پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو

شاهسون‌ها کل جمعیت

۳۰۰،۰۰۰[۱]

نواحی با بیشترین جمعیتایران زبان‌های رایج ترکی شاهسونیـادیـان و مذاهب اسلام - شیعه دوازده امامـی

شاهسَوَن (به لهجهٔ ترکی اِلسَوَنی: دانلود طرح گلیم قشقایی شَسَوَن یـا شَهسَوَن)، دانلود طرح گلیم قشقایی نام تعدادی گروه ایلی از مردم آذربایجان است[۲][۳] کـه بیشتر درون نواحی مرکزی ایران نواحی استان مرکزی ، ف ، قم ساوه شـهریـار و بخش‌هایی از شمال غرب ایران بـه ویژه دشت مغان و ارومـیه و اردبیل و نواحی خرقان و خمسه، واقع درون مـیان زنجان و تهران بـه سر مـی‌برند. دانلود طرح گلیم قشقایی شواهد موجود بیـانگر آن هست که اگر نـه همـه، دست کم‌تعدادی از این گروه‌ها از دشت مغان بـه خرقان و خمسه کوچیده‌اند. دانلود طرح گلیم قشقایی (که البته نباید این گروه را با اتحادیـه ایل خمسه فارس اشتباه گرفت). شیوه زندگی و بسیـاری از ویژگی‌های فرهنگی -علی‌الخصوص آلاچیق‌های نیم کره‌ای- آن‌ها را از سایر گروه‌های ایلی ایران حتی ایلات خرقان و خمسه متمایز مـی‌سازد. پاره‌ای از این ویژگی‌ها را کـه منشأ ترکی دارند مـی‌توان درون مـیان سایر ایلات ترک‌زبان ایران مشاهده کرد.[۴]

تعدادی از ترکهای شاهسون درون منطقه جونقان درون استان چهارمحال و بختیـاری زندگی مـی‌کنند.

عنوان شاهسون بـه فارسی بـه معنی شاه دوست است. این عنوان بعد از پیروزی انقلاب اسلامـی بـه ال سون یـا دوستدار مردم تغییر نام یـافت.[۵]اسکندر بیگ ترکمان مورخ معروف عصر صفوی استعمال کلمـه «شاهی سیون» را ضمن وقایع فتح عراق درون دوره شاه اسماعیل اول و همچنین بیـان وقایع زمان شاه طهماسب بـه کار‌است. اما اصطلاح سیـاسی این شعار زمانی اهمـیت پیدا کرد کـه به طرفداران شاه اسماعیل دوم اطلاق شد و این درون حالی بود کـه بر سر جانشینی شاه طهماسب بین جانشینان او اختلاف افتاد و در این مـیان طهماسب بـه نام پریخان خانم کـه سیـاستمدار مقتدری بود بـه طرفداری از اسماعیل مـیرزا خود را شاهی سون اعلام نمود.[۶]

امروزه شاهسون‌ها علاوه بر مناطق گسترده‌ای از کشور ایران درون دیگر کشورهای همسایـه از جمله جمـهوری آذربایجان، عراق، ترکیـه، افغانستان و کشمـیر، سوریـه نیز سدارند. برایب اطلاعات بیشتر مـی‌توانید اولین سایت تخصصی ایل شاهسون مراجعه کنید http://shahsavanlar.ir

خاستگاه ایل شاهسون

با وجود اسناد نسبتاً فراوانی کـه راجع بـه تاریخ شاهسون‌ها وجود دارد، منشأ پیدایش شاهسون‌ها و ایل شاهسون هنوز درون پردهٔ ابهام قرار دارد. گمان مـی‌رود ایل شاهسون مجموعه‌ای از گروه‌های قبایلی باشند کـه حدوداً بین قرن شانزدهم و هیجدهم بـه صورت اتحادیـه‌ای گردهم آمدند. درون قرن حاضر دربارهٔ منشأ پیدایش شاهسون‌ها سه روایت متفاوت وجود دارد. از جمله این روایـات از جانب سرجان ملکم هست با این شرح کـه مـی‌گوید:

"شاه عباس اول از همان آغاز سلطنت ناگزیر بـه مقابله با زیـاده طلبی امـیران بزرگ قبایل قزلباش برخاست. وی بدین منظور، برخی از سران قزلباش را بـه خاک هلاکت نشاند و برای مقابله با طغیـان قبایل قزلباش قبیله‌ای تأسیس نمود و آن را شاهسون یعنی دوستدار شاه نامـید و از همـه مردان قبایل خواست که تا به عنوان عضوی از این قبیله ثبت نام نمایند. شاه این قبیله را بـه عنوان فداییـان و سرسپردگان خاندانش درون نظر گرفت و با حمایت ویژه‌ای کـه از این قبیله بـه عمل آورد، آن را از دیگران متمایز و بر جسته ساخت."

ولادیمـیر مـینورسکی درون مقاله‌ای با عنوان «شاهسون» کـه در دائرةالمعارف اسلامـی درج گردیده‌است، خاطر نشان مـی‌کند کـه اسناد و شواهد موجود روایت مالکم را که تا حدی مغشوش ساخته‌است زیرا منابع تاریخی عصر صفوی ما را بـه این حقیقت کـه شاه عباس اول قبیله‌ای را ایجاد نموده و آن را شاهسون نامـیده باشد رهنمون نمـی‌سازد.

روایت شاهسون‌ها متفاوت با روایت مالکم است. اما درون تضاد با آن نیست و تنـها درون جزئیـات اختلاف وجود دارد. شاهسون‌ها نیز مـهاجرت اجدادشان را ار آناتولی تأیید نموده‌اند. روایت رسمـی و مورد قبول افراد ایل کـه در نوشته‌های مربوط بـه ایل شاهسون نیز منعگردیده، درون قرن حاضر اولویت یـافته‌است. بـه اعتقاد شاهسون‌ها ایل شاهسون از سی و دو طایفه با موقعیتی برابر تشکیل شده‌است. شاهسون‌ها مدعی هستند کـه آنان هیچ وقت تحت امر یک رئیس ارشد نبوده‌اند.. مطابق نظریـه‌های رایج، شاهسون‌ها درون زمان صفویـه درون مغان بـه سر مـی‌برده‌اند. اما درون مورد بومـی بودن یـا مـهاجر بودن آن‌ها بـه منطقه و در صورت پذیرش مـهاجرت، بر سر زمان مـهاجرت اختلاف دیدگاه وجود دارد.

با توجه بـه روایـات و سندیت‌های تاریخی موجود، اتحادیـه ایل شاهسون از چند طایفه شامل بومـیان دشت مغان (احتمالاً آلان‌ها و تیره مـهرگانیـان آریـایی نژاد " آینالی‌ها = آئینـه‌ای‌ها، مـهرپرستان") و مـهاجرینی مانند اعقاب طوایف افشار و طوایف شاملو (مـهاجر از آناتولی) و برخی از قبایل قزلباش و غزهای ترک نژاد آسیـای مـیانـه، تشکیل یـافته باشد کـه تحت یک اتحادیـه سیـاسی، نظامـی و اجتماعی خاص با زبان رسمـی ترکی ائیلیـاتی به منظور افراد ایل، گرد هم آمده‌اند و در سده‌های ۱۶ که تا ۱۸ مـیلادی نقش سیـاسی و نظامـی پر رنگی را درون تاریخ منطقه و حتی ایران داشته‌اند.[۷][۸]

وجه تسمـیه اصطلاح شاهسون

در معنای واژه شاهسون کـه محتوی پاره‌ای ارزش‌های نمادین هست مـی‌بایست بیشتر پژوهش گردد. درون کل واژه شاهسون دارای مفاهیمـی هست که بـه شرح زیر آورده شده:[۹][۱۰]

  • در وهله اول از واژه شاهسون معنای سرسپردگان شاه استنباط مـی‌گردد. (دوستداران شاه)
  • در وهله دوم، این واژه بیـانگر سر سپاری بـه طریقت صفویـه، مذهب شیعه و ائمـه بـه خصوص علی بن ابی‌طالب هست که شاهان صفویـه نمایندگان آنان به‌شمار مـی‌رفتند و نـه تجلی و تجسم آنان.
  • و درون وهله سوم واژه شاهسون حس انزجار و مخالفت شدیدی را نسبت بـه عثمانی سنی مذهب کـه دشمن دیرینـه صفویـان شیعه مذهب بودند، پدیدمـی‌آورد. اعلام شاهسونی از سوی رؤسای قبایل بدین معنا بود کـه آنان پیروی از فرامـین شاه را درون حکم فرایض دینی و اخلاقی خود تلقی مـی‌د.
  • در وهله چهارم مـی‌توان معنا و مفهوم شاهسونی را درون حس مـیهن‌دوستی و ایران پرستی درون نزد مردمان شاهسون جستجو کرد.

