پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو
بلخاب، نوه واعظ طبسی ولایت سرپل، افغانستاندرگذشت ۲۴ ژوئیـه ۱۹۶۸
کابل، افغانستانتخصص نویسنده، اندیشمند، سیـاستمذهب شیعه
سید اسماعیل بلخی شاعر، فعال سیـاسی و از روحانیون معاصر افغانستان است. نوه واعظ طبسی وی یک اندیشمند شیعی و از پیشگامان نـهضت اسلامـی افغانستان محسوب مـیشود.
زندگینامـه
سید اسماعیل بلخی درون قریـهٔ بلخاب واقع ولسوالی بلخاب، ولایت سرپل، افغانستان درون یک خانواده روحانی زاده شد. نوه واعظ طبسی برخی ولادت وی را درون سال سال ۱۲۹۵خورشیدی، و برخی ۱۲۹۹خورشیدی، گفتهاند. بلخاب سرزمـینی خوش آب و هوا و کوهستانی هست که درون قسمت جنوبی مزار شریف و در مسیر رودخانـه بلخ آب قرار گرفتهاست کـه از بامـیان سرچشمـه مـیگیرد. این منطقه از گذشته یکی از مراکز تشیع درون افغانستان بـه حساب مـیآید.[۱][۲]
بلخاب که تا قبل از ورود مـیر سید علی ولی فرزند مـیر سید جلالالدین بخارایی شـهرت چندانی نداشت؛ ولی بعد از سال ۸۱۰ قمری. با ورود وی کـه فردی عالم و دانشمند بود، نام و آوازه این دره گمنام از سمرقند که تا هرات پیچید. بدین مناسبت، کاروانـهایی از عالمان و دولتمردان بـه قصد زیـارت و دیدار این عارف وارد بلخاب شدند؛ که تا جایی کـه شاهرخ بـه این شخصیت علاقهمند شد و چندین بار وی را از بلخاب بـه مرکز حکومت خراسان یعنی هرات دعوت نمود و ش را بـه عقد او درآورد و در آخرین سفر مـیر سیدعلی درون حالی کـه شاهرخ درون شـهر ری درگذشته بود، بر طبق وصیتش جنازه او را بـه هرات بردند و بر طبق وصیتش جنازه او را بـه هرات حمل نمودند و مـیر سید علی ولی بر او نماز خواند!
بلخاب از دیر زمان با حوزههای شیعه درون نجف، مشـهد و قم درون تماس بودهاست. در این بخش بیش از سی هزار نفر شیعه زندگی مـیکنند و بیش از دهها حسینیـه و مسجد وجود دارد و تا قبل از انقلاب، بزرگترین پایگاه فرهنگی مردم شمال افغانستان بـه حساب مـیآمد.
مـهاجرت بـه مشـهد
سید اسماعیل همراه پدر و برادر، بعد از فوت مادر خود (بی بی هاجر)، قصد سفر بـه خراسان کرد و زیـارت علی بن موسی الرضا نمود. در آغازین روزهای سال ۱۳۰۷خ، سید اسماعیل درون سن دوازده سالگی وارد سرزمـین توس گردید. برخی نیز سال ورود وی را ۱۳۰۴خ گفتهاند. آقا سید اسماعیل که تا قبل از هفت سالگی قرآن را آموخته و با زبان فارسی آشنایی پیدا کرده بود؛ از آغاز کودکی و سنین نوجوانی درون مراسم محرم مرثیـه مـیخواند و برای کودکان سخن از کربلا و قیـام حسین بن علی مـیگفت.[۳]
او و برادر بزرگش «سید ابراهیم» بعد از ورود بـه مشـهد درون مدرسه بالا سر حرم حجره گرفتند و دروس حوزوی را آغاز نمودند و در اندک زمانی این دو طلبه مـهاجر، کتب مقدماتی را بـه اتمام رساندند. دیری نگذشت کـه سید اسماعیل با مرگ برادر جوانش مواجه شد.
