پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو
سید علیمحمد زادروز ۱ محرم ۱۲۳۵
۲۰ اکتبر ۱۸۱۹
شیراز، پروین بابی ایراندرگذشت ۲۷ شعبان ۱۲۶۶
۸ ژوئیـهٔ ۱۸۵۰ (۳۰ سال)
تبریز، ایرانعلت مرگ تیربارانآرامگاه امامزاده معصوم تهران یـا حیفا درون اسرائیلمحل زندگی شیراز - بوشـهر - اصفهان - کربلا - ماکو - قلعه چهریق - تبریزملیت ایرانینامهای دیگر حضرت نقطه - نقطه اولی - شمس حقیقت - حضرت اعلیتابعیت ایرانیـاستاد سید کاظم رشتیسالهای فعالیت ۱۸۴۴ که تا ۱۸۵۰ مـیلادیشناختهشده برای پیشوایی مذهبی - شارع آیین بیـانیتأثیرگذاران علمای شیخیـهدوره محمد شاه - ناصرالدین شاه بابیمخالفان روحانیون مسلمان - قوای دولتیـاتهامها ارتدادمجازاتها حبس و اعدامآثار قیوم الاسماء - کتاب بیـان فارسی - بیـان عربی - دلائل سبعه و…فرزندان احمدوالدین محمدرضا - فاطمـه بیگم
سیّدعلیمحمدشیرازی ملقب بـه باب، (۱ محرم ۱۲۳۵ هـ ق درون شیراز - ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ ـ هـ ق درون تبریز) نویسنده و نظریـهپرداز ایرانی و شارع آئین بابیـه یـا آئین بیـان بود. پروین بابی با اتمام هزاره اول بعد از وفات امام حسن عسکری امام یـازدهم شیعیـان درون سال ۲۶۰ هـ ق،[۱] وی بابی را درون ایران بنیـان گذاشت و پیروانی از قشرها و اصناف جامعه از مناطق مختلف ایران را بـه خود جذب کرد.[۲][۳]
او خود را مـهدی موعود، پیـامبری جدید و بشارت دهندهٔ دینی کـه قرار هست پس از او توسط «من یُظهِرهالله» (آنکه خداوند او را ظاهر خواهد ساخت)، ظاهر شود مـیخواند و بارها درون آثار خود بـه ظهور او اشاره مـیکند.[۴][۵] بعد از او افراد بسیـاری ادعا د «مَن یُظهِرُهالله» اند.[۶][۷] بـه اعتقاد بهاییـان، او مبشّر آیین بهائی هست و «مَن یُظهِرُهالله» همان مـیرزا حسینعلی نوری هست که او را بهاءالله مـیخوانند.[۸] باب شش سال بعد از آغاز بابی، درون سن ۳۱ سالگی درون تبریز بـه فرمان امـیرکبیر تیرباران شد.[۹] از القاب وی مـیتوان بـه «نقطه اولی» و «مبشر امرالله» و «سید ذکر» اشاره کرد.[۱۰]
بخش یک: زندگی
دوران کودکی و جوانی
باب پیش از سحر اول محرم ۱۲۳۵ درون محله بازار مرغ، شیراز بـه دنیـا آمد. پروین بابی پدرش محمدرضا پسر مـیرزا ابوالفتح و مادرش فاطمـه بیگم بودند. پدر باب کـه بزاز بود و در محله بازار وکیل شیراز حجره داشت، درون نخستین سالهای زندگی باب وفات کرد. بعد از فوت پدرش درون خانـه داییاش علی محمد کـه وصی پدرش نیز بود بزرگ شد.[۴][۱۱][۱۲] داییاش او را درون ۵ یـا ۶ سالگی به منظور یـادگیری مقدمات فارسی بـه مکتبخانـهای درون قهوه اولیـا فرستاد. معلم مکتب محمد نام داشت اما نزد مردم بـه «شیخ عابد» مشـهور بود.[۱۱][۱۳] شیخ عابد معلم آغازین وی شیخی بود.[۱۴] باب بعد از ۶ یـا ۷ سالی تحصیل درون یک مکتب خانـه محلی، درون سن پانزده سالگی تجارت خانوادگی را پی گرفت. او درون این زمان بـه همراه داییش بـه بوشـهر رفت.[۴] و مدتی درون بوشـهر شاگرد تجارتخانـه داییاش بود. تقریباً ۲۰ ساله بود کـه جهت زیـارت بـه عراق سفر کرد و نزدیک یک سال (۱۸۳۹ مـیلادی–۱۸۴۰ مـیلادی) را درون آنجا و اکثراً درون کربلا گذراند و در آن مدت درون کلاسهای سید کاظم رشتی، پیشوای مکتب شیخیـه، شرکت کرد. وی کمـی بعد بـه اصرار خانوادهاش بـه شیراز برگشت.[۴] باب دست کم درون دو جا درون آثارش از او با عنوان معلمـی، یـاد مـیکند.[۱۵] باب درون سن بیست و دو سالگی ازدواج کرد و بواسطه این ازدواج فرزندی بـه نام احمد داشت کـه در نوزادی درگذشت.[۱۶]
شروع بابی
در سال ۱۷۹۰ مـیلادی درون ایران، شیخ احمد احسایی مکتب جدیدی را بنیـان نـهاد کـه به شیخیـه معروف است. پیروان او کـه شیخی نامـیده مـیشدند، مثل اکثر شیعیـان منتظر قیـام امام مـهدی یـا امام دوازدهم بودند. بعد از مرگ شیخ احمد احسایی، رهبری مذهب شیخیـه بـه یکی از شاگردان او بـه نام سید کاظم رشتی (۱۷۹۳ مـیلادی - ۱۸۴۳ مـیلادی) واگذار شد.[۱۷] سید کاظم رشتی قبل از مرگ، بـه شاگردانش سفارش کرد که تا دنبال حقیقت بگردند. او مـیگفت کـه رکن رابع بـه زودی ظهور خواهد کرد. درون مـیان شاگردانش فردی بود بـه نام ملا حسین بشرویـهای.[۱۸] سید کاظم او را مأمور کردهبود کـه برای مذاکره با سید شفتی و مـیرزا عسکری (از روحانیون برجسته آن روزگار) بـه اصفهان و خراسان برود بعد از برگشت او از ایران، استاد او دیگر درون قید حیـات نبود. از نظر ملا حسین بشرویـهای نـه مـیرزا محیط کرمانی و نـه مـیرزا حسن گوهر هیچکدام نمـیتوانستهاند پیشوائی باشند کـه او انتظار داشتهاست. بدین جهت مطابق شریعت اسلام بـه مدت ۴۰ روز بـه حال اعتکاف درون مسجد کوفه بـه سر برد. درون این زمان یکی دیگر از علمای شیخی بـه نام ملا علی بسطامـی با عدهای دیگر بـه مسجد وارد مـیشوند و آنها هم درون اعتکاف شرکت مـیکنند. بعد از خاتمـه ۴۰ روز ملاحسین کـه زودتر اعتکاف را شروع کرده بود با دوستان خود عازم ایران مـیشود و در تاریخ ۲۲ مـه ۱۸۴۴ بـه شیراز مـیرسد[۱۹] و در بدو ورود بـه شیراز با سید علی محمد شیرازی تصادفاً برخورد مـیکند.[۲۰]
ملا حسین بـه مانند سایر شیخیها بدنبال جانشین احتمالی سید کاظم رشتی بود. باب درون دیدار با ملاحسین بهطور خصوصی بـه او اظهار مـیکند کـه او جانشین سید کاظم است. ملاحسین بشرویـهای بـه باب ایمان مـیآورد. بـه دنبال او عده ای دیگر از شیخیـان بـه شیراز مـیآیند، بـه باب ایمان آورده و از حروف حی (حواریون باب) مـیشوند.[۴]
حروف حی
حروف حَی، لقبی هست که بـه ۱۸ نفر از اولین مؤمنان بـه سید علی محمد باب اطلاق مـیشود. حرف درون آثار باب، درون معنای وجود انسانی بـه کار رفتهاست.[۲۱] بهطور مثال، منظور از حروف انجیل و حروف فرقان درون آثار او، مؤمنین بـه ظهور مسیح و محمد هستند.