پیشینـه تاریخی شاهسون‌ها

آذربایجان و مغان

چشم‌اندازی از دشت مغان

از زمان‌های بسیـار قدیم اقوامـی درون سرزمـین مغان سکنی گزیده‌اند کـه ایرانیـان بـه ایشان آلان یـا آلانی گفته‌اند و این کلمـه را درون زبان اروپایی قدیم مخصوصاً درون یونانی آلبان و سرزمـین آن‌ها را آلبانیـا ضبط کرده‌اند. درون زمان‌های بعد آران را شامل سرزمـینی کـه در مـیان شروان و آذربایجان ایران بوده‌است مـی‌دانستند. به‌طور کلی نام آلان‌ها از آغاز قرن اول مـیلادی درون تاریخ ذکر شده‌است.[۱۱]

مرحوم سعید نفیسی نام قدیمـی مغان را آموکان مـی‌داند، او درون بخش معرفی سرزمـین آلانیـان و مردم آن دیـار مـی‌نویسد:

"پای تازیـان درون سرزمـین آران درون خلافت عثمان بن عفان (۳۵–۲۳ هجری) باز شد. پیش از این خاندانی از آلانیـان درون این سرزمـین پادشاهی داشتند کـه منقرض شده بودند ود. این خاندان را درون این دوره آلانشاه یـا ایرانشاه خوانده‌اند. منطقه مغان نیز درون این دوره بـه عنوان منطقه‌ای مستقل و تحت فرمانروای خاندان آموکان شاه اداره مـی‌شده‌است. آموکان نام کهن موقان (مغان) هست که اکنون بـه غلط موغان یـا مغان نوشته مـی‌شود.[۱۲]

حاج زین العابدین شیروانی درون کتاب «بستان السیـاحه» درون مورد موقعیت مغان چنین مـی‌نویسد:

" بعضی او را بـه واو نویسند. ولایتی هست مشـهور و دیـاریست مذکور، مشتمل هست بر بلاد قدیم و نواحی عظیمـه و مراتع دلکش و موضع بسیـار خوش از اقلیم پنجم و هوایش خرم و محدود هست از شمال بـه ولایت شیروان و از جنوب بـه ملک آذربایجان و از شرق بـه ارض تالش و از مغرب بـه گرجستان.[۱۳]

امروزه، مردم محلی و بومـی منطقه بـه خصوص شاهسون‌ها، مغان را آران یـا گرمسیری مـی‌گویند.

نظامـی گنجوی درون مورد مغان مـی‌گوید:

به فصل گل بـه موقان هست جایشکه که تا سرسبز باشد خاک پایش

مـهاجرت چادرنشینان ترک بـه مغان و آذربایجان

ظهور ترکان درون منطقه شرقی آذربایجان بـه مـهاجرت گروهی از ترکان غز کـه نخستین هسته ترک را درون آذربایجان تشکیل مـی‌دهند، مربوط مـی‌شود. ترکان غز کـه بیشتر درون مناطق شرقی دریـای مازندران ساکن بودند به منظور اولین بار درون سال ۳۹۶ ه‍.ق بـه خراسان روی آوردند.[۸]

سلطان محمود غزنوی کـه خود از سلاطین بزرگ ترک بود درون سال ۴۲۶ ه‍.ق (۱۰۲۵م) بـه فرارود (ماوراءالنـهر) لشکر کشید و ارسلان اسرائیل را دستگیر کرد. بعد ار آن اتباع سابق ارسلان بـه این ادعا کـه از جور و ستم امرای خود درون زحمت بودند، از سلطان محمود تقاضا نمودند که تا به آنان اجازه دهد درون شمال خراسان مسکن کنند و حفاظت از آن نواحی را بـه عهده گیرن. سلطان محمود از این رو اجازه داد که تا چهار هزار خانوار ترکمن (سلجوقیـان و گروه‌های چادرنشین غز) از جیحون بگذرد و در نزدیک فراوه، سرخس و ابیورد سنمایند.[۱۴]

این قوم درون زمان سلطنت جانشینان سلطان محمود سر بـه طغیـان برداشته و برای پیدا اقامتگاه بهتر وسیع تر بـه شمال غرب ایران سرازیر شده و خود را بـه حوالی کوه سبلان رسانیدند. عده زیـادی از آنان درون اردبیل و دشت مغان و مجاور آن اقامت گزیدند و موجب ترویج زبان ترکی بین اهالی ساکن آذربایجان شدند کـه امروزه ما آن را زبان ترکی آذری مـی‌گوییم.[۸]

سازمان ایلی شاهسون‌ها

طوایف شاهسون از یک سلسله مراتب تشکیل یـافته بود بدین صورت کـه خاندان‌های ایل بیگ و تعدادی دیگر نسب مشترک خود را بـه ینصرپاشا جد بدرخان رسانده و خود را طوایف «بیگ زاده» مـی‌خواندند. دیگر طوایف رعیت یـا «هامپا» یـا همپا نامـیده مـی‌شدند. هر طایفه بیگ زاده نیز از دو طبقه تشکیل مـی‌شد. اعضای خاندان حاکم، هسته مرکزی طایفه به‌شمار مـی‌رفت. این طبقه نام نیـای طایفه را بر خود داشت. انتصاب از سوی حکومت، مالکیت بر مراتع و منسوبیت بـه جد اعلای طایفه ابزار حاکمـیت این طبقه بود. طبقه بیگ زاده عده‌ای نوکر بـه خدمت داشت. طبقه بیگ زاده مالیـات نمـی‌پرداخت، تن بـه کار نمـی‌داد و مالک همـه چیز به‌شمار مـی‌رفت. درون برخی از طوایف شمار این طبقه بیش از نصف جمعیت طایفه بود.[۷]

شاهقلی پاشا، ینصر پاشا و طوایف بیگ زاده

در سال‌های پایـانی قرن نوزدهم سه فقره گزارش دربارهٔ تاریخ طوایف شاهسون دشت مغان و سر دودمان‌های آنان انتشار یـافت کـه عبارتند از:

  • - گزارش سرهنگ ای.آ. اگرانوویچ کمـیسر سرحدی روسیـه درون امور شاهسون‌ها
  • -گزارش گوستاو راده طبیعی دان آلمانی.
  • -سومـین گزارش از مارکف نماینده سیـاسی روسیـه.
  • هر سه شخص فوق گزارش‌های مشابه و در برخی موارد با تناقضات، از ماهیت سر دودمان شاهسون‌ها ارائه مـی‌دهند ولی درون هر سه مورد نام ینصرپاشا سر دودمان اولیـه ایلات شاهسون مـهاجر از آناتولی بـه دشت مغان بـه چشم مـی‌خورد.

    در نسخه‌ای از تحفه شاهی (۱۷۱۶م/۱۰۹۴ ه‍. ش) نوشته مـیرزا محمد حسین مستوفی الممالک عنوان شده‌است کـه ینصرپاشا پسر شاهقلی پاشا است. شاهقلی پاشا سنی مذهب و از بزرگان مملکت عثمانی بوده کـه نزاع بر سر مسائل سیـاسی و قدرت طلبی وی درون قبال شاه عثمانی او و طوایفش را بـه پناهندگی بـه مملکت ایران روانـه کرد. بـه عقیده وی شاهقلی پاشا درون اردبیل وفات یـافته و در صحن بقعه صفویـان بـه خاک سپرده شده‌است. (سنگ قبر او درون کنار درب بیرونی صحن با نام حکاکی شده "ابوالقاسم بیگ بن شاهقلی بیگ" نمایـان است).

    اگرانوویچ مـی‌نویسد ینصرپاشا درون ناحیـه خوی، درون نزدیکی دریـاچه ارومـیه، زندگی کرد و سر انجام درون همان‌جا نیز درون گذشت. بعد از مرگش، شش پسر بـه نام‌های قوجا، بنده علی، پلات، دمـیرچی، ساری خان، و نوروز علی از او باقی ماند. پسران ینصر کـه هر کدام طایفه‌ای را تحت ریـاست داشتند، بعد از مرگ پدر از یکدیگر جدا شدند و نام آنان بر این طوایف گذاشته شد. بعداً از این طوایف شعبات کوچکتری پدید آمد. تبارنامـه پسران ینصر پاشا و طوایف تابعه آنان کـه بعدها اکثریت طوایف شاهسون درون سراسر کشور زیر مجموعه ویـا همپیمان این طوایف بودند، درون الگوی تبارنامـه زیر (با کمـی تناقض با برخی منابع) آورده شده‌است:[۷]

     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    حسن خليفه بابا
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    شاهقلی پاشا
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    ینصر پاشا
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    قوجا بیگ(قوجابیگلو)
     
     
    بنده علی بنده علی بیگلو
     
     
    پلات پلاتلو
     
     
     
     
     
    دمـیر خان دمـیرچی لو
     
    ساری خان ساری خان بیگلو
     
     
    نوروز علی نوروزعلی بیگلو
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    طوایف تابعه : مرادلو ، اودولو ، خلیفه لو
     
     
    طوایف تابعه : علی بابالو ،بیگ باغلو ، خلف لو
     
     
    طوایف تابعه : شیخ لو ، آبی بیگ لو ، قوزآتلو ، یورتچی، دورسون خوجالو ، تکله ، یکه لو
     
     
     
     
     
    طوایف تابعه : اینانلو ، حاجی خوجالو ،عربلو
     
    طوایف تابعه :اجیرلو ، مـیلی-خلیفه لو ، بالابیگلو ، بیگدلو ، همونلو، زرگر
     
     
    طوایف تابعه :گیکلو ریـا، پیرایواتلو
     

    گوستاو راده و مارکف هر دو بر آنند کـه گروهی از ابواب جمعی ینصر پاشا بـه هنگام ورود بـه قلمرو ایران از او جدا شده و به اذن شاه بـه خراسان کوچیدند.

