پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو

برای دیگر کاربردها، رمان عشق یوسف قسمت 29 بینوایـان (ابهام‌زدایی) را ببینید.
بینوایـان
نگارهٔ ژان وال‌ژان بـه عنوان موسیو مادلن تصویر شده توسط گوستاو بریون
نویسنده ویکتور هوگومحل نشر فرانسهتاریخ نشر ۱۸۶۲سبک رمان حماسی و داستان تاریخیزبان فرانسوی

بی‌نوایـان (به فرانسوی: رمان عشق یوسف قسمت 29 Les Misérables) رمانی نوشتهٔ ویکتور هوگو، نویسندهٔ سرشناس فرانسوی است. رمان عشق یوسف قسمت 29 این کتاب اولین بار درون سال ۱۸۶۲ منتشر شده و یکی از بزرگترین رمان‌های قرن ۱۹ است. رمان عشق یوسف قسمت 29 با شروع انقلاب ژوئن درون ۱۸۱۵ و به اوج رسیدن آن درون ۱۸۳۲ درون پاریس، این رمان از زندگی چند شخصیت و تمرکز بر مبارزات محکوم سابقه‌داری بـه نام ژان وال‌ژان و به رستگاری رسیدن او شکل گرفت.

این رمان با بررسی ماهیت قانون و بخشش، تاریخ فرانسه، معماری و طراحی شـهریِ پاریس، سیـاست‌ها، فلسفه اخلاق، ضد اخلاقیـات، قضاوت‌ها، مذهب، نوع و ماهیت عشق را شرح مـی‌دهد. بینوایـان بـه محبوبیت بزرگی بر روی صحنـهٔ نمایش، تلویزیون و فیلم‌هایی مثل بینوایـان (موزیکال)، بینوایـان (فیلم ۱۹۹۸) و بینوایـان (فیلم ۲۰۱۲)، دست پیدا کرد.

رمان، بیش از حد انتظار، طرفدار یـافت و واکنش‌های انتقادیِ متنوع، کـه اکثراً منفی بودند بر رمان وارد شد. از لحاظ تجاری، این اثر یک موفقیت بزرگ درون سطح جهان بود بطوریکه حتی درون کشورهای انگلیسی زبان، این رمان معمولاً با عنوان اصلیِ فرانسویِ خود نام مـی‌شود.

فرم رمان

آپتن سینکلر رمان را بـه عنوان «یکی از شش رمان برتر جهان» معرفی مـی‌کند. دربارهٔ بینوایـان درون مقدمـه مـی‌گوید:[۱]

مدت زمان زیـادی هست که وجود دارد، بـه خاطر قانون و عرف، یک محکومـیت اجتماعی کـه در مواجهه با تمدن یک جهنم مصنوعی بر روی زمـین مـی‌سازد و پیچیدگی‌های یک سرنوشت کـه با مرگ و مـیر انسان‌های گره خورده‌است؛ مدت زیـادی بـه خاطر سه مشکل عصر - تخریب مردان بر اثر فقر، تباهی زنان بر اثر گرسنگی و کوتاهی دوران کودکی بر اثر ضعف جسمانی و روحی- کـه حل نشده‌است. مدت زیـاد بـه خاطر این کـه در مذهب‌ها خفگی‌های اجتماعی حتما از بین برود. بـه عبارت دیگر، که تا هنگامـی فقر و جهل از زمـین رخت برنبندد کتاب‌هایی از این دست هرگز نمـی‌تواند بی‌فایده باشد.

ویکتور هوگو درون انتهای رمانش ساختار فراگیر کارش را توضیح مـی‌دهد:[۲]

این کتاب کـه خواننده پیش از این لحظه درون کلیـات و جزئیـات از این سو بـه آن سو مـی‌رود… یک فرایند از شر بـه خیر، از بی عدالتی بـه عدالت، از بطلان بـه حقیقت، از شب بـه روز، از اشتها بـه وجدان، از فساد اداری بـه زندگی؛ از حیوانیت بـه وظیفه، از جهنم بـه بهشت، از هیچ بـه خدا. نقطه شروع: جسم، مقصد: روح. یک هیدر درون آغاز، و یک فرشته درون پایـان.

رمان از زیرپیرنگ‌های متفاوت تشکیل شده‌است، اما داستان اصلی قصه جبرکار سابق ژان والژان است،ی کـه یک نیروی خوبی درون جهان مـی‌شود اما نمـی‌تواند از گذشته مجرمانـه خود فرار کند. رمان از پنج بخش تشکیل شده‌است، هر بخش بـه چندین کتاب تقسیم شده و هر کتاب بـه فصل‌های متفاوت. درون مجموع بینوایـان از ۴۸ کتاب و ۳۶۵ بخش تشکیل شده‌است. هر فصل نسبتاً کوتاه، و عموماً از صفحات کمـی تشکیل شده‌است. این رمان بـه عنوان یکی از بلندترین رمان‌های نوشته شده درون تاریخ شناخته مـی‌شود.[۳] با تقریباً ۱۵۰۰ صفحه درون ویرایش انگلیسی،[۴] و ۱۹۰۰ صفحه درون ویرایش فرانسه و ۱۶۵۰ صفحه درون ویرایش فارسی.[۵] هوگو جاه طلبی خود را به منظور ناشر ایتالیـایی کتاب این‌گونـه توضیح مـی‌دهد:[۶]

تفاوتی ندارد این کتاب توسط همـه افراد خوانده شود، اما این به منظور همـه معنی مـی‌دهد. درون انگلستان بـه خوبی اسپانیـا معنی مـی‌دهد، درون ایتالیـا بـه خوبی فرانسه، درون آلمان بـه خوبی ایرلند، درون بندرگاه‌های تجارت بـه همان خوبی امپراتوری‌های دارای. مشکلات اجتماعی فراتر از مرزهاست. زخم‌های بشریت، زخم‌هایی کـه در بستر جهان اتفاق مـی‌افتد، درون خط‌های قرمز و آبی کشیده شده بر روی نقشـه متوقف نمـی‌شود. هر کجا کـه مردان درون جهل و نومـیدی هستند، هر کجا کـه زنان به منظور تکه‌ای نان خودشان را مـی‌فروشند، هر کجا کـه کودکان کتابی به منظور آموزش یـا خانـه‌ای گرم ندارند، بینوایـان درون را مـی‌زند و مـی‌گوید: «باز کن من به منظور تو آمدم.»

انحراف از موضوع

بیشتر از یک چهارم رمان بـه تقریر نکات اخلاقی یـا نمایش اطلاعات جامع هوگو اختصاص دارد، اما هیچ‌یک از پیرنگ‌ها یـا زیرپیرنگ‌ها را جلو نمـی‌برد. کاری کـه هوگو درون رمان‌های دیگر خود مانند گوژپشت نتردام و رنجبران دریـا انجام داده‌است. یک زندگینامـه نویس ذکر مـی‌کند کـه «از انحرافات از نبوغ مـی‌توان بـه راحتی گذشت».[۷] موضوعاتی کـه هوگو دربارهٔ آن‌ها صحبت مـی‌کند مناسک مذهبی صومعه، ساختمان فاضلاب شـهری پاریس، زبان مخفی (آرگو)، و خیـابان‌های پاریس است. درون یکی از فصول دربارهٔ صومعه هوگو از تیتر «پرانتز» استفاده مـی‌کند که تا به خواننده هشدار دهد کـه این فصل ربطی بـه خط اصلی داستان ندارد.[۸] او همچنین ۱۹ فصل را بـه واترلو، جایی کـه در ۱۸۶۱ مشاهده کرده و رمان را درون آنجا بـه اتمام رسانده، اختصاص داده‌است. درون ابتدای بخش دوم با برخی موضوعات متفاوت مواجه مـی‌شویم به‌طوری‌که گویی شروع یک کار متفاوت است. یک منتقد این نوع کار را «درواز روحانی» رمان مـی‌نامد، بـه این عنوان کـه رویـارویی تناردیـه و کلنل پون مرسی «شانس ترکیب و ضرورت» را نشان مـی‌دهد، کـه مواجههٔ خیر و شر داستان است.[۹]

منابع هوگو

کاراکتر ژان والژان برداشتی آزاد از زندگی اوژن-فرانسوا ویدوک است. ویدوک یک جبرکار سابق بود کـه به سرپرستی پلیس مخفی فرانسه رسید و بعدها نخستین آژانس کارآگاه شخصی فرانسه را پی ریزی کرد. او همچنین تاجر و فعال گسترده اجتماعی و فعالیت‌های بشردوستانـه بود. ویدوک بـه هوگو درون تحقیقاتش به منظور کلود ولگرد و آخرین روزهای یک محکوم بـه اعدام کمک کرد. درون سال ۱۸۲۸ ویدوک، کـه اکنون مورد عفو قرار گرفته بود، جان یک کارگر را درون کارخانـه کاغذش با برداشتن گاری بر روی شانـه‌هایش نجات داد؛ همانگونـه کـه ژان والژان این کار را انجام مـی‌دهد.[۱۰] توصیف‌های هوگو از نجات یک ملوان توسط والژان تقریباً کلمـه بـه کلمـه از توصیف حادثه‌ای توسط یک دوست درون نامـه‌اش مـی‌باشد. هوگو از بینونو مـیولیس(۱۷۵۳–۱۸۴۳)، اسقف دینیـه درون زمان برخورد والژان بـه مایرل، بـه عنوان مدلی به منظور مایرل استفاده مـی‌کند.[۱۱] در ۱۸۴۱، هوگو یک را از بازداشت بـه خاطر حمله نجات داد. او بخش کوتاهی از گفتگویش با پلیس را هنگام نجات فانتین توسط والژان بـه کار مـی‌برد.[۱۲] درون ۲۲ فوریـه ۱۸۴۶، وقتی او کار بر روی رمان را آغاز کرد، هوگو شاهد دستگیری یک نان دزد بود درون حالی کـه یک دوک و فرزندش بر کالسکه خود بی‌رحمانـه صحنـه را تماشا مـی‌د.[۱۳][۱۴] او چندین تعطیلات خود را درون مونتروی، پا-دو-کاله گذراند، کـه آن را بـه عنوان مدلی به منظور شـهری درون نظر گرفت کـه م ــ-سور-م ــ (M____-sur-M__) مـی‌نامد.[۱۵] درون شورش ۱۸۳۲، هوگو درون حین قدم زدن درون پاریس با موانعی بلوکی مواجه گشت کـه برای پناه گرفتن از آتش تفنگ‌ها ساخته شده بود.[۱۶] او درون انقلاب ۱۸۴۸ فرانسه مستقیماً شرکت داشت و به درون هم کوبیدن این سنگرها و سرکوب شورشیـان عمومـی و متحدان سلطنت طلب کمک کرد.[۱۷]

پرداخته‌ها

وی درون کتاب بینوایـان بـه تشریح بی‌عدالتی‌های اجتماعی و فقر و فلاکت مردم فرانسه مـی‌پردازد، همان عوامل و محرک‌های اجتماعی کـه منجر بـه سقوط ناپلئون سوم شد. انحصار توزیع قدرت و ثروت درون دست خانواده فاسد سلطنتی کـه از مشکلات جامعه فرانسه کاملاً بی‌اطلاع بودند، سبب ایجاد معضلات اقتصادی و اجتماعی درون جامعهٔ فقیر فرانسه شد و انقلاب فرانسه ناشی از همـین تحولات زیرساخت‌های اجتماعی جامعه فرانسه بود. ویکتور هوگو درون خلال پردازش شخصیت‌های داستان و روان‌شناسی آنـها، نحوه درگیری و دخالت آنان را درون این نـهضت اجتماعی و توده‌ای نشان مـی‌دهد.

