پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو
ادبیّات فارسی یـا ادبیـات پارسی بـه ادبیـاتی گفته مـیشود کـه به زبان فارسی نوشته شده باشد. حکایت فارسی دهم ادبیـات فارسی تاریخی هزار و صد ساله دارد. حکایت فارسی دهم شعر فارسی و نثر فارسی دو گونـه اصلی درون ادب فارسی هستند. برخی کتابهای کُهن درون موضوعات غیرادبی مانند تاریخ، حکایت فارسی دهم مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان درون دسته آثار کلاسیک ادبیـات فارسی قرار گرفتهاند.
ادبیـات فارسی ریشـه درون ادبیـات باستانی ایران دارد کـه تحت تأثیر متون اوستایی درون دوران ساسانی بـه زبانهای پارسی مـیانـه و پهلوی اشکانی پدید آمد. ادبیـات فارسی نو نیز بعد از اسلام و با الگوبرداری از ادبیـات عربی درون نظم و ریشـههای دبیری و نویسندگی دوران ساسانی کـه ادبیـات منثور عربی را ایجاد کرده بود درون زمـینـه نثر متولد شد. ادبیـات شفاهی فارسی نیز بـه همان سبک باستانی خود ادامـه یـافت.
ادبیـات فارسی موضوعاتی مانند حماسه و روایـات و اساطیر ایرانی و غیر ایرانی، مذهب و عرفان، روایتهای عاشقانـه، فلسفه و اخلاق و نظایر آن را درون برمـیگیرد. برپایـه موضوع مورد کاربرد درون یک آفریده ادبی فارسی آن را درون گستره ادبیـات حماسی، غنایی، تعلیمـی یـا نمایشی قرار مـیگیرد.
ادبیـات فارسی چهرههای بینالمللی شناخته شدهای دارد کـه بیشتر آنها شاعران سدههای مـیانـه هستند. از این مـیان مـیتوان بـه رودکی، فردوسی، نظامـی گنجهای، خیـام، سعدی، مولانا و حافظ اشاره کرد. گوته بر این باور هست ادبیـات فارسی، یکی از چهار ارکان ادبیـات بشر است.[۱]
ادبیـات ایران پیش از اسلام
ادبیـات درون ایران پیش از اسلام بـه سرودههای اوستا درون حدود ۱۰۰۰ پیش از مـیلاد بازمـیگردد. این سرودهها کـه بخشی از سنت شفاهی ایرانیـان باستان بودهاند بـه جابجا شده و بعدها بخشهای کتاب اوستا را درون دوران ساسانی پدیدآوردند. اوزان باستانی شعر درون ایران ضربی و هجایی بودند و به نظر مـیرسد این شیوه درون زبان فارسی باستان نیز مورد استفاده بودهاست. درون دورهٔ اشکانیـان ادبیـات ایران تحت تأثیر نفوذ هلنیسم دچار دگرگونی شد. خنیـاگران پارتی سرودهای محلّی را کـه تا بعد از اسلام نام پهلوی نیز داشتند مـی خواندند و این گونـه شعر با ابزارهای موسیقی همراه مـیشدهاست. با نفوذ فرهنگ مانوی درون ممالک ایران و هنرگرایی آنان گونـهای ادبیـات شعرگونـه مانوی بـه زبانهای پارتی، پارسی مـیانـه و سغدی درون ایران پدید آمد. درون آثار بـه دست آمده از واحهٔ تورفان درون کشور چین آثار فارسی زیـادی کشف شده کـه به این گفتار بازمـیگردند. درون دوران ساسانیـان نگارش بهبود یـافت و آثار فقهی و دینی و داستانی زیـادی بـه نگارش درآمد کـه برخی مانند درخت آسوریک، یـادگار زریران (هردو از دورهٔ اشکانی)، کارنامـه اردشیر بابکان و ماتیکان یوشت فریـان دارای جنبههای ادبی نیز بودند. با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی بسیـاری از این متون از مـیان رفت و برخی نیز توسط زرتشتیـان نجات یـافت و بیشتر بـه هندوستان جابجا گردید کـه امروزه بـه ادبیـات پهلوی شـهرت دارند. خط مورد استفاده درون دوران پیش از اسلام به منظور نگارش آثار ادبی خط پهلوی، خط مانوی و خط سغدی بودهاست و برخی آثار هم بـه پازند نوشته شده و به دین دبیره بودهاند. گاهی بهرام گور شاه ساسانی را دارای ذوق شاعرانـه توصیف کرده و ابیـاتی را بدو منسوب ساختهاند؛ مانند:
منم آن شیر دمان منم آن ببر یله این منم بهرام گور منم شیر شنبله"ای کـه از خار منم جانم بـه سر که تا نداری پندی از جان دلو مـه بـه کر"
تاریخ ادبیـات کلاسیک ایران
ادبیـات کلاسیک فارسی درون دوران نخست اسلام درون ایران کـه تحت حاکمـیت عربهای اموی و حکمرانان محلی آنان بود بـه صورت شفاهی آغاز بـه کار کرد. درون این دوران نشانـههایی از علاقهٔ مردم بـه شعر کهن درون برخی متون ثبت شدهاست کـه ترانـهٔ کودکان بلخ و بصره نمونـههایی از آن است. بـه هرحال تحت تأثیر صنعت شعری عرب، گونـهای جدید از ادبیـات درون ایران پدید آمد کـه بیشتر مبتنی بر شعر بود. این شعر قالبی، گاهی درون قالبهای بومـی عرب و گاهی درون قالبهای ساخته شده ایرانی سروده مـیشد.
در زمان بغتسما (۲۰۵–۲۵۹ ه. ق) شاعری بـه نام حنظله بادغیسی (ف. ۲۲۰) ظهور کرد. درون عهد بغتسما محمد بن وصیف و فیروز مشرقی و ابوسلیک گرگانی بـه سرودن شعر پرداختند. بعد از آن درون دورهٔ حاکمـیت عباسیـان و فرمان یـافتن کارگزاران ایران ، عباسیـان به منظور حکم راندن بر بخشهایی از سرزمـینهای ایران زبان فارسی دارای گونـههایی از شعر شد کـه بیشتر قطعههای دوبیتی بود. درون دورههای بعدی این آثار با روی کار آمدن سامانیـان گسترش یـافت. با اینحال نویسندهٔ کتاب تاریخ سیستان آغاز ادبیـات فارسی رسمـی را بـه دورهٔ صفاریـان و شاعرانی مانند محمد وصیف سگزی و بسام کرد مـیرساند.
در سدههای نخست اسلامـی
در دورهٔ سامانی شعر و نثر فارسی هر دو راه کمال سپرد. درون شعر شـهید بلخی، رودکی سمرقندی، ابو شکور بلخی، ابو الموید بلخی، منجیک ترمذی، دقیقی طوسی، کسائی مروزی، عماره مروزی. درون نثر رساله درون احکام فقه حنفی تصنیف ابوالقاسم بن محمد سمرقندی، شاهنامـه ابو منصوری، کتاب گرشاسب و عجائب البلدان هر دو نوشته ابو الموید بلخی، ترجمـهٔ تاریخ طبری توسط ابو علی بلعمـی، ترجمـهٔ تفسیر طبری توسط گروهی از دانشمندان، حدود العالم (در جغرافیـا)، رساله استخراج نوشته محمد بن ایوب حاسب طبری پرداخته شد.
در دورهٔ آل بویـه منطقی رازی و غضایری درون شعر نامبردارند و در نثر دانشنامـهٔ رازی علایی و رگشناسی بـه قلم ابن سینا پرداخته شد و ابوعبید جوزانی بخش ریـاضی دانشنامـه را بـه رشتهٔ تحریر درآورد و قصهٔ حی بن یقظان بـه فارسی ترجمـه و شرح شد.
در دورهٔ غزنوی فردوسی، عنصری بلخی، عسجدی، فرخی سیستانی و منوچهری شعر فارسی سبک خراسانی را بـه کمال رسانیدند و ابو نصر مشکان نویسندهٔ نوشتههای درباری سبکی نو درون نثر پدیدآورد.