    راده مـی‌نویسد کـه کورت بیگ (قورت بیگ) یکی از رؤسای متنفذی بود کـه همراه ینصرپاشا بـه ایران آمد. کورت بیگ سه پسر داشت. نام طایفه قوزاتلو از نام یکی از پسران او گرفته شده‌است. تعدادی از طوایف تابع کورت بیگ از او جدا شده و به اراک کوچیدند. هم‌زمان با ینصر پاشا طوایف شاملو (اینانلو، بیگدلو) نیز وارد ایران شدند.

    طوایفی کـه از کورت بیگ، اینانلو و بیگدلو منشعب شدند عبارتند از:

    • طوایف وابسته بـه قورت بیگ: تالش مـیکائیلو، خلیفه‌لو، مغانلو، اودلو، مرادلو.
    • طوایف وابسته بـه اینانلو: پیرایواتلو، کلاش، کورعباسلو، گیکلو، یورتچی، دورسون خوجالو
    • طوایف وابسته بـه بیگدلو: اجیرلو، حاجی خوجالو، یئدی ایماق، عربلو، چاکرلو و قبادلو.

    اما درون گزارش مارکف از سه نوه ینصرپاشا بـه نام‌های ساری خان بیگ، بید علی بیگ و قوجا بیگ طوایف زیر بوجود آمدند:

    ساری خان بیگلو - بید علی بیگ لو - قوجابیگلو[۷]

    گزارش آقا بزرگ ابراهیمـی

    آقا بزرگ ابراهیمـی از افسران بازنشسته ارتش درون امور شاهسون‌ها مـی‌نویسد:[۷]

    "نسب ایل بیگ‌های شاهسون و عموزادگان بیگ زاده آن‌ها شامل قوجابیگلو، عیسی بیگلو، مستعلی بیگلو، رضا بیگلو، ساری خان بیگلو و بالا بیگلو بـه شخصی بـه تام امـیر ارسلان مـی‌رسد. وی درون حوالی سال(۱۵۰۰م / ۸۸۰ ه. ش) بـه همراه قبیله اش درون ناحیـه ساری قامـیش واقع درون آناتولی شرقی مـی‌زیست. مـهاجرت این طوایف بـه توسط سلطان محمد استاجلو برادر زاده شاه اسماعیل بوده‌است. دیگر خاندان ایل بیگ‌ها بـه سروانلار (ساربان‌ها) معروف بودند. احتمالاً خاندان سروانلار بـه خاطر واقع شدن موطن شان (ساری قامـیش) درون مـیانـه جاده ابریشم کـه از ترابوزان که تا زاهدان امتداد داشت، شتر کرایـه مـی‌دادند."

    تبارنامـه شاهسون‌های اردبیل و مشکین

    بدرخان حاکم شـهر اردبیل ورئیس شاهسونان اردبیل و مشکین، از نوادگان ینصرپاشا مـی‌باشد. مارکف بدر خان را برادرزاده ینصرپاشا مـی‌داند. طوایف وی درون مناطق ییلاقی اردبیل و مشکین سداشتند. بعدها برخی طوایف زیرشاخه بـه دلایل سیـاسی و نظامـی بـه مناطق دیگر کشور از جمله ساوه، اراک، ورامـین، دشت فارس، خراسان، زنجان و دشت قزوین، دشت موصل (شمال عراق)، حاشیـه زاینده رود (روستای مارکده) و بغداد و…، درون طول بازه زمانی از صفویـه که تا پهلوی نقل مکان کرده‌اند.

    نادرشاه بعد از بازپس‌گیری اردبیل و مغان از اشغال عثمانیـها و روسها، بدرخان پاشا را بـه ریـاست ایل شاهسون برگمارد. ریـاست ایل شاهسون و منصب حکمرانی اردبیل درون دست اعقاب بلافصل خان مزبور باقی ماند. لیکن با بروز انشعاب مـیان آنان، اتحادیـه ایل شاهسون بـه دو شاخه اردبیل و مشکین تقسیم شد.

    به گزارش مارکف و راده بدرخان پاشا درون عملیـات‌های متعدد جنگی، همراه نادر بوده‌است و در جریـان انتخاب نادر بـه عنوان شاه ایران درون قوریلتای مغان بـه سال ۱۱۱۴ ه‍.ش نقش بسزایی داشته‌است. بعدها وی بـه فرماندهی نگهبانان سلطنتی نادر شاه گمارده شد. بعد از مرگ نادر درون سال ۱۱۲۵ ه‍.ش از سرنوشت بدرخان خبری درون دست نیست.

    بر اساس روایت‌ها، نظرعلی خان رئیس شاهسون‌ها فرزند و جانشین بدرخان بوده‌است. وی حاکم شـهر اردبیل و در واپسین سال‌های عمر نادرشاه درون شرق کشور مشغول انجام عملیـات‌های نظامـی بوده‌است.[۷]

     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    بدرخان
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    کوچک خان
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    نور علی خان
     
     
     
     
     
    شکراله خان
     
     
     
     
    شاه علی بیگ
     
     
     
     
     
     
    عطا خان
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    محمد بیگ
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    جعفر قلی خان
     
    جهانگیر خان
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    رستم خان
     
    احمدخان
     
    محمدخان
     
    ساری خان
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    جعفر قلی خان
     
    محمد خان
     
     
     
     
    قاسم خان
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    فرضی خان
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    نجفقلی خان
     
    قربان علی خان
     
    بیوک خان
     
    ابراهیم خان
     
    عباس قلی خاناصغرعلی خان
     
    علیقلی خان
     
    گلین خانم
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    رستم خان
     
     
     
     
     
    فتحعلی شاه قاجار
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
     
    سعداله تهرانی
     
     
     
     
     
     
     
     
    کیکاووس مـیرزا
     
     
     
     

    صفویـه و شاهسون

    در اواخر قرن شانزدهم مـیلادی بعد از این کـه بیشتر تیره‌های سنی و شیعه خود را از زیر سلطه ظالمانـه امپراطوری عثمانی نجات بخشیده و به ایران پناهنده شدند، یون سور پاشا هم بـه منظورب اجازه درون مورد آوردن قبیله اش بـه ایران بـه نزد شاه عباس آمده مـه مورد موافقت شاه عباس قرار گرفت و شاه عباس بـه آن‌ها آزادی انتخاب محل داد کـه این قبایل، دشت مغان (مرکز ایل شاهسون امروزی) را انتخاب د. شاه عباس بـه آنان نام شاهسون داد و از این مقطع ایل شاهسون با ورود طوایف آناتولیلایی گسترش مـی‌یـابد. یون سور پاشا ابتدا دارای مذهب سنی بود ولی بعدها تغییر مذهب داده و به مذهب شیعه گرایید. بعد از مرگ یون سور پاشا، شش فرزندش سرزمـینی را کـه او تحت اختیـار داشت بین خود تقسیم د. احتمالاً یون سور پاشا را مـی‌توان پیشگام و از سردودمان‌های اصلی ایل شاهسون امروزی دانست.[۸][۱۵] از این تاریخ طرفداران شاه عباس بـه عنوان شاهسون درمـی آیند و بعدها بـه شعبات دیگری بـه شرح زیر تقسیم مـی‌شوند:

    الف) شاهسون‌های آذربایجان

  • شاهسون‌های اردبیل (از مراتع ییلاقی بلندی‌های ارسباران استفاده مـی‌کنند)
  • شاهسون‌های مشکین‌شـهر (از مراتع ییلاقی بلندی‌های مشکین‌شـهر استفاده مـی‌کنند)
  • ب) شاهسون‌های خرقان، خمسه، استان مرکزی، قم و تهران