لفظ «حی» بدون احتساب تشدید از لحاظ ارزش عددی درون حساب ابجد برابر با هجدهاست و لذا عبارت «حروف حی» بمعنای هجده تن مؤمنین اولیـهاست. همچنین باب، خود و هجده نفر حروف حی را واحد اول شریعت بیـان نامـیدهاست، واحد بـه حساب ابجد برابر با عدد ۱۹ هست و معنی یگانگی و وحدت مـیدهد.[۲۲][۲۳] حروف حی مأمور بودند کـه آیین بیـان را تبلیغ و منتشر نمایند.[۲۴][۲۵]
حروف حی عبارتند از:
- ملاحسین بشرویـهای، اولینی بود کـه به باب ایمان آورد.[۱] بعد از ایمان آوردن او که تا مدت ۵ ماه، ۱۷ نفر دیگر نیز بـه باب ایمان آوردند. این ۱۸ نفر از پیروان اولیـهٔ او حروف حی نامـیده مـیشوند.[۲۶][۲۵]
- مـیرزا محمد حسن بشرویـه ای، برادر کوچک ملاحسین بشرویـه ای[۲۶][۲۵]
- مـیرزا محمد باقر بشرویـه ای، زاده ملاحسین بشرویـه ای[۲۶][۲۵]
- ملا علی بسطامـی (دوم من آمن) عالم مشـهوری بوده کـه برای تبلیغ بـه دو قطب عالم شیعه یعنی کربلا و نجف فرستاده شد.[۲۷] مطابق تواریخ بابیـه، ملا علی بسطامـی اولین شخصی هست که بواسطه اعتقاد بـه سید علی محمد شیرازی کشته شدهاست.[۲۸][۲۷]
- ملاخدا بخش قوچانی ملقب بـه ملا علی[۲۶][۲۵]
- ملا حسن بجستانی[۲۶][۲۵]
- سید حسین یزدی[۲۶][۲۵]
- مـیرزا محمد روضه خوان یزدی[۲۶][۲۵]
- شیخ سعید هندی[۲۶][۲۵]
- ملا محمود خوئی[۲۶][۲۵]
- ملا جلیل ارومـی[۲۶][۲۵]
- ملا احمد ابدال مراغه ای[۲۶][۲۵]
- ملا باقر تبریزی[۲۶][۲۵]
- ملا یوسف اردبیلی[۲۶][۲۵]
- مـیرزا هادی قزوینی، برادر بزرگتر ملا محمدعلی قزوینی[۲۶][۲۵]
- مـیرزا محمّد علی قزوینی، شوهر طاهره قرّة العین[۲۶][۲۵]
- زرین تاج برغانی (طاهره قرةالعین)، تنـها زن درون مـیان حروف حی بود و بعداً بـه او لقب «طاهره» داده شد.[۲۹] وی همچنین هیچگاه نتوانست باب را حضوری ملاقات کند.[۳۰][۳۱]
- ملامحمدعلی بارفروشی (ملقب بـه قدوس و اسمالله الاخر)، زاده ۱۲۳۸ هجری قمری، معروف بـه قدوس و از شاگردان سیدکاظم رشتی، آخرین فرد از حروف حی بود. بارفروشی درون ماجرای بدشت نقش مخالف قرهالعین را داشت. سرانجام بارفروشی درون سن ۲۷ سالگی درون سبزهمـیدان بابل اعدام شد.[۳۲] پیروان کتاب بیـان اعتقاد دارند کـه قدوس درون واقعه بدشت بـه صورت مصلحتی درون زمان سخنرانی قرةالعین حضور نداشته و بعداً با یکدیگر مباحثه نموده صحت گفتار قرةالعین را تأیید نمودند.[۳۰]
بعد از اینکه تعداد حروف حی بـه ۱۸ نفر رسید، سید علی محمّد شیرازی بـه همراه قدوس (هجدهمـین حرف حی) به منظور زیـارت خانـهٔ کعبه عازم شد و پس از مدتی دوباره بـه بوشـهر بازگشت.[۳۳] کل مدّت سفر او ۹ ماه طول کشید.[۳۳]
دستگیری
حکومت و روحانیون ابتدا توجه زیـادی بـه حرکت بابی ند اما درون اواخر تابستان ۱۸۴۵ مـیلادی وقتی از گسترش سریع آن آگاه شدند، تصمـیم بـه کنترل آن گرفتند؛ لذا باب کـه تازه از مکه بـه بوشـهر آمده بود بـه شیراز شده و محبوس گردید.[۳۴][۳۵]
به همـین خاطر حاکم فارس عدهای از مأموران خود را از شیراز عازم کرد که تا هرکجا کـه مـیتوانند او را بیـابند و توقیفش کنند. هنگامـی کـه باب از تصمـیم حسین خان آگاه شد، بوشـهر را بـه قصد شیراز ترک گفت. درون بین راه بـه مأموران رسید و گفت من همانی هستم کـه برای یـافتنش تلاش مـیکنید.[۳۶] او را نزد حاکم فارس بردند و حاکم نیز بسیـار با او بدرفتاری کرد.[۳۷] او درون برابر حاکم توسط سر دسته روحانیون مورد بازپرسی قرار گرفت وتوسط وی مرتد اعلام شد و دستور داده شد کـه او حتما با فلک تنبیـه شود و در خانـه عبد الحمـید خان داروغه محبوس شود.[۳۴] بعد از آن، سید علی محمد شیرازی بـه ضمانت دایی خود بـه منزل او رفت. قدوس کـه به دستور سید علی محمد شیرازی بـه شیراز رفته بود و یکی دیگر از بابیـان را درون آن شـهر بـه دستور حاکم فارس دستگیر شدند و شکنجهٔ بسیـار تحمل کرده[۳۸] و از شیراز تبعید شدند.
تبعید بـه اصفهان
پس از مدتی، بیماری وبا درون شـهر شیراز مُسری شد و در همـین حین باب را آزاد د بـه شرط آنکه از شیراز خارج شد.[۴] وی درون تاریخ سپتامبر ۱۸۴۶ بـه اصفهان تبعید شد. درون ابتدا درون اصفهان درون منزل امام جمعهٔ آن شـهر ساکن شد.[۴] حاکم اصفهان درون آن موقع منوچهرخان معتمدالدوله بود و او علیمحمد باب را با احترام پذیرفت و مدت یک سال از او مـهمانداری و حمایت کرد.[۳۹] ادوارد براون درون این خصوص مـینویسد: داروغه شیراز درون این امر همراهی کرد درون غیر اینصورت انتقال زندانیش بـه همراه دو تن از پیروانش بـه شـهر ثانی (اصفهان) محال بود. این واقعه حدوداً درون ماه مـه ۱۸۴۶ رخ داد. بـه مدت تقریباً یک سال باب درون اصفهان ماند. او تحت حمایت قویترین اشراف آن زمان بود کـه هم قادر و هم خواهان پشتیبانی و حمایت او از کینـهورزیهای دشمنانش بودند کـه در بین آنها روحانیون خطرناکترین بودند. اما درون اوایل سال ۱۸۴۷ حامـی او فوت کرد و گرگین خان کـه جانشین دولت اصفهان شد حس مشابهی با حاکم قبلی نداشت و فوراً باب را تحت یک همراهی مسلحانـه بـه تهران کـه در آن زمان تحت حکومت محمد شاه و وزیر نابخردش حاجی مـیرزا آقاسی بود فرستاد.[۴۰]
تبعید بـه ماکو
باب بعد از مدتی و در ژانویـه ۱۸۴۷ بـه دستور محمّد شاه قاجار بـه سمت تهران حرکت کرد. اما صدر اعظم او حاجی مـیرزا آقاسی از حضور سید علیمحمد باب درون تهران نگران شد و با شاه تصمـیم گرفتند بدون این کـه باب وارد تهران شود او را بـه ماکو، واقع درون شمال غربی ایران بفرستند.[۳۹]
به همـین دلیل سید علی محمد شیرازی بعد از گذراندن مدت زمانی درون خارج از شـهر تهران و بدون آنکه بتواند با شاه ملاقات داشته باشد، بنا بر نامـهای از طرف شاه بـه تبریز تبعید شد و سپس درون قلعهٔ ماکو درون منطقهای بـه همـین نام زندانی شد. آن مکان بـه گمان حاج مـیرزا آغاسی از این جهت مناسب بود کـه اکثر مردم آنجا سنی مذهب و ترکزبان بودند و محصور مـیان دول روس و عثمانی و بعید از همـه جا بود و در نتیجهی بـه سوی باب جذب نمـیشد؛ ولی حتی درون ماکو هم نتوانستند مانع تماس باب با طرفدارانش شوند و در آنجا نیز نامـه هائی بـه باب مـیرسید یـا طرفدارانش بـه ملاقات او مـیآمدند.[۳۹] علی خان کـه کاملاً دست نشانده و سرسپرده خواستههای وزیر بود، درون آن زمان فرماندار ماکو بود. بزودی بعد از رسیدن او بـه ماکو، باب بـه تبریز احضار شد و دوباره درون ارتباط با تعالیمش توسط برخی از روحانیون ارشد مورد بازجویی قرار گرفت. باب حدود شش ماه درون ماکو ماند و سپس دولت کـه فهمـید پیروانش هنوز درون دستیـابی بـه او موفق هستند، او را به منظور حبسی شدیدتر بـه قلعه چهریق فرستاد.[۴۱]