سلجوقیـان و خوارزمشاهیـان
در زمان سلجوقیـان و خوارزمشاهیـان شاعران بزرگ چون اسدی، ناصرخسرو، قطران تبریزی، مسعود سعد سلمان، عمر خیـام، امـیرمعزی، انوری، خاقانی، نظامـی، ازرقی، ادیب صابر، رشید وطواط، ظهیر فاریـابی، جمالالدین اصفهانی، مجیر بیلقانی، ابوالفرج رونی، سیدحسن غزنوی، عبدالواسع جبلی، سنایی، عطار، مختاری غزنوی، عمعق بخاری و جز آنان ظهور د.
در نثر نمایندگانی مانند نظامالملک نویسندهٔ سیـاستنامـه، امـیر کیکاووس مؤلف قابوسنامـه، محمدبن منور نویسندهٔ اسرارالتوحید، عطار نویسندهٔ تذکرةالاولیـاء، گردیزی مؤلف زینالاخبار، ابوالفضل بیـهقی نویسندهٔ تاریخ بیـهقی، راوندی نویسنده راحةالصدور، غزالی مؤلف کیمـیای سعادت، نصراللهبن عبدالحمـید مترجم کلیله و دمنـه، نظامـی عروضی مؤلف چهار مقاله، رشید وطواط نویسندهٔ حدائقالسحر، حمـیدالدین بلخی نویسندهٔ مقامات حمـیدی، زینالدین اسماعیل مؤلف ذخیره خوارزمشاهی (در زشکی) ظهور د.
حملهٔ مغول و دوران تیموری
شعر فارسی درون دورهٔ مغول بر روی هم گرایش یـافته بـه سادگی و روانی بود و اگر چه برخی شاعران بـه پیروی از پیشینیـان یـا بـه سبب گرایش بـه آرایـههای ادبی و تکلفهای شاعرانـه بـه شعر مصنوع روی آوردند؛ این کار همگانی نداشت و حتی همان شاعران پیرو و گاه متصنع، درون روبرو اشعار دشواری کـه به منظور اظهار مـهارت و استادیشان مـیسرودند، اشعار سادهٔ بسیـار داشتند کـه قصّهٔ دل و ندای ذوقشان بود. بیشتر مثنویها و همـهٔ غرلها و غالب قصیدهها بـه زبان سادهٔ روان و گاه نزدیک بـه زبان گفتگو ساخته مـیشد. یکی از سببهای سستی برخی از بیتها یـا بـه کار بردن ترکیبهای کم بها درون پارهای از شعرهای این دوره، همـین نزدیکی بـه زبان گفتگو است؛ ولی اینکه بیشتر شاعران، بـه خصوص غزلسرایـان، درون پایـان این دوره بـه زبان سادهٔ دونفره گرایش یـافته بود؛ بـه این علّت بود کـه رابطهٔ گروهی از آنان با آثار استادان بزرگ پیشین کاهش یـافته و نیز دستهای از آن شاعران ترکزبانی بودند کـه فارسی را مـیآموختند و هنگام سخنگویی ناگزیر سادهگویی مـید. همراه این سادگی، بیـان یک ویژگی دیگر توجّه بـه نکتهسنجی و نکتهیـابی و نکتهگویی است؛ یعنی گنجانیدن نکتههایی باریک درون شعرها همراه با خیـال دقیق و نازکبینی تام کـه معمولاً از آنها درون شعر بـه درون مایـه یـاد مـیشود. چنین نازکخیـالیها و نکتهپردازیها درون شعر فارسی، بـه ویژه شعر غنایی ما از گذشته وجود داشت؛ ولی هر چه از سدههای پیشین بـه زمانهای کنونی نزدیک شویم، نیروی آن را قابل حس تر و به همان نسبت سادگی الفاظ را به منظور آسانی بیـان بیشتر مـییـابیم. درون سدههای هفتم و هشتم، شاعرانی چون خواجو و سلمان و به خصوص حافظ توانستهاند، نکتههای دقیق بسیـار درون الفاظ عالی منتخب بگنجانند و خواننده را گاه از نیرویِ شگفتانگیز خود بـه حیرت افکنند و همـین توانایی جادوگرانـه هست که باعث شد جانشینان آنان و به ویژه شیفتگان حافظ، دنبالهٔ کارش را درون نکتهآفرینی بگیرند؛ بی خبر از آن کـه «قبول خاطر و لطف سخن خدادادست». لازمـهٔ پیروی از نکتهآفرینیهای حافظ شناخت نیرویِ فکری و لفظی اوست؛ ولی شاعران دوره تیموری بی خبر از این اصل بـه گونـهای روزافزون بـه تکاپوی یـافتن نکتههای باریک افتادند و در گیرودار این تکاپو گاهی از رعایت جانب الفاظ بازماندند و با این کار مقدمات ایجاد سبکی را درون ادبیـات فارسی فراهم د کـه از آغاز سده دهم، نیروی آشکار یـافت و در دورهٔ صفویـان بـه تدریج کار را بـه جایی کشانید کـه یکی از سرآمدان شیوهٔ خیـالپردازی مـیرزا جلال اسیر درون اسارت مطلق مضامـین افتاد و در شکنجههای این اسارت مطلق، گاه زبان مادری خود را درون ترکیب الفاظ از یـاد برد و از بیـان عبارتهای نامفهوم ابا نکرد. سخن درون این هست که هر چه از آغاز این دوره، بـه پایـان آن نزدیکتر شویم، بزرگنمایی درون مضمونیـابی و مضمونسازی را بیشتر و به همان نسبت دقت درون الفاظ و یکدست نگاه داشتن آن و انتخاب را درون آن کمتر مـیبینیم. بیشک گرد مضمونها و نکتههای تازه درون شعر، بـه ویژه درون غزل، گردیدن بسیـار شایسته و در خور است؛ بدان شرط کـه نخست درون این راه زیـاده روی نکنند و دوم بـه خاطر معنی لفظ را بیـهوده نگذارند؛ ولی بیـان از این نکته خالی از فایده نیست کـه سخنگویـان این دوره نکتهپردازی و مضمونیـابی را از وظایف شاعر مـیپنداشتند و شعر سادهٔ بینکته را ماندنی نمـیدانستند.
در این دوره سعدی نویسندهٔ بوستان, گلستان و غزلیـات، مولوی صاحب مثنوی معنوی و غزلیـات شمس، محمود شبستری صاحب مثنوی گلشن راز، کمالالدین اسماعیل، همام تبریزی، اوحدی مراغهای گویندهٔ جام جم، امـیرخسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، ابن یمـین، سلمان ساوجی، حافظ شیرازی، و نزاری قهستانی درون شعر پدید آمدند.
دورهٔ تیموریـان دنبالهٔ دورهٔ مغول بهشمار مـی رفت. درون دوره تیموری جامـی شاعر ظهور کرد. درون دوره مغول و تیموری نویسندگانی ارجمند برخاستند، مانند عطا ملک جوینی مؤلف تاریخ جهانگشا، منـهاج سراج مؤلف طبقات ناصری، ابوالشرف ناصح گلپایگانی مترجم تاریخ یمـینی، رشید الدین فضلالله مدون و جامع جامع التواریخ، شـهاب الدین عبدالله نویسندهٔ تاریخ وصاف، حمدالله مستوفی نویسندهٔ تاریخ گزیده، حافظ ابرو مؤلف زبده التواریخ، نظامـی شامـی نویسندهٔ ظفر نامـه، مـیر خواند مؤلف روضه الصفاء (همـه درون تاریخ)، عوفی نویسندهٔ لباب الالباب و جوامع الحکایـات، دولتشاه مؤلف تذکره الشعراء، محمد بن قیس نویسنده المعجم (در ادب و انواع آن)، نصیرالدین طوسی نویسنده اخلاق ناصری و اساس الاقتباس، جلال الدین دوانی نویسندهٔ اخلاق جلالی، حسین واعظ کاشفی نویسنده اخلاق محسنی و انوار سهیلی (در اخلاق و فنون و حکمت).