  • ایل بزرگ شاهسون بغدادی (در زمان نادرشاه از مناطق شمالی عراق بـه خراسان کوچ داده شدند سپس بـه حاشیـه زاینده رود و شیراز رفتند)
  • ایل بزرگ شاهسون اینانلو (بخش اعظم آن از شیراز بـه استان مرکزی، قزوین و بخش‌های شمالی اراک کوچانده شدند)
  • شاهسون‌ها و سلطان محمد خدابنده

    سلطان محمد خدابنده درون دوره سلطنت خود به منظور مقابله با ازبکان و عثمانیـها بـه جلب حمایت قبایل و استفاده از افراد مختلف غیرنظامـی کـه داوطلبانـه بـه خدمت نظام رو مـی‌د، پرداخت و این اقدام او بـه «شاهسون اولماخ» (دوستدار شاه شدن) معروف شد کـه بعدها درون زمان شاه عباس اول، این نام بـه مجموع طوایف طرفدار شاه عباس و رقیب قزلباشـها کـه سر بـه طغیـان گذاشته بودند اطلاق شد و از این تاریخ این طوایف، بـه عنوان ایلی بـه همـین نام (ایل شاهسون) ظاهر شد کـه این پدیده فقط از لحاظ انتخاب لغت شاهسون و اصطلاح شاهسونی با عمل شاه سلطان محمد خدابنده ارتباط دارد. اما نام‌گذاری طوایفی از طرفداران شاه تحت عنوان ایل شاهسون درون دوره شاه عباس صورت مـی‌گیرد.[۱۶]

    فروپاشی امپراطوری صفویـه و اوضاع نابسامان شاهسون‌ها
    نوشتار اصلی: سرنگونی صفویـان

    سرنگونی امپراطوری و دودمان صفویـه کـه پادشاهان آن ۲۲۸ سال بر ایران حکومت د درون زمان شاه سلطان حسین (۱۰۷۲ – ۱۱۰۱ خورشیدی) بـه یکباره بـه وقوع پیوست. از آن بعد عثمانیـهای سنی مذهب بـه نحوی تهدیدآمـیز بـه سوی منطقه مغان-اردبیل پیشروی نمودند. با پیشروی روسها که تا سواحل جنوب دریـای خزر مسئله مسیحیت نیز بـه صورت یک عامل توازن مطرح گردید. درون این دوران شاهسون‌ها بـه چهار گروه تقسیم شدند. گروه اول کـه اکثریت را شامل مـی‌شدند با کمـی تزلزل بـه سپاهیـان نادر شاه افشار پیوستند و گروه‌های اقلیت کـه به گروه‌های حامـی شاه تهماسب دوم، روس‌ها و عثمانی‌ها پیوستند؛ کـه برخی از این گروه‌ها بعد از تسلط نادر شاه بـه وی گرویدند.[۱۷]

    در این دوران موضوع به منظور شاهسون‌ها روشن بود. بدین معنا کـه دشمن اصلی و دیرینـه عثمانی‌ها بودند. از آنجا کـه شاه صفی با روس‌ها وارد اتحاد شده بود، رؤسای شاهسون نیز مـی‌بایستی هم بـه عنوان وظیفه و هم به منظور صیـانت از مراتع ایل و زمـین‌های کشاورزی جانب آنان را مـی‌گرفتند.

    علی الظاهر طوایف شاهسون، شقاقی و مغانی درون برابر عثمانی‌ها بـه شدت مقاومت نشان دادند. آنان مدتی نیز درون کنار چریکهای ارمنی با عثمانی‌ها جنگیدند. اما نـهایتاً همـه راه‌ها بـه رویشان بسته شد. شاهسون‌ها و مغانی‌ها مراتعشان را درون مغان غربی ترک گفته و برای پناه جستن درون نزد روس‌ها بـه سالیـان کوچ نمودند.

    شقاقی‌ها (شاهسون) کـه زیستگاهشان درون مشکین بوسیله عثمانی‌ها ویران شده بود، ناگزیر تسلیم شدند. شاهسون‌های اینانلو و افشار نیز بـه زودی تسلیم عثمانی‌ها شدند. کوتاه زمانی بعد از این آشوب‌ها، نادرشاه افشار مغان و اردبیل را بـه نام صفویـان، از اشغال خارج ساخت.

    این نکته را حتما به خاطر سپرد کـه تا پیش از عصر مدرن، زمامداران ایرانی درون همـه سطوح همچون دیگر دولت‌های خاورمـیانـه، تنـها بـه مناطقی توجه نشان مـی‌دادند کـه بتوانند از جمعیت، نیروی نظامـی و منابع آن بهره‌کشی نمایند. این مسئله اصلی‌ترین دلیل سیـاست کوچ اجباری از سوی نادر شاه و سیـاست زمـین سوخته از جانب شاه عباس اول بود.[۷]

    زندیـه و شاهسون‌ها

    پس از پایـان سلطنت نادرشاه از سرنوشت بدرخان نیز خبری درون دست نیست. مطابق یک سند آرشیوی مربوط بـه ۱۸۲۸م / ۱۲۰۶ ه‍.ش کـه مورد استناد دلیلی (محقق درون امور شاهسون‌ها) قرار گرفته‌است، نظرعلی خان فرزند بدرخان درون تاریخ نامعلومـی حکمران تمام شاهسون‌های اردبیل، خلخال و مغان بـه جای پدر نشست و بیگ‌های خویشاوندش را بـه ریـاست نواحی مشکین، نمـین و مغان برگمارد. مع‌الوصف که تا پایـان حکمرانی کریم خان از او، درون ناحیـه اردبیل و مغان خبری نیست.[۱۸]

    نوشته‌اند کـه طوایف شاهسون و شقاقی درون فاصله سال‌های ۱۱۳۸–۴۱ ه‍.ش درون حوالی سراب درون پیوستن بـه کریم خان زند و اعلام اطاعت از وی تردید نشان مـی‌دادند. خاندان‌های موسوم بـه علی خانی و صادق خانی بر ایلات شقاقی حکمرانی مـی‌د. شقاقی‌ها بعد از بازگشت از خراسان بعد از مرگ نادر بـه صفوف قشون زند پیوسته و در چندین جنگ درون حوالی کرمانشاه و همدان همراه لشکریـان زند بودند.[۷]

    کریم خان و شاهسون‌ها

    کریم خان زند نسبت بـه عشایر و قبایل، سیـاست تبعید و نقل و انتقال را بـه کار نگرفت، بلکه با انتخاب خان‌ها بـه ریـاست قبایل و حکمرانی نواحی، آنان را مسول اعمال و رفتار رعایـا قرار داد. او از اعضای خانواده‌های این خوانین،انی را بـه عنوان گروگان نزد خود نگه مـی‌داشت. کریم خان مدتی بعد از ترک اردبیل (۱۱۴۱ ه‍. ش) نظرعلی خان شاهسون را بـه حکمرانی شـهر و احتمالاً بـه ریـاست طوایف ناحیـه برگمارد.[۱۹]

    قاجاریـه و شاهسون

    شاهان قاجار نیز مانند سلاله ماقبل خود از قدرت نظامـی عشایر به منظور ایجاد ثبات و تحکیم سیـاسی خود و فشار مالیـاتی بر طبقات تهیدست استفاده مـی‌د. درون اوایل تأسیس حکومت قاجاریـه طی لشکر کشی‌های آقامحمد خان بـه ایروان و تفلیس، فعالیت‌های زیـادی درون قلمرو شاهسون بـه وقوع پیوست، خصوصاً موقع لشکرکشی عباس مـیرزا علیـه روس‌ها، کوچ نشین‌های شاهسون درون طی حوادثی کـه منجر بـه نبرد مصیبت بار اصلاندوز شد سهم بسزایی را بـه عهده داشتند. بر طبق قرارداد گلستان کـه در سال ۱۸۱۳ مـیلادی بین ایران و روسیـه منعقد گردید، روس‌های درون منطقه تالش و بخش‌های شمالی مغان ساکن شدند و این امر باعث تهدید سرزمـین‌های قشلاقی شاهسون گردید. درون دومـین جنگ ایران و روس درون سال ۱۸۲۶ م ایل شاهسون بـه نفع هر دو طرف وارد محاربه شدند. ظاهراً شاهسونان شمال مغان درون پشتیبانی روس‌ها و شاهسونان جنوب بـه اتفاق قبایل افشار بـه حمایت از سپاه عباس مـیرزا مـی‌جنگیدند. بر اساس قرارداد ترکمن چای بـه سال ۱۸۲۸ مـیلادی مرزهای ایران از سمت شمال محدود و به شکل امروزی درآمد و در نتیجه قسمت بزرگی از منطقه قشلاقی شاهسون نیز از بین رفت.[۲۰]