انتقال بـه تبریز و عودت بـه چهریق
باب را مجدّداً بـه تبریز فرستادند و به علما دستور داده شد که تا حکم نـهایی را درون مورد او صادر نمایند. علما هم مجلسی با حضور ناصرالدین مـیرزا ولیعهد محمد شاه تشکیل دادند و در آن مجلس از باب سوالاتی درون مورد ادعای او پرسیدند. ادوارد براون مـینویسد:اقدام قانونی علیـه باب تماماً با شرم آورترین بی انصافیها و بیاحترامـیها همراه بود. آنها بـه او گفتند: " اگر تو دروازه دانش هستی البته حتما قادر باشی بـه هر سؤالی کـه ما انتخاب مـیکنیم و مـیپرسیم جواب دهی ". و بیدرنگ شروع بـه پرسش دربارهٔ اصطلاحات و ریزه کاریهای فنی طب، دستور زبان، فلسفه و منطق و امثال آن د.[۴۲] بگفته عباس امانت، استاد تاریخ دانشگاه ییل، ناصرالدین مـیرزا، ولیعهد آن زمان بعد از محاکمـه تبریز حس کرد یـا مـیباید درون برابر روحانیون قدرتمند تبریز بایستد یـا از آن خطرناکتر منتظر ناآرامـی از طرف پیروان باب باشد. درون این بین مشاوران وی تدبیری پیشنـهاد د کـه پزشکان خود را بفرستد که تا باب را معاینـه کنند. تشخیص آنها قابل پیشبینی بود و به گفته ویلیـام کورمـیک، یکی از پزشکان مخصوص وی، تدبیری مصلحتآمـیز به منظور نجات جان باب بود. آنها با نظری دایر بر جنون باب، خواستند جان باب را نجات دهند. کورمـیک سالها بعد نوشت: «گزارش ما درون آن موقع بـه شاه بـه گونـهای بود کـه جان او [یعنی باب] را نجات دهد.»[۴۳] بگفته مک ایون باب بـه صورت غیررسمـی درون مجلس علما از سوی بسیـاری از علمای حاضر محکوم بـه مرگ شد. اما رای بر جنون درون این زمان مطرح شد که تا مانع اعدام باب شوند.[۴] محمد ترابیـان درون کتاب حالات و مقالات استاد شـهاب فردوسی درون این خصوص مـینویسد:اینکه درون برخی کتابها نوشتهاند سید باب مخبط و مجنون بودهاست از انصاف و عدالت دور هست زیرا همـهٔ آثار او حکایت از یک مجذوب فریفته بـه افکار خود دارد و در همـه موارد بـه مقدسات اسلامـی جداٌ احترام مـیگذارد و به اصول و نوامـیس اخلاقی و اجتماعی کاملاً متوجهاست و مطلقاً علایم جنون درون آثار وی دیده نمـیشود.[۴۴]
پروفسور ادوارد براون مـینویسد:[۴۵]
به همـین دلیل باب بـه زور از قلعه چهریق بـه تبریز شد و یک بار دیگر درون برابر قضاتی کـه حکمشان نتیجه قطعی بود مورد بازخواست قرار گرفت. محکمـهای کـه او اکنون بـه آن تن درداده بود چیزی جز یک سری اهانتها و بیاحترامـیهای مکرر نبود. بـه هر حال شکنجه گران او نگران گرفتن یک نتیجه بودند و آن اینکه رسماً باب را وادار کنند از تعالیمـی کـه مـیآموزد صرف نظر کند. اما آنها قادر بـه انجام آن نشدند.
مسیو نیکلا اول سفارت فرانسه درون ایران مـینویسد:[۴۶]
بنابر این معلوم مـیشود کـه باب بسختی درون محبس مـیگذراند و شکایت دارد و نسبتاً مدت آنـهم طولانی بودهاست زیرا کـه برحسب مدارکی کـه ما شرح دادیم درون سال ۱۲۶۴ بـه ماکو رفت و اجرای قتلش درون ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ واقع شد مطابق با ۸ ژوئیـه ۱۸۵۰. ولی قبل از اجرای قتل محبس او را تغییر دادند و از ماکو بـه قلعه چهریق بردند.
در صفحه بعد از ۱۳۲کتاب نقطةالکاف کـه به همت پروفسور ادوارد براون منتشر گردیدهاست درون ذیل تصویر این قلعه و رودخانـه نوشته شدهاست.[۴۷]
قلعه چهریق درون نزدیک ارومـیه درون آذربایجان کـه مـیرزا علی محمد باب قبل از اعدام درآنجا محبوس بوده و به جبل شدید از آن تعبیر مـیکند
در اینجا فقط با نامـهای مخفی شده درون گردو یـا نوشتههایی کـه به صورت ضدآب دوخته شده بودند و در شیر غوطه ور شده بودند و امثال اینـها ارتباط بین باب و پیروانش ممکن بود. باب کـه اکنون محکوم بـه بیش از سه سال حبس شدید شده بود، عملاً نمـیتوانست بهطور مستقیم مسئول گرایش پیروانش بـه دفاع مسلحانـه باشد. با این وجود دولت او را سرچشمـه آن تعالیمـی مـیدانست کـه کل امپراتوری ایران را دچار تشنج کرده بود و تصمـیم بـه مرگ او گرفت. آنان تصور مـید کـه با مرگ او کل حتما از هم بپاشد.[۴۸]
مرگ محمد شاه
در اکتبر سال ۱۸۴۷ مـیلادی محمد شاه، پادشاه ایران درگذشت. بعد از بـه سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه، علماء کـه از سوء مدیریت و عدم قاطعیت آقاسی درون سالهای پایـانی حکومت محمد شاه جسور شده[۴۹] بودند اینک با همراهی وزیر جدید بـه قلع و قمع بابیـان پرداختند.[۵۰]
در شـهرهای دور افتاده جمـیع ط شمشیر شدند و از قتل و غارت جان سالم بدر نبردند [۴۹] ولی درون شـهرهایی کـه جمعیت بابیـان بالنسبه زیـاد بود مثل یزد، نیریز، زنجان و ولایت مازندران بابیـان اقدام بـه دفاع د.[۵۱][۵۲] درون واقعه زنجان، چیزی نمانده بود کـه تمام قوای دولتی ایران از بابیـان شکست بخورند.[۳۹][۵۳] ادوارد براون زمان مرگ شاه را سپتامبر ۱۸۴۸ مـیداند.[۴۸]
واقعه بدشت
ادوارد براون مـینویسد:ملاحسین بشرویـهای بـه سرعت بـه سمت روستای بدشت پیشرفت کـه در نزدیکی مرز استان مازندران قرار داشت و در آنجا با گروه دیگری از هم دینان خویش بـه رهبری ملا محمدعلی بارفروشی متحد شد. اصلاحات اجتماعی باب کـه زنان را درون رتبه برابری با مردان بالا برد موجب گردید کـه زرین تاج حاج ملا محمد صالح قزوینی کـه به نام قرةالعین معروف بود نیز بـه سمت تعالیم و آموزشـهای باب جذب شود. اکنون درون مـیان بابیها درون انجمن بدشت ظاهر شد. تصمـیم گرفته شد و معین گردید کـه این زن خوش بیـان، شجاع و زیبا متعهد بـه تشویق و ترغیب وفاداران شود.[۵۴] به گفته ریچارد فولتز، این طاهره بود کـه در تهران بـه فکر تشکیل جلسهای با حضور همـه بابیهای سرشناس افتاد. برجستگان بابی دعوت او را پذیرفتند و در ربیعالثانی سال ۱۲۶۴ هجری قمری و همزمان با محاکمـه سیدعلیمحمد باب درون آذربایجان، این اجتماع درون روستای بَدَشت از توابع شاهرود[۵۵][۵۶] کـه روستایی درون تقاطع راه تهران-مشـهد و راه مازندران-هزارجریب-شاهرود بود تشکیل شد.[۵۷] دربارهٔ اه تجمع بابیـان درون بدشت، افسانـه نجمآبادی گفتهاست کـه بدنبال شدت گرفتن سرکوب بابیـان، رهبران بابی درون بدشت جمع شدند که تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمـیم بگیرند.[۵۸] از دیدگاه ئوآن کول، هدف از گردهمآیی بدشت آزادسازی سیدعلیمحمد باب بود کـه در آن زمان درون قلعه ماکو درون زندان بود.[۵۹]ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانستهاست.[۶۰] طاهره درون اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضرین را شوکه نمود. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود.[۵۶] این اتفاق باعث افزایش نگرانیهای دولتیـان و علما درون آن زمان شد.[۵۶]