دوران نو
در دورهٔ صفویـان نثرنویسانی مانند خواند مـیر نویسندهٔ حبیب السیر، ابن بزاز نویسندهٔ صفوه الصفاء، حسن بیک روملو مؤلف احسن التواریخ، اسکندر مؤلف عالم آرای عباسی، احمد بن نصرالله نویسندهٔ تاریخ الفی، محمد یوسف بن شیخ مؤلف منتخب التواریخ، ابوالفضل ابن مبارک مؤلف اکبر نامـه (در تاریخ)، ظهور د و در شعر محتشم کاشی، عرفی، صائب، بابا فغانی، هاتفی، هلالی، اهلی، وحشی، کلیم، نامبردارند.
در دورهٔ افشاریـان، درون مـیان بعضی از ادیبان و شاعران، اندیشـههایی درون رد سبک هندی پدید آمد. برخی شاعران و نویسندگان درون دورهٔ زندیـان و قاجار مثل هاتف و پسر او سحاب، مشتاق اصفهانی، عاشق اصفهانی، و آذر بیگدلی (لطفعلی بیک شاملو) بازگشت بـه سبک قدیم (سبک خراسانی) د و شاعرانی مانند مجمر، صبا، وصال شیرازی، قاآنی، فروغی بسطامـی، سروش، محمود خان ملک الشعراء شیبانی و جز آنان نماینده این سبکاند.[۲]طاهره قرةالعین یکی از زنان شاعر این دوران است. درون نثر رضاقلی هدایت مؤلف مجمع الفصحاء متمم روضه الصفا و ریـاض العارفین، لسانالملک سپهر مؤلف ناسخ التواریخ، نویسندگان نامـهٔ دانشوران، اعتماد السلطنـه مؤلف مرآت البلدان و غیره شـهرتی یـافتهاند.
ادبیـات دوران نوین ایران
در دورهٔ مشروطیت تحولی درون روش فکر شاعران و نویسندگان پیدا شد. ادیبالممالک فراهانی، ادیب پیشاوری، پروین اعتصامـی، محمد تقی بهار، افسر، ایرج، شوریده، عارف، عشقی، وحید دستگردی، یـاسمـی، یغما و گروهی از معاصران نمایندگان شعر این دوره هستند و بیبی خانم استرآبادی، علی اکبر دهخدا، جمال زاده، صادق هدایت، محمد قزوینی، عباس اقبال، زین العابدین مراغهای، محمد مسعود، رشید یـاسمـی، عبدالحسین زرین کوب، محمدرضا شفیعی کدکنی، صادق چوبک و گروهی از معاصران نماینده شعب گوناگون نثر این دوره بهشمار مـیروند.
انواع ادبی
موضوع مورد بحث درون اثر ادبی و نیز حالت روحی و فکری پدیدآورنده اثر آن را بـه یک نوع خاصی درون ادبیـات سوق مـیدهد کـه به چهار دسته حماسی، تعلیمـی، غنایی و نمایشی تقسیم مـیشود. هر کدام از این انواع ویژگیهای خاص خود را دارند کـه در آثاری کـه در آن نوع ویژه بـه کار رفته نمایـان است.[۳]
ادبیـات حماسی
حماسه درون لغت بـه معنی دلیری و جنگاوری است. دکتر سیروس شمـیسا درون کتاب خود بـه نام انواع ادبی ویژگیهایی به منظور حماسه متذکر مـیشود کـه از آنها مـیتوان بـه خرق عادت، روایـات جنگجویـان و پهلوانیها، داستانهای مربوط بـه گیـاهانی با خواص عجیب و موجودات افسانـهای اشاره کرد و همـیشـه درون حماسه و در هر داستان حماسی یک قهرمان نیز وجود دارد. سرودههای حماسی فارسی توسط خنیـاگران دورهگرد درون مناطق مختلف ایران با روشهای ویژه و آیینی خوانده مـیشدند.[۴] از مـهمترین و شناختهشدهترین حماسههای ادبیـات فارسی مـیتوان بـه شاهنامـهٔ فردوسی و نیز داستانهایی مانند کوشنامـه، گرشاسپنامـه، فرامرزنامـه و برزونامـه اشاره کرد. همچنین حماسهٔ حمله حیدری و حمزهنامـه هم از آثار مـهم حماسی-مذهبی فارسی هستند. مـهمترین و جامعترین حماسهٔ منثور فارسی مرزباننامـه هست که درون ابتدا بـه زبان مازندرانی نوشته شدهبود و بعدها بـه فارسی ترجمـه شد.[۵]
ادبیـات غنایی
غنا درون مفهوم واژهای بـه معنی سرود خوانی و آواز است. درون ادبیـات فارسی بـه بخشی از سرودههای منظوم کـه بیشتر درون قالبهای مثنوی و غزل آفریده شدهاند ادبیـات غنایی فارسی گفته مـیشود. درونمایـه ادبیـات غنایی فارسی معمولاً شامل عشق و شور جوانی است.[۶] از نمونـههای موفق ادبیـات غنایی ایران مـیتوان بـه خسرو و شیرین و لیلی و مجنون درون آثار نظامـی گنجوی، ویس و رامـین اثر فخرالدین اسعد گرگانی، و غزلیـات حافظ و سعدی اشاره نمود.[۷]
ادبیـات تعلیمـی
ادبیـات تعلیمـی گونـهای از خلق آثار ادبی هست که با درونمایـهٔ علمـی و اخلاقی بـه هدف تعلیم و تربیت نگاشته شدهباشد. درون ادبیـات فارسی ادب تعلیمـی ریشـهدار هست و درون آثار رودکی و متقدمان وی و نیز درون بخشهای زیـادی از شاهنامـهٔ فردوسی بـه چشم مـیخورد. با توجه بـه اینکه بسیـاری از آثار غیر تعلیمـی مانند آثار حماسی و غنایی دامنـهٔ تعلیماتی و بار آموزشی درون خود دارند یـا پندهای اخلاقی بـه خوانندگان منتقل مـیکنند تعیین مرز مـیان ادبیـات تعلیمـی و سایر انواع ادبی اندکی دشوار است. بـه بیـان دیگر دامنـه ادبیـات تعلیمـی که تا حد زیـادی گستردهتر سایر انواع ادبی است. از نمونـههای بارز ادبیـات تعلیمـی درون زبان فارسی مـیتوان به بوستان و گلستان و سایر مثنویهای سعدی، مخزن الاسرار سرودهٔ حکیم نظامـی، مرزباننامـه و قابوسنامـه اشارهکرد.[۸] دیوان نزاری قهستانی شاعر اسماعیلی قرن هفتم (معرفی نزاری درون ویکیپدیـا)
ادبیـات نمایشی
آغاز ادبیـات نمایشی درون ایران رنگ و بوی مذهبی داشت. مغان و خنیـاگران پارتی آوازها را با نمایش اجرا مـید. درون دوران اسلامـی آداب تعزیـه را بـه صورت نمایشی اجرا مـید. مراسم سوگ سیـاوش کـه پیرامونی از شخصیتهای شاهنامـهای بود نیز بـه گونـهای همراه با نمایش ادا مـیشد. درون ایران بعد از صفوی آداب عاشورایی رنگ جدی بخود گرفت. درون همان زمان اجرای تئاتر درون مـیان ارمنیـان اصفهان کـه در جلفا ساکن بودند تحت تأثیر خارجیهای ساکن درون این مسیحینشین آغاز شد.