پیرنگ

بخش اول: فانتین

فانتین تصویر شده توسط مارگارت هال

داستان درون ۱۸۱۵ درون دینی آغاز مـی‌شود، جایی کـه ژان والژان بـه عنوان یک روستایی بعد از نوزده سال حبس - پنج سال به منظور دزدیدن نان به منظور سیر و خانواده او و چهارده سال بـه خاطر فرارهای متعدد او- از زندان آزاد شده‌است. او توسط مـهمانخانـه دار بعد رانده مـی‌شود زیرا گذرنامـه او زردرنگ هست و نشان مـی‌دهد کـه پیش از این جبرکار بوده‌است. او با عصبانیت درون خیـابان مـی‌خوابد. اسقف خیراندیش دینی، مایرل بـه اون پناه مـی‌دهد. هنگام شب ژان والژان با ظروف نقره مایرل فرار مـی‌کند. هنگامـی کـه پلیس او را دستگیر مـی‌کند، اسقف مایرل وانمود مـی‌کند خود ظروف نقره را بـه او داده‌است و پافشاری مـی‌کند کـه او دو شمعدانی نقره را کـه فراموش کرده بود نیز با خود ببرد. پلیس توضیحات او را مـی‌پذیرد و مـی‌رود. مایرل مـی‌گوید زندگی او را به منظور خدا بخشیده‌است و او حتما پول این شمعدانی‌ها را به منظور ساختن یک مرد صادق از خود بـه کار برد. سخنان مایرل والژان را بـه فکر فرو مـی‌برد. هنگامـی کـه او درون خود فرورفته‌است از روی عادت سکه ۴۰ سوئی کودکی دوازده ساله بـه اسم پتی جرویس را مـی‌دزدد و او را تعقیب مـی‌کند. او سریع خود را بازمـی‌یـابد و کل شـهر را بـه دنبال او مـی‌گردد. درون همان زمان سرقت او بـه مسئولین گزارش مـی‌شود. والژان خود را پنـهان مـی‌کند زیرا اگر او دستگیر شود حتما تمام عمر خود را بـه عنوان جبرکار سپری کند. شش سال مـی‌گذرد و والژان از نام موسیو مادلین استفاده مـی‌کند. او صاحب یک کارخانـه ثروتمند مـی‌شود و به عنوان شـهردار شـهری انتخاب مـی‌شود کـه با نام م ــ-سور-م ــ شناخته مـی‌شود، (مونتروی، پا-دو-کاله). هنگام قدم زدن درون خیـابان مردی را مـی‌بیند بـه نام فوشلوان کـه در زیر چرخ‌های یک گاری گرفتار شده‌است. هنگامـی هیچ شخصی به منظور بلند گاری حتی درون ازای پول داوطلب نمـی‌شود، تصمـیم مـی‌گیرد خود او دست بـه نجات فوشلوان بزند. او زیر گاری مـی‌خزد، آن را بلند مـی‌کند و فوشلوان را نجات مـی‌دهد. بازرس شـهر، بازرس ژاور هنگام حبس والژان نگهبان زندان تولون بوده‌است. او بعد از مشاهدهٔ قدرت فوق‌العاده والژان بـه اون مشکوک مـی‌شود. او تنـها یک مرد دیگر را مـی‌شناسد کـه مـی‌تواند این کار را انجام دهد و آن یک جبرکار بـه نام ژان والژان بوده‌است. چند سال پیش از آن ی بـه نام فانتین عاشق پسری بـه نام فلیتولومـیه‌س مـی‌شود. لیستولیـه، فاموی و بلاشوول از دوستان فلیبودند کـه هر کدام با دوستان فانتین یعنی دالیـا، زفین و فاووریت رابطه داشتند. مردان زنان را ترک و به رابطه‌های خود بـه چشم سرگرمـی جوانی نگاه د. فانتین نیـاز بـه منبعی به منظور زندگی خود و فلیکس، کوزت داشت. هنگامـی کـه فانتین بـه مونفرمـی رسید کوزت را تحت مراقبت مـهمانخانـه دار خودخواه و همسر بدجنس او، مادام و موسیو تناردیـه گذاشت. در بی‌خبری فانتین تناردیـه‌ها از او سوءاستفاده مـی‌کنند و مجبورش مـی‌کنند که تا کارهای مـهمان خانـه او را انجام دهد و تلاش مـی‌کنند خواسته‌های گزاف و غیرمعقول خود را افزایش دهند. او کمـی بعد از کارش درون کارخانـه ژان والژان بـه علت کشف موضوع داشتن ی خارج از عرف‌های ازدواج، اخراج مـی‌شود. با این حال درخواست‌های مالی تناردیـه‌ها افزایش پیدا مـی‌کند. درون این وضع فانتین موها و دو دندان جلویی خود را مـی‌فروشد و سپس دست بـه تن‌فروشی مـی‌زند که تا بتواند درخواست‌های تناردیـه‌ها را تأمـین کند. فانتین بـه آرامـی از یک بیماری ناشناخته مـی‌مـیرد. یک اشرافی خوش‌پوش بـه نام باماتابوا شروع بـه آزار فانتین درون خیـابان کرد و فانتین بـه نحوی زننده پاسخ او را داد. ژاور فانتین را بازداشت مـی‌کند. فانتین التماس کرد کـه او را آزاد کند که تا او بتواند نیـازهای خود را تأمـین کند اما ژاور مـی‌گوید او حتما شش ماه را درون زندان بگذراند. والژان (شـهردار مادلن) دخالت مـی‌کند و به ژاور دستور مـی‌دهد که تا آزادش کند. ژاور مقاومت مـی‌کند اما درون پایـان والژان او را مجبور مـی‌کند. والژان بـه علت آنکه کارخانـه او فانتین را اخراج کرده‌است، احساس مسئولیت مـی‌کند و قول مـی‌دهد کـه کوزت را بیـاورد. او فانتین را بـه بیمارستان مـی‌برد. ژاور دوباره به منظور دیدن والژان مـی‌آید. او اعتراف مـی‌کند بعد از آن کـه والژان او را مجبور کرد که تا فانتین را آزاد کند، گزارش او را بـه عنوان ژان والژان بـه مسئولین فرانسه داده‌است. او همچنین اقرار مـی‌کند کـه اشتباه کرده‌است زیرا مسئولین فرانسه ژان والژان واقعی را شناسایی و بازداشت کرده‌اند و در روز بعد محاکمـه مـی‌شود. ژان والژان تصمـیم مـی‌گیرد خود را معرفی کند که تا مرد بی گناهی را نجات دهد کـه نام واقعی او شان ماتیو بود. او بـه شـهری کـه محاکمـه درون آن برگزار مـی‌شود سفر مـی‌کند و هویت واقعی خود را مشخص مـی‌کند. والژان بـه م ــ-سور-م ــ بازمـی‌گردد که تا فانتین را ببیند. توسط ژاور تعقیب مـی‌شود و در اتاق بیمارستان با او مواجه مـی‌شود. پس از آن‌که ژاور والژان را مـی‌گیرد، والژان از او تقاضای سه روز مـهلت مـی‌کند که تا کوزت را بـه فانتین برساند، اما ژاور درخواستش را رد مـی‌کند. فانتین مـی‌فهمد کوزت درون بیمارستان نیست و ناراحت مـی‌شود و مـی‌پرسد او کجاست. ژاور بـه او دستور مـی‌دهد ساکت باشد و سپس هویت اصلی ژان والژان را آشکار مـی‌کند. ضعف ناشی از بیماری و شوک این خبر باعث مـی‌شود او بمـیرد. والژان بـه سمت فانتین مـی‌رود و در گوشش نجوا مـی‌کند و دستش را مـی‌بوسد و سپس با ژاور اتاق را ترک مـی‌کند. سپس فانتین بدون مراسم درون یک گور عمومـی دفن مـی‌شود.