    دوره پهلوی و شاهسون

    طوایف شاهسون کـه نزدیک بـه چهار دهه، مستقل از دولت بسر مـی‌بردند (اواخر دوران قاجاریـه) درون دهه ۱۳۰۰ه‍.ش که تا ۱۳۱۰ه‍.ش توسط رژیم پهلوی سرکوب، خلع سلاح و به صورت اجباری یکجانشین شدند. با توجه بـه اینکه هدف رضاخان ایجاد حکومت قوی مرکزی بود، تضعیف سازمان ایلی و از بین بردن قدرت طوایف یکی از مـهم‌ترین خواسته‌های وی بود. درون تعقیب این هدف و پس از خلع سلاح عشایر قانون معروف تخته قاپو درون سال‌های ۱۳۱۲–۱۳۱۳ بـه مورد اجرا گذاشته شد. نیروهای دولتی عشایر را وادار نمودند کـه کانون‌های استقرار خود، یعنی چادرها را برچیده و سگاه‌های دائمـی به منظور خود ایجاد کنند. عشایری کـه مقاومت نموده و کماکان بـه انتظار درون آلاچیق و اوبههای عشایری بـه سر مـی‌برند مورد تهاجم قرار گرفته و نتیجتاً بسیـاری از عشایر ناگزیر بـه اتراق گردیده و به تدریج سگاه‌هایی ایجاد د، درون این شرایط رمـه را مـی‌بایست چوپانان بـه صحرا درون کومـهها بـه سر برند، البته شاهسون‌ها عمدتاً بـه عنوان چوپان، کماکان دام خود را کوچ داده و با دشواری بسیـار درو از چشم مأمورین دولتی کوچ مـی‌نمودند. با سقوط رضاخان درون شـهریور ۱۳۲۰، عشایر دوباره آلاچیق را برپا نموده و اوبه‌ها را سازمان دادند و کوچ بار دیگر آغاز گشت و اتحادیـه ایل، بـه صورت نیم‌بند و نامتمرکز احیـا گردید. تخته قاپوی رضاخان هرچند موجب شد کـه جامعه عشایری شاهسون با مشکلات عدیده‌ای درگیر شود و انسجام ایلی که تا حدی برهم بریزد ولی روی هم رفته این برنامـه اسکان مبتنی بر زور ناموفق بود و تا سال ۱۳۲۷ه‍.ش کـه آغاز برنامـه‌های عمرانی درون دشت مغان است، منطقه مزبور منحصراً قشلاق عشایر شاهسون بوده و رمـه‌گردانی مبتنی بر کوچ رکن بارز حیـات اقتصادی اجتماعی منطقه بود.[۲۱]

    با وجود این درون دهه ۱۳۴۰ه‍.ش خلع برخی روسا و اجرای اصلاحات ارضی، ایل شاهسون را از مبانی اقتصادی و سیـاسی اش محروم ساخت.

    پس از انقلاب اسلامـی شاهسون‌ها نیز همچون دیگر ایلات ایرانی کوچ روی را از سر گرفتند. (مطابق سرشماری ۱۹۸۷م، ۶۰۰۰ هزار خانوار شاهسون درون دشت مغان، کوچ نشینی را از سر گرفتند). اما ظاهراً درون مـیانـه دهه ۱۳۷۰ ه‍.ش با پیشرفت بی‌امان طرح‌های توسعه مورد حمایت دولت، بـه ویژه پروژه‌های کشت و صنعت دشت مغان کـه از زمان محمد رضا شاه پهلوی درون مغان آغاز شده بود، کوچ نشینی چنان نپایید.[۷]

    ساختار اجتماعی ایل شاهسون

    هرم سازمان تولیدی ایل شاهسون از خانوار آغاز و به تیره و طایفه ختم مـی‌شود. درون گذشته ریـاست طوایف را خان‌ها بـه عهده داشتند. متاسفانـه این ایل امروزه بسیـار پراکنده گشته و نام و نشانی از آن باقی نمانده و بطور کامل درون مناطق شمالی کشور مستحیل گشتند. درون گذشته ریـاست طوایف را خان‌ها بـه عهده داشتند کـه امروزه نامـی از آنـها نیست و حتی خود مردم شاهسون هم از گذشته و اجدادشان باخبر نیستند. مردم این ایل درون حاشیـه شـهرها با بدبختی و فقر زندگی مـی‌کنند برعایل همزبان و تقریباً همریشـه با شاهسون یعنی قشقاییـهای جنوب کشور کـه از بزرگترین اقوام کشور بحساب مـی ایند و بزرگترین ایل کشور بعد از ایل بختیـاری هستند هنوزم با تمام سرکوبها و بایکوتهای حکومتهای مرکزی قشقاییـها یک مـهره ثقیل سیـاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی به‌شمار مـی‌آیند. سرکردگان شاهسون نسبت بـه خوانین ایلاتی مانند قشقایی و بختیـاری قدرت ناچیزی داشتند و اصلاً قابل قیـاس با قدرت خوانین ایلات مذکور نبودند و در زمان مشروطه و پس از آن قدرت‌گیری رضاشاه پهلوی طومارشان به منظور همـیشـه برچیده شد.

    قشقاییـها بـه پاس وطن‌پرستی و مردم داری یـاد و نامشان به منظور همـیشـه درون تاریخ باقی خواهد ماند. البته ایل شاهسون هم مانند قشقایی وطن پرستیـهایی داشت درون طول تاریخ اما نـه ثبت شد و نـه سند و مدرکی باقی ماند و در کوران حوادث کشور بـه فراموشی و اضمحلال گرایید. درون راس هر رده کوچک شاهسون امروزه نیز مسؤلی قرار دارد کـه آق‌سقل [ریش‌سفید] نامـیده مـی‌شود ولی قدرت یـا نفوذ خاصی ندارد.[۲۲] دکتر امـیر محمد شاهسونی محقق و پژوهشگر ایلات ایران

    خصوصیـات اجتماعی ایل شاهسون

    مسکن

    شاهسون‌ها بـه مجموعه چند آلاچیق و کومـه ای کـه در یک نقطه برپا شده باشد، اوبه مـی‌گویند. محلی کـه اوبه درون آن قرار گرفته یـا بـه جایی کـه چادرها درون آنجا برافراشته مـی‌شوند یورد اطلاق مـی‌گردد. مشخصه اصلی یورد سنگ چین‌های هلالی شکل (قوسی) هست که بـه موقع استقرار اولین آلاچیق یـا کومـه درون آنجا، به منظور گذاشتن فارماش (جا رختخوابی پشمـی) و سایر اسباب و اثاث چیده شده و چوب‌های چادرها بـه این فاصله تقریبی یک متر خارج از این سنگ چین هلالی چیده مـی‌شوند. سبب اصلی چیدن این سنگ‌ها بـه خاطر مصون نگهداشتن اسباب و اثاث پشمـین از تماس با کف زمـین جلوگیری از نفوذ نم و رطوبت بـه داخل آنـهاست. معمولاً هر فرد عشایر که تا آخر عمر بـه خاطر دارد کـه در کدام یورد بـه دنیـا آمده‌است. همچنین هر کدام از این یوردها دارای القاب یـا عناوین قراردادی بـه خصوص هستند کـه ممکن هست برخی از اسامس یـادآور یک جریـان تاریخی یـا واقعه و پیشامدی نیز باشد. بـه دلیل اینکه درون مقایسه با سایر مناطق عشایری ایران هر دو ناحیـه سردسیر و گرم سیر شاهسون، (تابستان ییلاق و زمستان قشلاق) آب و هوای سردی دارند بـه همـین خاطر عشایر شاهسون بـه تجربه دریـافته‌اند از چادری استفاده نمایند کـه حتی‌المقدور بیشترین هماهنگی را با شرایط محیطی داشته باشد.[۸]

    آلاچیق و کومـه

    آلاچیق و کومـه مسکن اصلی عشایر شاهسون درون ییلاق مـی‌باشد. آلاچیق یکی از مشخصات و نشانـه‌های عشایر شاهسون هست که چادر نیمکره‌ای شکل مـی‌باشد و کومـه چادر دالانی شکل دارد و معمولاً از آلاچیق کوچک‌تر هست و از جنس خشنی و با آلاچیق کـه با دقت و مـهارت و ظرافت درست مـی‌شود قابل مقایسه نمـی‌باشد. آلاچیق همـیشـه با کومـه همراه مـی‌باشد.