با این حال ادبیـات نمایشی نوین درون ایران با ترجمـه آثار مولیر بـه فارسی درون دوران مشروطیت قاجار رایج شد و تا بـه امروز ادامـه یـافت. از اواسط دههٔ ۱۳۳۰ برپایی سالنهای جدید نمایش و برگزاری جشنوارههای تئاتر و توجه روشنفکران بـه ریشـههای هنر بومـی و ملی سبب رونق دوبارهٔ نمایشنامـهنویسی شد. غلامحسین ساعدی با نام مستعار گوهرمراد و بهرام بیضایی و اکبر رادی و اسماعیل خلج از برجستهترین نمایشنامـهنویسان معاصر بهشمار مـیروند.[۹]
شعر فارسی
سبکهای شعر فارسی
سبک شعر بـه مجموعه واژگان، طرز بیـان و دستور زبان و نیز محتوا و درونمایـههای شعری دورههای خاص تاریخی گفته مـیشود کـه در شعر شاعران همان دوره نمود پیدا کرده و آن را از شیوه شاعری متقدمـین و متأخرین متمایز مـیسازد. درون گذشته بـه سبک شعر طرز یـا طریقه نیز مـیگفتند.[۱۰] شعر کلاسیک فارسی چهار سبک دارد:
سبک خراسانی سبک خراسانی، بـه دورهای از ادبیـات منظوم فارسی اطلاق مـیشود کـه در دورهٔ آغازین ادب فارسی بـه کار مـیرفت. این سبک بـه دلیل اینکه شاعران نخستین فارسی عمدتاً از اهالی خراسان بودند و در دورهٔ حاکمـیت امرای خراسان نظیر سامانیـان و غزنویـان پدیدآمدهبودند سبک خراسانی نام گرفت. پیروی از این سبک که تا قرن ششم ادامـه پیدا کرد.[۱۱] با اینحال برخی از دنبالکنندگان این سبک از اهالی آذربایجان بودند؛ مانند قطران تبریزی، فلکی شیروانی و مـهستی گنجوی. از شاعران بنام سبک خراسانی مـیتوان بـه رودکی، کسایی مروزی، فردوسی، فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی، عنصری، اسدی توسی و دقیقی اشاره نمود. از ویژگیهای مـهم سبک خراسانی نفوذ کم واژگان عربی و ترکی و گرایش بـه اخلاق و حماسههای ملی ایرانی است.[۱۲]سبک عراقی سبک عراقی بعد از دورهٔ سبک خراسانی پدید آمد. علت نامگذاری این سبک بـه عراقی این هست که پایتخت سلجوقیـان درون اصفهان و ری کـه بلاد عراق عجم بودند قرار داشت و نیز شمار قابل ملاحظهای از این شعرا درون نواحی مرکزی ایران مـیزیستند. سبک عراقی کـه تا زمان تیموری درون ایران سبک اصلی سرایندگی بود از نظر محتوا و زبان و حتی دستور که تا حدی با سبک خراسانی متفاوت بود. درون سبک عراقی وامواژههای ترکی و عربی که تا حد زیـادی درون شعر فارسی رخنـه د و حروف و اصطلاحات خاص دورهٔ خراسانی کنارگذاشتهشد. درونمایـهٔ شعر از حالت حماسی بـه عرفان تغییر یـافت. قالب غزل نیز کـه در شعر خراسانی جایگاه باارزشی نداشت درون این سبک بـه قالب اصلی شعر فارسی بدل شد. از سرایندگان مـهم سبک عراقی مـیتوان بـه خاقانی شروانی، انوری ابیوردی، مولوی بلخی، نظامـی گنجوی، سعدی شیرازی، خواجوی کرمانی، حافظ، کمالالدین اصفهانی و فخرالدین عراقی اشاره کرد. مـهمترین حوزههای معنایی سبک عراقی درون شعر شامل عشق و عرفان و مدیحهسرایی مـیشد.[۱۳]سبک هندی سبک هندی کـه برخی آن را سبک اصفهانی نیز نامـیدهاند. تقریباً از قرن نـهم[۱۴] که تا سیزدهم هجری ادامـه داشت و از ویژگیهای آن، تعبیرات و تشبیـهات و کنایـات ظریف و دقیق و باریک و ترکیبات و معانی پیچیده و دشوار را مـیتوان نام برد. درون این سبک زبان کوچهبازار بـه شعر راه یـافت و شاعری از صورتگرایی بـه معناگرایی درون کلام رسید. بسیـاری از واژگان کهن ادبی حذف شد و جایگزینهای ساده و عامـیانـهتری جایگزینشان شد.[۱۵] قالب اصلی شعر سبک هندی غزل هست که معمولاً با یک تکبیت آغاز مـیشود. محدودیت نیز ندارد و گاهی غزلهای چهل یـا پنجاه بیتی نیز وجود دارند. از بزرگترین شاعران سبک هندی مـیتوان بـه کلیم کاشانی، عرفی شیرازی، بیدل دهلوی، طالب آملی، هاتف اصفهانی و صابر کرمانی اشاره نمود.نامگذاری این سبک بـه هندی بـه علت استقبال دربار ادبپرور هند از شاعران پارسیگوی بود. درون آن زمان همچنین بـه کمتوجهی پادشاهان صفوی بـه اشعار متداول مدحی،[۱۶] شاعران بسیـاری از ایران بـه هندوستان و سرزمـینهای عثمانی رهسپار شدند. با اینحال شمار شاعران ایرانی درون دربار گورکانیـان هند بیش از هموطنان عثمانینشینشان بود. با توجه بـه اینکه شاعران این دوره بیشتر بهدلیل فضای نامناسب ادبی درون ایران درون دورههای صفوی و افشار و زند جلای وطن کردهبودند بـه امـید داشتن زندگی مناسب بـه مدیحهسرایی پرداختند. از اینرو عمده آثاری کـه به این سبک نوشتهشده را آثار مدحی تشکیل مـیدهند. اینان بهواسطهٔ دوری از مرکز زبان و تمایل بـه اظهار قدرت درون بیـان مفاهیم و نکات دقیق و هنجارشکنی و نوآوری و تفنندوستی و به سبب تأثیر زبان و فرهنگ هندی و دیگر عوامل محیط، سبک جداگانـهای را بـه وجود آوردند.
سبک بازگشت دورهای درون سرایش شعر فارسی هست که از قرن سیزدهم هجری آغاز شد. درون این دوره شاعران بـه علت ابتذال و ضعف و بیمحتوایی شعرسرایی درون سبک هندی بـه دورههای پیشین ادبیـات فارسی بازگشتند. گاهی این سبک را تنـها یک دوره مـیدانند و عنوان مـیشود کـه در آن مرحله شاعران تنـها بـه سبکهای گذشته بازگشت کرده و سبکی جدید را پدید نیـاوردند. با اینحال بعد از صائب تبریزی کـه از برزگترین نمایندگان سبک هندی بود بر اثر انحطاط سرایندگی درون این سبک شاعرانی نظیر آذر بیگدلی، نشاط اصفهانی، مشتاق اصفهانی و طبیب اصفهانی بـه شعر گذشتگان روی آوردند. الگوی اصلی شاعران این دوره بیشتر شاعران سبک عراقی، بـه ویژه نظامـی و انوری و خاقانی و سعدی بود.[۱۷] این سبک کـه تا اوایل سدهٔ چهاردهم نیز سبک اصلی شعر فارسی بود. این بازگشت از اصفهان آغاز شد و با کانونها و محافل شعرای اصفهان و پس از آن کاشان و قم و تهران همراه بود. درون دورهٔ زندیـه و قاجاریـه این سبک شدیداً پا گرفت و باعث پدید آمدن آثار منحصر بـه فرد ادبیـات فارسی درون دورهٔ مشروطه و پس از آن شعر نیمایی و شعر سپید شد.[۱۸]قالبهای شعری
قالب درون شعر کلاسیک فارسی، شکل ظاهری هست که قافیـه بـه شعر مـیبخشد. طول هر مصرع، چیدمان هجاهای هر مصرع، تعداد ابیـات، آرایش مصرعها، قافیـه آرایی آنها و حتی عاطفه انتقالی شاعر بـه خواننده دیگر عوامل تعیینکنندهٔ قالب ظاهری شعرند.[۱۹] درون قالب شعر عواملی مانند قافیـهآرایی و وزن شعر مـهم هستند و هر قالب شعری مـیبایست از یک سبک قافیـه و وزن ویژهٔ خود پیروی کند. بـه جز این درونمایـه و محتوای شعر نیز مـیباید با قالب شعری همخوانی داشتهباشد. بـه بیـان دیگر هر قالبی به منظور بیـان تمامـی موضوعها مناسب نیست و موضوعهای سنتی هر قالب حتما در آن بیـان شوند. همچنین از آنجا کـه شعر فارسی از بیتهایی تشکیل شده کـه به دو بخش مساوی بـه نام مصراع تقسیم مـیشوند لازم هست که درون تمامـی این قوالب مصراعها از نظر وزن و تعداد هجا و نیز ریتم هجاهای کوتاه و بلند همخوانی داشتهباشند بجز قالب مستزاد کـه چنین نیست. قالبهای اصلی شعر کلاسیک فارسی عبارتند از:
- مثنوی: قالبی هست که درون آن هر بیت قافیـه جداگانـهای دارد کـه بین دو مصراع همان بیت مشترک است، اما وزن تمام ابیـات یک مثنوی مساوی است. مثنوی بیشتر درونمایـهٔ حماسه یـا داستانهای غنایی دارد. فردوسی، رودکی و نظامـی از بزرگترین مثنویسرایـان ادب فارسی هستند.