در حوزه علمـیه مشـهد، مورد توجه اساتیدی از جمله ادیب نیشابوری قرار گرفت. درون مدتی کوتاه درون زمـینـههای علوم قرآنی، نـهج البلاغه، حکمت، ادب، عرفان و سیـاست علم آموخت. وی از تسلط بالایی درون زمـینـه علوم فیزیکی و نظریـات جدید برخوردار بود. وی درون یکی از سخنرانیهایش دربارهٔ ترکیب از دیدگاه علم و قرآن سخن مـیگوید و پس از آن کـه نظر انیشتن را درون بارهٔ «ذره» بیـان مـیکند، بـه آیـهٔ شریفهٔ «سُبحانَ الّذی خَلَقَ الاَزواجَ کُلها، مِمّا تُنبِتُ الاَرض وَ مِن اَنفُسهُم وَ مِمّا لا یَعلَمون» مـیپردازد و با دلایل مبرهن، بـه بیـان دیدگاه قرآن دربارهٔ «ترکیب» بیـان مـیپردازد.
او همـیشـه درون جمع طلاب مشـهد سخن مـیگفت و در همان روزهای ابتدای ورودش بـه حوزه، از آزادی، استقلال و نبرد با استعمار سخن مـیگفت. وی درون ایـام تبلیغی درون محلههای حسن بلبل، فریمان، سیـاه کوه شاوان و سرچشمـه برشک مشـهد و حوالی آن منبر مـیرفت. گفته مـیشود بـه دلیل نفوذ کلام و صراحت لهجهای کـه به وی لقب سید اسماعیل واعظ داده بودند. وی همچنین از شیخ غلامرضا طبسی واعظ نیز بهره مـیگرفت.
فعالیت سیـاسی
آقا سید اسماعیل، درون طول دوران طلبگی خود بـه مسائل سیـاسی و اجتماعی روز علاقه نشان مـیداد. وی تاریخ ملتها و نـهضتهای اسلامـی را مطالعه مـیکرد. او از همان سالهای اول، فعالیتهای ضد استعماری خود را نیز آغاز نمود. سید بلخی درون پانزدهمـین سال عمر خود بـه قصد دیدن دوستان خود کـه در زندانهای شوروی سابق، محبوس بودند با چند طلبهٔ دیگر بـه شوروی مـیروند. آنها درون قفقاز دستگیرشده و پس از سه شبانـه تحمل زندان بـه ایران فرستاده مـیشوند.
وی درون تجمع و اعتراض بـه طرح کشف حجاب کـه توسط رضاشاه اجرا شده بود، جزء سخنرانان مسجد گوهر شاد انتخاب شده و با شیخ محمد تقی بهلول گنابادی همنوا مـیگرد؛ وی همچنین درون قیـام خونین ۱۳۱۴ مردم مشـهد شرکت داشت.[۱][۴]
بازگشت بـه افغانستان و تأسیس حزب ارشاد
آقا سید اسماعیل درون رمضان ۱۳۱۵ ش. بعد از هشت سال تحصیل درون حوزه خراسان، همراه پدر خود، بـه افغانستان مراجعت نمود. سید اسماعیل بعد از ورود بـه هرات درون تکیـهٔ مـیرزا خان مسکن گزید و قیـام علیـه حکومت ظاهرخان را از همـین نقطه آغاز نمود. سید اسماعیل، عازم شمال افغانستان شد و سپس بـه کابل و قندهار سفر کرده بـه هرات بازمـیگردد. وی جهت شکلبه فعالیتها، تصمـیم بـه تأسیس تشکلی بـه نام حزب ارشاد مـیگیرد و طی دو ماه، نزدیک بـه ۲۵۰۰ نفر را جذب مـینماید.
او همچنین اولین هسته مقاومت درون مجتمع اسلام را ایجاد مـیکند. او علیـه دولت سلطنتی افغانستان سخنرانیها و خطابههایی را درون هرات ترتیب مـیدهد. دولت وقت، سید بلخی را ممنوعالخروج کرد و او که تا هشت سال نتوانست از این شـهر خارج شود.
پس از هشت سال اقامت درون هرات، دولت وقت افغانستان تصمـیم داشت او را بـه «مزار شریف» تبعید کنند. درون مدت کمتر از چهار سالی کـه در این سرزمـین بـه سر برد بـه ارشاد و تبلیغ اسلام پرداخت؛ از جمله این کـه در بلخ و روستاهای اطراف آن بـه همراه شیخ محمد تقی بهلول گنابادی بـه تبلیغ پرداخت. سید بلخی علاوه بر ارشاد و تبلیغ، تشکیلات مجتمع اسلامـی را با همکاری سید حیدر شاه قطب، بـه منظور برپایی حکومت اسلامـی سر و سامان بخشید و افرادی را درون ولایـات شمال افغانستان بـه عنوان مسؤول و معاون کمـیته ایـالتی معرفی کرد؛ بـه عنوان نمونـه، مسؤولان کمـیته ولایتی مزارشریف، حاج محمد رضا، عبدالقادر، عبدالرشید و محمد نعیم خان بودند کـه هر یک از بزرگان شـهر و مسؤولان مراکز دولتی بـه حساب مـیآمدند. همچنین رجال و شخصیتهای دولتی از سایر ولایـات بـه قصد دیدار علامـه بلخی، وارد این شـهر مـیشدند و بزرگانی از مردم کابل و سیـاستمداران پایتخت، روابط خوبی با سید اسماعیل داشتند.