بخش دوم: کوزت

کوزت تصویر شده توسط امـیل بایـارد

والژان فرار مـی‌کند، دوباره دستگیر و به مرگ محکوم مـی‌شود. کمـیته پادشاهی مجازات او را بـه کار اجباری به منظور تمام عمر کاهش مـی‌دهد. او درون حالی کـه در بندر تولون زندانی هست با بـه خطر انداختن جان خود یک ملوان را کـه در وسایل کشتی گرفتار شده‌است را نجات مـی‌دهد. تماشاگران خواستار آزادی او مـی‌شوند. والژان مرگ خود را با انداختن خود درون اقیـانوس صحنـه‌سازی مـی‌کند. مسئولین مرگ او را گزارش مـی‌دهند و مـی‌گویند جسد او گم شده‌است. ژان والژان درون عصر کریسمس بـه مون‌فرمـی مـی‌رسد. او کوزت را درون جنگل بـه دنبال آب دید و با او که تا مـهمان‌خانـه رفت. او غذا سفارش داد و مشاهده کرد چگونـه تناردیـه‌ها از کوزت سوءاستفاده مـی‌کنند، درون حالی کـه اپونین و آزلما، های آن‌ها درون ناز و نعمت بزرگ مـی‌شدند و به کوزت به منظور بازی با عروسک‌شان دشنام مـی‌دادند. والژان از مـهمان‌خانـه خارج شد و یک عروسک بزرگ را به منظور کوزت خرید و کوزت بعد از کمـی درنگ هدیـه را با خوشحالی قبول کرد. اپونین و آزلما بسیـار حسود بودند. مادام تناردیـه از والژان خشمگین شد اما شوهر او که تا هنگامـی کـه والژان به منظور غذا و اتاق پول مـی‌داد از او پذیرایی مـی‌کرد. صبح روز بعد، والژان تناردیـه‌ها را آگاه کرد کـه مـی‌خواهد کوزت را با خود ببرد. مادام تناردیـه بلافاصله پذیرفت اما موسیو تناردیـه وانمود کرد کوزت را دوست دارد و نگران رفاه حال اوست و به رها کوزت بی‌مـیل است. والژان ۱۵۰۰ فرانک بـه تناردیـه‌ها پرداخت و همراه کوزت از مـهمان‌خانـه بیرون رفت. تناردیـه بـه طمع پول بیشتر بـه دنبال والژان و کوزت بـه جنگل مـی‌دود و به والژان مـی‌گوید مـی‌خواهد کوزت را بعد بگیرد. او گفت نمـی‌تواند بچه را بدون یـادداشتی از مادرش بهی بدهد. والژان نامـهٔ اجازه فانتین را کـه برای گیرنده بچه نوشته بود بـه دست تناردیـه داد. سپس تناردیـه از والژان درخواست هزار کرون بیشتر کرد اما والژان و کوزت رفتند. تناردیـه پشیمان شد کـه چرا تفنگ خود را برنداشته بود و به خانـه بازگشت. والژان و کوزت بـه پاریس گریختند. والژان اتاق جدیدی درون خانـهٔ گوربو کرایـه کرد، جایی کـه کوزت و والژان با شادی زندگی مـی‌د. اما بـه هر صورت ژاور، چند ماه بعد توانست مکان والژان را پیدا کند. والژان با کوزت فرار کرد و ژاور و مأمورانش سعی درون تعقیب آن‌ها داشتند. آن‌ها بـه زودی توانستند بـه کمک فوشلوان،ی کـه والژان از زیر کالسکه نجاتش داد و به باغبانی دیری بـه پاریس فرستاد، درون دیر پتی‌پیکپوس پناه بگیرند. همچنین والژان باغبان دیر و کوزت دانش‌آموز آن‌جا شد.

بخش سوم: ماریوس

هشت سال بعد، دوستان آب‌ث، کـه توسط آنژولراس رهبری مـی‌شدند، درون حال آماده‌سازی انجام یک نارضایتی مدنی درون شب پنجم و ششم ژوئیـه ۱۸۳۲، درون پی مرگ ژنرال لامارک، تنـها رهبری درون فرانسه کـه با طبقهٔ کارگر احساس هم‌دردی مـی‌کرد، بودند. لامارک قربانی وبا اپیدمـی درون شـهر شده بود، با این حال همسایـهٔ بینوای او مشکوک بود کـه دولت او را مسموم کرده‌است. دوستان آب‌ث بـه فقیران سرای معجزات پیوستند. از جملهانی کـه در آن سرا حضور داشتند، گاوروش پسر ارشد تناردیـه درون خیـابان اوچین بود. یکی از دانشجویـان، ماریوس پون‌مرسی، با خانواده خود (بالاخص پدربزرگ خود موسیو ژیونورمان) بـه خاطر افکار لیبرالی خود طرد مـی‌شود. بعد از مرگ پدرش، سرهنگ ژرژ پون‌مرسی، ماریوس یـادداشتی از او پیدا مـی‌کند کـه به پسرش سفارش مـی‌کند که تا به شخصی بـه نام گروهبان تناردیـه کـه جانش را درون واترلو نجات داده‌است کمک کند -در حقیقت تناردیـه بـه اجساد دست‌برد مـی‌زد و جان پون‌مرسی را بر حسب تصادف نجات داد؛ او خودش را یکی از گروهبانان ناپلئون معرفی کرد که تا هویتش بـه عنوان یک دزد افشا نشود. در باغ لوگزامبورگ، او عاشق کوزت نوبلوغ و زیبا مـی‌شود. تناردیـه‌ها نیز بـه پاریس مـهاجرت د و پس از دست مـهمان‌خانـه خود درون فقر زندگی مـی‌کنند. آن‌ها با نام مستعار «ژوندرت» درون خانـه گوربو سدارند (تصادفاً همان ساختمانی کـه والژان و کوزت بعد از ترک مـهمان‌خانـه آن‌ها مدت کوتاهی درون آن زندگی د). ماریوس نیز درون همان ساختمان، درون همسایگی تناردیـه‌ها زندگی مـی‌کند. اپونین، کـه حال لاغر و مندرس شده‌است، ماریوس را درون آپارتمانش ملاقات و از او درخواست پول مـی‌کند. به منظور آن‌که ماریوس را تحت‌تأثیر قرار دهد و سوادش را نشان دهد، بخشی از کتاب «پلیس‌ها اینجا هستند» را بلند مـی‌خواند و بر روی تکه‌ای کاغذ مـی‌نویسد. ماریوس دلش بـه حال اپونین مـی‌سوزد و مقداری پول بـه او مـی‌دهد. بعد از خروج اپونین، ماریوس از شکاف دیوار آپارتمان تناردیـه را نگاه مـی‌کند. اپونین وارد مـی‌شود و نشان مـی‌دهد کـه یک انسان‌دوست را ملاقات کرده و ش به منظور ملاقات تناردیـه‌ها مـی‌آید. بـه این ترتیب، تناردیـه به منظور آن‌که فقیرتر بـه نظر برسد آتش را خاموش مـی‌کند و صندلی را مـی‌شکند. همچنین بـه آزلما دستور مـی‌دهد که تا به قطعه‌ای از شیشـهٔ پنجره مشت بزند. درون پی آن همان‌طور کـه تناردیـه انتظار داشت دست او پاره مـی‌شود. فرد انسان‌دوست و ش -والژان و کوزت- وارد مـی‌شوند. ماریوس بلافاصله کوزت را مـی‌شناسد. والژان قول مـی‌دهد کـه با پولی به منظور پرداخت اجاره آن‌ها بازگردد. بعد از آن‌که او و کوزت خارج مـی‌شوند، ماریوس از اپونین درخواست مـی‌کند که تا آدرس آن‌ها را به منظور او پیدا کند و اپونین کـه خود عاشق ماریوس شده‌است با اکراه مـی‌پذیرد. تناردیـه نیز والژان و کوزت را مـی‌شناسد و با خود پیمان مـی‌بندد که تا انتقام خود را بگیرد. تناردیـه از پاترون مـینت درخواست کمک مـی‌کند، کـه به عنوان گروهی ترسناک، قاتل و دزد معروف بود. ماریوس از نقشـه تناردیـه با خبر مـی‌شود و گزارش این جنایت را بـه ژاور مـی‌دهد. ژاور بـه ماریوس دو تپانچه مـی‌دهد و به او مـی‌گوید کـه هر گاه اوضاع خطرناک شد تیر را بـه هوا بزند. ماریوس بـه خانـه بازمـی‌گردد و منتظر ژاور و مأمورانش مـی‌ماند. تناردیـه، اپونین و آزلما را بیرون مـی‌فرستد که تا از عدم حضور پلیس اطمـینان پیدا کنند. وقتی والژان با پول بازمـی‌گردد، تناردیـه و پاترون مـینت به منظور او کمـین کرده بودند و او هویت اصلی خود را آشکار مـی‌کند. ماریوس، تناردیـه را بـه عنوان ناجی پدرش درون واترلو مـی‌شناسد و بر سر یک دوراهی گرفتار مـی‌شود. او سعی مـی‌کند راهی بیـابد که تا بدون خیـانت بـه تناردیـه بـه ژان والژان کمک کند. والژان این‌که تناردیـه را مـی‌شناسد انکار مـی‌کند و به آن‌ها مـی‌گوید هیچگاه آن‌ها را ملاقات نکرده‌است. والژان سعی مـی‌کند از پنجره فرار کند اما او را مـهار مـی‌کنند و با طناب مـی‌بندند. تناردیـه بـه والژان دستور مـی‌دهد که تا دویست هزار فرانک بـه او بدهد. همچنین بـه او دستور مـی‌دهد که تا نامـه‌ای بـه کوزت بنویسد و به او بگوید که تا به آپارتمان را بازگردد و آن‌ها کوزت را که تا آن‌که والژان پول را بیـاورد نگاه دارند. والژان نامـه را مـی‌نویسد و اطلاعات و آدرسش را مـی‌دهد. تناردیـه زنش را مـی‌فرستد. مادام تناردیـه تنـها بازمـی‌گردد و مـی‌گوید آدرس دروغ بوده‌است. در این مدّت ژان والژان خود را آزاد کرد. تناردیـه تصمـیم گرفت والژان را بکشد. زمانی کـه تناردیـه و پاترون مـینت درون حال تصمـیم‌گیری هستند ماریوس تکهٔ کاغذی کـه اپونین نوشته بود را بـه خاطر مـی‌آورد. ماریوس کاغذ را از شکاف دیوار داخل آپارتمان تناردیـه مـی‌اندازد. تناردیـه فکر مـی‌کند این کاغذ را اپونین انداخته‌است و تصمـیم مـی‌گیرد فرار کند امّا توسط ژاور متوقف مـی‌شود. تمام اعضای تناردیـه و پاترون مـینت دستگیر مـی‌شوند (به جز کلاکزوس کـه در حال انتقال بـه زندان فرار کرد، مون‌پارناس کـه توسط اپونین از پیوستن بـه دزدی بازمـی‌ماند وروش کـه در جنایت خانوادگی‌اش نقشی نداشت بـه جز نقشی کـه در آزادی پدرش از زندان داشت). والژان پیش از آن‌که توسط ژاور شناسایی شود فرار مـی‌کند.

بخش چهارم: ترانـهٔ کوچهٔ پلومـه و حماسهٔ کوچهٔ سن دنی

اپونین درون حالی‌که از خانـهٔ والژان درون برابر دزدی محافظت مـی‌کند.