مرگ
مـیرزا تقیخان امـیرکبیر کـه در زمان ناصرالدین شاه، صدر اعظم دولت ایران بود و با قتل و آزار بابیـان نتوانسته بود از گسترش آئین بابی کـه به زعم وی موجب اشاعه کفر و وهن بر دستگاه دولت و روحانیت شده بود جلوگیری کند و تبعید باب را درون کوههای آذربایجان بینتیجه و اثر مـیدید،[۶۱] بـه شاه پیشنـهاد اعدام باب را داد.[۳۹] بدین ترتیب از سوی شاه بـه تبریز دستور داده شد کـه باب را از زندان خارج کنند و او را حسب الظاهر محاکمـه کنند و سپس بـه قتل برسانند. بنا بـه این دستور ناصرالدین شاه، باب را از چهریق بـه تبریز آورده، چند ساعت درون کوچه و بازار تبریز گرداندند و نوکرهای حکومت و بعضی از مردم و طبقه روحانیون او را مورد انواع تحقیر قرار دادند و قبل از غروب آفتاب او را بـه محل اعدام بردند.[۶۲]
صبح روز ۲۸ شعبان ۱۲۶۶ مطابق ۹ ژوئیـه ۱۸۵۰ مـیلادی درون محل اعدام عده کثیری از ساکنین تبریز جمع شدهبودند. برخی بـه خاطر علاقه بـه باب، برخی از روی خصومت با او و این کـه بتوانند مرگ او را ببینند و عدهای هم بـه خاطر کنجکاوی بـه آن جا آمده بودند.[۳۹] جمعی از تماشاچیـان وقتی کـه جوانی باب را دیدند و مشاهده د کـه او خود را نباختهاست بـه او علاقهمند شدند، با این کـه قبلاً نسبت بـه او بیاعتنا یـا دشمن بودند.[۳۹]
باب را بـه همراه محمدعلی زنوزی ملقب بـه انیس، یکی از مریدانش، درون فاصله چند قدمـی یکدیگر آویزان نمودند. بعد از شلیک تفنگها، دود چند لحظه آن دو نفر را از نظرها پنـهان نمود. بعد از متفرق شدن دود باروت مردم توانستند محل اعدام را مشاهده کنند، ندای حیرت و وحشت از مردم بلند شد، چون باب آنجا نبود؛[۳۹] زیرا گلولهها فقط طنابها را باز کرده بود و حتی بـه محمد علی زنوزی هم آسیبی نرسیده بود.[۳۹] باب را درون اتاقی مشغول مذاکره با کاتبش یـافتند و دوباره بـه محل اعدام آوردند و مثل سابق بستند. اما این بار سربازان از امر شلیک سرباز زدند.[۳۹] گروهی دیگر را آوردند و فرمان شلیک دادند و این بار باب و انیس هردو کشته شدند.[۳۹]
محل دفنجسد باب و انیس کـه با او تیرباران شدهبود درون خندقی انداخته شد. حتی گفته شد کـه سگ بدن آنان را خوردهاست. این کار جاستین شیل نماینده وقت انگلیس درون ایران را بر این داشت کـه در نامـهای بـه نخستوزیر انگلستان این عمل را وحشیـانـه بنامد. درون عین حال منابع بابی مـیگویند کـه جسد باب با تلاش سلیمان خان مـیلانی بـه تهران منتقل شده و در مکانی مخفی درون امام زاده حسن دفن شد. ازلیـان معتقدند جسدش درون همانجا ماندهاست. از سوی دیگر منابع بهائی معتقدند باقیماندههای جسد با دستور بهاءالله از امامزاده حسن خارج شده و برای ۵۰ سال مخفیـانـه از جایی بـه جای دیگر شده و سرانجام درون دامنـه کوه کرمل مشرف بـه شـهر حیفا درون مقام اعلی دفن شدهاست.[۴]
معتقدین بـه کتاب بیـان (بیـانیها) محل دفن پیکر سید علی محمد شیرازی و محمدعلی زنوزی را درون امامزاده معصوم تهران مـیدانند و این مکان را یکی از اماکن زیـارتی خویش مـیدانند.
پروفسورادوارد براون معتقد هست که سلیمان خان و چند نفر از بابیـان اجساد را از بیرون شـهر برداشته و به تهران فرستادند. اجساد درون تهران بـه دستور مـیرزا یحیی، جوانی بیست ساله کـه جانشین باب بوده، بـه امامزاده معصوم واقع درون سر راه همدان، نزدیک رباط کریم منتقل شدند. بعد از ۱۷ یـا ۱۸ سال بهائیـان اجساد را بـه جایی دیگر منتقل د.[۶۴]
اوّلین بار ادوارد براون توبه نامـهای منسوب بـه باب را منتشر کرد. وی نوشت سندی بی امضا و بدون تاریخ و ظاهراً بـه دست خط باب موجود هست که درون آن هرگونـه ادعایی را کـه مطرح کرده یـا بـه نظر آمده کـه مطرح کردهاست، انکار مـیکند. البته قرینـهای بر این کـه نامـه خطاب بـه کیست وجود ندارد. وی نامـه را هر چند خوش خط ولی چندان خوانا نمـیداند و در انتساب نامـه بـه باب تردید دارد.[۶۵]
عباس امانت معتقد هست با وجود فشار زیـادی کـه بر روی باب به منظور توبه و از بین بردن بابی بود وی توبه نکرد و تا آخر بر عقیده خود ثابت ماند.[۶۶] ازین روی او را درون ملأ عام درون مـیدان سربازخانـه تبریز تیرباران د که تا هم بابی خاموش شود و هم اقتدار حکومت قاجار بـه صدارت وزیر جدید بـه نمایش گذاشته شود.[۶۶]
دنیس مکین دربارهٔ سندی کـه بروان منتشر کرده مـینویسد کـه ما سندی درون دست داریم کـه در آن باب، پیـامبر جوان، هر گونـه ادعای الهی را بعد مـیگیرد. این سند احتمالاً زمان کوتاهی بعد از دادگاه تبریز نوشته شده و ظاهراً بـه خط باب است.[۶۷]
امانت اما این سند را کـه بی مـهر، امضا و تاریخ هست جعلی مـیداند و معتقد هست با سبک نوشتاری باب همخوانی ندارد و توسط مقامات دولتی تبریز به منظور بیاعتبار باب و خشنود شاه جعل شدهاست.[۶۸] وی معتقد هست در بهترین حالت، ممکن هست سند توسط مقامات دولتی تهیـه شده باشد ولی باب از مـهر و امضای آن سرباز زدهاست.[۶۸]
پسر ملاّ محمّد ممقانی کـه پدرش حکم قتل باب را بعد از مجلس محاکمـه وی درون تبریز داده بود بر عدم توبه وی با وجود اصرار پدر تأکید مـیکند.[۶۹][۷۰]
در همـین راستا دنیسِن رآس معتقد هست مجلس محاکمـه باب درون تبریز بـه امـید توبه وی با وعد و وعید تشکیل شده بود و از آنجا کـه او حاضر بـه توبه نشد فرمان مرگ وی صادر شد.[۷۱] همچنین منبع دیگری تأکید مـیکند کـه فشار زیـادی بر روی باب بود که تا توبه کند و از دعاوی و نوشتههای خود تبری جوید.[۵۲] باب اما درون عوض بی پرده ادعای قائمـیت خود را درون مجلس محاکمـه تبریز علنی کرد و تا آخر با وجود فشار علماء درون تبریز توبه نکرد.[۵۲]
اما درون پژوهش تاریخی دیگری، وجود توبه نامـه تأیید شدهاست: «در ایـام محمدرضا [شاه] مخلوع درون مـیدان بهارستان اغتشاشی بر پا، بهائیـان مجلس را بـه آتش کشیده کـه توبه نامـه سوخته شود خساراتی وارد آمده اما توبه نامـه محفوظ ماند» [۷۲]