- قصیده: قصیده معمولاً بیش از پانزده بیت دارد و مصراع نخست با مصراعهای زوج همقافیـه است. درونمایـه قصیده معمولاً مدح، ذم، سوگواری، بزم، وصف طبیعت و موعظه را شامل مـیشود. عنصری، فرخی سیستانی، منوچهری، انوری ابیوردی، خاقانی شروانی، ناصرخسرو و سیف فرغانی((نزاری قهستانی))۱ از برجستهترین قصیدهسرایـان ادب فارسی بهشمار مـیروند.
- غزل: غزل درون ساختار مانند قصیده هست با این تفاوت کـه ابیـات آن بین پنج که تا چهارده بیت است. غزلها بیشتر حاوی درونمایـه عشق و عرفان و غنا هستند. سعدی، خواجوی کرمانی و حافظ را مـیتوان بهعنوان غزلسرایـان بزرگ ادبیـات فارسی برشمرد.
- مسمط: مسمط بـه نوعی از قصاید یـا اشعاری اطلاق مـیشود کـه وزن یکسان داشته و از تلفیق و ترکیب بخشهایی کوچک موسوم بـه رشتهها یـا ها فراهم آمده باشند. قافیـهٔ رشتهها متفاوت هست و درون هر رشته تمام مصراعها جز مصراع آخر همقافیـه است. درون مسمط، مصراع آخر هر رشته را بند مـیگویند. بندها همقافیـه و حلقهٔ اتصال همـهٔ رشتهها بـه یکدیگر است. منوچهری دامغانی ابداعکنندهٔ مسمط درون شعر فارسی است.
- مستزاد: قالب شعری کماستفاده درون ادبیـات فارسی کـه در حقیقت غزلی هست که کلمـه یـا جمله موزون و هماهنگی بـه آخر تمامـی مصرعها اضافه شدهاست. مسعود سعد سلمان نخستین مستزادسرا است. مـیرزاده عشقی و مـهدی اخوان ثالث نیز این قالب را درون اشعارشان بـه کاراند.
- ترجیع بند: مجموعهای هست از غزلهای چند بیتی کـه هموزن هستند و برای اتصال این غزلها بـه یکدیگر از یک بیت تکراری استفاده مـینماید. بیت ترجیع با قافیـهای ویژه و لفظ و معنی یکتا تکرار مـیگردد. سعدی و هاتف اصفهانی ترجیعبندهایی دارند.
- ترکیب بند: همان ترجیع بند هست با این تفاوت کـه بیت تکراری ترجیعبند درون این قالب متغیر است. از ترکیببندسرایـان مـیتوان بـه محتشم کاشانی و وحشی بافقی اشاره کرد.
- قطعه: شعری هست حاوی داستان یـا پند اخلاقی و نیز مدح و هجو کـه در آن ابیـات هموزن و همقافیـهاند. از دوبیت آغاز مـیشود. رودکی، انوری، ابن یمـین و پروین اعتصامـی مـهمترین قطعهسرایـان ادبیـات فارسی هستند.
- رباعی: از دو بیت تشکیل شده و مصراعهای یک و دو و چهارم با یکدیگر همقافیـهاند. وزن تمام رباعیها یکسان هست و به منظور بیـان افکار و اندیشـههای شاعر استفاده مـیشدهاست. این قالب کاملاً یـارانی بوده و از زبان فارسی بـه سایر زبانها رسیدهاست. رودکی را مخترع این قالب مـیدانند. بجز او خیـام و مولوی نیز از رباعیسرایـان بنام هستند.
- دو بیتی: مانند رباعی هست اما از آن قدیمـیتر و کهنتر است. ریشـه آن بـه دوران پیش از اسلام بازمـیگردد. تفاوت رباعی و دوبیتی درون وزن آنهاست و نیز اینکه دوبیتی به منظور بیـان احساسات درونی شاعر بکار مـیرود. دوبیتیهای فارسی از دوبیتیهای محلی و فهلوی ریشـه گرفتهاست. باباطاهر، صفیالدین اردبیلی، و فایز دشتی از بزرگترین دوبیتیسرایـان ایران بهشمار مـیروند.
- چهارپاره: مانند مثنوی بوده ولی هر بیت با بیت بعدی همقافیـه بوده و از بزرگان آن مـیشود بـه نادر نادرپور اشاره کرد.
آرایـههای ادبی
آرایـههای ادبی کـه به صنایع ادبی نیز معروف هستند عبارتاند از بـه کار بردن تکنیکها و فنونی کـه به زیبایی اثر ادبی بیفزاید. این آرایـهها کـه به دو گروه بیـان و بدیع تقسیم مـیشوند درون طول تاریخ ادبیـات فارسی پیشرفت کرده و تکمـیل شدهاند. برخی از این آرایـهها از شعر عربی عاریـه گرفته شده و برخی دیگر توسط خود سخن سرایـان پارسیگو ابداع شدهاند.
- ۱- بیـان: بـه معنی کلام بازمـیگردد و مبحث آن بر این هست که یک واژه یـا پاره را چگونـه مـیتوان معنی، تفسیر یـا تأویل نمود. مـهمترین صنایع بیـان عبارتاند از تشبیـه، استعاره، مجاز و کنایـه.
- ۲- بدیع: بـه بازشناسی آرایـههای ادبی کـه به زیبایی اثر کمک مـیکند مـیپردازد. این آرایـهها بـه دو بخش آرایـههای لفظی و معنوی تقسیم مـیشوند. آرایـههای لفظی بـه زیبایی کلام با الفاظ کمک مـیکند و شامل واج آرایی، سجع، ترصیع، جناس و قلب مـیشوند. درون مقابل آرایـههای معنوی آندسته هستند کـه به زیبایی اثر را از طریق معنیبخشی و ظرافت معنا موجب مـیگردند. این آرایـهها شمار زیـادی دارند و مـهمترین آنها عبارتاند از مراعات نظیر، تضاد، متناقض نما، حس آمـیزی، تلمـیح، تضمـین، اغراق، ایـهام، تمثیل، حسن تعلیل و لف و نشر.[۱۹]
درونمایـههای ادبیـات فارسی
تاریخ و اساطیر
با توجه بـه پیشینـهٔ مذهبی ادبیـات درون ایران پیش از اسلام و آمـیختگی اساطیر کهن ایرانی و مذهب زرتشتی و نیز تلفیق آن با حکومت دینی ساسانی تاریخنویسی و اسطورهنگاری درون ادبیـات ایران امری ریشـهدار است. درون زبان فارسی نو کـه پس از اسلام از فارسی مـیانـه جدا گردید نگارش ادبی تاریخ و اسطورهها بارها انجام شدهاست. متون نثر تاریخی و اساطیری کـه عمدتاً جنبه ادبی ندارند زبان بـه کار رفته و بهکارگیری صنایع ادبی آنها را درون زمره آثار ادبی جای دادهاست. از این متون مـیتوان بـه تاریخ بلعمـی، تاریخ بیـهقی، تاریخ طبرستان، تاریخ الرسل و الملوک، مجمل التواریخ اشاره نمود. درون آثار نظم کـه به شعر سروده شدهاند بارزترین نمونـهٔ آن شاهنامـه فردوسی است. این اثر حماسی اساطیر ایران زرتشتی و حتی پیش زرتشتی را دربردارد و توسط فردوسی ضمن سرودهشدن بـه نظم از فراموشی آنها تحت تأثیر تعلمـیات مذهبی اسلامـی جلوگیری شد. محتوای اساطیر منعدر شاهنامـه گاهی با اصل آن اختلاف دارد و فردوسی سراینده ضمن علم بـه اصل ماجرا کـه در کتب نظم موجود بوده آنها را چنان تغییر داده کـه در زمرهٔ آثار ضاله فرض نشوند. داستان کیومرث کـه حتی درون منابع اسلامـی ابوالبشر معرفی شده از نخستین انسان بـه نخستین شاه تغییر کرد و نیز حکایت مشی و مشیـانـه و ثنویت زرتشتی کـه با عقاید رسمـی دوره فردوسی سازگار نبوده از اثر وی حذف گردید.[۲۰] بـه غیر از فردوسی از این دست شاعران تاریخ و اسطورهسرا مـیتوان بـه دقیقی، اسدی توسی، خواجوی کرمانی، زرادشت بهرام پژدو اشاره کرد.