پس از آزادی اپونین از زندان، اپونین ماریوس را درون «صحرای کاکلی» پیدا مـی‌کند و با ناراحتی آدرس کوزت را بـه او مـی‌دهد. او ماریوس را بـه سمت خانـهٔ والژان و کوزت درون کوچهٔ پلومـه راهنمایی مـی‌کند و ماریوس به منظور چندین روز خانـه را تنـها تماشا مـی‌کند. او و کوزت بالاخره همدیگر را مـی‌بینند و عشق‌شان را بـه هم اظهار مـی‌کنند. تناردیـه، پاترون مـینت و بروژون با کمکروش از زندان فرار مـی‌کنند. درون یکی از شب‌هایی کـه ماریوس و کوزت درون خانـه والژان دیدار مـی‌د، شش مرد سعی د که تا به خانـه حمله کنند. اپونین کـه بر دروازهٔ خانـه نشسته بود تهدید کرد کـه اگر دزدان دست از کارشان برندارند، فریـاد بزند و تمام همسایـه‌ها را بیدار کند. با شنیدن این دزدان با بی‌مـیلی از این کار گذشتند. درون همـین حال کوزت بـه ماریوس مـی‌گوید کـه همراه والژان درون آخر هفته بـه انگلستان سفر مـی‌کنند و این مشکلی بزرگی درون رابطه آن‌ها به‌وجود مـی‌آورد. در روز بعد، والژان درون مـیدان شان دو مارس نشسته‌است. او از مشاهدهٔ چندین بارهٔ تناردیـه درون اطراف خانـه‌اش احساس خطر مـی‌کند. به‌طور غیرمنتظره‌ای، یـادداشتی نیز درون بغل او مـی‌اندازند کـه در آن نوشته «نقل مکان کنید». او درون نور کم موجود تنـها هیکلی را دید کـه در حال فرار است. بـه خانـه‌اش بازگشت و به کوزت گفت درون دیگر خانـه خود درون کوچه لوم‌آرمـه اقامت مـی‌کنند و مجدداً تأکید کرد کـه به انگلستان مـهاجرت مـی‌کنند. ماریوس سعی کرد موافقت مسیو ژیونورمان را به منظور ازدواج با کوزت بگیرد. مسیو ژیونورمان عبوس و ناراحت بـه نظر مـی‌رسید اما به منظور آمدن ماریوس ذوق و شوق بسیـاری داشت. او درخواست ازدواج ماریوس را رد کرد و به او پیشنـهاد کرد کوزت را بـه عنوان معشوقه خود درون نظر بگیرد. ماریوس بعد از این توهین خانـه را ترک کرد. روز بعد، دانشجویـان شورش کرده و موانعی را درون خیـابانی باریک درون پاریس علم د.روش مقام ژاور را کشف کرد و به آنژولراس گفت کـه او یک جاسوس است. وقتی آنژولراس با او روبه‌رو شد، او هویت خود و جاسوسی دانشجویـان را رد کرد. دانشجویـان او را بـه یک ستون درون رستوران کورنت بستند. همان عصر ماریوس بـه خانـهٔ والژان و کوزت درون کوچه پلومـه بازگشت امّا خانـه را خالی یـافت. او سپس صدایی شنید کـه دوستانش درون سنگرها منتظر او هستند. او از رفتن کوزت شوریده حال شده بود امّا بـه صدا گوش داد و به سنگرها رفت. هنگامـی کـه ماریوس بـه سنگرها رسید انقلاب تازه آغاز شده بود. وقتی کـه او خم شد که تا کیسه باروت را بردارد، یک سرباز آمد که تا به ماریوس شلیک کند. اگرچه یک مرد دهانـهٔ تفنگ را با دستانش گرفت. سرباز شلیک کرد، مرد از ضرب تیر زخمـی شد امّا بـه ماریوس آسیبی نرسید. درون همـین حال کـه سربازان نزدیک مـی‌شدند ماریوس با یک کیسه باروت درون یک دستش و مشعلی درون دست دیگر بالای سنگرها رفت و تهدید کرد کـه سنگر را منفجر مـی‌کند. بعد از این حرف ماریوس سربازان عقب‌نشینی د. ماریوس تصمـیم مـی‌گیرد که تا به سنگر کوچک‌تری برود کـه آن را خالی یـافته‌است. وقتی بازمـی‌گردد شخصی کـه دستش را جلوی تفنگ گرفته بود او را بـه اسم صدا مـی‌کند. ماریوس مـی‌فهمد این شخص اپونین هست که لباس مردان را پوشیده‌است و روی زانوانش افتاده‌است. او اعتراف مـی‌کند کـه به او گفته بوده کـه دوستانش درون سنگر منتظرش هستند بـه این امـید کـه با هم کشته‌شوند. او همچنین اعتراف مـی‌کند کـه جانش را نجات داده‌است زیرا مـی‌خواسته پیش از او بمـیرد. راوی همچنین بیـان مـی‌کند کـه اپونین بـه صورت ناشناس یـادداشت را بـه والژان داده‌است. اپونین سپس بـه ماریوس مـی‌گوید یک نامـه به منظور او دارد. او اقرار مـی‌کند این نامـه روز قبل بـه دستش رسیده‌است اما نمـی‌خواسته نامـه را بـه او برساند امّا ترسیده کـه او درون دنیـای بعد از مرگ از او ناراحت باشد. بعد از آن‌که ماریوس نامـه را از اپونین مـی‌گیرد اپونین از او مـی‌خواهد که تا پس از مرگش پیشانی او را ببوسد و ماریوس قول مـی‌دهد این کار را انجام دهد. درون آخر اپونین اعتراف مـی‌کند کـه کمـی عاشق او بوده‌است و سپس مـی‌مـیرد. ماریوس خواسته او را اجابت مـی‌کند و سپس به منظور خواندن نامـه بـه مـیخانـه مـی‌رود. نامـهٔ کوزت بود. او آدرس کوزت را یـادمـی‌گیرد و یک نامـهٔ خداحافظی به منظور او مـی‌نویسد. اوروش را مأمور رساندن نامـه مـی‌کند امّاروش نامـه را بـه والژان مـی‌دهد. والژان دریـافت عاشق کوزت درون حال جنگ است، یک ساعت بعد یونیفرم گارد ملّی را مـی‌پوشد و خود را با یک تفنگ و مـهمّات مسلح مـی‌کند و خانـه را ترک مـی‌کند.

بخش پنجم: ژان والژان

والژان بـه همراه ماریوس مجروح درون فاضلاب (ویرایش ۱۹۰۰ آمریکا)

ژان والژان بـه سنگر مـی‌رسد و بلافاصله جان یک مرد را نجات مـی‌دهد. او هنوز مطمئن نیست کـه مـی‌خواهد از او محافظت کند یـا او را بکشد. ماریوس والژان را درون اولین نگاه مـی‌شناسد. آنژولراس اعلام مـی‌کند کـه گلوله‌هایشان رو بـه اتمام است.روش هنگامـی کـه برای برداشتن مـهمّات افراد گارد ملّی از سنگر خارج مـی‌شود، مورد اصابت گلولهٔ نیروهای نظامـی قرار مـی‌گیرد. والژان داوطلب مـی‌شود که تا خودش ژاور را اعدام نماید و آنژولراس این اجازه را بـه او مـی‌دهد. والژان، ژاور را از دید دیگران خارج مـی‌کند و سپس تیری را درون هوا شلیک مـی‌کند و به ژاور اجازه مـی‌دهد کـه برود. ماریوس بـه اشتباه فکر مـی‌کند والژان ژاور را کشته‌است. سنگر سقوط مـی‌کند و والژان، ماریوس زخمـی و بی‌هوش را بر دوش مـی‌گیرد. دیگر دانشجویـان همگی کشته مـی‌شوند. والژان درون حالی‌که ماریوس را بر دوش مـی‌برد از راه فاضلاب شـهری فرار کرد. والژان یک گشت پلیس را از سرباز مـی‌کند و دریچه‌ای بـه بیرون پیدا مـی‌کند امّا دریچه قفل است. تناردیـه درون تاریکی پدیدار مـی‌شود. والژان او را مـی‌شناسد امّا کثیفی والژان مانع از شناسایی او توسط تناردیـه مـی‌گردد. تناردیـه گمان مـی‌برد کـه والژان یک قاتل هست که جنازهٔ قربانی خود را حمل مـی‌کند و پیشنـهاد مـی‌دهد دریچه را درون ازای پول باز کند. او جیب‌های والژان و ماریوس را مـی‌گردد و تکه‌ای از کت ماریوس را مـی‌کند که تا بتواند بعداً او را شناسایی کند. تناردیـه سی فرانکی کـه یـافت را برداشت و دریچه را باز کرد و اجازه داد والژان خارج شود. حالت اضطرار والژان حواس او را از پلیس‌هایی کـه به دنبالش بودند، پرت کرد. هنگام خروج والژان با ژاور برخورد مـی‌کند و از او زمان مـی‌خواهد که تا پیش از تسلیم شدن بتواند ماریوس را بـه خانـه برساند. ژاور با فرض این‌که ماریوس درون دقایق پیش رو مـی‌مـیرد با والژان موافقت مـی‌کند. بعد از آن‌که ماریوس را بـه خانـهٔ پدربزرگش رساندند، والژان درخواست کرد کـه زمانی کوتاه را بـه خانـهٔ خود برود و ژاور موافقت کرد. آن‌جا ژاور مـی‌گوید کـه در خیـابان منتظر او مـی‌ماند امّا هنگامـی کـه والژان از پنجره خیـابان را نگاه مـی‌کند مـی‌بیند کـه او رفته‌است. ژاور خیـابان را پایین مـی‌رود و با خود فکر مـی‌کند کـه بین دو راهی اعتقاد سخت‌گیرانـه‌اش دربارهٔ قانون و بخشش والژان مانده‌است. او حس مـی‌کرد نمـی‌تواند بیشتر از این درون پی والژان باشد امّا همچنین نمـی‌تواند وظیفه خود درون قبال قانون را نیز از ذهن بیرون کند. ژاور از عهدهٔ این دوراهی برنمـی‌آید و با انداختن خودش درون رودخانـه سن مـی‌کند. جراحت ماریوس بـه آرامـی درمان مـی‌شود. درون حالی‌که او و کوزت مـهیـای ازدواج مـی‌شوند، والژان ثروتی حدوداً ششصدهزار فرانکی بـه آن‌ها مـی‌بخشد. عروسی آن‌ها درون خلال مراسم ماردی گرا انجام مـی‌گیرد. درون عروسی والژان توسط تناردیـه شناسایی مـی‌شود و از آزلما مـی‌خواهد که تا او را تعقیب کند. بعد از عروسی، والژان به منظور ماریوس اعتراف مـی‌کند کـه یک جبرکار سابق است. ماریوس وحشت‌زده مـی‌شود و با فرض این‌که بدترین وجه والژان جنبهٔ اخلاقی اوست زمان‌های ملاقات او و کوزت را بـه صورت نامحسوس کاهش مـی‌دهد. والژان بـه نظر ماریوس و جدایی‌اش از کوزت احترام مـی‌گذارد. والژان اراده زندگی را از دست مـی‌دهد و از تخت خود خارج نمـی‌شود. تناردیـه با لباس مبدل نزد ماریوس مـی‌آید امّا ماریوس او را مـی‌شناسد. تناردیـه سعی مـی‌کند از ماریوس بابت چیزهایی کـه از والژان مـی‌داند باج بگیرد امّا سهواً تصورات غلط ماریوس دربارهٔ والژان را اصلاح مـی‌کند و او را از تمام کارهای خوبی کـه والژان انجام داده‌است، آگاه مـی‌کند. او سعی مـی‌کند ماریوس را قانع کند کـه والژان قاتل هست و تکه‌ای از لباس ماریوس را کـه پاره کرده‌بود بـه عنوان مدرک نشان مـی‌دهد. ماریوس پارچهٔ کت خود را مـی‌شناسد و مـی‌فهمد کـه والژان او را از سنگر نجات داده‌است. ماریوس مدارکی از تناردیـه را آشکار مـی‌کند و به او پیشنـهاد مـی‌دهد که تا مبلغ عظیمـی را بـه او بدهد که تا از آن‌جا مـهاجرت کند و دیگر بازنگردد. تناردیـه پیشنـهاد او را مـی‌پذیرد و با آزلما راهی آمریکا مـی‌شود و تاجر مـی‌گردد. در راه خانـهٔ والژان، ماریوس بـه سرعت به منظور کوزت تعریف کرد کـه والژان جان او را درون سنگر نجات داده‌است. هنگامـی کـه آن‌ها مـی‌رسند والژان درون نزدیکی مرگ هست و ماریوس و کوزت با او آشتی مـی‌کنند. ژان والژان بـه کوزت داستان مادرش و نام او را مـی‌گوید. او با خشنودی مـی‌مـیرد و او را درون گورستان گورستان پر-لاشز دفن مـی‌کنند.