با این حال، درون کتاب «کشف الغطاء عن حیل الاعداء» کـه به تأیید و دستور عبدالبهاء (از حامـیان قیـام بابیـان) درون پاسخ ادوارد براون (مقدمـه نقطۀالکاف حاج مـیرزا جانی کاشانی) نوشته شدهاست، صورت عریضه ولیعهد بـه محمد شاه بعد از مجلس مباحثه تبریز، بـه اين صورت آمده است:
«قربان خاک پای مبارکت شوم ... اول حاج ملا محمود پرسید کـه مسموع مـیشود کـه تو مـیگویی من نائب امام هستم و بابم و بعضی کلمات گفتهای کـه دلیل بر امام بودن بلکه پیغمبری توست. گفت: بلی حبیب من، قبلهی من، نائب امام هستم و باب امام هستم و آنچه گفتهام و شنیدهای راست است. اطاعت من برشما لازم است... بـه خدا قسمـی کـه از صدر اسلام تاکنون انتظار او را مـیکشید، منم. آن کـه چهل هزار علما منکر او خواهند شد، منم. پرسیدند: این حدیث درون کدام کتاب هست که چهل هزار عالم منکر خواهند گشت؟ گفت: اگر چهل هزار نباشد چهار هزار کـه هست... بعد از آن پرسیدند کـه از معجزات و کرامات چه داری؟ گفت: اعجاز من این هست که از به منظور عصای خود آیـه نازل مـی کنم و شروع کرد بـه خواندن این فقره: «بِسمِ الله الرَّحمن الرَّحیم سُبحانَ اللهِ القُدّوسِ السُّبُّوحِ الَّذی خَلَقَ السَّماواتَ وَ الأرضَ کَما خَلَقَ هذِهِ العَصاآیَۀَ مِن آیـاتِهِ» اعراب کلمات را بـه قاعدهی نحو غلط خوان، تاء سموات را بـه فتح خواند. گفتند مکسور بخوان، آنگاه ألارض را مکسور خواند. امـیراصلان خان عرض کرد: اگر این قبیل فقرات از جمله آیـات باشد، من هم توانم تلفیق کرد و عرض کرد: «الحَمدُللهِ الَّذی خَلَقَ العَصا کَما خَلَقَ الصَّباحَ و المَساءَ» باب بسیـار خجل شد ... بعد از آن مسائلی چند از فقه و سایر علوم پرسیدند. جواب گفتن نتوانست ...چون مجلس گفتگو تمام شد، جناب شیخ الاسلام را احضار کرده، باب را چوب مضبوط زده، تنبیـه معقول نمود و توبه و بازگشت و از غلطهای خود انابه و استغفار کرد و التزام پا بـه مـهر سپرد کـه دیگر این غلطها نکند ... امر امر همایونی است. انتهی»[۷۳][۷۴]
گلپایگانی همچنین متن توبه نامـه باب و پاسخ علما بـه او را نقل مـیکند و مـینویسد: «چون درون این عریضه انابه و استغفار باب و التزام پا بـه مـهر سپردن آن حضرت مذکور هست مناسب چنین بـه نظر مـیآید کـه صورت همان دست خط مبارک را نیز محض تکمـیل فایده درون این مقام مندرج سازیم و .... بـه دقت نظر اولی الابصار واگذاریم.»[۷۵]
بخش دو: آموزه های باب
دعاوی
باب دعاوی خود را بـه تدریج، طی چند مرحله ظاهر مـیکند. درون آغاز خود را باب یـا واسطه امام غائب مـیخواند، بعد اعلام مـیکند کـه خود مـهدی موعود هست و درون نـهایت اظهار مـیدارد کـه پیـامبری جدید هست از جانب خداوند کـه دیـانتی تازه آورده که تا مردم را به منظور ظهور موعودی جهانی کـه از او با عنوان «مَن یُظهرُه الله» (کسی کـه خداوند او را ظاهر خواهد ساخت) یـاد مـیکند، آماده کند.[۷۶] دلیل اینکه او از ابتدا ادعای نـهائی خود را آشکار نکرد بـه گفته وی آماده مردم به منظور پذیرش دعوتش بودهاست که تا به تدریج مردم با آموزهها و دیـانت جدید آشنا شوند و آن را بپذیرند،[۷۷] چه کـه گسست ناگهانی آئین جدید از اسلام مـیتوانست منجر بـه اضطراب شدید مردم و روی گرداندن از آن شود.[۷۷] باب درون آثار اولیـه اش خود را باب (وسیله ارتباط) و نائب (نماینده) امام غایب شیعیـان دوازده امامـی مـیخواند.[۷۸] لقب دیگری کـه به کار مـیبرد، ذکر یـا ذکرالله الاعظم بود.[۷۷] درون ابتدا ادعایش این بود کـه از طرف امام غایب فرستاده شده که تا فرارسیدن ظهورش را اعلان کند.[۷۸] باب بعدتر درون دوران زندانی بودنش درون ماکو با صراحتی بیشتر ادعایش را فراتر از نیـابت یـا جانشینی امام اعلام مـیکند و خود را شخص مـهدی موعود مـیخواند.[۷۸] درون دادگاهی کـه کمـی بعد از ورودش بـه چهریق درون تبریز برگزار شد، همـین ادعا را علنی مـیکند و از سوی شماری از علمای حاضر محکوم بـه مرگ مـیشود.[۴] درون سال ۱۸۴۷ مـیلادی درون مـهمترین اثر خود بـه نام بیـان فارسی بـه پایـان دوره اسلام اشاره مـیکند، خود را «مظهر الهی» و پیـامبری جدید مـیخواند کـه احکام و تعالیم تازه ای بـه نام آئین بیـان آوردهاست. درون همـین اثر بـه کرّات سخن از موعودی جهانی مـیراند کـه نتیجه و ثمره آئین جدیدِ بیـان حتما ایمان بـه وی باشد، وی از این موعود با عنوان «مَن یُظهرُه الله» یـاد مـیکند.[۷۹]
با اینکه باب دعوتش را بتدریج ظاهر کرد اما درون عین حال از همان ابتدا مـیتوان از لابلای آثارش دعوی رسالت و وحی را بـه وضوح دید. وی آثار خود را وحی از سوی خداوند و مترادف با قرآن مـیداند. درون آثار حاجی محمد کریم خان کرمانی پیشوای مکتب شیخیـه (شعبه رکنیـه) کـه با باب مخالفت شدید مـیکرده، بـه این دعوی باب اشاره شدهاست.[۸۰] بـه نظر کریم خان از همان اثر نخستین باب بـه نام قیوم الاسماء برمـی آید کـه باب ادعای رسالت داشتهاست.[۸۰] درون همان زمان درون کربلا نیز عده ای از علمای شیعی و سنی و شماری از پیشوایـان شیخیـه و اهل تصوف درون فتوائی دست جمعی بـه همـین نتیجه رسیده بودند.[۲۷]
برخی از آموزههای اساسی
یکی از آموزههای اساسی باب تداوم و تکامل ادیـان است.[۸۱] با پیشرفت انسان درون طول تاریخ، تجلی الهی بـه تدریج درون ادیـان ظاهر مـیشود و جلوه ای کاملتر و جامعتر از خود بـه منصّه ظهور مـیگذارد.[۸۲] هر دینی درون زمان خود و به نسبت بـه گذشته کامل هست و درون عین حال کمالِ بالقوه اش ظهور دیـانتِ بعد هست که شکوفائی کمالات بالقوه دیـانت و مدنیت قبل درون آن ممکن مـیشود.[۸۳] مثلاً کمالِ تورات، انجیل و کمالِ انجیل، قرآن هست و اکنون کمالِ قرآن بصورت بیـان و در آئینی کـه باب آورده، ظاهر شدهاست.[۸۳] بر اساس همـین منطق، هیچ دینی بـه گفته باب آخرین دین نیست،[۸۴][۸۲] بلکه به منظور نیـازهای دوره ای محدود از تاریخ بشر ظهور یـافتهاست.[۸۴][۸۲] بر اساس همـین اصلِ تکامل و شکوفایی ادیـان، باب نتیجه مـیگیرد کـه نتیجه و ثمره آیین او حتما شناخت و ایمان بـه «مَن یُظهره الله» موعود آئین بیـان باشد.[۸۵] به باور باب، آثار وی به منظور اولین بار حقایق نـهفته و باطنی مفاهیم اسلامـی و آیـات قرانی را آشکار مـیکند، حقایقی کـه به عقیده او با باور رایج مـیان مسلمانان تفاوت بسیـار دارد.[۸۶][۸۷]