علامـه بلخی سال ۱۳۲۷خ بنا بـه دعوت جمعی از اهالی کابل وارد این شـهر مـیشود؛ همچنین گفته شده، سید اسماعیل بـه علت فعالیت علیـه نظام شاهی، بـه کابل تبعید شد که تا بتوانند او را مستقیماً تحت کنترل دولت قرار دهند.
ارتباط مستقیم با مردم شـهرهای مختلف افغانستان، ایران، عراق، عربستان، مصر، سوریـه، اردن و شوروی و درک مشکلات روزافزون آنـها یکی از اه علامـه سید اسماعیل بلخی بود. درون ایران مردم اکثر شـهرها و قریـههای افغانستان بـه ملاقات وی مـیرفتند؛ او با سفر بـه چند کشور عربی از جمله عربستان، عراق، مصر، سوریـه و اردن، با آنان آشنا شد.[۵]
سید اسماعیل بلخی درون تأسیس تشکلهای سیـاسی همچون حزب وطن، سازمان جوانان اسلام و حزب ارشاد همکاری داشت؛ وی از بنیـانگذاران حزب ارشاد بود کـه به دعوت جمعی از دوستان وی درون سال ۱۳۲۶ تأسیس گردید. اعضای بلندپایـه این حزب عبارت بودند از: نوه واعظ طبسی علامـه سید اسماعیل بلخی بـه عنوان رهبر، سید علی گوهر غوربندی، سید سرور لولنجی، محمد نعیم خان فرمانده عمومـی پلیس کابل، محمد اسلم خان غزنوی، دکتر اسدالله رئوفی، محمد ابراهیم خان سوار، عبدالغیـاث خان کندک مثر (سرهنگ دوم)، خدای نظر خان ترجمان فراری، محمد حیدر غزنوی (سرهنگ دوم)، محمد حسن خان لوامشر و…
کمک بـه فلسطین
علامـه بلخی با حمله اسرائیل بـه سرزمـینهای عربی بـه دفاع ازمردم فلسطین پرداخت و مردم افغانستان را برضد صهیونیستها تحریک کرد و برای مردم فلسطین کمکهای سیـاسی و مالی فراهم کرد.
او درون یکی از سخنرانیهایش مـیگوید:
«.... برادران عرب ما خیـال نکنند کـه تنـها عرب بـه این درد مـیسوزد. روزی کـه صهیونیست حمله کرد بـه ممالک اسلامـی، افغانستان یک پارچه ماتم شده بود، طلاب معارف،به و دکاندار و ارباب علم، همـه به منظور مظاهره بـه بازارها برآمدند، خطابهها و شعارها دادند. من بر فراز بازار، سرپل خشتی برآمدم؛ خطابه جذابی خواندم کـه حاکی از معونت مالی و جانی و خونی ملت مسلمان بود و به سفارت کشورهای عربی فرستادم. بـه وزارت خارجه رفتم وخطابه آتشین دادم؛ بـه مسجد پل خشتی رفتم وخطابه سوزناک دادم. همـه هم دردی د ولی درد آن وقت اثر مـیکند کـه واقعاً وحدت نظر باشد.»
وی، درون سال ۱۳۲۷ بـه نمایندگی از ملت افغانستان، اقدام بـه جمعآوری کمک به منظور مجاهدین فلسطینی نمود و با مجاهدان فلسطینی ابراز همدردی کرد.