شخصیت‌ها

اصلی

  • ژان والژان (که بـه نام‌های موسیو مدلاین، اولتیم فاچلونت، موسیو لبلانک و یوربن فابر نیز شناخته مـی‌شود) – اصلی‌ترین شخصیت رمان. بـه دلیل دزدیدن یک قرص نان به منظور سیر شکم هفت بچهٔ گرسنـهٔ ش، بـه ۵ سال زندان محکوم شده و بعد از ۱۹ سال بـه قید قول شرف از زندان آزاد مـی‌شود (بعد از ۴ تلاش ناموفق به منظور فرار از زندان، ۱۲ سال بـه محکومـیتش اضافه شده و به دلیل مبارزه درون دومـین اقدام بـه فرارش ۲ سال نیز بـه محکومـیتش اضافه مـی‌شود). بـه دلیل محکومـیت سابقش جامعه او را نمـی‌پذیرد. او با اسقف مایرل روبرو مـی‌شود،ی کـه با نشان بخشش خود و تشویقش بـه مرد جدیدی شدن، او را بـه زندگی بازمـی‌گرداند. درحالی کـه نشسته و به سخنان اسقف مایرل فکر مـی‌کند پای خود را بر روی یک سکه کـه از دست جوان بی‌خانمانی افتاده قرار مـی‌دهد. زمانی کـه پسر تلاش مـی‌کند که تا وال ژان را از خیـال خود بیرون بیـاورد و پولش را بردارد، والژان او را با چوب خود تهدید مـی‌کند. او نام خود و پسر را بـه کشیشی کـه در حال عبور هست مـی‌گوید، و این موضوع باعث مـی‌شود پلیس او را بـه سرقت مسلحانـه متهم کند – اگر دوباره دستگیر شود، به منظور همـیشـه بـه زندان باز خواهد گشت. او به منظور یک زندگی صادقانـه، نام جدیدی انتخاب مـی‌کند (موسیو مادلاین). والژان تکنیک‌های ساخت جدیدی را ارائه کرده و در نـهایت دو کارخانـه تأسیس مـی‌کند و یکی از ثروتمندترین مردان منطقه مـی‌شود. با انتخابات مردمـی شـهردار مـی‌شود. هنگام مجازات فانتین با ژاوِر روبرو مـی‌شود و برای نجات زندگی شخص دیگری از زندان و نجات کوزت از خانوادهٔ تِناردیـه، خود را بـه پلیس تبدیل مـی‌کند. بـه دلیل سخاوتش نسبت بـه مردم فقیر توسط ژاور درون پاریس شناخته مـی‌شود، ژاور چندین سال بعد، او را درون صومعه دستگیر نمـی‌کند. ماریوس را از زندانی شدن و مرگ احتمالی نجات مـی‌دهد، هویت واقعی خود را بـه ماریوس و کوزت بعد از ازدواجشان آشکار مـی‌کند و قبل از مرگش بـه آن‌ها مـی‌پیوندد. قول خود بـه اسقف و فانتین را حفظ مـی‌کند، تصویر آن‌ها آخرین چیزی هست که قبل از مرگش مـی‌بیند.
  • ژاور - یک بازرس پلیس متعصب درون تعقیب ژان والژان. درون زندان متولد شده‌است، پدرش محکوم سابقه داری بوده و مادرش پیشگو مـی‌باشد، او وجود هر دو را نادیده گرفته و به عنوان نگهبان درون زندان شروع بـه کار مـی‌کند، کارهایی مثل ناظر درون گروه‌های زنجیره‌ای کـه وال ژان عضوی از آن مـی‌باشد را انجام مـی‌دهد (در اینجا بینندگان به منظور اولین بار قدرت زیـاد والژان را مـی‌بینند). درون نـهایت او بـه نیروی پلیس درون یک شـهر کوچک ملحق شده و با نام M – sur-M – شناخته مـی‌شود. او فانتین را دستگیر کرده و با ته قنداق تفنگ بـه سر والژان/مادلاین کـه دستور مـی‌دهد او را آزاد کند، مـی‌زند. والژان، ژاور را از دسته خود بیرون مـی‌کند و ژاور بـه دنبال انتقام، بـه بازرس پلیس گزارش مـی‌دهد کـه او را پیدا کرده‌است. پلیس مـی‌گوید اشتباه کرده‌است، ژان والژان درون بازداشت مـی‌باشد. زمانی کـه ژان والژان واقعی خودش را نشان مـی‌دهد ژاور درون نیروی پلیس فرانسه ترفیع گرفته‌است، او را دستگیر مـی‌کند و به زندان مـی‌فرستد. بعد از فرار دوبارهٔ والژان، تلاش‌های ژاور درون دستگیری او بیـهوده مـی‌شود. او تقریباً درون خانـهٔ گوربو (Gorbeau) وقتی خانوادهٔ تناردیـه و پاترون مـینت را دستگیر مـی‌کند، والژان را دوباره دستگیر مـی‌کند. بعدها، زمانی کـه به‌صورت مخفی درون سنگرها فعالیت مـی‌کند هویت اصلی‌اش آشکار مـی‌شود. والژان وانمود مـی‌کند او را مـی‌کشد اما آزادش مـی‌کند. زمانی ژاور دوباره با والژان برخورد مـی‌کند کـه او درون حال بیرون آمدن از فاضلاب است، او بـه والژان اجازه مـی‌دهد که تا دیدار کوتاهی با خانواده داشته باشد و سپس بـه جای دستگیری او از آنجا دور مـی‌شود. ژاور نمـی‌تواند ازخودگذشتی‌اش را با قانونی کـه به رسمـیت مـی‌شناسد و البته غیراخلاقی است، وفق بدهد. او با پ درون رودخانـهٔ سن مـی‌کند.
  • فانتین - یک زن زیبا از طبقهٔ کارگر کـه با یک بچهٔ کوچک، توسط عاشق خود، فلیتولومـیس، رها شده‌است. فانتین خود کوزت را تحت سرپرستی تناردیـه‌ها صاحب مـهمانخانـه‌ای درون روستای مونت فرمـیل ترک مـی‌کند. مادام تناردیـه ان خود را لوس کرده و از کوزت سوءاستفاده مـی‌کند. فانتین شغلی درون کارخانـهٔ موسیو مدلاین پیدا مـی‌کند. او بی‌سواد هست و از دیگران به منظور نوشتن نامـه بـه خانوادهٔ تناردیـه کمک مـی‌گیرد. سرپرست زن آنجا متوجه مـی‌شود کـه او یک مادر طرد شده‌است. به منظور پاسخگوی بـه درخواست‌های مکرر تناردیـه‌ها به منظور پول، موها و دو دندان جلوی خود را مـی‌فروشد و به فحشا کشیده شده و بیمار مـی‌شود. والژان زمانی کـه ژاور او را بـه جرم حمله بـه یک مرد کـه به او توهین کرده دستگیر مـی‌کند با او مواجه مـی‌شود، برف پشت او را مـی‌تکاند و او را بـه بیمارستان مـی‌برد. زمانی کـه ژاور با والژان درون اتاق بیمارستان روبرو مـی‌شود، بـه دلیل ضعف ناشی از بیماری و شوک حرف‌های ژاور کـه مـی‌گوید والژان یک محکوم هست و ش کوزت را بـه او برنمـی‌گرداند مـی‌مـیرد. (بعد از دلگرمـی دکتر، ژان والژان مـی‌رود که تا او را بازگرداند)
  • کوزت - (به‌صورت رسمـی Euphrasie، همچنین بـه نام‌های Lark, Mademoiselle Lanoire, Ursula نیز شناخته مـی‌شود) – نامشروع فانتین و تولومـیز. با سن تقریبی سه که تا هشت ساله کـه مجبور بـه کار به منظور خانواده تناردیـه است. بعد از مرگ مادرش فانتین، والژان کوزت را از خانواده تناردیـه مـی‌خرد و مثل خودش بـه او توجه مـی‌کند. او درون یک صومعه درون پاریس بـه وسیله راهبه‌ها آموزش مـی‌بیند. درون زمان بزرگسالی بسیـار زیبا مـی‌شود. او عاشق ماریوس پونتمرسی شده و در اواخر داستان با هم ازدواج مـی‌کنند.
  • ماریوس پونتمرسی – یک جوان دانشجوی حقوق با روابط آزاد دوستانـه درون ABC – او بخشی از اصول سیـاسی پدرش هست و یک رابطه تند با پدربزرگ طرفدار سلطنت خود موسیو گیلنورمند دارد. او عاشق کوزت مـی‌شود و در سنگرها زمانی کـه معتقد هست والژان کوزت را بـه لندن مـی‌برد با او مبارزه مـی‌کند. بعد از ازدواج او و کوزت متوجه مـی‌شود کـه تناردیـه‌ها کلاه‌بردار هستند و به او پول داده‌اند که تا فرانسه را ترک کند.
  • اپونین ( جاندرت)- بزرگ تناردیـه‌ها. درون زمان کودکی توسط والدینش لوس و نازپرورده شده اما درون دوره نوجوانی عاقبتش مثل بچه‌های خیـابانی مـی‌شود. او درون جنایـات پدرش شرکت کرده و برای بـه دست آوردن پول توطئه مـی‌کند. کورکورانـه عاشق ماریوس مـی‌شود. بـه درخواست ماریوس، خانـه کوزت و والژان را پیدا کرده و با ناراحتی او را بـه آنجا مـی‌برد. همچنین او مانع پدرش پاترون مـینت و بروجان از دزدی خانـه درون طول ملاقات ماریوس و کوزت مـی‌شود. او بـه یک پسر تغییر قیـافه داده و با مـهارت ماریوس را بـه سنگرها مـی‌برد بـه امـید اینکه خودش و ماریوس با یکدیگر بمـیرند. چون مـی‌خواهد زودتر از ماریوس بمـیرد، به منظور جلوگیری از تیراندازی یک سرباز بـه ماریوس دست خود را جلو مـی‌اندازد. گلوله از دست او رد شده و به پشتش مـی‌خورد و به شدت زخمـی مـی‌شود. درون زمان مرگ، تمام اتفاقات را به منظور ماریوس اعتراف مـی‌کند و نامـه‌ای از کوزت را بـه او مـی‌دهد. آخرین درون خواست او از ماریوس اینست کـه او را ببخشد، ماریوس پیشانی‌اش را مـی‌بوسد، درخواست او را با احساسات عاشقانـه پاسخ نمـی‌دهد اما به منظور زندگی سخت او متأسف مـی‌شود.
  • مادام و موسیو تناردیـه (همچنین بـه نام‌های جاندرت، ام. فابانتو، ام. تنارد نیز شناخته مـی‌شوند) – زن و شوهر، والدین پنج فرزند: دو ، اپونی و آزلما و سه پسر،روژ و دو پسر جوان‌تر کـه در داستان اسمـی ندارند. که تا قبل از رفتن کوزت با والژان، آن‌ها از کوزت بـه دلیل کودک بودن سوءاستفاده مـی‌د و برای سرپرستی او از فانتین پول مـی‌گرفتند. آن‌ها ورشکست شده و تحت نام جاندرت بـه خانـه گاربو درون پاریس نقل مکان کرده و در کنار اتاق ماریوس زندگی مـی‌کنند. شوهر با یک گروه جنایتکار بـه نام پاترون-مـینت همکاری مـی‌کند و برای دستگیری والژان توطئه مـی‌چیند و توسط ماریوس خنثی مـی‌شود. ژاور این زوج را دستگیر مـی‌کند. زن درون زندان مـی‌مـیرد. شوهر او نامـه‌ای به منظور ماریوس مـی‌نویسد و برای دانسته‌هایش از گذشته والژان باج خواهی مـی‌کند، ماریوس هزینـه خروج از کشور او را مـی‌پردازد. او درون نـهایت یک تاجر درون ایـالات متحده مـی‌شود.
  • انجوراس - رهبر Les Amis de l'ABC (یـاران ABC) درون قیـام پاریس. دوست دار و متعهد بـه اصول جمـهوری و نظریـه پیشرفت. او و گرانتیر بعد از سقوط سنگرها توسط گارد ملی اعدام شدند.
  • گاوروش - فرزند وسط و بزرگترین پسر خانواده تناردیـه. او بـه تنـهایی مثل یک ولگرد خیـابانی زندگی کرده و شب‌ها درون مجسمـه فیل درون باستیل مـی‌خوابد. او از دو برادر جوان‌تر خود کـه از رابطه‌شان آگاهی ندارند، مراقبت مـی‌کند. درون سنگرها حاضر بوده و هنگام جمع‌آوری گلوله‌ها از اجساد گارد ملی کشته مـی‌شود.
  • اسقف مایرل - اسقف Dign (نام کامل چارلز-فرانچس-بینونو مایرل)- یک کشیش سالمند مـهربان کـه بعد از برخورد با ناپلئون بـه مقام اسقفی ترفیع پیدا کرد. بعد از دزدیدن تعدادی ظرف نقره به‌وسیلهٔ والژان، او را از دستگیری نجات داد و الهام‌بخش تغییر مسیر او شد.