مفهوم قیـامت و معاد از نظر باب نـه پایـان تاریخ بلکه پایـان یک مرحله از تکامل بشر یعنی پایـان دوران یک دین و آغاز ظهور دین بعدی است.[۸۸][۸۹] بعد قیـامت مسیحیت با ظهور پیـامبر اسلام بـه وقوع پیوست و قیـامت اسلام درون سال ۱۲۶۰ هجری قمری با ظهور باب اتفاق افتاد.[۸۸] دوزخ و بهشت نیز نـه محلی به منظور شکنجه ابدی برخی مردم یـا محلی به منظور تمتّع جسمـی و برخی دیگر هست بلکه معانی روحانی دارد. بهشت شناخت و رضای خدا از طریق ایمان بـه فرستاده خداوند و عمل بـه ارزشـهای نوین او به منظور شکوفائی کمالات روحانی هست و دوزخ محرومـیت از این تکامل.[۸۹] باب، عدل الهی را مستلزم اختیـار بشرو نیز استمرار فیض هدایت الهی بر طبق تکامل وقفه ناپذیر انسان و جامعه مـیداند و در نتیجه اعتقاد بـه انتهای نبوت و رسالت نفی کامل عدل الهی است.[۹۰] بعلاوه عدل الهی اقتضاء مـیکند کـه دلیل حقانیت یک پیـامبر قابل دسترسی و تحقیق به منظور همگان باشد و در نتیجه تصور اینکه دلیل حقانیت پیـامبران معجزات باشد با عدل الهی تضاد دارد چرا کـه در آنصورت دلیل پیـامبر تنـها برایـانی قابل دسترسی مـیشود کـه در همانجا و همان زمان حاضر بوده باشند. بعد عدل الهی مستلزم باور بـه حجیت کلام پیـامبر است.[۸۶]
نظر باب راجع بـه اسلام
باب با کمال احترام از اسلام یـاد مـیکند ولی بر اساس اصل تکامل و تداوم ادیـان، باب دوره اسلام را هزار سال مـیداند[۹۱] کـه با ظهور او درون سال ۱۲۶۰ هجری قمری، یعنی هزار سال بعد از وفات امام حسن عسکری، بـه پایـان رسیدهاست.[۹۱][۸۸] شماری از نوشتههای باب بصورت تفسیر سورههای قرانی نوشته شدهاست و معانی باطنی و عرفانی آن آیـات را آشکار مـیسازد.[۸۷] درون زمان اقامت باب درون اصفهان، منوچهر خان معتمد الدوله حاکم مقتدر آنجا، کـه پیشینـه مسیحی داشت و قلباً بـه پیـامبر اسلام ایمان نداشت، درون حضور علماء از باب خواهش نمود کـه در اثبات نبوت پیـامبر اسلام رساله ای بنویسد.[۹۲] باب بلافاصله و بدون درنگ رساله مفصلی درون همان جمع بنگاشت.[۹۳] نام این نوشته رساله اثبات نبوت خاصه است.[۹۳] این اثر چنان منوچهر خان را متأثر نمود کـه نـه تنـها بـه پیـامبر اسلام بلکه بـه باب نیز ایمان یـافت و در جرگه پیروان او درآمد.[۳۹][۹۲]
بخش سه: آثار باب
آثار اصلی
سید علی محمد شیرازی درون بیـان فارسی درون باب یـازده از واحد ششم آثار خود را مشتمل بر ۵۰۰٬۰۰۰ آیـه برآورد کردهاست.[۱۵] از آنجا کـه بیـان فارسی درون سال چهارم (۱۸۴۷-۱۸۴۸ مـیلادی) از رسالت شش ساله باب نگاشته شده مقدار آثار وی حتما بیشتر از این مقدار باشد باشد.[۹۴][۹۵]
دکتر نادر سعیدی استاد دانشگاه کالیفرنیـا درون لوس آنجلس درون کتاب «بابالفؤاد» کـه به بررسی جامع آثار باب مـیپردازد آثار وی را بـه سه دسته کلی تقسیم مـیکند کـه این تقسیمبندی که تا حدودی ترتیب زمانی آن آثار نیز بودهاست.[۹۶] اولین مرحله از آثار باب بیشتر معطوف بـه تفسیر سورهها یـا آیـات قرانی است.[۸۷] مشـهورترین این آثار تفسیر سوره یوسف هست که از طریق آن باب اول بار دعوی خود را آشکار نمود و آئین بابی متولد گردید.[۸۷]بهاءالله از این اثر بـه عنوان اولین و بزرگترین کتابها یـاد مـیکند و شوقی افندی آن را قرآن دوران بابی مـیداند.[۱۵] اما این اثر اولین نوشته باب نیست بلکه اولین نوشته او بعد از آغاز دعوتش است.[۹۷] بـه عنوان مثال قبل از آن باب نوشتن تفسیری بر سوره بقره را آغاز کرده بود.[۹۷] اما این تفسیر از دو بخش تشکیل مـیشود کـه بخش اول از آغاز سال ۱۲۶۰ هجری قمری شروع و در انتهای سال بـه پایـان رسیدهاست درون حالیکه بخش دوم همگی بعد از آغاز دعوتش بودهاست.[۹۷] دسته دوم بیشتر آثار فلسفی هست که درون آن بـه بحثهای مابعدالطبیعه و الهیـات تأکید مـیگردد.[۹۸] از مـهمترین این آثار صحیفه عدلیـه، توقیع مـیرزا سعید (جواب سؤالهای ثلاثه)، تفسیر هاء، فی الغناء، شرح دعاء غیبت، و اثبات نبوت خاصه است.[۹۸] برخی از تفاسیر باب نیز مانند تفسیر کوثر و والعصر کـه در این مرحله نوشته شدهاند بـه این نوع مباحث تأکید مـیکنند.[۹۸] آثار دو مرحله اول بیشتر درون سه سال اول رسالت باب نوشته شدهاند.[۹۹] مرحله سوم آثار باب مرحله تشریع هست که درون آن تعالیم اجتماعی و احکام بابی بـه عنوان یک دیـانت نوین مورد بررسی قرار مـیگیرد.[۱۰۰] بیـان فارسی، بیـان عربی، دلائل سبعه، لوح خطاب بـه ملا باقر، کتاب الاسماء و کتاب پنج شأن جزو این گروه هستند.[۱۰۰] کتاب بیـان فارسی امالکتاب آئین بابی است، کـه باب درون آن خود را موعود اسلام و پیـامبری جدید معرفی مـیکند، شریعت اسلام را منسوخ اعلام مـیکند و قوانین و احکام جدیدی وضع مـیکند با این هدف کـه مردم به منظور پذیرش موعودی جهانی کـه پس از وی مـیآید آماده شوند، وی از این موعود با نام من یظهره الله یـاد مـیکند.[۱۰۰] بعد آثار باب از سه مرحله تشکیل مـیشود: اول تنزیل بـه عنوان تفسیر، دوم تنزیل بـه عنوان تبیین فلسفی، و سوم تنزیل بـه عنوان تشریع.[۹۹] بعضی از مـهترین آثار باب عبارتند از:
- تفسیر سوره یوسف (قیوم الاسماء)
- بیـان فارسی
- بیـان عربی
- دلائل سبعه
- صحیفه عدلیـه
- تفسیر سوره فاتحه
- تفسیر سوره والعصر
- تفسیر سوره الکوثر
- پنج شأن
- الأسماء کلشیئ
- نبوت خاصه
- هیکل الدین
- صحیفه رضویّه
- کتاب جزا
- صحیفة بین الحرمـین
- تفسیر سوره حمد نقطه باء زیر بسم الله
- فی بیـان المسائل الثلثة
- تفسیر سوره توحید
- تفسیر سوره القدر
- رساله ذهبیة
- الواح دوائر
- قسمتی از الواح حضرت نقطه و سید حسین کاتب
- لوح وصایت خطاب بـه صبح ازل
- دعا و مناجات
- زیـارت نامـه
- رجعت
- مجموعه ۴ ادعیـه و تفاسیر
- مجموعهای از الواح و جوابیـه و ادعیـه
- لوح خطاب بـه حجت زنجانی
- (دستخط اصل)
- آثار متفرقه از بیـان جلد ۱
- آثار متفرقه از بیـان جلد ۲
- مجموعهای از الواح و مناجات
- زیـارات و خطبات
سبک نگارش
بگفته جان والبریج، استاد دانشکده فرهنگ و زبانهای خاور نزدیک دانشگاه ایندیـانا درون بلومـینگتون، بسیـاری از آثار باب -از جمله آثاری کـه به سبک قرآن نوشته شده، آثاری دربارهٔ الهیـات و علم حقوق، تفاسیری بر قرآن و از این دست- بـه زبان عربی نوشته شدهاست. آثار عربی باب نـه تنـها بـه خاطر پیچیده بودن آنها، بلکه بـه خاطر لغات و ساختمان پیچیده جملاتش، بسیـار مشکلساز است. دشمنان باب دستور زبان او را مورد انتقاد قرار مـیدادند و او را متهم مـید کـه ابتداییترین قوانین عربی را نیز نمـیداند.