دیدگاهها
سید اسماعیل بلخی معتقد بود پیشرفت و توسعه بدون وحدت ملی ممکن نیست و یک از علل پیشرفت کشورهای مترقی وحدت ملی بودهاست. او همان اندازه کـه با مردم شیعه، روابط دوستانـه داشت؛ همان اندازه هم، با اهل تسنن روابط دوستانـهای داشت. او درون مبارزات خود برضد حکومت سلطنتی وقت افغانستان، بـه عنوان یک رهبر ملی عمل مـیکرد؛ درون حلقه سیـاسی وی پشتون و تاجیک و هزاره و ازبکها و شیعه و سنی سهم داشتند. این جمله تکیـه کلام وی بود: «شیعهای کـه سنی نیست، شیعه نیست و سنی ای کـه شیعه نیست، سنی نیست.»
از دیدگاه علامـه بلخی، تبعیض نژادها و فخر فروشی اقوام گوناگون بر یکدیگر، عامل جنگ خانگی و خانمان سوز هست که رگهای حیـات را درون یک جامعه مـیتواند قطع کند و پیکر واحد و منسجم یک ملت را از هم بگسلاند. دیگران بر علم و دانش خویش مـیبالند، ولی درون جامعه درون حال ستیز، بـه جای علم دانش بر قومـیت خویش مباهات مـیکنند.
از دیگر ویژگیهای تفکر علامـه، تفکر دردمندی وی است؛ خطبههای وی اکثراً برخاسته از دغدغههای دینی و اجتماعی اوست. بلخی واقعیتهای جامعه را بـه خوبی درک کرده و با زبانی انتقادی و ادبی بـه صورت طنز، اوضاع اسفبار سیـاسی و اجتماعی افغانستان را درون برابر پیشرفت سریع جهان ترسیم کردهاست. تعصب نژادی و مذهبی نیز از جمله مواردی هست که وی را رنج مـیداد.
عمدهترین فعالیت وی با وجود تدابیر شدید نظارتی حکومت، پی ریزی قیـامـی بود کـه در کنار ارتباط با مردم و ایراد خطبهها، بـه صورت جلسات مخفی انجام مـیگردید. این قیـام را علامـه بلخی به منظور ماه حمل ۱۳۲۹ درون نظر گرفته بود کـه به علت خیـانت فردی، بـه انجام نرسید و باعث شد وی سا لها درون حبس بـه سر برد.[۵][۶]
شورش ۱۳۲۹ و دستگیری
پس از قیـام ۱۳۲۹ از مجموع اعضای بلندپایـه حزب ارشاد هفت نفر درون امان ماندند. برخی مفقود الاثر و تنی چند، همراه علامـه بلخی درون نوروز ۱۳۳۰ (دو روز بعد از شورش ۱۳۲۹) دستگیر و راهی زندان شدند. آنها حدود ۱۵ سال درون زندانهای دولت بـه سر بردند که تا اینکه دوران صدارت محمد یوسف خان (۱۳۴۳) و به اصطلاح دوران بازگشت بـه دموکراسی فرا رسید.
علامـه سید اسماعیل بلخی درون کابل دو بار بـه حبس کشیده شد؛ نخست، چند ماه بعد از ورود بـه کابل، درون سال ۱۳۲۷ بـه مدت سه شب بـه دلیل دخالت درون امور سیـاسی کـه با ضمانت آقای مـیر علی اصغر شعاع، عضو برجستهٔ حزب ارشاد و رئیس دائرةالمعارف افغانستان، با قید عدم دخالت درون امور سیـاسی، از زندان سه شبه خلاصی یـافت. دومـین حبس درون اول سال ۱۳۲۹ بـه مدت چهارده سال و هفت ماه و یـازده روز.
