. ارامنـه نقش مـهمـی درون نـهضت مشروطیت گیلان داشتند و یکی از آنان بـه نام یپرمخان از رهبران مشروطه خواهان گیلان بود. درون سالهای اخیر شمار ارمنیـان کم شده که تا جایی کـه در سرشماری ۱۳۷۵ تعداد مسیحیـان گیلان ۲۴۹ نفر بودهاست.[۶۲] جوامعی از یـهودیـان درون گیلان وجود داشتهاند کـه هماکنون تعدادشان بسیـار کم شدهاست.[۶۳]
اقتصاد
اقتصاد گیلان، بر پایـه کشاورزی، دامداری، صیدماهی و پرورش زنبور عسل و کرم ابریشم استوار است. مـهمترین محصولات کشاورزی شامل برنج و چای است، کـه در شـهرهای مختلف گیلان، از جمله لاهیجان و رودسر کشت مـیشوند. زیتون نیز از دیگر فراوردههای زراعی هست که کشت آن درون شـهرستان رودبار رایج است. مراکز مـهم صید ماهی عبارتند از بندر آستارا، بندر کیـاشـهر و بندرانزلی. مـهمترین مراکز پرورش زنبور عسل عبارتند از اشکور بالا و پایین، عمارلو، دیلمان، آستارا و تالش. دامداری نیز درون مناطق کوهپایـهای انجام مـیشود. گندم و جو، بادام زمـینی، توتون و فندق نیز از دیگر محصولات زراعی گیلان مـیباشند کـه هنوز نیز بـه صورت انبوه درون نقاط مختلف استان کشت مـیشوند.[۶۴] فعالیت تجاری با شبکه بسیـار متراکم مراکز بازرگانی بسیـار انبوهتر از داخل ایران است. هر محله بقالی و قهوهخانـه و بالاتر از این سطح اولیـه هر واحد کوچک جغرافیـایی بازاری دارد، کـه اغلب درون کنار راههای اصلی است. مـهمترین ویژگی اصلی جلگه مرکز گیلان (همانند مازندران) شمار و رونق فعالیت بازارهای هفتگی ست. مراکز شـهری با دهها مغازه ساختار تجاری غنی تری دارند. تنـها دوتایشان، لاهیجان درون شرق و انزلی درون غرب وزن جمعیتی و اقتصادی بیشتری دارند ولی بـه شدت زیر سایـه رشت مرکز استان قرار دارند کـه بر زندگی شـهری درون گیلان سلطه دارد.[۱۲] درون دهههای اخیر با وجود رشد سریع جمعیت، نـه تنـها فعالیتهای اقتصادی درون استان گیلان گسترش نیـافتهاست بلکه با انقباض روبرو بوده و برخی از رشتههای مـهم فعالیتی خود را نیز از دست دادهاست. دخالت دولت درون کنترل قیمت برنج و چای از راه واردات موجب کاهش قیمت این محصولات درون سطحی پایین از سطح عمومـی قیمتها شد و اعمال این هزینـه بر کشاورزان گیلان شد. این سیـاستها موجب انتقال ارزش افزوده کشاورزان گیلانی بـه سایر مناطق کشور شد و خدمات بازرگانی و صنعتی وابسته بـه آن نظیر شالیکوبی نیز بـه تعطیلی کشانده شدند. عدم سیـاستهای مناسب هم منجر بـه کاهش شدید تولید صنایع دستی شد.[۶۵] آمار دولتی بیکاری درون گیلان ۱۴٫۵ درصد (ششم درون ایران[۶۶]) هست که که تا ۲۵ درصد هم تخمـین زده مـیشود.[۶۷] مـیزان بیکاری باسوادان بسیـار بیشتر از بیکاری بیسوادان است.[۶۸]
صنعت
گیلان با تنـها ۳۷٫۷ درصد جمعیت شـهری بـه دلیل تراکم بسیـار بالای جمعیت روستایی و سطح نسبتاً پایین صنعتیسازی یکی از شـهری نشدهترین استانـهای ایران است. گیلان تقریباً هیچ منبع معدنی مـهمـی ندارد و عمده صنایع اش محصولات کشاورزی را فراوری مـیکنند: کارخانـههای برنجکوبی درون همـه جلگه، کارخانـههای چای درون لاهیجان، لنگرود و فومنات، کارخانـههای روغن پیرامون رودبار، کارخانـههای فراوری ماهی و خاویـار درون انزلی، کارخانـههای ابریشم، تنباکو و لبنیـات درون رشت پراکندهاند. مجتمع عظیمـی درون مـیانـه دهه ۱۹۷۰ به منظور بهرهبرداری از منابع طبیعی چوب جنگلهای انبوه غرب گیلان با نام چوکا درون خلیفه آباد اسالم و یک کارخانـه کاغذسازی درون پونل علاوه بر چند کارخانـه کوچکتر چوب بری درون جنوب تالش و شرق گیلان وجود دارند. جز این بخش مبتنی بر منابع منطقهای همـه صنایع درون رشت واقع شدهاند.[۱۲]شـهرصنعتی رشت کـه با ۲۸۰ واحد صنعتی یکی از پنج شـهر صنعتی بزرگ ایران هست در ۱۲ کیلومتری جنوب رشت واقع شدهاست.[۶۹]
در زمـینـه تولید برق از منابع تجدیدپذیر، نیروگاههای بادی منطقه رودبار و منجیل از بزرگترین مزارع بادی ایران و خاورمـیانـه محسوب مـیشوند.[۷۰] درون حال حاضر ظرفیت نیروگاه بادی این ناحیـه بـه ۱۰۰٫۸ مگاوات رسیده[۷۱] کـه حدود دو دهم درصد از کل تولید برق ایران است.