یـاران ABC

انجمن دانشجویـان انقلابی:

  • باهورل – یک آدم بیکار شیک‌پوش با پیش‌زمـینـهٔ دهقانی کـه به‌خوبی درون اطراف کافه دانشجویی پاریس شناخته شده‌است.
  • کامبفر - دانشجوی پزشکی کـه به عنوان نمایندهٔ فلسفی انقلاب توصیف مـی‌شود.
  • کورفیراک - قطب اصلی یـاران. صادق و خون‌گرم بوده و نزدیکترین دوست ماریوس است.
  • انجوراس - رهبر گروه. جوان جذاب و مصمم، بااراده به منظور پیشرفت.
  • فویلی - یک بادبزن‌ساز یتیم کـه خواندن و نوشتن را خودش یـادگرفته‌است. او تنـهای از یـاران هست که دانشجو نیست ولی کار مـی‌کند.
  • گرانتیر - یک الکلی با کمترین علاقه بـه انقلاب. با وجود بدبینی خود، درون نـهایت یکی از معتقدان جمـهوری مـی‌شود و در کنار انجوراس کشته مـی‌شود.
  • ژان پرووییر (ژوان) - یک فرد رمانتیک با دانش ایتالیـایی، لاتین، یونانی و عبری و داشتن علاقهٔ زیـاد بـه قرون وسطی.
  • جولی - یک دانشجوی پزشکی کـه تئوری‌های غیرمعمول به منظور سلامتی دارد. او یک آدم خیـالباف هست و بـه عنوان شادترین عضو گروه توصیف مـی‌شود.
  • لسگل (به نام‌های لیگل، لایگل، لاگل (ایگل) یـا بوست نیز شناخته مـی‌شود) - قدیمـی‌ترین عضو گروه و پسر مردی هست که توسط لوئی هجدهم بعد از کمک بـه حمل و نقل او بـه مقام دوکی رسید. بسیـار بیچاره و معروف هست که درون سن بیست‌وپنج‌سالگی طاس شده‌است.ی هست که ماریوس را بـه گروه معرفی مـی‌کند.

فرعی

  • آزلما - جوانترین تناردیـه‌ها. مثل ش اپونی درون کودکی لوس بار آمده و در بزرگسالی آدم بی‌خاصیتی مـی‌شود. او درون دزدی بی‌نتیجه پدرش از والژان همکاری مـی‌کند. درون روز ازدواج ماریوس و کوزت او والژان را طبق دستور پدرش لو مـی‌دهد. درون پایـان داستان همراه پدرش بـه آمریکا سفر مـی‌کند.
  • باماتابوس - یک آدم بی‌خاصیت هست که فانتین را آزار مـی‌دهد.
  • باپتیستین مایرل - اسقف مایرل. او عاشق برادرش هست و بـه او احترام مـی‌گذارد.
  • بوگون، مادام (مادام بورگن نیز نامـیده مـی‌شود)- صاحب خانـه بورگو.
  • بروت - یک محکوم سابقه دار از تولون کـه والژان را از آنجا مـی‌شناسد. یک سال بعد از والژان آزاد مـی‌شود. درون ۱۸۲۳، درون حال گذراندن دوران محکومـیت خود بـه دلیل جرم ناشناخته است. او اولین نفری هست که ادعا مـی‌کند چامپ ماتیوس، والژان واقعی است.
  • بروجان - دزد و جنایتکار. او درون جنایت‌ها با M، تناردیـه‌ها و گروه پاترون- مـینت (مثل سرقت گوربو و تلاش به منظور سرقت رو پلومت) مشارکت مـی‌کند. نویسنده بروجان را بـه عنوان «یک جوان با نشاط، بسیـار حیله‌گر و چیره‌دست با ظاهر آشفته و محزون توصیف مـی‌کند.»
  • چمپماتیو - یک بی‌خانمان کـه بعد از دزدیدن سیب اشتباهاً بـه عنوان والژان شناسایی مـی‌شود.
  • کوچپایل - محکوم بـه حبس ابد دیگری درون تولون. او چوپانی از پیرنـه بود کـه به قاچاقچی تبدیل شد. او به‌صورت یک مرد دیوانـه با تاتوی ۱ مارس ۱۸۱۵ روی بازو توصیف مـی‌شود.
  • سرهنگ جورجیس پونتمرسی - پدر ماریوس و افسری درون ارتش ناپلئون. زخمـی شده درون واترلو و اشتباهاً بر این باور هست که M تناردیـه زندگی او را نجات داده‌است. او ماریوس را دوست دارد و ام. گیلنورمند بـه او اجازه دیدار نمـی‌دهد، معمولاً یکشنبه‌ها درون پشت ستونی درون کلیسا مخفی شده و از دور ماریوس را نگاه مـی‌کند. ناپلئون بـه او مقام بارون مـی‌دهد اما رژیم جدید بـه جای فرمانده او، مقام بارونی یـا سرهنگ بودن او را نمـی‌پذیرد. درون کتاب او همواره «سرهنگ» خطاب مـی‌شود.
  • فاچلونت - یک تاجر ورشکسته کـه والژان (به عنوان ام. مدلاین) او را از تصادف با گاری نجات مـی‌دهد. والژان او را بـه باغبانی درون صومعه پاریس مـی‌برد، جایی کـه بعدها والژان و کوزت را درون محرابش پناه مـی‌دهد و اجازه مـی‌دهد کـه والژان او را برادر خود معرفی کند.
  • موسیو گیلنورمند - پدر بزرگ ماریوس. یک سلطنت طلب، درون مسایل سیـاسی با ماریوس مخالف هست و با هم بحث و جدال دارند. سعی مـی‌کند که تا ماریوس را از نفوذ پدرش سرهنگ جورجیس پونتمرسی دور کند. با اینکه مدام با هم درون جدال هستند، علاقه‌اش را بـه نوه‌اش نشان مـی‌دهد.