بلخی بزرگ، درون مدتی کـه در زندان بـه سر برد هیچ گونـه تماسی با خارج از محیط زندان نداشت و بهطور کلی از طرف رژیم ممنوعالملاقات بود. تنـها درون برخی موارد با افراد خانواده اش تماسهایی داشت. وی درون این مدت بالاترین بهره را از قرآن گرفت که تا جایی کـه خود مـیگوید: ۱۷۰۰ مرتبه قرآن را خواندم و به دقت بـه آیـات توجه مـیکردم؛ درون حدی کـه هر بار مـیخواندم تفسیر نویی بـه دست مـیآوردم. آنگاه فهمـیدم کـه «کلام الهی عین ذات او بینـهایت است.» همچنین ۷۵ هزار اشعار حماسی، سیـاسی، اخلاقی، عرفانی و… از آثار زندان وی هست که برخی از آن اشعار درون «دیوان بلخی» و جزوات دیگر بـه چاپ رسیدهاست.[۵][۷]
در سال ۱۳۴۳ با روی کار آمدن دولت محمّد یوسف و تصویب قانون اساسی جدید، علامـه سید اسماعیل بلخی از زندان آزاد شد و فعالیتهای فرهنگی، سیـاسی و اجتماعی خود را با اولین منبر خود، یک ماه بعد از آزادی، از سر گرفت. درون این سال بـه دعوت جنرال سیّد مـیر احمد شاه خان گردیزی، به منظور رفع اختلافات مـیان اهل تشیع و تسنن شـهر گردیز ولایت پکتیـا بـه این منطقه سفر کرد.[۵][۸]
وی درون سال ۱۳۴۴ سفرهایی بـه ولایت شمال، مزار شریف و زادگاهش بلخاب داشت و پس از آن بـه دعوت مردم هرات، بـه آن ولایت رفت. درون سال ۱۳۴۵ به منظور رفع اختلاف مـیان اهل تسنن و اهل تشیع قندهار، عازم آن منطقه گردید. درون سفرهایی کـه به سال ۱۳۴۶ بـه ایران، عراق و سوریـه داشت، با استقبال حوزههای علمـیه و علماء و مراجع مواجه گردید و با علمای شیعه و سنّی افغانی، مراجع و بزرگان دیدار نمود؛ درون سفر بـه سوریـه با امام موسی صدر رهبر شیعیـان لبنان دیدار و مذاکره نمود؛ درون عراق هیئت عزاداری و زنی از افغانـهای مقیم عراق و زایرین افغان درون کربلا، تشکیل داد. همچنین درون نجف اشرف، حسینیـه و مدرسهٔ علمـیهٔ امام سجاد را تأسیس کرد.
با ورود بـه حوزهٔ علمـیهٔ قم درون سال ۱۳۴۷، از طرف طلبههای افغان و علماء و مراجع حوزهٔ قم، استقبال گردید و در دارالتّبلیغ سخنرانی نمود و با بزرگان حوزه دیدار کرد. بعد از آن وارد حوزهٔ علمـیهٔ مشـهد شد و پس از استقبال علماء، طلاب افغان و خاوریها، درون مدرسهٔ علمـیهٔ عبّاسقلی خان مشـهد سخنرانی کرد.
پس از بازگشت بـه افغانستان، استقبال مردم موجب گردید دولت وقت نسبت بـه وی بد بین شود. بعد از سفری کـه سید اسماعیل بلخی بـه هزاره جات داشت و حسینیـهای را درون بهسود تأسیس کرد، بـه علت بیماری بـه کابل بازگشت و در شفاخانـهٔ علیآباد کابل بستری شد و به صورت مشکوکی درون روز یکشنبه ۲۴ تیر ۱۳۴۷ درگذشت.[۵]و بعد از تشییع جنازه، درون دامنـهٔ کوه افشار مدفون گردید.
کتابها
- «علامـه شـهید سید اسماعیل بلخی و اندیشـههای او»، اثر استاد سعادتملوک تابش هروی
- «دیوان علامـه شـهید سید اسماعیل بلخی»، سید حیدر علوینژاد و سید محمود هاشمـی، بـه اهتمام مرکز تحقیقات و مطالعات علامـه شـهید بلخی
- «ستاره شب دیجور»، یـادمان علامـه سید اسماعیل بلخی، بـه قلم سید اسحاق شجاعی، انتشارات سوره مـهر. این کتاب کـه شامل ۸ بخش و ۳ پیوست مـیباشد، بـه شرح حال و آثار مربوط بـه علامـه شـهید سید اسماعیل بلخی عالم، شاعر و مبارز مشـهور افغانستان مـیپردازد.
بازماندگان
همسر اسماعیل بلخی، خدیجه بلخی است. یکی از فرزندان علامـه بلخی، علی آقا بلخی بود کـه در سال ۱۳۵۸ کشته شد. همچنین شراره بتول بلخی نوه ی علامـه بلخی درون اوایل آبان ۱۳۹۵ درون آلمان بـه طرز فجیعی کشته شد.[۹] مراسم بزرگداشت وی درون برن، کابل، بلخ، مشـهد و قم برگزار شد. محقق بلخی پژوه سید محمد حسینی بلخی کتابی درون شرح احوال وی با نام رنجنامـه بلخی نوشتهاست.
پینوشتها
[سید اسماعیل بلخی - ویکیپدیـا، دانشنامـهٔ آزاد نوه واعظ طبسی]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 21 Jul 2018 23:10:00 +0000