کشاورزی
گیلان درون زمـینـه تولید چای، زیتون، فندق و بادام زمـینی مقام اول و به لحاظ تولید برنج مقام دوم درون ایران را داراست اخیراً باغات کیوی بخصوص درون شرق گیلان رواج ویژهای داشته و این محصول نیز بـه عنوان یکی از تولیدات این استان است.[۷۲] محصول اصلی کشاورزی تاکنون برنج بودهاست. تقریباً همـه زمـینهای قابل آبیـاری شالیزارند (بیش از ۴۰ درصد مساحت جلگه). برنجکاری درون همـه مناطق وجود دارد ولی درون دلتای سفیدرود بین لشت نشا و رشت و طالش دولاب شالیزار تقریباً تنـها کشت موجود است. ۵۲ درصد اراضی کشاورزی گیلان بـه کشت برنج اختصاص دارد. که تا سال ۱۳۶۱ شمسی گیلان بزرگترین تولیدکننده برنج ایران بود و ۴۰ که تا ۵۰ درصد تولید ملی را داشت ولی درون این سال استان همجوار مازندران از آن پیشی گرفت. ۶۰ درصد تولید استان درون ناحیـه دلتای سفیدرود انجام مـیشود ولی درون جلگههای حاشیـهای غربی و شرقی تولید برنج با محصولات متنوع دیگری ترکیب شدهاست. این مـیزان تولید درون گیلان اخیراً رخ دادهاست. درون ۱۹۱۱ رابینو نوشت: «گرچه برنج گیلان از مازندران و استرآباد بهتر است، دو تای آخری پایتخت و مرکز ایران را تأمـین مـیکنند.» و چرچیل و ابوت گفتهاند کـه در مـیانـه قرن نوزدهم گیلان مجبور بود به منظور تأمـین نیـاز محلی خود از مازندران وارد کند. این مسئله دو دلیل اصلی داشت: اولاً زمـینداران گیلان به منظور پاسخ بـه نیـاز فزاینده بازارهای اروپایی اولویت را بـه نوغان داری مـیدادند و این تازه درون ۱۸۶۰ بود کـه به علت نابودی کرمـهای ابریشم توسط مرض پبرین[۷۳] کشاورزان بـه برنج روی آوردند؛ ثانیـاً گیلان که تا ابتدای قرن بیستم و احداث راه رشت-قزوین، کـه آن را بـه فلات ایران مرتبط کرد از بقیـه کشور ایزوله بود. تهران بـه دلیل امکانات ارتباطی از آمل توسط مازندران تأمـین مـیشد. مانند بسیـاری از دیگر فعالیتها، تولید برنج درون گیلان بـه دلیل نیـاز بازار روسیـه رونق گرفت.[۷۴]
کشت توت به منظور تغذیـه کرم ابریشم کـه زمانی از برنج مـهمتر بود قدیمـیترین فعالیت کشاورزی هست و درون خوشابر و گشت درون غرب و در آستانـه که تا قاسمآباد درون شرق درون کوهپایـهها انجام مـیشود. امروزه گیلان اصلیترین منطقه تولید ابریشم درون ایران است، و ۸۰ درصد تولید ملی را کـه بین ۲۰۰ که تا ۴۰۰ تن درون سال مـیشود را درون اختیـار دارد. تیلمبار، محل نگهداری کرمـهای ابریشم از مشخصههای معماری بومـی گیلان است.[۷۵] شرکت سهامـی پرورش کرم ابریشم ایران درون رشت واقع شدهاست.[۷۶] اولین کارخانـه فرآوری چای درون ایران درون ۱۳۱۱ درون یک ایستگاه تحقیقاتی درون لاهیجان تأسیس شد و انگیزهای به منظور کشت این گیـاه ایجاد کرد.[۷۷]چای امروز مـهمترین محصول زراعی هست و لاهیجان منطقه اصلی آن است. تنباکو درون فومنات و مرکز تالش و درختان مـیوه درون دو حاشیـهٔ ساحلی کشت مـیشوند و مـیوههایی چون گیلاس و آلو درون شمال تالش و مـیوههای مرکبات درون شرق گیلان تولید مـیشوند.[۱۲] دامداری درون همـهٔ محلات جلگه مرکزی بـه دلیل فقدان مرتع خوب وضع پایینی دارد ولی به منظور ساکنان تالش و گالش کمربند کوهستانی منبع درآمدی اصلی ست. روستانشینان تالش و مرکبات پروران شرق گیلان هم و نگهداری مـیکنند. درون دیلمان، عمارلو و اشکورات مزارع وسیع دیمـی گندم وجود دارد. منطقه رودبار و منجیل بـه دلیل اقلیم مدیترانـهایش نظام کشاورزی بیهمتایی درون ایران دارد کـه منشأ اصلی درآمد درون آن زیتون و گندم و دامداری و شالیزارهای کنار سفیدرود درون بخش رستمآباد است. شیلات و صنایع وابسته، یکی دیگر از حوزههای فعالیت درون استان گیلان هست و علاوه بر آبزیپروری درون مزارع پرورش ماهی، صید ماهیـان استخوانی و غضروفی (ماهیـان خاویـاری) از دریـای خزر نیز بخشی از این فعالیت محسوب مـیشود. گیلان حدوداً نصف تولید خاویـار (بین ۲۰۰ که تا ۲۵۰ تن درون سال) و استروژن (بین ۱۴۰۰ که تا ۱۷۰۰ تن) ایران را درون اختیـار دارد. علاوه بر این فعالیت خاص، ۲۶ تعاونی صیـادی بین ۴۰۰۰ که تا ۶۰۰۰ تن ماهیـهای حلال صید مـیکنند.[۱۲]
صنایع دستی
منطقه گیلان سنت صنایع دستی بزرگی نظیر استانـهای داخلی ایران ندارد. از جمله سنتهای محلی مـیتوان ابریشم، یـا چادرشب قاسمآباد، قلابدوزی رشت، حصیربافی شامل سفره، سبد و کلاه، مصنوعات چوبی خم شده مثل پایـه مـیز و جاسیگاری و… و سفالگری گمج (نوعی ظرف لعابی از جنس خاک رس) را نام برد. این دامنـه محدود صنایع دستی بـه این دلیل هست که گیلان بیشتر منطقه تولیدکننده ماده خام (مثل ابریشم) بوده که تا جایی کـه محصولات تمام شده تولید مـیکرده و ضمناً این منطقه بـه مدت طولانی روستایی مانده و کارگاهها و استادکاران حرفهای اهمـیت ناچیزی داشتهاند. از محصولات نساجی گیلان مـیتوان بـه لنگ، پارچه تافته و کجینی اشاره کرد. قلابدوزی رشت مورد تحسین زیـادی قرار گرفتهاست. درون شمال تالش شال، و در جنوب استان جاجیم هم بافته مـیشود. نمدبافی درون جنوب تالش و سیـاه ورود و طارم و نیز درون قاسمآباد رواج دارد. حصیربافی فعالیت مشخص دلتای سفیدرود و تالاب انزلی است. گونـههای مختلف گالی و نی روینده درون ساحل دریـا و نیز درون منابع آب کشاورزی، بـه عنوان ماده اولیـه حصیربافی مورد استفاده قرار مـیگیرند. که تا پایـان دهه ۱۹۷۰ درون مناطق مختلف گیلان پنج نوع اصلی سفالگری شناسایی شدهاست؛ کـه عبارتند از: کاسه و تنور نانوایی درون هشتپر، گمج، نمکار و چیره درون جیرده، گمج و چیره خام درون گیلده و خرطوم، ظروف آب و ماست درون روستاهای غرب تالاب انزلی و نزدیک سیـاهکل، جنوب رودسر. تنـها کارگاههای شـهری سفالگری درون خمـیران زاهدان درون رشت موجود بودهاست. سفال همچنین به منظور پوشش سقف خانـهها مورد استفاده قرار مـیگیرد.[۷۸]
گردشگری
گیلان بـه دلیل برخورداری از طبیعت غنی و مـیراث فرهنگی و تاریخی از قطبهای گردشگری ایران بهشمار مـیرود کـه سالانـه بیش از ۵ مـیلیون گردشگر را از سراسر کشور جذب خود مـیکند.[۷۹][۸۰] از جمله مـیتوان بـه روستای ماسوله و دژ قلعه رودخان درون فومن، شـهر لاهیجان و بازارهای انزلی و آستارا اشاره کرد.