راوی

هوگو به منظور روایت‌کننده نامـی درون نظر نگرفته‌است و به خواننده این اجازه را مـی‌دهد که تا راوی را خود مؤلف بداند. راوی گاه‌وبیگاه خودش را درون متن تزریق مـی‌کند یـا حقایقی را بیرون از زمان داستان روایت مـی‌کند یـا بر روی حوادثی تاریخی تأکید مـی‌نماید، البته نـه درون کل داستان. او با بازگویی وقایع واترلو خودش را معرفی مـی‌نماید و رویکرد خود درون قبال مـیدان نبرد را نیز مشخص مـی‌کند: «سال گذشته (۱۸۶۱) درون یک بامداد زیبای ماه مـه، یک راه‌گذر، همان کـه این سرگذشت را حکایت مـی‌کند، از نی‌ول مـی‌آمد…»[۵] راوی توضیح مـی‌دهد چگونـه «یک شاهد، یک رویـاپرداز، مؤلف همـین کتاب»[۵] درون ۱۸۳۲ درون خیـابان‌ها تفنگ به‌دست مـی‌جنگیده‌است: «مصنف این کتاب کـه خود رفته بود که تا آتشفشان را از نزدیک مشاهده کند ناگهان خود را درون این گذر بین دو آتش یـافت. - به منظور محافظت خویشتن از گلوله‌باران، وسیله‌ای نداشت مگر پیش‌آمدگی‌های نیمـه ستون‌هایی کـه دکان‌ها را از یکدیگر جدا مـی‌کنند؛ نزدیک بـه نیم ساعت درون این وضع وخیم گذراند.»[۵] درون جایی بـه خاطر مزاحمت خود معذرت‌خواهی مـی‌کند: «مصنف این کتاب، کـه با تأسف، ناچار شده‌است از خود سخن بگوید…»[۵] از خواننده مـی‌پرسد هنگامـی کـه او توصیف مـی‌کند «پاریس روزگار جوانیش… البته بـه او اجازه داده خواهد شد کـه از آن پاریس چنان سخن گوید کـه تصور رود هنوز وجود دارد».[۵] را متوجه مـی‌شود. این حالات روحی نوشته شده از خاطرات مکان‌های گذشته را خواننده‌های معاصر او بـه عنوان یک پرتره ده از تبعید قلمداد مـی‌کنند: «تو بخشی از قلب خود را، خون خود را، روح خود را درون این سنگفرش‌ها باقی مـی‌گذاری.»[۵] او هنگام شلیک یک گلوله وضعیت دیگری را شرح مـی‌دهد: «بالای سرش یک لگن ریش‌تراش مسی را کـه جلو دکان یک سلمانی آویخته‌بود، کرد. بـه سال ۱۸۴۸ هنوز درون کوچهٔ کنتراسوسیـال کنار ستون‌های بازار، این لگن ریش‌تراش شده، دیده مـی‌شد.»[۵] بـه عنوان مدرکی از پلیسی کـه جاسوس دو جانبه بود مـی‌نویسد: «مصنف این کتاب بـه سال ۱۸۴۸ گزارش خاصی را کـه در این باره بـه سال ۱۸۳۲ بـه رئیس پلیس داده شده بود درون دست داشت.»[۵]

بازخوردهای معاصر

در این رمان بـه حدّ زیـادی اتفاقات توسط ویکتور هوگو پیش‌بینی شده‌است کـه ابتدا توسط شاعران فرانسوی مـیانـه قرن نوزدهم مورد توجه قرار گرفت. نیویورک تایمز درون سال ۱۸۶۰ درون شرف چاپ این کتاب قرار داشت.[۱۸] هوگو ناشران را از خلاصه‌نویسی رمانش منع کرد و حتی اجازه نداد که تا گلچینی از داستان را پیش از محصولات چاپی خود منتشر کنند. او بـه ناشران دستور داد که تا از موفقیت‌های گذشته او استفاده کنند و این رویکرد را پیشنـهاد کرد: «ویکتور هـ چه کاری درون گوژپشت نوتردام به منظور دنیـای گوتیک انجام داد، او این دنیـای مدرن را درون بینوایـان کامل کرده‌است».[۱۹] پیش از انتشار دو بخش اول رمان بینوایـان درون ۳۰ و ۳۱ مارس درون بروکسل و ۳ آوریل ۱۸۶۲ درون پاریس، کمپین تبلیغاتی گسترده‌ای صورت گرفت.[۲۰][۲۱] قسمت‌های باقی‌مانده درون ۱۵ مـی ۱۸۶۲ منتشر شد. واکنش‌های منتقدانـهٔ گسترده‌ای صورت گرفت کـه اغلب منفی بودند. برخی منتقدان موضوع رمان را بد دانستند، برخی دیگر از احساسات شدید درون رمان شکایت د، و دیگران از هم‌دردی ظاهری با انقلابیـان ناراحت شدند. ل. گوتیر درون ۱۷ اوت ۱۸۶۲ درون لمونده (Le Monde) نوشت: «هیچ‌نمـی‌تواند این رمان را بدون انزجار از جزئیـاتی کـه آقای هوگو مـی‌دهد و طرح موفقی کـه برای شورش کشیده‌است، بخواند.»[۲۲]برادران گنکور رمان را مصنوعی و ناامـیدکننده ارزیـابی د.[۲۳]گوستاو فلوبر «هیچ عظمت و هیچ حقیقتی» را درون آن نیـافت. او از شخصیت‌هایی کـه کلیشـه‌ای بودند شکایت کرد کـه «همـهٔ آن‌ها خوب صحبت مـی‌کنند، امّا همـه بـه یک لحن.» او این را یک تلاش بچگانـه تلقی کرد و آن را پایـانی بر حرفهٔ هوگو دانست مانند «سقوط خدا».[۲۴] درون نقد روزنامـه‌ها شارل بودلر موفقیت هوگو را درون تمرکز بر معضلات اجتماعی ستایش کرد، اگرچه او اعتقاد داشت این تبلیغات با روح هنر متضاد است. البته درون جمع‌های خصوصی او از بینوایـان با جملهٔ «بی‌مزه و بی‌منطق»،انتقاد کرده بود.[۲۵] کتاب یک موفقیت تجاری گسترده بود و به محبوب‌ترین کتاب چاپ شده که تا آن زمان تبدیل شد.[۲۶][۲۷] درون حالی‌که مدت کوتاهی بعد از انتشار کتاب او بـه انگلستان تبعید شده بود، بـه ناشر انگلیسی خود تنـها یک علامت سؤال تلگراف کرد. هارست و بلکت پاسخ او را با یک علامت تعجب داد.[۲۸] بـه نظر مـی‌رسد درون همان سال کتاب بـه زبان‌های متفاوتی از جمله ایتالیـایی، یونانی و پرتغالی ترجمـه شد کـه ثابت مـی‌کند تنـها درون فرانسه محبوب نبود بلکه درون تمام اروپا و فرای مرزها دارای محبوبت بود.

ترجمـه بـه فارسی

یوسف اعتصامـی ملقب بـه اعتصام‌الملک، پدر پروین اعتصامـی، اولین مترجمـی هست که فقط یک جلد از رمان دوجلدی بینوایـان را با عنوان تیره‌بختان بـه فارسی برگردانده هست و از ترجمـه‌های عربی و ترکی آن نیز بهره گرفته‌است. این اثر بعدها مکرراً توسط دیگران ترجمـه یـا اقتباس شده‌است؛ از جمله: حسینقلی مستعان (۱۳۱۰)، عنایت‌الله شکیباپور و ابوذر صداقت (۱۳۳۴)، گیورگیس آقاسی (۱۳۴۲)، فریدون کار (۱۳۴۵)، ذبیح‌الله منصوری (۱۳۴۵)، امـیر اسماعیلی (۱۳۶۲)، حمـید عنایت‌بخش (۱۳۶۲)، محمدباقر پیروزی (۱۳۶۸)، محمد مجلسی (۱۳۸۰)، محسن سلیمانی (۱۳۸۶) و کیومرث پارسای (۱۳۹۱).[۲۹]فرج سرکوهی دربارهٔ ترجمـهٔ حسینقلی مستعان مـی‌گوید کـه این ترجمـه با اصل اثر بسیـار فاصله دارد و مستعان شیوه و شگردهای پاورقی‌نویسی عامـه‌پسند و نثر نازل خود را بـه ترجمـه تزریق کرده‌است. مترجم متن کوتاه شده بینوایـان (محسن سلیمانی، نشر افق) کـه خود ترجمـه مستعان را با ترجمـه متن انگلیسی مقایسه کرده‌است مـی‌گوید ترجمـه درون زمان خود بهترین ترجمـه از بینوایـان و بسیـار امانت‌دارانـه است. سیدعلی خامنـه‌ای این ترجمـه را برترین رمان تاریخ ارزیـابی کرده‌است.[۳۰]

اقتباس‌ها و دنباله‌ها

کمـیک کلاسیک شماره ۹، مارس ۱۹۴۳

کتاب‌ها (اقتباس و دنباله)