عرفان
عرفان و آموزههای عرفانی جایگاه ویژهای درون حجم ادبیـات کلاسیک فارسی ایفا مـیکنند. پیشینـهٔ گرایش بـه عرفان درون ادبیـات ایران بـه آموزههای عرفانی مانی و تعلیمات مانوی بازمـیگردد. درون دوران بعد از اسلام نیز بسیـاری از ادیبان و شاعران ایرانی بـه خلق آثار ادبی با درونمایـه عرفانی پرداختند. از مـیان آنها مـیتوان ابوسعید ابوالخیر را بـه عنوان یکی از پیشگامان نام برد؛ اما ورود عرفان بـه شعر بـه صورت رسمـی با غزلیـات عرفانی سنایی غزنوی آغاز شد. بعدها با پیشرفت سبک عراقی درون شعر عرفان با آن آمـیخته شد بـه نحوی کـه بسیـاری از تعابیر و اصطلاحات عرفانی بـه شعر رایج آن دوره رخنـه کرد. یکی از اصلیترین علل گرایش بـه شعر عرفانی ذوق ادبی صوفیها و پیروان تصوف بود. بسیـاری از صوفیـان نامدار ایران دارای دیوان و دفاتر شعر بودند و در زمرهٔ شاعران سرشناس دوره خود محسوب مـیشدند. از این جهت شعر صوفیـانـه کـه از مصادیق عرفان اسلامـی نیز هست راه خود را بـه ادبیـات رایج درون ایران بـه ویژه بعد از حمله مغول باز نمود. از نامدارترین شاعرانی کـه به شعر صوفیـانـه و عرفانی مـیپرداختند مـیتوان بـه باباطاهر، جامـی، هاتف اصفهانی، فخرالدین عراقی، شاه نعمتالله ولی، مولوی، عطار نیشابوری، شیخ محمود شبستری و فیض کاشانی اشاره کرد. همچنین از نثرنویسانی کـه نثرهای ادبی عرفانی مـینوشت مـیتوان عینالقضات همدانی، خواجه عبدالله انصاری، شمس تبریزی، شیخ احمد جامـی و محمد غزالیو({ سعد الدین نزاری قهستانی)} را نام برد. برخی دیگر از شاعران مانند حافظ و سعدی اگرچه درون آثارشان اشعار عرفانی و تعابیر صوفیـانـه فراوان دارند؛ اما از آنجا کـه تفکر عرفانی و صوفیـانـه خاصی را اشاعه نمـیدهند از حیطهٔ شعرای عرفانی جدای هستند. از مـیان آثار مـهم عرفانی ادبیـات فارسی مـیتوان بـه مثنوی مولوی و دیوان شمس از مولوی،[۲۱]منطقالطیر از عطار، مناجاتنامـه از انصاری و کیمـیای سعادت از غزالی و کشف المحجوب از هجویری اشاره کرد.
موضوعات عاشقانـه
علاقه بـه موضوعات عاشقانـه درون ادبیـات فارسی بـه دوران نخستین شکلگیری ادبیـات فارسی بازمـیگردد. درون آثار شاعران متقدم مانند کسایی مروزی، رودکی سمرقندی و عنصری معانی عاشقانـه زیـادی دیدهمـیشود. همان دوره درون اثر بزرگ و ماندگار فردوسی کـه شاهنامـهٔ اوست داستانهای عاشقانـه مانند بیژن و منیژه، خسرو و شیرین و زال و رودابه همگی بـه جنبه انسانی عشق بازمـیگردد. درون دورهٔ بعدی کـه شاعرانی نظیر نظامـی، انوری و خاقانی و فخرالدین اسعد گرگانی ظهور د سرودن غزلیـات عاشقانـه و سرودن داستانهای عشقی افزایش یـافت. همان دوره ضمن ورود مفاهیم عرفانی بـه ادبیـات توسط سنایی غزنوی نوعی از عشق غیرزمـینی کـه عشق بـه معبود بود درون شعر فارسی رخنـه کرد. با وجود این درون دورههایی کـه سعدی و حافظ سردمداران آن هستند عشق درون به گونـهای درآمد کـه در مرتبهای مـیان عشق زمـینی و آسمانی جای گرفت. ادبیـات فارسی منظومـههای عاشقانـه زیـادی دارد.[۲۲]
مرثیـه و مدیحه
بخش بزرگی از ادبیـات فارسی را مرثیـهها و مدیحهها درون بر مـیگیرند. مرثیـه شعری هست که درون سوگ شخصی گفته شود و مدیحه نیز بـه شعری اطلاق مـیشود کـه در ستایش یـا بزرگنمایی شخصی خاص خواه زنده و خواه درگذشته سروده شدهباشد. قالب شعری درون این طرز معمولاً قصیدهاست هرچند درون سایر قوالب بـه ویژه مثنوی و غزل نیز مدح دیده مـیشود. مدح معمولاً معطوف بزرگان دین، شاهان و ملازمان با نفوذ دربار مـیشد کـه شاعران درباری بخصوص از دورههای سامانی و غزنوی جهت امرار معاش وب درآمد درون دربار شاهان بـه آن مـیپرداختهاند. قالب مداحی قصیده بوده و بزرگترین مدیحه سرایـان نخستین فارسی درون دوره غزنوی مـیزیستهاند کـه از مـیان آنان مـیتوان بـه عنصری، عسجدی، فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی و مسعود سعد سلمان اشاره نمود. با این وجود پیش از اینان شاعرانی مانند رودکی نیز درون دربار سامانیـان شعر مدح سروده بودند اما تفاوت رودکی با ایشان از این جهت بود کـه در اشعار رودکی بیش از آنکه مدح دیده شود بیـان داستان و عقاید بود و گاهی با احترام بـه شاه یـا بزرگی نام وی با ابیـاتی معدود درون پایـان قصیده مـیآمد. اینگونـه مداحی کـه بعدها مـیان غزلسرایـان بنامـی همچون حافظ شیرازی، سیف فرغانی، خواجوی کرمانی نیز بکار رگفته شد بیش از آنکه مدح باشد شعری بود کـه گاهی نام بزرگی درون آن آمده بود. هر چند محتوای شعر بـه او چندان مربوط نباشد. درون مثنویها نیز درون اشعار فردوسی، نظامـی گنجوی و فخرالدین اسعد گرگانی مجموعه آثار با ذکر ابیـاتی درون مدح یکی از بزرگان بـه نام او نوشته و به او تقدیم شدهاست. از شاعرانی کـه پس از دوره غزنوی درون ادبیـات مدیحه فعال بودند بـه انوری، خاقانی، معزی نیشابوری و کمال الدین اسماعیل را مـیتوان نام برد. بعد از استقرار حکومت صفوی درون ایران توجه مدیحهسرایی کاهش یـافت و شاعران مدیحه سرا بیشتر بـه هندوستان و ممالک عثمانی مـهاجرت نمودند. درون همـین دوره مدح مذهبی درون ایران رایج شد کـه محتشم کاشانی از مـهمترین مدیحهسرایـان آن دوره بهشمار مـیرود. کسایی مروزی را نخستین مدیحهسرای مذهبی درون تاریخ ادبیـات فارسی مـیدانند.[۲۳]باباطاهر، خیـام و ناصر خسرو از شاعرانی هستند کـه اشعار مدحی درون شعرشان دیده نشده و ظاهراً هیچگاه انسانی را مدح نگفتهاند.[۲۴]
اخلاق و معرفت
موضوع اخلاق یکی از کهنترین درونمایـههای ادبیـات درون ایران است. درون بسیـاری از متنهای پهلوی بـه ویژه اندرزنامـهها کـه سابقه نگارش آنها بـه دوران پایـانی حکومت ساسانیـان مـیرسد و تحت تأثیر متون اوستایی نوشته شدهاند محوریت موضوع بر اخلاق است.[۲۵] از مـیان این نوشتهها مـیتوان بـه مـینوی خرد یـا کتاب فقهی شایست ناشایست اشاره کرد. درون متون فارسی دری نیز مسائل اخلاقی درون شعر شاعران بسیـاری نمود پیدا کرده و کتابهای منثور بسیـاری درون این زمـینـه نوشتهشدهاند.[۲۶] از مـیان آنها مـیتوان بـه اخلاق ناصری، گلستان سعدی، قابوسنامـه و دیوان پروین اعتصامـی[۲۷] اشاره نمود.