منطقه گیلان دارای بارش فراوان هست تا جایی کـه بارش سالانـه شاید بـه ۱۲۰ سانتیمتر هم برسد. مواد ساختمانی، جز صخره سخت، سریعاً خراب مـیشوند، و ساختمانهای قدیمـی تبدیل بـه تلی از آوار مـیشوند. درختان و علفهای هرز بر این آوارها مـیرویند و ساختمانهای قدیمـی را تبدیل بـه تپههایی پوشیده از گیـاهان مـیکنند. بسیـاری از این تپهها کـه به گویش محلی بـه آنها کول، کوتی، دین و دوین مـیگویند حاشیـه ساحل دریـا را پر مـیکنند و هر یک پایگاهی مـیشوند کـه واجد ارزش به منظور کاوش و پژوهش باستان شناسانـهاست. بـه هر حال جز چراغ علی تپه درون دهانـه گوهر رود، کـه توسط عزتالله نگهبان کاویده شد و بیشتر بـه عنوان تپه مارلیک شناخته مـیشود، هیچ کدامشان تاکنون بهطور علمـی مورد کاوش و مطالعه قرار نگرفتهاند. ساختمانهای دارای ارزش تاریخی هم وجود دارند کـه بیشترشان درون طول تاریخشان مکرراً تعمـیر و بازسازی شدهاند. بعضیهایشان ضبط واضحی از تاریخشان دارند، ولی بیشترشان فاقد اسناد اولیـه قابل اطمـینان اند و باید بـه شواهد غیرمستقیم مانند تاریخهای حک شده بر درهای ورودی، سنگ قبرها، ضریحهها یـا تابوتها به منظور بازسازی بخشی از گذشته یک عمارت داده شده اکتفا کرده بـه حدس زدن منشأ آنها خطر کرد.[۸۱]
استانـهای گیلان و مازندران درون ایران دارای بیشترین تعداد بقعه و امامزادهاند[۸۲] کـه در اصل ائمـه زیدی هستند.[۳۲] مقبره سید جلال الدین اشرف فرزند امام هفتم شیعیـان درون آستانـه اشرفیـه زیـارتگاه شیعیـان است.
سوغاتی گیلان بـه دو دسته خوراکیها و صنایع دستی تقسیم مـیشود. محصولات کشاورزی و دامـی، پرندگان، ماهیها، ترشیجات و مربا، صنایع دستی ابریشمـی، چوبی و حصیری از جمله سوغاتیهای گیلان هستند. سوغات گیلان خصوصاً مصنوعات روستایی شدیداً با آداب و سنن سازندگان آن پیوند دارد و تابع شرایط جغرافیـایی محیط است. مـهمترین و بهترین سوغات گیلان عبارتند از: ماهی سفید، چای، کلوچه، بادام زمـینی، زیتون، برنج و صنایع دستی. درون مناطق مختلف با توجه بـه فرهنگ منطقه صنایع دستی خاصی رایج است. مثلاً سفالگری درون املش و جیرده، شالبافی درون تالش و توسط گالشها. چموش و چارق دوزی درون ماسوله رایج است. همچنین نمد و بامبو بافی، فرش و گلیم و قلابدوزی درون مناطق مختلف رایج است. جهانگردان بـه مصنوعات چوبی زیبای گیلان علاقهمندند.[۸۳]
سیـاست
هماکنون محمدعلی استاندار گیلان و زین العابدین قربانی، نماینده ولی فقیـه درون استان و امام جمعه رشت هستند. استان گیلان دارای ۲۲ حزب و تشکل سیـاسی است.[۸۴] گیلان دارای ۴ نماینده از ۸۶ نفر اعضای مجلس خبرگان رهبری[۸۵] و ۱۳ نماینده درون ۱۰ حوزه انتخابیـه مجلس شورای اسلامـی ایران هست که درون کل ۲۹۰ نفر نماینده دارد.[۸۶]کنسولگری روسیـه درون رشت با ۳۰۰ سال قدمت درون پل عراق، رشت واقع شدهاست و حوزه فعالیت آن درون پنج استان گیلان، مازندران، گلستان، اردبیل و آذربایجان شرقی است.
بنا بر توصیف اصیلالدین زوزنی درون سال ۶۵۲ هجری از گیلان تقسیمات جغرافیـایی درون گیلان عموماً بر پایـهٔ واحد «ده» و «روستا» بنا شده بود و شـهر بـه مفهوم واقعی درون واژهشناسی گیلکان درون این دوره جایگاه کمـی داشت و حتی آن را بیشتر با واژهٔ «بازار» مـیشناختند کـه در فرهنگ گیلان بیشتر یک اتفاق موقتی بود کـه در هر هفته درون برخی از سکونتگاهها عموماً یک یـا دو بار درون هفته اتفاق مـیافتاد. شـهر بـه مفهوم دائمـی وجود نداشت بلکه با جمع شدن مردم بهطور موقت درون یک روز و تشکیل بازار یـا «گوراب» کـه از همان انبوهه و گروه گرفته شده بود شکل مـیگرفت.[۸۷]
در اواخر دوره قاجار گیلان کـه یکی از ۱۲ ولایت ایران بود:[۱۱] بـه نوزده بخش تقسیم شده بود؛ بخشهای بزرگتر مانند موازی، کـه به تازگی از ادغام چهار بخش رشت، کهدم، کوچصفهان و خشکبیجار تشکیل شده بودند، شامل بلوکهای (زیربخشها) متعدد بود. درون حدود ۱۹۵۰، گیلان یکی از بخشهای اصلی بـه اصطلاح استان یکم بود کـه زنجان و اراک، دو بخش عراق عجم سابق را هم درون بر مـیگرفت و به پنج شـهرستان طوالش، فومن، بندر پهلوی (انزلی)، رشت و لاهیجان تقسیم شده بود. درون ۱۹۶۳ از زنجان و اراک جدا شد و شـهرستان کوچک آستارا درون شمال بدان ملحق شد، و نتیجتاً اندازه و مرزهای کنونی را با مساحت ۱۴٬۷۰۹ کیلومتر مربع یـافت. گیلان بـه ۱۰ شـهرستان تقسیم مـیشد: طوالش، فومن، بندر پهلوی (انزلی)، رشت، رودسر، صومعه سرا، رودبار، لنگرود و لاهیجان.[۱۲]
استان گیلان از سال ۱۳۴۴ درون تقسیمات کشوری ایران وارد شد.[۱۱]
مشخصات شـهرستانهای استان گیلان شـهرستان جمعیت (۱۳۹۰)[۷] مساحت شـهرستان پیششماره تلفنی شـهرستان رشت ۹۱۸٬۴۴۵ ۱۲۱۵ ۰۱۳ شـهرستان طوالش ۱۸۹٬۹۳۳ ۲۱۶۰ ۰۱۳ شـهرستان لاهیجان ۱۶۸٬۸۲۹ ۴۰۷ ۰۱۳ شـهرستان رودسر ۱۴۴٬۳۶۶ ۱۳۵۴ ۰۱۳ شـهرستان لنگرود ۱۳۷٬۲۷۲ ۴۵۸ ۰۱۳ شـهرستان انزلی ۱۳۸٬۰۰۴ ۲۹۹ ۰۱۳ شـهرستان صومعهسرا ۱۲۷٬۷۵۷ ۵۸۸ ۰۱۳ شـهرستان آستانـه اشرفیـه ۱۰۵٬۵۲۶ ۴۲۳ ۰۱۳ شـهرستان رودبار ۱۰۰٬۹۴۳ ۲۵۱۷ ۰۱۳ شـهرستان فومن ۹۳٬۷۳۷ ۱۰۰۲ ۰۱۳ شـهرستان آستارا ۸۶٬۸۵۷ ۴۳۰ ۰۱۳ شـهرستان رضوانشـهر ۶۶٬۹۰۹ ۷۴۸ ۰۱۳ شـهرستان شفت ۵۸٬۵۴۳ ۵۹۹ ۰۱۳ شـهرستان ماسال ۵۲٬۴۹۶ ۴۶۵ ۰۱۳ شـهرستان سیـاهکل ۴۷٬۰۹۶ ۹۷۲ ۰۱۳ شـهرستان املش ۴۴٬۲۶۱ ۴۰۷ ۰۱۳بر اساس آخرین تقسیمات کشوری سال ۱۳۸۹، استان گیلان دارای ۱۶ شـهرستان، ۴۳ بخش، ۵۱ شـهر و ۱۰۹ دهستان است.[۸۸]
فرهنگ
موزهها
درحال حاضر، زیر نظر سازمان مـیراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، نـه موزه درون گیلان مشغول فعالیت هستند.[۸۹]موزه رشت، کـه سابقاً خانـه مـیرزا حسین خانمائی بود درون سال ۱۳۴۹ تأسیس شد.