    پوشاک

    نمونـه‌ای از پوشاک ان ایل شاهسون، قرن ۱۹ مـیلادی، ایران.[۲۳][۲۴]

    امروزه پوشاک مردان و زنان شاهسون همانند پوشاک روستائیـان اطراف منطقه مـی‌باشد و هرگونـه تغییر و تحولی درون نوع یـا شکل لباس روستائیـان بوجود آمـه‌است درون ترکیب و نوع لباس عشایر شاهسون نیز این تغییرات مشاهده شده‌است. درون زمان‌های قدیم مردان و زنان منطقه دارای لباس مخصوص بوده‌اند کـه امروزه حتی درون دور افتاده‌ترین نقطه آذربایجان و دیگر نقاط نیز هیچ اثری از آن پوشش دیده نمـی‌شود. زنان شاهسون (البته برخی بخصوص زنان سالخورده) که تا حدودی بافت سنتی پوشاک خود را حفظ کرده و در مواردی نیز هیچ الگو یـا ترکیب جدیدی را دربافت سنتی لباس خود راه نداده‌اند.[۸]

    پوشاک زنان شاهسون شامل ۹ تکه‌است کـه عبارتند از:

  • کوینک (پیراهن)
  • تومان (تنبان یـا دامن شلیته‌ای)
  • یـایلیق (روسری)
  • آلین یـایلیقی (چارقدی کـه از روی یـایلیق و برای نگهداشتن آن از بالای پیشانی بسته مـی‌شود)
  • آرخچین (عرقچین)
  • یل (نیم تنـه ساده‌ای کـه زمستان‌ها روی جلیقه پوشیده مـی‌شود)
  • جوراب
  • ا (جلیقه بی آستین)
  • باشماق (کفش)
  • یـاشماق (دستمالی کـه بر روی دهان مـی‌بستند)
  • صنایع دستی

    در مطالعه اقتصادی عشایر شاهسون صنایع دستی بعد از فعالیت‌های دامداری و کشاورزی قرار مـی‌گیرد. زندگی کوچ نشینی کـه بر پایـه پرورش دام و تولید فراورده‌های دامـی بـه ویژه و بز استوار هست امکان تهیـه مواد اولیـه به منظور تولید دست بافت‌های مختلف را با بکارگیری سلیقه و هنر خلاقه زنان شاهسونی فراهم نموده‌است.

    از جمله صنایع دستی تولیدی توسط زنان عشایر شاهسون عبارتند از: قالی و قالیچه -گلیم، زیلو، جاجیم و خورجین - پلاس (چادر) - چوقا یـا برک - کلاه - دستکش - جوراب - گیوه - پاپوش - حصیر - مفرش - نمک دان و…

    ورنی(verneh) از جمله صنایع دستی مختص زنان ایل شاهسون هست که جنس آن از پشم بوده و در طرح‌های گوناگونی کـه هر یک از نقش‌های آن گویـای پیـامـی هست که زنان عشایری از طبیعت پیرامون خویش الهام مـی‌گیرند، چشم هر بیننده خوش ذوقی را خیره مـی‌کند. خصوصیـات ویژه ورنی سبک بافت آن مـی‌باشد.

    از جمله دیگر صنایع دستی ایل شاهسون باستریخ هست که نوار بافته شده از پشم با کرک بز مـی‌باشد و علاوه بر تزئین داخل آلاچیق، به منظور استحکام چوب‌های آلاچیق مورد استفاده قرار مـی‌گیرد.[۸]

    دلبافته‌های عشایر ایل شاهسون

    شاهسونی‌ها از فراورده‌های دامـی از جمله پشم به منظور صنایع دستی استفاده مـی‌کنند کـه به‌صورت دلبافته‌هایی کـه حاصل هنر، ذوق، اندیشـه، خاطرات تاریخ و برداشت‌هایی کـه از طبیعت و محیط اطراف داشته‌اند درون قالب هنرهای تجسمـی بـه صورت نقش بر روی دستبافته ایجاد مـی‌کنند.[۲۵] برخی از نقش‌ها مثل علامت گردونـه‌مـهر نشانگر چهار عنصر جهان هست و برخی دیگر برداشت از طبیعت وگل و گیـاهی هست که بـه صورت اشکال هندسی درآمده‌است ونقش‌های دیگری نیز وجود دارد کـه حیوانات درون آن نمایـان هستند کـه براساس داستان‌های افسانـه‌ای یـا علاقهٔ شخصی به‌کارگرفته‌شده‌است.[۲۶]

    ابزار دلبافته‌ها
    • دار:

    دار بـه دستگاه بافندگی ورنی، گلیم، جاجیم، جوال، نمکدان، پلاس، باغ‌بند، نواربافی و… مـی‌گویندکه چهارچوبی بـه شکل مربع یـا مستطیل هست که به منظور نگه‌داشتن وکشیدن تار استفاده مـی‌شود کـه در دو نوع دارافقی و دارعمودی وجود دارد.[۲۷]

    • دارافقی:

    از دو تیرک چوبی بـه موازات هم کـه توسط طناب‌هایی بر روی زمـین نسب مـی‌شود و متناسب با عرض دلبافته مـی‌باشد. یکی از خصوصیـات این دار طول زیـاد آن هست و بـه همـین دلیل درون ییلاق برپا مـی‌شود. از خصوصیـات دیگر آن سبک بودن وکم بودن موادمصرفی آن هست که حمل‌ونقل را بـه هنگام کوچ راحت مـی‌کند.[۲۸]

    • دار عمودی:

    چارچوبی هست که از دو تیرک افقی و موازی و دو تیرک عمودی و موازی هم ایجاد مـی‌شود کـه تیرک‌ها دارای شکاف‌هایی درون سر خود مـی‌باشند کـه توسط گوه‌هایی بـه یکدیگر متصل مـی‌شوند. علاوه‌براین گوه‌ها درون شل وسفت چله، منتقل بافته بـه پشت دار و ثابت تیرک‌های افقی نقش دارند.[۲۹]

    • جاجیم:

    جاجیم یکی از دلبافته‌های ایل شاهسون است. طریقهٔ بافت آن بدین صورت هست که پشم ان را شسته و آن‌ها را با دستگاه‌ریسندگی بـه نخ تبدیل کرده و بعد بارنگ‌های‌گیـاهی آن‌ها را رنگ مـی‌کنند و شروع بـه بافت جاجیم مـی‌کنند. بدین صورت کـه اول جایی وسیع وآزاد را انتخاب مـی‌کنند و بعد عمل چله‌دوانی را شروع کرده کـه در این روش نقش اولیـه جاجیم مشخص مـی‌شود و با بافته‌های دیگر جاجیم تفاوت دارد. به منظور چله‌دوانی فردی کـه وارد هست در نقطه‌ای مـی‌نشیند و تارها و نقش‌ها را نگاه مـی‌کند و افراد دیگر گلوله‌های دار را بـه دور دار مـی‌پیچانند. درون جاجیم نقش‌های گوناگونی به‌کار مـی‌رود کـه از جملهٔ آن‌ها مـی‌توان بـه یدی‌قارداش، قیقاج، لمـه، دنـه‌مـه، بویرگ، چیت و … اشاره کرد. جاجیم باعرض ۲۰_۲۵ سانتی‌متر و با طول ۳۰_۴۰متر است؛ کـه بعد از ب آن‌ها را بـه هم مـی‌دوزند و زیراندازتهیـه مـی‌کنند. این نوع کار بـه دلیل سبک بودن و ظرافت آن درون تهیـهٔ مبلمان، پادری، رومبلی و… استفاده مـی‌شود. ابزارهایی کـه برای تهیـهٔ جاجیم مورد استفاده قرارمـی‌گیردعبارتنداز:چوبک‌هایی به منظور بالا و پایین بردن تارها، دار، چوبی کـه عرض جاجیم را نگه‌دارد، سه‌پایـه‍ای از جنس چوب، چوبک‌هایی نازک به منظور نقش‌اندازی و دفته‌چوبی کـه برای محکم‌شدن پودو ضربه‌زدن استفاده‌مـی‌شود.[۳۰]

    • گلیم:

    از دلبافته‌هایی هست که قدمتی طولانی دارد. نوع بافت آن ساده و بدون‌پرز بوده و با نخ‌های پنبه‌ای، پشمـی، کنفی و با مخلوط تار و پود بافته‌مـی‌شود. نخ‌پنبه‌ای به منظور تار و نخ‌پشمـی‌رنگی به منظور پود استفاده مـی‌شود. درون گلیم‌بافی تهیـهٔ نقشـه الزامـی نمـی‌باشد، نقش‌بافی آن بیشتر بـه صورت ذهنی است. گلیم را بـه سه روش برجسته، ساده و ورنی مـی‌بافند؛ کـه برجسته‌بافی زمـینـه‌ای ساده دارد و شکل آن شبیـه قالی پرزدار مـی‌باشدبه این طریق کـه از روی نقشـه‌ی‌قالی بر چله‌ی‌گلیم گره مـی‌زنند و در آخر پرزاضافی آن را مـی‌چینند. درون ساده بافی هر کدام از پودها را یکی‌درمـیان از بین چله عبور مـی‌دهند. این نوع از گلیم دو رو دارد و برای تهیـهٔ آن نیـاز بـه نقشـهٔ از پیش تعیین شده ندارد. نقش بـه کار رفته درون آن بیشتر هندسی هست و بـه ندرت از نقوش منحنی درون آن استفاده مـی‌شود.[۳۱] نوع دیگر کـه ورنی مـی‌باشدیک‌رو بوده وپرز ندارد و معمولاً آن را بـه صورت ذهنی و بدون نیـاز بـه نقشـه مـی‌بافند.[۳۲]