شرح حال نویسی
طنز و فکاهی
تذکره نویسی
لباب الالباب عوفی،لباب
فرهنگهای فارسی
فرهنگنویسی درون ایران بـه دوران ساسانیـان بازمـیگردد. زمانی کـه الفبای دیندبیره ابداع شد نیـاز مبرم بـه ثبت و نگهداری از واژگان اوستایی کـه در آن زمان زبانی مرده محسوب مـیشد از سوی موبدان و دینپژوهان ایرانی احساس گردید. بدنبال آن فرهنگهایی بـه زبان پهلوی و اوستایی ایجاد شد کـه از آن مـیان دو فرهنگ لغت بنامان فرهنگ اویم ایوک و فرهنگ پهلوی امروزه بدست ما رسیدهاست. همچنین بـه دلیل وجود هزوارش درون زبان پهلوی کـه لغات آرامـی بودند کـه در قرائت مـیبایست معادل پهلویشان خوانده مـیشد فرهنگنویسی هزوارشـها نیز معمول بودهاست. بعد از اسلام بـه دلیل اینکه زبان عربی بـه عنوان زبان دینی و ادبی و علمـی که تا چند قرن نخست اسلامـی درون ایران رایج بود ضرورت آشنایی با این زبان فرهنگهایی را پدیدآورد. اما نخستین فرهنگ لغت فارسی کـه بیشتر به منظور رواج زبان فارسی ادبی درون ممالک ایران ساختهشده بود درون آذربایجان و توسط خواجه نصیر طوسی بوجود آمد. مـهاجرت ادیبان و علمای ایرانی درون دوران متاخر بـه هندوستان و عثمانی نیز فرهنگنویسیهای متعدد فارسی را موجب شد. از مـهمترین فرهنگهای دیگر فارسی مـیتوان تحفة الاحباب، برهان قاطع، فرهنگ جهانگیری، فرهنگ رشیدی، غیـاث اللغات، آنندراج و فرهنگ نظام را مـیتوان نام برد. درون دوران معاصر نیز بـه تبعیت از واژهنویسی و فرهنگنویسی رایج درون غرب و با توجه بـه پیشینـه این امر درون ایران فرهنگهای نوین زبان فارسی پدید آمد. از برجستهترین فرهنگهای معاصر فارسی لغتنامـه دهخدا، فرهنگ معین، فرهنگ سخن، فرهنگ عمـید و فرهنگ معاصر فارسی مـیباشند.[۲۸]
فرهنگ نویسی نوین
در دوره معاصر جوامع فارسیزبان با توجه بـه آشنایی با امور لغتنامـهنویسی و ادبی غرب و شیوههای نوین فرهنگنویسی با الهام از سبک گذشته فرهنگهای جدید درون زبان فارسی پدید آمدند. این فرهنگهای جدید کـه مملو از واژگان فنی و علمـی اروپایی بـه ویژه از زبانهای فرانسه، روسی و انگلیسی هستند عمدتاً بر اساس نیـازهای زبانی درون کشور ایران نوشتهشدهاند. از مـهمترین این فرهنگها مـیتوان بـه لغتنامـه دهخدا، لغتنامـه معین، فرهنگ عمـید و فرهنگ آریـانپور اشاره کرد.
ادبیـات شفاهی
ضربالمثلها
پراکندگی جغرافیـایی ادبیـات فارسی
در ایران زمـین
در آناتولی و جنوب شرق اروپا
در شبه قارهٔ هند
در قفقاز
در فرارود
ادبیـات نوین ایران
ادبیـات داستانی
اگرچه داستانسرایی درون ادبیـات فارسی ریشـه کهنی دارد اما داستانینویسی بـه سبک مدرن درون ایران از نیمـه دوم قرن نوزدهم رایج شد. نخستین رمان ایرانی سرگذشت حاجی بابای اصفهانی هست که بوسیله مـیرزا حبیب اصفهانی بـه رشته تحریر درآمد. بعد از آن نویسندگانی همچون محمدعلی جمالزاده، طالبوف و زین العابدین مراغهای داستاننویسی نمودند کـه البته آثار آنهای از نظر زبان و سبک نوشتار با زبان رسمـی و ادبی دوره قاجار و نیز گاهی با زبان عامـیانـه نزدیکی مـییـافت. همچنین ویژگی عمده این آثار وجود روح ملیگرایی و نمود اساطیر ایرانی درون آنها بود.[۲۹] بعد از آن و بهویژه با رواج گسترده آثار ادبی اروپایی درون ایران سبک جدید و نوینی از داستاننویسی درون ایران پدید آمد کـه در راس آنها صادق هدایت قرار داشت. بـه دنبال صادق هدایت نویسندگانی مانند هوشنگ گلشیری، جلال آل احمد، صادق چوبک، سیمـین دانشور، بزرگ علوی، محمود دولتآبادی، علی محمد افغانی و غلامحسین ساعدی این سبک را دنبال نمودند. داستانهای کوتاه و بلند درون آثار این نویسندگان بـه چشم مـیخورد. رمان مدرن فارسی بعد از انقلاب عمدتاً بـه نقد وضعیت فرهنگی و سیـاسی موجود درون جامعه مـیپردازد. رویکرد اصلی جریـان مدرن، همچون رئالیستهای سنتی رویکردی انتقادی هست با این تفاوت کـه موضوع انتقاد آنان نـه نظام سلطنتی پیش از انقلاب، بلکه وضعیت سیـاسی حاضر است. مـهمترین تفاوت مدرنیسم داخلی با مدرنیسم غربی درون همـین تفاوت نگرش بـه تحولات اجتماعی نـهفتهاست. مدرنیسم غربی با کنارهگیری از واقعیت بیرونی، بـه ذهنیتگرایی افراطی پناه مـیبرد و هیچگونـه مسئولیت اجتماعی یـا نقش اصلاحطلبی به منظور خود قائل نیست. اما نویسندهٔ مدرنیست داخلی کـه نمـیتواند خود را از دغدغههای سیـاسی و اجتماعی روزانـه رها سازد، رویکرد انتقادی اسلاف رئالیست خود را البته با تکنیکهای روایت ذهنی مدرن درون عرصههای اجتماعی دنبال مـیکند؛ و بدین ترتیب احساس مـیکند بـه مسئولیت اجتماعی و ایدئولوژیک خود عمل کردهاست. رمان مدرن فارسی علیرغم آنکه فرمـی مشابه آثار مدرن غرب دارد، نگاه سنتی خود را بـه موضوعات حفظ مـیکند. روح و اندیشـه ذاتی رمان غرب مبتنی بر نیستانگاری اومانیستی هست و درک این اندیشـه مستلزم آشنایی و انس عمـیق نویسنده با ادبیـات غرب است؛ اما این حس و حال اومانیستی هیچگاه درون نویسندگان داخلی بـه کمال یـافت نشدهاست و به همـین صورت نوعی دوگانگی و تضاد درون صورت و محتوای رمان مدرن فارسی قبل و بعد از انقلاب وجود دارد. نویسندگان رمان مدرن درون نقد هنجارهای ناشی از نوعی تفکر دینی عمدتاً بـه دو مضمون مـیپردازند. نخست ستیز سنت و مدرنیته درون قالب جنگ پدران و پسران و دوم نقد برخی از ارزشهای اخلاقی رایج؛ گفتمان رمان مدرن فارسی درون واقع همان گفتمان صادق هدایت درون بحث تجدد و عقبماندگی هست که اینبار فاقد صراحت است.[۳۰] از رمان نویسان برجسته ایران درون پس از انقلاب بایستی بـه زویـا پیرزاد، عباس معروفی، علی مؤذنی، حسین سناپور و شیوا ارسطویی اشاره کرد.