موزهٔ مـیراث روستایی گیلان واقع درون پارک جنگلی سراوان، درون کیلومتر ۱۸ جادهٔ رشت- تهران است. هدف این موزه، انتقال بناهای روستایی نیست و حفظ فرهنگ بومـی، فن ساخت و دانش نانوشتهای هست که درون روستاهای گیلان وجود داشتهاست. درون این مجموعه، علاوه بر معماری روستایی مناطق مختلف استان، سایر عناصر فرهنگی مربوط بـه ابزارهای زندگی و کار، خوراک، پوشاک و… هم بـه نمایش درخواهد آمد.[۹۰] ماسوله نیز دارای دو موزه مردمشناسی و حیـات وحش است. مزار کاشف السلطنـه درون لاهیجان با داشتن ادوات و وسایل سنتی و تخصصی مربوط بـه چای و مدارکی مربوط بـه چگونگی فعالیتهای پدر چای ایران، بـه عنوان موزه تاریخ چای ایران فعال است. موزه نظامـی بندر انزلی، موزه جانورشناسی و موزه آبزیـان از دیگر موزههای گیلان هستند.[۸۹]
فولکلور
فولکلور گیلان نمونـهای قابل توجه از پیوندهای پیچیده بین رسوم قبل از اسلام و رسوم اسلامـیاست. بهطور خاص تلفیقگرایی درخت، نر و تخم مرغ درون جاهای مقدس نظیر امامزاده و بقعه به منظور شیعیـان و تربت به منظور اقلیت سنی تالش، و اهمـیت عناصر طبیعی درون اجرای مراسم مذهبی قابل توجهاست. اهمـیت درختان بیشک مشخصهای مـهم درون فولکلور گیلانیاست. درون این جهان سبز، درختان مـیتوانند بـه خودی خود اشیـایی به منظور پرستش باشند؛ گاهی بـه عنوان بازماندگان ائمـه شناخته مـیشوند و بیشترشان درون کنار پرستشگاهها قرار دارند. این درختان مقدس گاهی بزرگوار، پیر یـا آقادار خوانده مـیشوند تنـهٔ بزرگی دارند و صدای باد از مـیانشان چون زمزمـه بـه گوش مـیرسد. شیرهٔ این درختان عظیم سرخ هست و گیلانیـان بـه این دلیل آن را خون ا مـیدانند. این درختان محل نذر، به منظور بچهدار شدن یـا شفای بیماریند. زائران درون پای آنان دخیل مـیبندند، شمع روشن مـیکنند و قربانی مـیکنند. پوشش جنگلی درون مراسم عزاداری عاشورا هم نقش مـهمـی دارد، علمها با چوب شمشاد تزیین مـیشوند. جنگل هم مـهمان نواز، و محلی به منظور پناه بردن و هم منشأ خطر و جایگاه جن و پری ظاهر مـیشود. جنگل محافظی به منظور حیـات وحش، خصوصاً خرس کـه نقش برجستهای درون فولکلور محلی دارد، دانسته مـیشود. نازایی بلایی هست که زن حتما پاسخگوی آن باشد. بـه چنین افرادی اجاقکور یـا مردهشور گفته مـیشود. مراسم سنتی دندان فشون با درآمدن اولین دندانهای کودک برگزار مـیشود، او را بر سفرهای کـه آینـه، قیچی، قرآن، سکه طلا، کتاب، قلم، سوزن و… قرار دارد مـینشانند و اولین چیزی کـه از زمـین بردارد، سرنوشت آینده او را پیشگویی مـیکند. مثلاً اگر قرآن را بردارد روحانی مـیشود، اگر قیچی را بردارد آرایشگر مـیشود. جشنهای نوروز و چهارشنبه سوری و یلدا (با خواندن فال حافظ) درون گیلان با شکوه برگزار مـیشوند. سفره هفت سین درون این منطقه بر پایـه سنت ملی ایرانی، سنتهای محلی و ویژگیهای فولکلور محلی با نفوذ اسلامـی، چیده مـیشود.[۹۱]
هنر
شعر و موسیقی از دورههای گذشته جایگاه مـهمـی درون فرهنگ گیلانیـان داشتهاست بـه نحوی کـه در بیشتر مراسم سنتی مثل مراسم عروسی (عروس بران، حنابندان و…)، مراسم پیشواز نوروزی (عروس گوله، نوروزی خوانی، آینـه تکم و…) مراسم کشاورزی (نشاء، وجین و…) ترانـههای خاصی اجرا مـیشدهاست.[۹۲]امـیراشرف آریـانپور درون خصوص گنجینـه موسیقی گیلان مـیگوید: «این گنجینـه غنی فرهنگ موسیقی، برخلاف بسیـاری از مناطق ایران از وحدت سبک برخوردار نیست. نقاط مختلف گیلان چه از نظر تنوع آوازها و چه از لحاظ خصوصیـات ملودی و ریتم از سبکهای متفاوتی برخوردارند و این تفاوت سبک بـه خصوص بین موسیقی مردم تالش با موسیقی محلی مناطق دیلمان و اسپیلی و سایر نواحی گیلان بـه چشم مـیخورد.» درون تالش سه نوع آهنگ قدیم دستان، تالش دستان و تازه دستان وجود دارد. طبیعت منبعی الهام بخش به منظور موسیقی گیلان بـه ویژه درون سیـاهکل و دیلمان بوده و این آهنگها بکر ماندهاند. احمد بن متوکل درون سال ۲۵۵ قمری درون کتاب «الموسیقی العراقیـه» دربارهٔ موسیقی دیلمان نوشتهاست: «آوازخوانی مردم خراسان با زنج هست که دارای هفت سیم هست و زخمـه آن مانند زخمـه چنگ هست و آوازخوانی مردم ری و طبرستان و دیلمان با تنبورهاست…». ابونصر فارابی درون کتاب الموسیقی (در ۳۳۹ قمری) بـه تنبور گیلانی اشاره مـیکند: «تنبور خراسانی دارای دو سیم هست و گونـهای دیگر تنبور جیلی (گیلانی) است. شیوه کوک تنبور گیلانی از شیوه کوک خراسانیـان جداست».[۹۳]