    • پلاس:

    برای این نوع دستبافته ابتدا پشم‌ها را شسته، نخ‌ریسی و سپس رنگ‌آمـیزی کرده و بعد از این‌که آماده شد شروع بـه بافتن مـی‌کنند کـه در مرحلهٔ اول چله‌دوانی کرده و پس از آن نقش‌اندازی مـی‌کنند. از نقشـه‌هایی کـه در این بافت استفاده مـی‌شود مـی‌توان بـه چیچک، لمـه، یدی‌قارداش، دورت‌گوز و … اشاره‌کرد. بعد از این‌که پلاس بافته‌شد آن را مـی‌برند و سپس تکه‌ها را بـه هم وصل کرده و به عنوان زیرانداز استفاده‌مـی‌کنند. بـه دلیل ظرافت و سبکی آن مـی‌توان بـه عنوان روکش مبلمان هم استفاده کرد.[۳۳]

    • خورجین:

    به صورت کیسه‌ای بزرگ بافته‌مـی‌شود کـه برای حمل وسایل فیمتی عشایرها بـه هنگام کوچ بر روی شتر مـی‌اندازند. خورجین‌ها بـه چندین روش ساخته‌مـی‌شوند نوع سادهٔ آن را همانند جاجیم مـی‌بافند و مثل خورجین مـی‌دوزند ونوع رنگی و نقش‌دار، کـه به نام‌های خلی‌خورجین، دنـه‌مـه، قیناغ و … وجود دارد.[۳۴]

    • ورنی:

    این نوع کار با عبور پود از تار و پیچاندن نخ‌خامـه بـه دور نخ‌های‌تار شکل مـی‌گیرد. نوعی زیرانداز یک‌رو و بدون پرز مـی‌باشد کـه چیزی بین گلیم و قالی است؛ از این لحاظ کـه در آن گره به‌کار نمـی‌رود شبیـه گلیم و از لحاظ نقش و طرح‌آن شبیـه بـه قالی مـی‌باشد. وسایل مورد نیـاز به منظور این نوع بافت:شانـه، پوداصلی، دفتین، دار و … مـی‌باشد.[۳۵]

    • پرده:

    نوعی دیگر از دستبافته‌ها هست که بر روی دارهای‌افقی بافته‌مـی‌شود و نخی کـه برای این نوع بافت به‌کار مـی‌رود از جنس پشمـی ظریف مـی‌باشد.[۳۶]

    • آسمالیغ:

    دستبافته‌ای هست که افرادعشایر وسایل‌هایی را کـه در مدت روز بـه آن احتیـاج بیشتری داشته‌باشند را درون آن مـی‌گذارندو جنس آن بیشتر از نوع جاجیم و ورنی مـی‌باشد.[۳۷]

    • اورکن:

    دلبافته‌ای هست که با نخ‌های‌رنگی آماده‌شده و معمولاً درون ابعادی بـه عرض ۱۰–۸ سانتی‌متر و به طول ۵–۴ متر بافته‌مـی‌شود. از نقش‌های این نوع کار مـی‌توان بـه داراغ، تیرمـه، دورت‌گوز، ایرشمـه و … اشاره‌کرد.[۳۸]

    • نمکدان:

    این نوع دستبافته از دو تیکه بافت و به صورت بطری شکل درست مـی‌شود کـه بافت پشت آن با طرح گلیم و رندبافت هست و قسمت زیرین‌آن قالی‌بافی مـی‌باشد. بعد از این‌که کار بافت تمام شد نمکدان را آستر مـی‌گیرند و سر و ته آن را با نخ‌های پشمـی مـی‌دوزند.[۳۹]

    • چوال:

    این نوع بافت بـه دو روش بافته‌مـی‌شود. یک نوع بر روی دارهای‌عمودی کـه معمولاً بـه روش گلیم بافته‌مـی‌شود و نوع دیگر بر روی تارهای‌افقی و به روش پلاس مـی‌بافند کـه بعد از بافته‌شدن آن را با یک پهنا و دو بلندی بـه صورت کیسه به‌هم مـی‌دوزند و در قسمت درب آن قلاب‌هایی مـی‌دوزند که تا بتوانند درب آن را ببندند. از چوال به منظور نگه‌داری مواد غذایی و … استفاده مـی‌کنند. چوال بـه پنج نوع:شال‌چوال، ائون‌چوالی، قرخیلیق‌چوالی، باغاچاناغی و ال‌چوالی بافته‌مـی‌شود.[۴۰]

    • مفرش:

    نوعی دیگر از دلبافته‌ها مـی‌باشد کـه مستطیلی‌شکل هست و بـه صورت ورنی، گلیم، قایغ، فرش و … بافته‌مـی‌شود و در سه نوع قییـاغ، خکی و گلیمـی مـی‌بافند. گعبه، گول، بئلی‌باغلی از نقش‌های آن مـی‌باشد. این نوع دستبافته به منظور تمـیز نگه‌داشتن وسایل و رخت‌خواب‌ها استفاده مـی‌شود و همچنین کار عشایر را به منظور حمل وسایل درون موقع کوچ آسان‌تر مـی‌کند.[۴۱]

    آیین‌های مرسوم درون نزد مردمان ایل شاهسون

    مراسم عید نوروز و جهارشنبه سوری

    عید نوروز و چهارشنبه سوری از شادترین روزهای شاهسون هاست. شب چهارشنبه سوری آجیل گوناگون از نخودچی و گندم بوداده و غیره درست مـی‌کنند، آتش برمـی‌افروزند و بچه‌ها از روی آن مـی‌پرند و صبح روز چهارشنبه آب‌تنی مـی‌کنند. درون عید نوروز تخم مرغ رنگ مـی‌کنند و به دید و بازدید مـی‌روند و تخم مرغ‌ها را بین بچه‌ها پخش مـی‌کنند و آخر سر نیز همگی جمع شده و به خانـه آق سقل یـا رئیس طایفه مـی‌روند. آن‌ها معتقدند کـه به هنگام تحویل سال، یک لحظه آب‌های روان از حرکت بازمـی‌ماند و درختان سر خود را بـه زمـین مـی‌گذارند.[۸]

    مراسم خواستگاری و عروسی

    در خواستگاری دو نفر ریش سفید از خانواده داماد بـه چادر پدر عروس رفته و عهد و پیمان مـی‌بندند کـه خیلی بـه آن اهمـیت مـی‌دهند. بعد از خوردن شیرینی و بلافاصله بعد از موافقت و عهد و پیمان درون خواستگاری، خانواده داماد بـه محل عروسی رفته و یک روسری کلاغی، گردن بند، آئینـه وشیرینی همراه مـی‌برند. ممکن هست جشن عروسی که تا بیست روز طول بکشد. درون طول این مدت مـهمانی‌ها برگزار مـی‌شود و در روز آخر هر مـهمانی، مبلغی بـه عنوان طویـانـه (پول شیرینی) بـه صاحبخانـه مـی‌پردازند.[۸]

    موسیقی سنتی و عاشیق لار

    نوشتار اصلی: عاشیق
    تصویری از گروه موسیقی عاشیق لار. تله کابین تبریز. نوروز ۱۳۹۰.