در حقیقت مسئله این بود کـه باب نمـیخواست محدودیتهای قراردادی دستور زبان عربی و سبک آن را بپذیرد و بارها از مشتقات غیر مستعمل لغات استفاده مـیکرد. عملاً تعداد اندکی از لغات متعددی کـه بهطور نظری از هر ماده (ریشـه) عربی قابل اشتقاق هست مستعملند (استفاده مـیشود). باب بسیـاری از مشتقات نامتداول عربی را نیز مورد استفاده قرار مـیداد. (مثلاً درون لوحی مشـهور، از بیشتر لغاتی کـه از ماده «بهاء» قابل اشتقاقند استفاده کردهاست) درون نتیجه سبکش سخت، نامتعارف، چالشبرانگیز و گاهی اوقات مبهم است. خود باب ادعا مـیکرد کـه آیـات او و زیباییشان گواهی بر راستی وحیش بودهاست.[۱۰۱]
دنیس مکین درون دانشنامـه ایرانیکا، دستور زبان عربی باب را دائماً بد مـیداند[۴] کـه فهم برخی متنها درون آثار باب را مشکل کردهاست.[۱۰۲] مکین دلیل این ناسازگاری را سرعت قابل ملاحظه باب درون تصنیف (یـا نزول) آثارش مـیداند، امری کـه باب نشانـه الهی بودن آثارش مـیداند.[۱۰۲] مکین با اینکه فهم آثار باب را سخت مـی داند ولی معتقد هست تلاش به منظور درک آنها خواننده را با ایدهها و تصاویر جذاب و بسیـار بکری آشنا مـیکند کـه نشان از یک نبوغ غیر معمول دارد.[۱۰۲] نخستین ماههای شروع ادعاهای باب ملا جواد کـه بعدها بین بابیـان بـه خوار (صدای) طلایی معرف شد (و بـه نوعی از نخستین پیمان شکنان بابیست) ناسازگاری عبارات قیوم الاسماء (از آثار نخستین باب) و سخت فهم بودن متون او را از دلایل دست کشیدنش از پیروی از او دانست.[۱۰۳] برخی این احتمال را مطرح کردهاند کـه این غلطها اشتباه نساخ باشد اما درون نسخههای موجود بـه خط باب هم این اشتباهات یـافت مـیشود.[۱۰۴] بابیـان انحراف از دستور زبان عربی را از اختیـارات یک پیـامبر مـیدانند درون حالی کـه این نکته اغلب درون انتقادات مسلمانان از باب ذکر شدهاست.[۴] زمانی کـه از خود باب درون این زمـینـه سؤال شد، او این غلطها را «غیرمـهم» خوانده و گفت کـه کتاب خداوند نیـازی بـه پیروی از قوانین وضع شده توسط عربیدانان ندارد و این اعتراضها بـه غلطهای دستور زبانی درون واقع باعث انحراف از مسائل مـهم و اساسی تر مـیشود.[۱۰۵]
حفاظت آثار
باب درون مورد حفظ آثار خود بسیـار تأکید کرده و در مورد نظم و جمع آوریشان بر اساس پنج شأن کلام الهی مطالب بسیـاری مخصوصاً درون بیـان فارسی حکم کردهاست.[۱۰۶] خود باب درون دو مرحله فهرستی از آثارش کـه تا بدان زمان نوشته هست را مکتوب مـی دارد.[۱۰۶] این دو اثر یکی کتاب «الفهرست» و دیگر ی «خطبه ذکریـه» نام دارند.[۱۰۶] درون دوران ماکو و چهریق، باب کاتب خود ملا عبدالکریم قزوینی را مأمور استنساخ، جمع آوری، تنظیم و حفظ آثارش نمود و بدین جهت بـه او دستور داد کـه باید خود را محافظه نماید.[۱۰۷] بعلاوه باب بـه مـیرزا یحیی ازل هم وظیفه داد کـه به جمع و حفظ آثارش بپردازد.[۷] وی اظهار مـیدارد کـه بیـان (که درون اینجا احتمالاً مراد همـه آثار اوست) حتما هنگام ظهور من یظهره الله بـه او سپرده شود، اما ابتدا حتما همـه (آثار) اش جمعآوری شده، حتی یک نامـه از قلم نیفتد.[۷] باب درون همـه نوشتههایش از جمله بیـان فارسی (۲:۱۹) تمامـی آثار خود را تحفه ای به منظور موعود یعنی «من یظهره الله» بر مـی شمارد. مراد اصلی از حفظ آثار باب این بود کـه در ظهور موعود آن نوشتهها باو تقدیم گردد بـه این منظور کـه مؤمنان بـه باب همگی بـه موعود ایمان بیـاورند و از آثار باب بـه عنوان ابزاری به منظور احتجاب از موعود استفاده نکنند.[۱۰۸]
بخش چهار: موعود آئین بیـان
منیظهرهالله
مَن یُظهِرُهُ الله (به معنی: کسی کـه خدا ظاهرش مـیکند) بـه باور بابیـان و بهائیـان، فردی هست که بنا بـه کتاب بیـان فرستاده خدا هست و خداوند بعد از سید علی محمد شیرازی او را بـه پیـامبری برخواهد گزید که تا راهنمای بشر و نجاتگر عالم باشد. بـه اعتقاد بهائیـان، مَن یُظهِرُهُ الله، همان بهاءالله، شارع دیـانت بهائی است.[۱۰۹]
از اساسیترین آموزههای سید علی محمد باب این نکته هست که نتیجه و ثمره آیین او حتما شناخت و ایمان بـه «مَن یُظهره الله» باشد.[۸۵] باب بـه کرّات درون آثار خود بـه ظهور «مَن یُظهره الله» اشاره مـیکند[۱۱۰] و از پیروان خود مـیخواهد کـه شناخت و ایمان خود را بـه تصدیق هیچحتی خود باب و هیجده حوّاری اولیـه وی (حروق حی) مشروط نکنند و موعود را از آثار و صفات خود او بشناسند و نـه از اشاره و دلالت دیگران.[۱۰۸] باب حتی پیروانش را برحذر مـیدارد کـه مبادا مانند ادیـان قبل کـه با استدلال بـه کتاب آسمانی خود از پیـامبر بعدی محروم شدند با استدلال بـه آثار باب از ایمان بـه «مَن یُظهره الله» محروم شوند،[۱۱۱][۱۰۸] مقام موعود بـه گفته باب بالاتر از آنست کـه حتی آثار خود باب لیـاقت اشاره بـه وی را داشته باشد.[۱۰۸] باب درون آثارش از نزدیکی ظهور موعود مـیگوید و برای زمان ظهور او بـه سال نـه و سال نوزده اشاره مـیکند.[۱۱۲] اندکی بعد از یک دهه از آغاز دعوت باب درون سال ۱۸۴۴، یعنی چند سال بعد از اعدام وی درون سال ۱۸۵۰، بیش از ۲۵ نفر ادعای من یظهرهاللهی د.[۶][۱۱۳] دنیس مکین نام بیست نفر از مدعیـان را فهرست کردهاست.[۷]مـیرزا اسدالله خویی دیّان یکی از اولینانی بود کـه چنین ادعایی کرد و قبل از این کـه طرفداران قابل توجهیب کند درون بغداد احتمالاً با توطئه صبح ازل بـه قتل رسید.[۱۱۴] یک منبع ازلی با گلایـه از افرادی کـه مدعی من یظهره اللهی شدند مدعی مـیشود کـه باب ظهور این افراد را پیشبینی کرده بود.[۵۴] نوزده سال بعد از دعوت باب، بهاءالله درون سال ۱۸۶۳ درون جمع یـارانش و بعدتر درون سال ۱۸۶۶ بصورت عمومـی تر ادعای من یظهره اللهی کرد[۱۱۳] و عموم بابیـان بـه وی ایمان آوردند.[۲۳][۱۱۵] گروه اندکی کـه به طرفداری از مـیرزا یحیی ازل بابی باقی ماندند ازلی نام گرفتند. ازلیـان ظهور من یظهره الله را درون فاصله ای خیلی دور پیشبینی مـید و معتقد بودند ظهور موعود زودتر از دست کم ۲۰۰۰ سال از ظهور باب و قبل از مورد قبول گرفتن دین باب درون بسیـاری از کشورها رخ نخواهد داد.[۱۱۶] با این وجود ازلیـان درون پی تبلیغ و جهانگیر آئین بابی بر نیـامدند و با تقیـه و پنـهان هویت دینی خود عملاً درون جامعه اسلامـی حل شدند.[۱۱۷]
پروفسور ادوارد براون مفهوم کلیدی ظهور «مَن یُظهرُه الله» درون آئین بابی را چنین خلاصه مـیکند:[۱۱۸]
او (باب) اعلام کرد کـه صرفاً دروازه و راهی کـه به مـهدی ختم مـیشود نیست بلکه او خود امام هست و عملاً موعود و حقیقت آغازینی هست که بار دیگر به منظور بشر آشکار شدهاست، آنچه درون ظهورات قبلی بطور تاریک بیـان شده و به صورت معما درآمده بود حال او آن را بطور باز و آشکار بیـان مـیکند. درون عین حال او پایـانی را به منظور ظهورش قائل نیست و رسماً و علناً اعلام مـیکند کـه بعد از او فردی بزرگ و مـهمتر به منظور تکمـیل آنچه او شروع کرده ظاهر خواهد آمد (کسی کـه او من یظهره الله مـی خواندش). درون کتابها و آثار باب درک این موضوع شگرف هست که او نگران دین خود نیست، بلکه نگران درک پیروانش از فردیست کـه خداوند او را ظاهر مـیکند. بارها و بارها، تقریباً درون هر صفحه از آثارش، باب از مسلمانان استدعا مـیکند کـه در ظهور بعدی آنگونـه کـه در این ظهور رفتار د، عمل نکنند و به یـاد داشته باشند کـه هیچ ظهوری آخرین ظهور نیست، بلکه فقط مـیزانی از حقیقت هست که وضعیت پیشرفت انسان او را قادر بـه درک آن کردهاست.