نمایش عروس گولی کـه در آن از ماسکهای جانورگونـه با اجرای استفاده مـیشود و به خاطر مایـههای عشقی آن متعلق بـه پیش از اسلام دانسته مـیشود توسط بازیگران دورهگرد درون گیلان اجرا مـیشود. درون عروس گولِی، غولی با کلاهی از کلش برنج و با زنگولههای کوچکی درون دست، با پیرابو، کـه مردی پیر هست که یک مرد جوان بیریش نقش آن را بازی مـیکند، بر سر بـه دست آوردن قلب نازخانم، ی کـه چون عروس لباس پوشیده و پسری نقش آن را بازی مـیکند، مبارزه مـیکند. پیروزی غول بر پیرابو نماد پیروزی جوانی بر عصر قدیم و سال جدید بر سال قدیم است.[۹۱][۹۴] اول بار ارمنیـان درون ۲۸ ژانویـه ۱۸۸۴ دو اثر نمایشی را بـه کارگردانی هوانس دولت بیگیـان را درون گیلان اجرا د. درون این زمان، گروههای تئاتری از قفقاز بـه رشت و انزلی مـیآمدند و به اجرای نمایش مـیپرداختند. اولین گروه تئاتری گیلان با نام مجمع امـید ترقی بـه مدیریت حسن ناصر، درون سال ۱۲۸۹ آغاز بـه کار کرد. اکبر رادی از برجستهترین نمایش نامـه نویسان ایران اهل رشت بود.[۹۵]ابراهیم مرادی، از پیشگامان سینمای ایران، درون سال ۱۳۰۹ خورشیدی، فیلمبرداری، به منظور ساخت فیلم انتقام برادر (یـا روح و جسم) را درون انزلی، آغاز کرد کـه اولین فیلم جنایی سینمای ایران بود. دو تن از بازیگران این فیلم، ژاسمـین ژوزف زن ارمنی ایرانی و لیدا ماطاووسیـان نخستین ستارگان زن سینمای ایرانند. درون آن زمان، خانمهای ارمنی، برخلاف خانمهای مسلمان، حق داشتند کـه بدون حجاب و با کلاههای جور واجور، درون خیـابانها ظاهر شوند و به همـین دلیل، حضور آنها درون نمایشنامـههای مختلف و در فیلمها، مخالفتی بـه وجود نمـیآورد.[۹۶] ولی حضور زنان درون این فیلم به منظور مرادی ایجاد مشکل کرد.[۹۷]
حبیب محمدی بنیـانگذار نقاشی مدرن گیلان است. جلیل ضیـا پور، محمد صادق بریرانی، حسین محجوبی، بهمن محصص، معصومـه سیحون، اردشیر محصص، آیدین آغداشلو، فریده لاشایی و قاسم حاجی زاده از دیگر نقاشان برجسته گیلان هستند.[۹۸]
ادراکهای عوامانـه و ادبی از هویت
عادات غذایی گیلانیـان چندین مشخصه خاص دارد. مصرف برنج درون این منطقه برنج پرور، از هر جای دیگر ایران بیشتر است. کاربرد سبزی درون بیشتر غذاها باعث سبز شدن آنها مـیشود کـه نشانی به منظور گیلانی بودن آن غذا ست. ماکیـان و اردک وحشی، ماهی و زیتون هم منجر بـه خاص بودن این غذای محلی مـیشود. نظیر سایر نقاط ایران، آشپزی روندی طولانی ست چرا کـه لازم هست محتویـات غذا بهطور فردی تهیـه شود. چربی و روغن درون غذاها بـه وفور استفاده مـیشود و طعم ترش ترجیح داده مـیشود. چاشنی کـه بر اساس سرکه و آب مـیوه جات نارس (نظیر غوره) تهیـه مـیشود بسیـار محبوب است. غذاهای محلی رایج هر یک بـه نوبه خود نماد یک شیوه آشپزیند: کته طبخ ساده برنج است، مـیرزاقاسمـی شامل بادمجان، سیر، گوجه و تخم مرغ است، باقلاقاتوق یک خورشت محتوی لوبیـا ست، اشپل بـه همراه ماهی سفید، سیرترشی و هفت بیجار (مخلوطی از سبزیجات و سرکه).[۹۹] تنوع غذایی رشتیـها و تضاد آن با عراقیـها یعنی مردم داخل یـا فلات ایران، زمـینـه نیرومندی به منظور انعکاس تفاوتها است. مردم گیلان عاشق برنج کـه بهطور سنتی با هر سه وعده اصلی غذایی مـیل مـیشود. این درون تضاد با رژیم سنتی عراقیهاست کـه از نان، محصولات لبنی و گاهی گوشت تشکیل مـیشود.[۳۱]
دانشنامـه ایرانیکا درون مدخل " دید عوام نسبت بـه هویت گیلانی " مـینویسد: نزدیکی بـه تهران و ناهمگونی فرهنگی موجب شده گیلانیـان مورد استهزای بعضی از تهرانیها قرار بگیرند. به منظور مردم عراق عجم، منطقه خزر همسایـه، جهانی درهم برهم و واژگون هویت خودشان است. وجود رطوبت، استفاده از و خر بـه جای و شتر، بازبودن درون خانـهها و نبود دیوار خارجی، کمتر بودن حساسیت ناموسی و خشونت بین افراد و گروهها نسبت بـه درون ایران؛ بـه نوعی زنانـه بودن جامعه و مخالف با جامعهای مردسالار (مشارکت بیشتر زنان، ندرت پوشیدگی، حضور درون فعالیتهای تولیدی، انعطافپذیری بالاتر درون روابط بین دو جنس، گرچه قطعاً نـه بـه حدی کـه در جوکها گفته مـیشود) از جمله این عواملند. این جوکها و روایـات دربارهٔ گیلانیـها بـه همان اندازه کـه ویژگیهای جمعیت خزر را مـیآموزد، آگاهی بیشتری دربارهٔ ارزشـهای بنیـادین ایرانیـان مرکزنشین کـه چنین جوکهایی را مـیسازند و برایشان جالب هست به ما مـیدهد.[۳۱]
در سنت ادبی
در متون اصلی اسطورهای و ادبی، سفرنامـهها، مطالعات تاریخی و… این منطقه گاهی دوزخی و در دیگر زمانها چون بهشتی زمـینی بـه نظر مـیرسد؛ علاوه بر این بسیـاری از نویسندگان بومـی آن را دارای فرهنگ آریـایی دانستهاند، فرهنگستانی از رسوم باستانی و ماقبل اسلامـی، منطقهای حاشیـهای، حافظ استقلال خود، و بستری به منظور نافرمانی. تصویر دوزخی گیلان نتیجه سنتهای شدیداً متفاوت اسطورهای زرتشتی، با بازتابهایش درون شاهنامـه و سنت مسافرین عرب و سپس اروپایی است. درون اوستا «چهاردهمـین جای» خلق شده توسط اهورامزدا، «وارنا و چهار گوشـهاش» هست که بـه نظر جایی حاشیـهای و هراسانگیز مـیرسد. درون بندهشن بزرگ، مردمان وارنا و مازنا (سرزمـینهای اسطورهای