شعر نو
زمـینـههای فکری سرایش شعر نو، سالها پیش از نیما آغاز شده بود کـه برای پیگیری این نکته حتما به شاعران و سرایندگان دوره مشروطه مراجعه کرد. ابوالقاسم لاهوتی، مـیرزا حبیب مترجم حاجی بابای اصفهانی و مـیرزاده عشقی از این زمرهاند.
شعر نو شعری بود کـه با نظریـات نیما یوشیج آغاز شد. از جمله شاعران متعلق بـه این شعری مـیتوان بـه احمد شاملو، مـهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، منوچهر آتشی، طاهره صفارزاده، و محمود مشرف آزاد تهرانی (م. آزاد) اشاره کرد.
وزن درون شعرهای نیما و اخوان با نوع شعری کـه احمد شاملو سراینده آن بود تفاوت دارد. شعر نیمایی دارای وزن عروضی بوده و تنـها هجاهای شعر تساوی خود را از دست دادهاند و کوتاه یـا بلند مـیشوند ولی درون شعر سپید کـه احمد شاملو آن را پایـهگذاری کرد از وزن خبری نیست و به جای آن از تصویرسازی واژگانی و موسیقی درونی استفاده مـیشود.
شعر سپید
شعر سپید گونـهای از شعر فارسی هست که درون دهه سی خورشیدی توسط احمد شاملو ابداع شد. این شعر کـه از الگوی شعر نیمایی پدید آمد شعریست کـه فاقد قاعده وزن و قافیـه بوده و وزن آن را مـیباید درون فحوای کلام جستجو کرد. قافیـه اگر درون این گونـه شعر بکار برود فاقد دستور ویژهاست و جای آن بستگی بـه خواست شاعر دارد. ایده شاملو به منظور چنین شعری این بود کـه وزن و عروض و قافیـه دست شاعر را به منظور سرایندگی تنگتر کرده و باعث کاهش درخشندگی و اعتلای اثر مـیشوند. این شعر درون غرب گونـهای دارد کـه به آن شعر آزاد مـیگویند و در آثار مـیلتون و لورکا بوفور دیده مـیشود. بـه عقیده براهنی شاملو ایده شعر سپید را از ادبیـات غرب آموخته و آن را با نثر آهنگین ادبیـات فارسی بـه ویژه اثر تاریخ بیـهقی آمـیخت و شعر سپید از آن زاده شد.[۳۱] از شاعرانی کـه به شعر سپید پرداختند مـیتوان بـه جز احمد شاملو بـه هوشنگ ایرانی، شمس لنگرودی، رضا براهنی، سید علی صالحی، منوچهر آتشی، احمدرضا احمدی، قدمعلی سرامـی، رسول یونان، یدالله رؤیـایی و محمدرضا احمدی اشاره نمود.[۳۲]
ترانـه و ادبیـات موسیقایی
ادبیـات کودوجوان
در دوره ادبیـات نوین ایران ادبیـات کودک با جبار باغچه بان، عباس یمـینی شریف و توران مـیرهادی آغاز مـیشود. بعدها ثمـین باغچه بان، مصطفی رحماندوست نیز از چهرههای موفق این عرصه مـیشوند. قصههای مجید یکی از موفقترین آثار داستانی ادبیـات کودوجوان بهشمار مـیرود کـه توسط هوشنگ مرادی کرمانی نوشته شد. از سال ۱۳۴۴ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بـه منظور گسترش کتاب و کتابخوانی مـیان قشر کم سن و سال ایران تأسیس شد کـه به برگزاری نمایشگاهها، فیستوال، جشنواره و ارائه کتاب بـه کودکان و نوجوانان مـیپردازد. این کانون بعد از انقلاب اسلامـی زیرمجموعه وزارت آموزش و پرورش گردید. از نویسندگانی کـه گاهی بـه این مقوله نیز مـی پرداختن مـیتوان بـه احمد شاملو، نادر ابراهیمـی و صمد بهرنگی اشاره کرد. سایر نویسندگان و شاعران موفق حیطه ادبیـات کودوجوان عبارتند از:
- مـهدی آذر یزدی
- حسین ابراهیمـی الوند
- احمدرضا احمدی
- احمد اکبرپور
- محمدرضا بایرامـی
- جعفر بدیعی
- فرهاد حسنزاده
- داود غفارزادگان
- یحیی علوی فرد
- محمود کیـانوش
- محمدهادی محمدی
- رضی هیرمندی
- قدمعلی سرامـی
شاعران زن ایرانی
- رابعه بلخی
- پروین اعتصامـی آشتیـانی
- فروغ فرخزاد
- سیمـین بهبهانی
- طاهره قرهالعین
- مـهستی گنجوی
طنزپردازان
- عبید زاکانی
- ایرج مـیرزا
- دهخدا
- هادی خرسندی
- کیومرث صابری فومنی
- سید ابراهیم نبوی
- عمران صلاحی
- ابوالقاسم حالت
شاعران و نویسندگان
نویسندگان و شاعران انقلاب اسلامـی
- مـهرداد اوستا
- محمد علی معلم دامغانی
- قیصر امـین پور
- علیاصغر صائم کاشانی
منتقدان ادبی
نخستینانی کـه نقد ادبی بـه معنای مدرن آن را درون ایران شناساندند روشنفکران دوران مشروطه نظیر فتحعلی آخوندزاده، مـیرزا ملکم خان، طالبوف و زینالعابدین مراغهای بودند.
- دهخدا
- بدیعالزمان فروزانفر
- محمد تقی بهار
- رضا براهنی
- جلال همایی
- سعید نفیسی
- نیما یوشیج
- محمدعلی سپانلو
- قدمعلی سرامـی
- پرویز ناتل خانلری
- صادق هدایت
- عبدالحسین زرینکوب
- محمد رضا شفیعی کدکنی
- شاهرخ مسکوب
- پرتو نوری علا
- بهروز شیدا
- سهراب رحیمـی
- سید حسن امـین
جستارهای وابسته
- فهرست فرهنگهای فارسی
- فارسیسرایـان تاجیکستان
- فارسیسرایـان افغانستان
- ادبیـات کودوجوان
- رشته زبان و ادبیـات فارسی
- فرهنگهای واژگان زبان فارسی
کتابنامـه
- شریفی، محمد. محمدرضا جعفری. فرهنگ ادبیـات فارسی. تهران: فرهنگ نشر نو و انتشارات معین، ۱۳۸۷. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۴۴۳-۴۱-۸.
منابع
پیوند بـه بیرون
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط بـه ادبیـات فارسی درون ویکیگفتاورد موجود است. در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ ادبیـات فارسی موجود است.در این سالشمار سالها بـه هجری قمریست.
[ادبیـات فارسی - ویکیپدیـا، دانشنامـهٔ آزاد حکایت فارسی دهم]