    عاشیق لار یـا نوازندگان محلی را عشایر شاهسون دوست دارند و در تمام جشن‌ها و مراسم از وجود آن‌ها استفاده مـی‌کنند. اشعار عاشیق‌ها بیشتر حماسی و عاشقانـه یـا درون وصف مردانگی و شرافت و وطن‌پرستی است. عاشیق‌ها این اشعار را همراه با ساز مخصوص شاهسونی بـه نام چگور مـی‌خوانند.[۸]

    پهلوانان افسانـه‌ای

    در نقل قول‌ها و ادبیـات حماسی، از پهلوانان افسانـه‌ای رستم، کوراوغلو، اصلی و کرم، نبی وامـیر ارسلان را مـی‌شناسند و داستان‌های پهلوانی آن‌ها را نقل مـی‌کنند. نیروی رستم را هدیـه خدا مـی‌دانند ولی از دلاوری‌های نبی و کوراوغلی هم لذت مـی‌برند و از شعرهایی کـه عاشیق‌ها دربارهٔ آن‌ها مـی‌خوانند خوششان مـی‌آید.[۸]

    احترام خورشید و آتش

    عشایر شاهسون بـه خورشید احترام مـی‌گذارند و به آن سوگند مـی‌خورند. آتش را نیز مقدس مـی‌شمارند و به نام اجاق بـه آن قسم مـی‌خورند. بـه نور چراغ نیز سوگند مـی‌خورند و از ریختن اب بر روی آتش احتراز مـی‌جویند و اگر آب روی آتش ریخته شد و آن را خاموش کرد سه بار بسم ا.. مـی‌گویند. نان و برنج را نیز محترم شمرده و از ریختن آن‌ها بـه زیر پا خود داری مـی‌کنند. اگر باران بیش از حد معمول و سیل آسا ببارد، دوغ بـه خاک نیریزند که تا باران قطع شود.[۸]

    جستارهای وابسته

    • ترک‌های ایران
    • ایل شاهسون بغدادی
    • خلیفه لو
    • اینانلو
    • حاجی خانلو
    • شاهسونی
    • زبان شاهسونی

    منابع

  • Joshua Project - Azerbaijani People Cluster Great Commission Status
  • "Шахсевены". БСЭ. Unknown parameter |lang= ignored (|language= suggested) (help)
  • "Шахсевены". Российский этнографический музей. Unknown parameter |lang= ignored (|language= suggested) (help)
  • ریچارد تاپر. تاریخ سیـاسی اجتماعی شاهسون‌های مغان. ترجمـه حسن اسدی، نشر اختران
  • حسن زنده دل، جلوه‌های جهانگردی عشایر، صفحهٔ ۱۲۹
  • مـیر جعفری، مقاله اصطلاح "شاهی سون" و "ایل شاهسون". دانشگاه اصفهان. سمـینار جغرافی ۲. ص ۳۲۸</۱۳۸۴
  • ↑ ۷٫۰۷٫۱۷٫۲۷٫۳۷٫۴۷٫۵۷٫۶۷٫۷۷٫۸ ریچارد تاپر. تاریخ سیـاسی اجتماعی شاهسون‌های مغان. ترجمـه حسن اسدی. نشر اختران ۱۳۸۴
  • ↑ ۸٫۰۰۸٫۰۱۸٫۰۲۸٫۰۳۸٫۰۴۸٫۰۵۸٫۰۶۸٫۰۷۸٫۰۸۸٫۰۹۸٫۱۰۸٫۱۱ دکتر عزیزی، پروانـه. بررسی ساختار اجتماعی- اقتصادی ایل شاهسون. نشر قومس ۱۳۸۷
  • فصل ۳، وحید قزوینی (۱۳۲۶:۱۰۹)
  • Minorsky (1964:258,note 32
  • دانشنامـه ایران و اسلام، زیر نظر احسان یـار شاطر. بنگاه ترجمـه و نشر کتاب - جلد اول. سال ۱۳۶۵
  • نفیسی، سعید. تاریخ اجتماعی ایران - دانشگاه تهران. سال ۱۳۴۲
  • شیروانی، حاج زین العابدین. بستان السیـاحه. نشر ابن سینا. جلد اول ص ۲۹۱
  • افشار سیستانی، ایرج. ایل‌ها - چادرنشینان و طوایف عشایری ایران. جلد اول. نشر مؤلف ۱۳۶۶. ص ۷۶–۷۸
  • مجله بررسی تاریخی. سال سوم، شماره ۵. ص ۱۰–۱۱
  • شاهسون بغدادی، پریچهره. بررسی مسائل اجتماعی-اقتصادی و سیـاسی ایل شاهسون. نشر امور عشایر ۱۳۷۰ه‍. ش
  • Lockkhart 1938:54
  • دلیلی (۱۹۷۴:۲۹) بـه زاپیسکا (۱۸۲۸) استناد جسته‌است.
  • رجوع شود بـه مقاله‌ای درون خصوص انتصاب رؤسای قبایل بـه حکمرانی از جانب کریم خان (Perry 1979:2245)
  • شاهسوند بغدادی، پریچهره. بررسی مسائل اجتماعی-اقتصادی و سیـاسی ایل شاهسون. نشر سازمان امور عشایر ایران ۱۳۷۰ ص ۳۸–۳۷
  • رضوی، مرتضی. کلیـاتی از شرایط اقلیمـی و وضع اجتماعی-اقتصادی دشت مغان - وزارت کشاورزی. ۱۳۴۹
  • دکتر عزیزی، پروانـه. بررسی ساختار اجتماعی- اقتصادی ایل شاهسون. نشر قومس ۱۳۸۷.
  • http://www.kunstkamera.ru/kunst-catalogue/items/item-view.seam?c=PHOTO&id=94764&cid=205387
  • http://en.wikipedia.org/wiki/Shahsevens
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۵۴_۵۵. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۵۵. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۵۶. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۵۶_۵۷. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۵۸. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۵۹-۶۰-۶۱. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۹۹-۱۰۰-۱۰۱. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۹۹. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۶۸-۶۹-۷۰. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۱۰۸–۱۰۹. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۹۸. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۱۱۸–۱۱۹. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۸۸. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۷۹–۸۰. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۱۱۵–۱۱۶. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۱۰۳-۱۰۴-۱۰۵-۱۰۶. 
  • جدید مغانلو، شـهروز. (دلبافته‌ها) صنایع دستی عشایر ایل شاهسون. سازمان امور عشایری ایران، ۱۳۸۹صفحه۱۱۱-۱۱۲-۱۱۳-۱۱۴. 
    • ویکی‌پدیـای انگلیسی
    • ن
    • ب
    • و
    عشایر ایران
    برگرفته از اطلاعات سازمان امور عشایر ایران
    غرب و جنوب کشور
    آذربایجان غربی
    جلالی • مـیلان خوی • مـیلان ماکو • شکاک • مامش • زرزا • پنیـانشن • قره پاپاق • ایل افشار
    کردستان
    عشایر گوران • گلباغی • اورامانات • طوایف مریوان • طوایف سنندج • طواف بانـه • طوایف سقز
    کرمانشاه
    کرد جاف • کلهر • قلخانی • سنجابی • گوران و کرند • ثلاث باباجانی • زنگنـه • زوله
    ایلام
    ایل کرد • ملکشاهی • ارکوازی • شوهان • خزل • روسگه
    لرستان و ایلام
    بیرانوند • حسنوند • مـیرزاوند • پاپی • دریکوند • سگوند • ذلکی • ممـیوند
    خوزستان
    آل‌حمـید • آل کثیر • آلبوچلده • آلبوفرحان • باوی • بنی تمـیم • بنی کنانة • بنی صالح • بنی لام • بنی‎‌هلال • بنی‌ساله • بنی‌طرف • بنی‌کعب • حلاف • حزبه • خاندان خزیمـه علم • خمـیسی • زبید • زبیدات • زرگان • سلامات • عبیـات • مشعشعیـان • مـیاح • نواصر • بنی قشیر • خاندان طاهری • خاندان سلمـی • خاندان خزاعی
    چهارمحال و بختیـاری
    ایل بختیـاری
    کهگیلویـه و بویراحمد
    بویراحمدی • بهمئی • طیبی • دشمن زیـاری • چرام • بابوئی (باوی) • ممسنی
    فارس
    قشقایی • ایلات خمسه شامل عرب، باصری، بهارلو، اینانلو و نفر • سرخی شامل ناصرو • ممسنی
    شرق و جنوب شرق
    کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان
    افشار • جبال‌بارزی • بچاقچی • بلوچ • آئینـه­ای • سلیمانی • قرایی • آسیـابر • خواجویی • برخوری • پشتکوهی • جازی • جاویدان • رائینی • مابکی • شکاری • شنبو • غربا • کامرانی • کمچی • کماچی سنجری • کوهشاهی • نرمـی • ممنی • مـهینی • لک بختیـاری
    شمال غربی
    آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و گیلان
    ایل شاهسون • طوایف ارسباران (قره داغ) و طوایف خلخال • ایل مـیلان و ایل جلالی • شکاک • زرزا • پیران • پنیـانشین • سادات • قره پاپاق • مامش • ایل افشار
    شمال شرقی
    استان خراسان، سمنان، مازندران و گلستان
    سنگسری‌ها و الیکایی • احسانی و اعرابی • ایل افشار • زعفرانلو و شادلو و قاچورلو • ایلات تیموری • هزاره • بلوچ • سیستانی • ترکمن‌ها
    مرکزی
    زنجان
    شاهسون بغدادی
    همدان
    طوایف ترکاشوند • یـارم طاقلو • جیمر (جمـهور) • شاهسون
    تهران، قم و مرکزی
    کله کوهی • کلهر • سنگسری • هداوند • شاهسون بغدادی • مغان
    برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=شاهسون‌ها&oldid=24598344»




    [شاهسون‌ها - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد دانلود طرح گلیم قشقایی]

    نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 29 Sep 2018 02:27:00 +0000