درون منطقه جنوب خزر) بازماندگان زوجی متفاوت از آنی هستند کـه ایرانیـان را خلق کرد. مردم این مناطق حاشیـهای انیران یـا غیر آریـایی، نسبت بـه نژاد ایرانی خارجی هستند. بـه نوشته جیمز دارمستتر، درون اوستا و شاهنامـه منطقه خزر جهانی عجیب و موطن خون بد و دیوان هست و تصویر جنگلهای گیلان چون مـهد نیروهای وحشی مرتبط با یک منطقه مملو از باران، جهانی از بخارات و تپ ناپاک مرتبط است. این تصویری کـه شبیـه آخرالزمان است، توسط مسافرین عربی کـه به محیط خشک عادت داشتند هم بـه عنوان ابراز تعجب از کشف جهان مرطوب پراکنده شد. اوستاشناسان نوینتر مانند والتر هنینگ و ماری بویس وارنا را درون منطقه بورنو شمال پیشاور (واقع درون پاکستان امروزی) مـیدانند.[۲۲][۱۰۰] درون اوایل قرن دهم ابن حوقل از این الفاظ به منظور توصیف افلیم منطقه بهره برد: «اغلب باران مـیبارد، حتی ممکن هست برای کل یک سال بیتوقف ببارد؛ بدون نشانی از خورشید». بین قرون هفدهم که تا بیستم اروپاییـانی کـه از منطقه گذشتند یـا مدتی درون آن ماندند «جو گلخانـهای» «بخارات متعفن» آن را تحقیر د. لرد کرزن منطقه را یک جهنم مالاریـایی مـیخواند و با توصیف اش از مثل مرگ مـیخواهی گیلان برو نتیجهگیری مـیکند. درون تضاد با تصویر جهنم مالاریـایی گیلان با پوشش گیـاهی غنی و تنوع لذات از سوی برخی نویسندگان بهشتی زمـینی تصویر شدهاست. جوناس هانوی[یـادداشت ۶] بعد از توصیف «رطوبت شدید زمـین» و رطوبت هوا «چنان زنگ تولید مـیکند کـه کار ساعت هم مختل مـیشود» گیلان را با نوعی از بهشت مقایسه مـیکند «زمـین شدیداً پربار و مولد است، هر نوعی از مـیوه را بیکود تولید مـیکند، پرتقالها، لیموها، هلوها و انارها، انگور بـه وفور وجود دارد تاکها بر درختان سوارند و بهطور وحشی درون کوهها بـه وفور مـیرویند بـه نحوی کـه بخش قابل توجهی از ایـالت یک بهشت است». مسافرین اغلب این تصویر یک باغ طبیعی و غنی را ذکر مـیکنند. این درست هست که درختان محصور درون باغها شاخههای اهلی شده گونـههای وحشی بومـیند. وضع گردو، فندق، آلو، گیلاس، زردآلو، گلابی، سیب، ازگیل، درخت، انجیر و درختان انار نیز کـه همگی احتمالاً از منطقه خزر نشات گرفتهاند چنین است. منطقه خزر جایی هست که تاک از آن نشات گرفته و هیچگاه اهلی نشدهاست.[۳۱]
رسانـه
گیلان، از قدیمـیترین مراکز رادیویی و تلویزیونی ایران برخوردار هست که امروزه صدا و سیمای مرکز گیلان نامـیده مـیشود. این مرکز فعالیت خود را درون ۱۳۳۴ با یک دستگاه فرستنده رادیویی ۷۵ واتی کـه آنتن آن درون اداره پست و تلگراف گیلان نصب شده بود آغاز کرد. شبکه استانی صدای مرکز گیلان درون سال ۱۳۷۷ راهاندازی شد. این رادیو دارای دو بخش برون مرزی رادیو گرجی و رادیو تالشی ست.[۱۰۱] پخش سیگنالهای تلویزیونی درون هفتم اردیبهشت ۱۳۴۹ درون گیلان آغاز شد. این تلویزیون با شش ساعت برنامـه درون هفته برنامـههای موسیقی محلی و برنامـههای مخصوص کودکان تولید مـیکرد. شبکه باران کـه در سال ۱۳۷۷ افتتاح شد تنـها تلویزیون محلی گیلان هست که بـه صورت ۲۴ ساعته برنامـه پخش مـیکند.[۱۰۱]
نخستین گام روزنامـه نویسی درون گیلان، بـه سال ۱۳۲۵ ه.ق برابر یکم مرداد ۱۲۸۶ خورشیدی بازمـیگردد کـه روزنامـه خیرالکلام، بـه صاحب امتیـازی و مدیر مسئولی مـیرزا ابولقاسم خان افصح المتکلمـین درون رشت انتشار یـافت. پیک سعادت نسوان نخستین نشریـه با گرایش چپ درون ایران درون سال ۱۳۰۶ بـه صاحب امتیـازی روشنک نوعدوست درون رشت منتشر مـیشد.[۳۸][۱۰۲]
در حال حاضر، حدود ۱۳۱ نشریـه درون گیلان، مجوز انتشار دارند؛ ۹ روزنامـه، ۴۴ هفته نامـه، ۶ دوهفته نامـه، ۳۷ ماهنامـه، ۶ دوماهنامـه، ۲۱ فصلنامـه و ۷ دوفصلنامـه و یک سالنامـه از آن جمله هستند. ۸۷ نشریـه محلی، ۲۰ نشریـه سراسری (کشوری) و ۹ نشریـه بینالمللی درون گیلان منتشر مـیشود.[۱۰۳] ماهنامـه گیله وا کـه به زبانـهای فارسی - گیلکی منتشر مـیشود، و روزنامـه گیلان امروز از جمله نشریـات اصلی گیلان هستند.
آموزش
آموزش عالی
در گیلان، بیش از ۱۱۷ هزار دانشجو و ۹۹۰ نفر عضو هیئت علمـی، درون ۶۷ دانشگاه و مرکز آموزش عالی، بـه فعالیت آموزشی، مشغول هستند.[۱۰۴]
دانشگاه گیلان، بزرگترین دانشگاه دولتی درون گیلان، جزء دانشگاههای برتر ایران است.[۱۰۵] کـه با ۸ دانشکده و واحدی بینالمللی و دو پژوهشکده، با بیش از ۱۷۰۰۰ دانشجو، از بزرگترین مراکز آموزش عالی، درون ایران است.[۱۰۶] همچنین، دانشکده فنی کاسپین و دانشکده فنی فومن، وابسته بـه پردیس دانشکدههای فنی دانشگاه تهران، درون گیلان، واقع شدهاند.
دانشگاه آزاد اسلامـی واحد لاهیجان، دانشگاه آزاد اسلامـی واحد رشت، مؤسسه آموزش عالی دیلمان و مؤسسه آموزش عالی کوشیـار، از دانشگاهها و موسسات آموزش عالی غیردولتی برتر، واقع درون گیلان هستند.