باب درون تکاپوی عرضه مذهب خویش بـه دو طریق، کـه هر دو نشان از استقلال از شخصیت خودش مـیداد، بود. اول اینکه، او اعلام کرد کـه این مذهب را اصلاً پایـانی نیست و ظهور «من یظهره الله»، را پیشبینی کرده بود کـه برای کامل مذهبی کـه باب آن را بنیـان نـهاده بود خواهد آمد. ثانیـاً باب صلاحیت معنوی را حتی طی دوران زندگی خود بـه تنـهایی روی خودش متمرکز نکرده بود و پیشوایی دینی را بـه واحد اول بیـان کـه شامل خود او و هیجده حواری اولیـه وی، حروف حی، بود سپرده بود.[۱۱۹]
در کتاب تنبیـه النائمـین و هشت بهشت بـه نام برخی از این افراد کـه مدعی مقام من یظهره الله بودند اشاره شدهاست.
نبیل زرندی قبل از اینکه جزو حواریون بهاءلله باشد خودش یکبار ادعای من یظهرالهی نموده بود دربارهٔ وی درون کتاب هشت بهشت[۱۲۰] و تنبیـه النائمـین[۱۲۱] به دفعات گفته شدهاست.
ابو القاسم افنان درون کتاب عهد اعلی آورده: «بعد از شـهادت حضرت باب ۲۵ نفر ادعا د کـه مظاهر حق اند یعنی هر یک من یظهره الله موعود مـیباشند…» سپس نام آنها را بـه شرح زیر مـیآورد: ۱- شیخ اسماعیل ۲- سید بصیر هندی ۳- مـیرزا اسدالله خویی ۴- ملا شیخ علی ملقب بـه عظیم ۵ - سید علّا ۶- مـیرزا عبدالله متخلص بـه غوغا ۷- مـیرزا حسین قطب نیریزی۸- حاجی مـیرزا موسی قمـی ۹- حاجی ملا هاشم کاشی ۱۰- حسین مـیلانی۱۱- ملا محمد نبیل زرندی و…[۱۲۲]
جانشین
باب درون آثارش بـه نزدیکی ظهور مَن یُظهِرُهُ الله،ی کـه نتیجه و ثمره آئین بابی حتما شناخت و ایمان بـه او باشد، اشاره مـیکند.[۸۵] وی همچنین از بابیـان مـیخواهد کـه در شناسایی و ایمان خود کاملاً مستقل عمل کنند و موعود را بـه خود او بشناسند و نگذارند افراد دیگر، حتی خود باب و حروف حیّ، یـا آثار باب مانع شناسایی آنان شوند.[۱۰۸] از این رو درون آئین بابی وصیّ (جانشین) و مفسّر آثار بـه آن مفهوم کـه در سایر ادیـان هست وجود ندارد و جانشینی کـه باب تعیین كرد درون واقع رهبر اسمـی جامعه بابی بعد از وی بود.[۸۵]
کمـی قبل از اعدام سید علیمحمد باب عبدالکریم قزوینی، یکی از کاتبان باب توجه او را بـه اهمـیت تعیین جانشین جلب كرد و باب تعداد مشخصی لوح نوشته آنها را بـه عبدالکریم داد که تا به دست مـیرزا یحیی و بهاءالله برساند.[۱۰۷] بعدها ازلیـان و بهائیها هر دو بـه این لوحها بـه نفع خود استناد د.[۱۰۷][۱۲۳][۱۲۴]
باب درون لوحی کـه معمولاً بـه عنوان وصیتنامـه باب از آن یـاد مـیشود، مـیرزا یحیی بـه عنوان رهبر بابیـان بعد از بنیـانگذار تعیین نمود.[۱۲۵][۱۲۶] درون همـین لوح بـه وی دستور داده شدهاست کـه از من یظهرهالله درون زمان ظهورش پیروی کند.[۱۲۷] دنیس مکین معتقد هست بسیـار غیر محتمل هست که باب جانشینی تعیین نکرده باشد. او درون آثارش فراوان بـه اهمـیت وجود راهنمایی درون دوره ظهور و بطون اشاره کردهاست. وی درون دوره حیـاتش نیز مسئولیتهایی قدسی را بـه برخی پیروانش محول کردهبود.[۷] بعد از مرگ باب مـیرزا یحیی بـه عنوان شخصیت محوری مورد توجه قرار گرفت.[۱۲۸] دنیس مکین معتقد هست دستخط باب درون تنصیص مـیرزا یحیی و تعیین جایگاه او نیز موجود است.[۱۲۶] رهبری وی جنجالبرانگیز بود. وی کمتر درون مـیان بابیها حاضر مـیشد. منوچهری ادعا مـیکند کـه دلیل درون خفا ماندن او بخشی از وصیتنامـه سید علی محمد شیرازی هست که او را بـه محافظت از خویش توصیـه کردهبود.[۱۲۷] براوان معتقد هست رهبری مـیرزا یحیی درون عراق رهبری اسمـی بود و در عمل ساماندهی امور را بهاءالله، برادر ناتنی وی انجام مـیداد.[۱۲۹] دنیس مکین بر این نظر هست که تعیین مـیرزا یحیی بـه عنوان جانشین رسمـی باب، تنـها به منظور حفظ بهاءالله از خطر و با پیشنـهاد بهاءالله و عبدالکریم قزوینی و موافقت باب بودهاست.[۷][۱۲۶] خطری کـه بهاءالله را تهدید مـیکرد از جانب امـیر کبیر بود.[۱۳۰] بـه گفته سعیدی اگر امـیر کبیر بـه نقش کلیدی بهاءالله درون جامعه بابی پی مـیبرد حتماً او را بـه قتل مـیرساند.[۱۳۰] این تحلیل اول بار توسط عباس افندی درون «مقاله شخصی سیـاح» مطرح شد.[۷] شوقی افندی نیز مـیگوید باب مـیرزا یحیی را بـه عنوان «مرجع اسمـی» جامعه بابی انتخاب کرده بود و به نقل از «مقاله شخصی سیـاح» تحلیلی مشابه تحلیل فوق ارائه مـیدهد.[۷]
بهاءالله درون سال ۱۸۶۳، و بعد از یک دهه تبعید درون عراق و در آستانـه سرگونیش بـه استامبول، دعوی من یظهره اللهی کرد و عموم بابیـان بـه وی ایمان آوردند.[۱۱۳] گروه اندکی کـه به طرفداری از مـیرزا یحیی ازل بابی باقی ماندند ازلی نام گرفتند.[۱۱۷] منابع ازلی بعد از واحد بیـان و باب، مـیرزا یحیی را دارای بالاترین مقام مـیدانند.[۱۱۹] ازلیـان با تقیـه و پنـهان هویت دینی خود عملاً درون جامعه اسلامـی حل شدند.[۱۱۷]
بهائیـان و بابیـان
پس از تیرباران باب، پیروانش کـه به «بابی» مشـهور بودند بر طبق بیـانات باب درون کتاب بیـان بـه دنبال موعود آئین بابی کـه در کتاب بیـان با عنوان «من یظهره الله» از آن یـاد شده، مـیگشتند.[۴] درون سال ۱۸۶۳ مـیلادی بهاءالله خود را «من یظهره الله» یـا همان موعود کتاب بیـان خواند. اکثر بابیـان بـه او ایمان آورده و بهائی نامـیده شدند.[۱۱۵][۲۳] برخی از بابیـان بـه سنت موجود وفادار مانده و با پیروی از خلیفه باب، نابرادری کوچک بهاءالله، موسوم بـه مـیرزا یحیی صبح ازل، ازلی یـا بیـانی نام گرفتند، تعداد اینـها اکنون اندک است.[۱۳۱]
پانویس
جستارهای وابسته
- احمدیـه
- مـیرزا غلام احمد
- آیین بیـانی
- بهائیت
- احکام بابی
- متون بابی
منابع
- H.M. Balyuzi. The Báb: The Herald of the Day of Days. Oxford, UK: George Ronald، ۱۹۷۳. شابک ۰-۸۵۳۹۸-۰۴۸-۹.
پیوند بـه بیرون
زندگی باب (پیوندی دیگر از زندگی سید علی محمد باب)
سید علی محمد باب (پیوندی دیگر از سید علی محمد باب)
آرامگاه باب
گزیده ای از آثار باب
مقدمـه ای بر آثار حضرت باب
بابی (پیوندی دیگر از بابی)
کتابی جامع از زندگی، آثار و آموزه های باب
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط بـه سید علیمحمد باب درون ویکیگفتاورد موجود است. در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ سید علیمحمد باب موجود است.[سید علیمحمد باب - ویکیپدیـا، دانشنامـهٔ آزاد پروین بابی]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 26 Nov 2018 01:18:00 +0000