بهداشت
نرخ مرگ و مـیر درون گیلان بین ۱۹۹۱–۹۶ ۷ درون هزار نفر و امـید بـه زندگی حدوداً ۶۴٫۲ سال (۶۷٫۲ به منظور جمعیت شـهری و ۶۱٫۷ به منظور جمعیت روستایی) تخمـین زده مـیشود. آخرین تخمـین معتبر نرخ تولد ۳۱٫۴ به منظور مناطق شـهری و ۳۴٫۸ درون مناطق روستایی به منظور هر ۱۰۰۰ نفر است. پیشبینی شده که تا سال ۲۰۲۶ امـید بـه زندگی ۷۶٫۰۳ به منظور مردان و ۷۹٫۰۵ به منظور زنان درون مناطق شـهری و ۷۱٫۹۳ به منظور مردان و ۷۵٫۱۶ به منظور زنان درون مناطق روستایی باشد.[۴۴]دانشگاه علوم پزشکی گیلان درون سال ۶۳ بنیـان نـهاده شد و دارای ۳ هزار و ۱۰۰ دانشجو درون ردههای مختلف است. گیلان دارای ۲۲ بیمارستان دولتی دانشگاهی و شش بیمارستان خصوصی بوده و ۱۲ بیمارستان دولتی جدید و دو بیمارستان خصوصی جدید نیز درون آن درون حال ساخت است. ۱۲۳۰ مرکز و خانـه بهداشت درون این استان وجود دارند. مـیزان برخورداری پزشک درون استان گیلان یک درون هزار نفر است.[۱۰۷] گیلان دارای ۱۴۰۰ پزشک عمومـی، ۶۰۰ دندانپزشک، ۲۱۶ ماما و ۴۰۰ پزشک داروساز است.[۱۰۸][۱۰۹]
حمل و نقل
گیلان بـه جز از راه دره منجیل کـه از طریق آزادراه ۱ بـه قزوین وصل مـیشود، راه شوسه دیگری بـه فلات ایران ندارد. گیلان، از طریق چابکسر با استان مازندران و از طریق آستارا با جمـهوری آذربایجان، و اردبیل راه زمـینی دارد. گیلان دارای مرز دریـایی هم هست و در مسیر کریدور شمال–جنوب قرار دارد. تراکم بالای جمعیت و فاصله کم مراکز جمعیتی بـه گیلان موقعیت ممتازی درون زمـینـه حمل و نقل بخشیدهاست.
فرودگاه بینالمللی سردار جنگل رشت درون بلوار ولیعصر رشت با مساحت کل ۲۲۰ هکتار فرودگاه اصلی گیلان و بزرگترین فرودگاه شمال ایران هست و درون رتبه سیزدهم فرودگاههای ایران قرار دارد. این فرودگاه درون هفته ۶۶ پرواز بـه ۱۳ مسیر پروازی از جمله تهران، شیراز، عسلویـه، اصفهان، کیش، مشـهد، اهواز، بندرعباس، بغداد، نجف، مدینـه، جده و استانبول دارد.[۱۱۰][۱۱۱]
حمل و نقل جادهای درون گیلان از سه زیر بخش حمل و نقل کالا، مسافر و بینالمللی تشکیل شدهاست. حمل و نقل مسافر عمومـی جادهای بین شـهری با استفاده از اتوبوس، مـینیبوس و سواری کرایـه انجام مـیشود. ۴٫۱ درصد ناوگان حمل و نقل کالای کشور درون گیلان فعالند. مراکز عمده حمل و نقل بینالمللی گیلان شـهرستانهای انزلی و آستارا هستند.
پایـانـه مرزی آستارا درون مرز مشترک استان گیلان با کشور جمـهوری آذربایجان تنـها راه مواصلاتی این استان با کشورهای شوروی سابق و دروازه ورود بـه اروپا و مرز امـین درون ایران است. این مرز مقام نخست کشوری درون زمـینـه تجارت چمدانی را داراست.[۱۱۲]
بندر انزلی بزرگترین بندر شمال ایران و از فعالترین بندرهای حاشیـه دریـای خزر و پنجمـین مرز فعال ایران هست با طرح شیوههای جدید ترانزیت چون کریدور شمال- جنوب، وجود منطقه آزاد تجاری-صنعتی انزلی اهمـیت بیشتری یـافتهاست.[۱۱۳]
نخستین راهآهن درون گیلان درون سال ۱۹۱۴ توسط خوشتاریـای روس، از پیر بازار بـه رشت بـه طول ۹ کیلومتر کشیده شد.[۱۱۴] عملیـات اجرایی پروژه راهآهن گیلان (قزوین، رشت، انزلی) بـه طول ۲۰۵ کیلومتر درون سال ۱۳۸۱ شروع شد و هماکنون درون حال پیشرفت است.[۱۱۵]
آمار حمل و نقل جادهای درون گیلان (۱۳۸۷) ۱ ۷ پایـانـه مسافربری درون شـهرهای رشت، انزلی، لاهیجان، صومعه سرا، آستارا، تالش و رودسر ۲ ۱۱۹ شرکت حمل و نقل مسافر (۲٫۵٪ شرکتهای ایران) ۳ ۳ پایـانـه کالا درون رشت، انزلی، آستارا ۴ ۱۶۰ شرکت شرکت حمل ونقل کالا (۴٫۴٪ شرکتهای ایران) ۵ فعالیت ۲ شرکت و ۱۰۳ نمایندگی درون زمـینـه حمل و نقل بینالمللی آمارهای مرزهای استان گیلان (۱۳۸۷) انزلی آستارا ۱ ۷٫۳ درصد از ترانزیت ورودی بـه ایران ۱۳ درصد از کل واردات جادهای کشور (سومـین مرز فعال جادهای) ۲ بیش از ۵۰ درصد حمل و نقل کالای گیلان ۱۴ درصد از کل صادرات جادهای کشور (دومـین مرز فعال جادهای) ۳ واردات سالانـه بیش از ۴ مـیلیون تن کالا ۱۳ درصد از کل ترانزیت خروجی کشور (سومـین مرز فعال جادهای) ۴ ترانزیت بیش از ۲۸۸ هزار تن سوخت و ۵۵ هزار تن کالای غیرنفتی بهطور حمل و نقل ترکیبی بـه داخل یـا خارج کشور ۱ درصد از ترانزیت ورودی (دوازدهمـین مرز فعال)ورزش
ورزش درون استان گیلان از اهمـیت ویژهای برخوردار هست و این استان درون بسیـاری از موارد جزء فعالترین استانـهای ایران درون زمـینـه پرورش ورزشکار است. گیلان درون رشتههای ورزشی مختلف دارای تیمـهای حرفهای است. ورزشگاه دکتر عضدی رشت خانـه باشگاه فوتبال سپیدرود رشت و باشگاه فوتبال داماش گیلان و ورزشگاه تختی بندر انزلی خانـه باشگاه فوتبال ملوان بندر انزلی است.
ورزش بومـی محلی درون استان گیلان وجود دارد کـه قدمت بعضی از آنان بـه چند صد سال مـیرسد. از معروفترین ورزشـهای بومـی محلی این استان نیز مـیتوان بـه کشتی گیله مردی، لافن بازی، کلاه پران، بروبیـا، توپپا، اور، ترنا و هفت سنگ اشاره کرد. درون ۱۵ سال اخیر هر ساله بین ۱۰ که تا ۳۰ جشنواره ورزشـهای بومـی محلی درون استان گیلان برگزار مـیشود کـه در آن رشتههای مختلف ورزشی بومـی محلی بـه نمایش گذاشته مـیشود.[۱۱۶]
باشگاه ورزشی گیو بندر انزلی سومـین باشگاه ورزشی ایران و اولین باشگاه ورزشی گیلان درون بندر انزلی هست که بـه دست عزیز وکیل منفرد تأسیس شدهاست.[۱۱۷]یعقوب کوچکزاد قهرمان شنای ایران و بنیـانگذار رشته ژیمناستیک درون گیلان، محمود نامجو قهرمان وزنـهبرداری جهان، غفور جهانی کـه فوتبال ایران را به منظور اولین بار جهانی کرد و سیروس قایقران اولین کاپیتان شـهرستانی تیم ملی فوتبال ایران از جمله قهرمانان ورزشی گیلانی هستند.
پانویس
جستارهای وابسته
ویکیسفر یک راهنمای سفر به منظور استان گیلان دارد. در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ استان گیلان موجود است.- فهرست اهالی گیلان
- غذاهای گیلان
- آیینهای گیلانی
- استانداران گیلان
- فهرست پرندگان گیلان
یـادداشتها
پیوند بـه بیرون
دولت- استانداری گیلان
- دادگستری کل استان گیلان
- اداره کل مـیراث فرهنگی،صنایع دستی و گردشگری استان گیلان
- موزه مـیراث روستایی گیلان
- شورای فرهنگ عمومـی استان گیلان
- صدا و سیمای مرکز گیلان
- دائرةالمعارف گیلان
- حوزه هنری استان گیلان
- موسیقی گیل و گالش
- اداره کل هواشناسی استان گیلان
منابع
کتب
- طاهری، علی. راهنمای گیلان. عالی، ۱۳۷۷.
- کتاب گیلان. ج. دوم. گروه پژوهشگران ایران، زمستان ۱۳۸۰.
- ساناساریـان، الیز. حقوق زنان درون ایران (طغیـان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ که تا انقلاب ۱۳۵۷). ترجمـهٔ نوشین احمدی خراسانی. چاپ اول. تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴. ص۷۴. شابک ۹۶۴-۷۵۱۴-۷۸-۶.
- ناهید، عبدالحسین. زنان ایران درون مشروطه. تبریز: نشر احیـا، ۱۳۶۰. ۱۱۵.
- Jahangiri، Nader. Gilaki dialect of Lahijan: a study on phonology, morphology & lexicon, Volume 3. Research Institute for Languages and Cultures of Asia and Africa، ۲۰۰۳.
- Yarshater، E.. The Cambridge History of Iran:Seleucid Parthian. ج. Volume 3 (1). Cambridge University Press,، ۱۹۸۳.
- Yarshater، E.. The Cambridge History of Iran:Seleucid Parthian. ج. Volume 3 (2). Cambridge University Press,، ۱۹۸۳.
- Tarn، William. Alexander the Great: Volume 1, Narrative. ج. Volume 3 (1). CUP Archive,، ۱۹۷۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰ فوریـه ۲۰۱۳.
- Keddie، Nikki R.. Modern Iran: Roots and Results of Revolution. Yale University Press، ۲۰۰۳.
مقالات ژورنال و کنفرانس
- کهنسال واجارگاه، حسن. «گیلان درون دوره امپراطوری ماد». دومـین همایش ملی ایرانشناسی (تهران: بنیـاد ایرانشناسی)، ۱۳۸۳
- کی، هرموز. «سینمای ایران، ترکیـه، مصر: سه جامعه درون پی هویتی نوین». ایران نامـه، ش. ۵۸ (۱۳۷۶): ۲۸۲–۲۹۱
- کلباسی، ایران. «پیشوند فعلی ha و گونـههای آن درون گویشهای ایرانی». دو فصلنامـه زبانشناسی، ش. ۱–۲ (پیـاپی ۴۲) (۱۳۸۵): ۵۷
- سقراطی، سید امـیر. «یـاد نقاش فراموش شده درون لابهکلمات درون گاه یـاد حبیب محمدی)». تندیس، ش. ۱۵۳ (۲۳ تیر ۱۳۸۸): ۸–۹.
- رواسانی، شاپور. «نـهضت جنگل و بنیـانگذار آن مـیرزا کوچک جنگلی». اطلاعات سیـاسی - اقتصادی، ش. شماره ۲۱۷ و ۲۱۸ (مـهر و آبان ۱۳۸۴): ۲۱۹–۲۲۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰ فوریـه ۲۰۱۳
- آفاری، ژانت. «سوسیـال دموکراسی و انقلاب مشروطیت». ایران نامـه، ش. ۴۳ (تابستان ۱۳۷۲). بایگانیشده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰ فوریـه ۲۰۱۳
دانشنامـهها
- احمدی، محسن. «پیربازار». درون دانشنامـه بزرگ اسلامـی.
- امـیراحمدیـان، بهرام. «تقسیمات کشوری». درون دانشنامـه جهان اسلام.
- Bromberger, Christian. “GILĀN xxi. Cooking”. In Encyclopædia Iranica. 2012.
- “Gīlān”. In دانشنامـه بریتانیکا. Archived from the original on 20 February 2013.
- Abdi, Kamyar. “MĀRLIK”. In Encyclopædia Iranica. 2012.
- Bromberger, Christian. “GILĀN xv. Popular and Literary Perceptions of Identity”. In Encyclopædia Iranica. 2012.
- Sotoudeh, Manouchehr. “GĪLĀN ix. Monuments century”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- Schmitt, Rüdiger. “CASPIANS”. In Encyclopædia Iranica. 2012.
- Lewis, Bernard. “Lāhīd̲j̲ān”. V. Minorsky. In Encyclopedia of Islam. Second ed. Brill Online, 1986.
- Bazin, Marcel. “ĀZĀD”. In Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 20 February 2013.
- Netzer, Amnon. “GILĀN”. In Encyclopaedia Judaica. Archived from the original on 20 February 2013.
- Spuler, B.. “GILAN”. B. LEWIS, CH. PELLAT AND J. SCHACHT. In Encyclopaedia of Islam. vol. II. Second ed. Brill Online, 1991.
- Lewis, Bernard. “GILAN”. P. Bearman; Th. Bianquis; C.E. Bosworth; E. van Donzel; and W.P. Heinrichs. In Encyclopaedia of Islam. Second ed. Brill Online, 1986.
- Rezazadeh Langaroudi, Reza. “GĪLĀN vi. History in the 18th century”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- Rezazadeh Langaroudi, Reza. “GĪLĀN vii. History in the 19th century”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- Rubin، Don. World Encyclopedia of Contemporary Theatre: Asia/Pacific. Taylor & Francis، ۲۰۰۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی درون ۲۰ فوریـه ۲۰۱۳.
- Donald Stilo. «GĪLĀN x. LANGUAGES». درون Encyclopædia Iranica. ویرایش ویرایش یکم.
- Madelung, Wilferd. “GĪLĀN iv. History in the Early Islamic Period”. .. In Encyclopædia Iranica. 2012.
- Kasheff, Manouchehr. “GĪLĀN v. History under the Safavids”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- Bromberger, Christian. “GILĀN xiv. Ethnic Groups”. In Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 20 February 2013.
- Bazin, Marcel. “GĪLĀN i. GEOGRAPHY AND ETHNOGRAPHY”. In Encyclopædia Iranica.
- Frawley، William J.. International Encyclopedia of Linguistics: 4-Volume Set, Volume 1. Oxford University Press. بایگانیشده از "gilan+province+languages"&hl=en&sa=X&ei=DXG6T5rnBKaY6AGt3rm1Bw&ved=0CDQQ6AEwAA#v=onepage&q="gilan%20province%20languages"&f=false نسخهٔ اصلی درون ۲۰ فوریـه ۲۰۱۳.
- Dailami, Pezhmann. “JANGALI MOVEMENT”. In Encyclopædia Iranica.
[استان گیلان - ویکیپدیـا، دانشنامـهٔ آزاد رودبار میزان کشت زیتون]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 15 Sep 2018 10:15:00 +0000