  • ۱۸۷۲: گاوروش: پسر کوچه‌گرد. اقتباس توسط ام.سی. پایل.
  • ۱۹۲۲: داستان بینوایـان اقتباس توسط ایزابل فورتی.
  • ۱۹۳۵: ژان والژان چکیده و بازگویی توسط سولومون کلیور.
  • ۱۹۹۵: کوزت: دنباله بینوایـان توسط لورا کالپاکیـان کـه بیشتر دنباله‌ای بر تئاتر موزیکال بینوایـان هست تا رمان آن.[۳۱]
  • ۲۰۰۱: کوزت یـا زمان خیـال و ماریوس یـا پناهنده دنباله‌هایی اثر فرانسوا سرزا. بازماندگان هوگو، از جمله یکی از نوادگان نوهٔ او، پیر هوگو خواستار ممنوعیت این رمان‌ها شدند. او مدعی شد کـه این رمان‌ها برخلاف قوانین اخلاقی مؤلف هست و بـه «احترام بـه درستی» و «روح» رمان اصلی هوگو خیـانت مـی‌کند.[۳۲][۳۳][۳۴][۳۵]
  • ۲۰۱۳: سنگرها: سیـاحت ژاور. رمانی از سی.ای. شیلتون بر اساس زندگی ژاور درون جوانی.
  • ۲۰۱۴: کمـی عاشق نوشتهٔ سوزان فلچر، بر پایـهٔ زندگی جوانی اپونین.[۳۶]

کمـیک

کمـیک‌های غربی
  • ۱۹۴۳: کمـیک کلاسیکی اقتباس شده از بینوایـان کـه تصویرسازی آن را رولاند لیوینگ‌استون بر عهده داشت.[۳۷]
  • ۱۹۶۱: کمـیک کلاسیکی کـه نسخهٔ بـه روز شدهٔ کمـیک سال ۱۹۴۳ بود و تصویرسازی آن را نورمن نودل بر عهده داشت.
مانگا
  • ۲۰۱۳: مانگای سریـالی کـه توسط تاکاهیرو آرای اقتباس شد و در مجله مانتلی شونن ساندی بـه چاپ رسید.[۳۸]
  • ۲۰۱۴: یو.دی.او. ان مانگا کـه اقتباسی بـه سبک مانگای کلاسیک بود. تصویرگری از سان‌نکو لی و اقتباس توسط کریستال سیلورمون.[۳۹]

فیلم

  • ۱۸۹۷: ویکتور هوگو و شخصیت اصلی فقرا. فیلمـی کوتاه از برادران لومـیر. فیلم موجود است.
  • ۱۹۰۵: خانـه به‌دوش، فیلمـی پنج دقیقه‌ای ساخته شده توسط آلبرت کاپلانی. فیلم موجود است.
  • ۱۹۰۹: درون سه بخشقیمت یک روح، مصیبت و زندگی جدید. فیلم توسط ادوین اس پورتر کارگردانی شده‌است و تهیـه‌کنندهٔ آن شرکت تولیدی ادیسون بود. اگرچه فیلم بـه رمان وفادار است، اما اقتباس کاملی نیست و تا ورود ژان والژان بـه صومعه را بـه تصویر مـی‌کشد. اعتقاد بر این هست فیلم از بین رفته‌است.[۴۰]
بی‌نوایـان ساخته سال ۱۹۱۷ بـه کارگردانی فرانک لوید
  • ۱۹۰۹: درون چهار بخش با عنوان‌های ژان والژان، قاب، فانتین؛ یـا عشق مادر، و کوزت بـه کارگردانی جیمز استوارت بلکتون و تهیـه‌کنندگی شرکت ویتاگراف ساخته شده‌است. این فیلم اولین فیلم با اقتباس کامل از رمان مـی‌باشد کـه احتمالاً کـه از بین رفته‌است.[۴۱][۴۲]
  • ۱۹۱۰: آ موجو اقتباسی ژاپنی.
  • ۱۹۱۱: بـه کارگردانی آلبرت کاپلانی.
  • ۱۹۱۳: دوباره بـه کارگردانی آلبرت کاپلانی با بازی هنری کراس درون نقش ژان والژان.[۴۳] تبلیغات این فیلم از عبارت «بزرگترین فیلم ساخته شده» استفاده کرده بود و ۱۰۰۰۰۰ دلار بودجه داشته‌است.[۴۴]
  • ۱۹۱۳: شمعدان‌های اسقف بـه کارگردانی هربرت برنون و بازی نورمن مک کینل بر اساس بخش اول رمان.
بی‌نوایـان ساخته سال ۱۹۳۴ بـه کارگردانی ریمون برنار
  • ۱۹۱۷: بـه کارگردانی فرانک لوید و تهیـه‌کنندگی ویلیـام فاو بازی ویلیـام فارنوم درون نقش ژان والژان.
  • ۱۹۲۲: لحظات پرتنش با نویسندگان بزرگ، یک تولید بریتانیـایی بـه همراه صحنـه‌هایی از رمان و بازی لین هاردینگ بـه عنوان والژان.
  • ۱۹۲۳: آ موجو یک اقتباس ژاپنی بـه کارگردانی کیوهوکو یوشی‌هارا و یوشیمبو ایکدا؛ تولید آن بعد از ساخت دو بخش از چهار بخش متوقف شد.
  • ۱۹۲۵: بـه کارگردانی آنری فکور و بازی گابریل گابریو، ژان تولو، ساندرا مـیلووانف و فرانسوا روزه.
بی‌نوایـان ساخته سال ۱۹۳۵ بـه کارگردانی ریچارد بولسلافسکی
  • ۱۹۲۹: شمعدان‌های اسقف بـه کارگردانی جورج ابوت. اقتباسی از فیلم تک‌برداشت نورمن مک‌کینل کـه بر پایـه بخش اول رمان است. این فیلم اولین فیلم ناطق بی‌نوایـان به‌شمار مـی‌رود. با بازی والتر هیوستون بـه عنوان ژان والژان.
  • ۱۹۲۹: آ موجو اقتباسی ژاپنی بـه کارگردانی سیکا شیبا.
  • ۱۹۳۱: ژان والژان بـه کارگردانی تومو یوشیدا.
  • ۱۹۳۴: اقتباس چهار ساعت و نیمـهٔ فرانسوی بـه کارگردانی ریمون برنار و بازی هری باور، چارلز وانل، فلورل، زوسلین گائل و ژان سروه.
  • ۱۹۳۵: بـه کارگردانی ریچارد بولسلافسکی و با بازی فردریک مارچ، چارلز لوتن، سدریک هاردویک، فلورنس الدریج، جان بیل و روشل هادسون. اولین اقتباسی کـه برای جایزه اسکار بهترین فیلم نامزد شد.
  • ۱۹۳۷: گاوروش اقتباسی از کشور شوروی بـه کارگردانی تاتیـانا لوکاشویچ.
  • ۱۹۳۸: کیوجیندن یک اقتباس ژاپنی بـه کارگردانی مانساکو ایتامـی.
  • ۱۹۴۳: بی‌نوایـان اقتباسی مکزیکی بـه کارگردانی رناندو روورو.
  • ۱۹۴۴: البوئسا اقتباسی مصری بـه کارگردانی کمال سلیم.
بی‌نوایـان ساخته ۱۹۴۸ (ایتالیـا) بـه کارگردانی ریکاردو فردا.
  • ۱۹۴۸: بـه کارگردانی ریکاردو فردا و بازی جینو چروی، جیووانی هنریک، والنتیـان کورتس، دوچیـا جیرالدی و آلدو نیکودمـی.
  • ۱۹۴۹: بینوایـان (Les Nouveaux Misérables) بـه کارگردانی آنری ورنوی.
  • ۱۹۵۰: رمـیزرابورو: کامـی تو آکوما (به فارسی: بی‌نوایـان: خدایـان و شیـاطین) و رمـیزرابورو: کامـی تو جیو نو هاتا کـه به ترتیب توسط دایسوکه ایتو و ماساهیرو ماکینو کارگردانی شده‌است و به ترتیب درون ۳ و ۱۴ نوامبر بـه نمایش درآمده‌است.
  • ۱۹۵۲: بـه کارگردانی لوئیس مایلستون با بازی مایکل رنی، رابرت نیوتن، سیلویـا سیدنی، دبرا پاجت و کامرون مـیچل.
  • ۱۹۵۵: کوندان اقتباس هندی بـه کارگردانی سهراب مودی.
  • ۱۹۵۵: آ موجو اقتباسی ژاپنی با کارگردانی نامشخص. بر اساس ویکی‌پدیـای ژاپنی این نسخه کماکان موجود است.
  • ۱۹۵۶: دوپاتاگا دوکا اقتباسی سریلانکایی بـه زبان الی.
  • ۱۹۵۷: سیراکارووا اقتباسی سریلانکایی بـه زبان الی با کارگردانی سیریسنا ویمالاویرا.
  • ۱۹۵۸: ساخته ژان پل کانوئس با بازی ژان گابن.
  • ۱۹۵۸: بینوایـان، اقتباسی برزیلی بـه کارگردانی دیونیسو آزودو.
  • ۱۹۶۱: ژان والژان اقتباس کره‌ای بـه کارگردانی سونگ ها جو.
  • ۱۹۶۱: کوزت، بـه کارگردانی آلن بودت درون تئاتر جوانان برنامـه کلاود سانتلی.
  • ۱۹۶۲: گاوروش، بـه کارگردانی بودت درون تئاتر جوانان.
  • ۱۹۶۳: ژان والژان، بـه کارگردانی بودت درون تئاتر جوانان.
  • ۱۹۶۴: آ موجو، اقتباسی ژاپنی، کارگردان ناشناس.
  • ۱۹۶۷: بینوایـان اقتباسی برزیلی.
  • ۱۹۶۷: سفیلر اقتباسی ترکیـه‌ای.
  • ۱۹۷۲: بیدلا پاتلو اقتباسی هندی بـه زبان تلگو با کارگردانی ویتالاچاریـا.
  • ۱۹۷۲: جنانا اولی (به فارسی نور خرد) اقتباسی هندی بـه زبان تامـیلی با کارگردانی مدهاوان.
  • ۱۹۷۷: نیدیپیدام اقتباسی هندی بـه زبان مالایـالم بر اساس رمان بینوایـان و فیلم مرد ساخته آلفرد هیچکاک.
  • ۱۹۷۸: اقتباسی بریتانیـایی بـه صورت تله‌فیلم بـه کارگردانی گلن جردن و بازی ریچارد جردن، آنتونی پرکینز، آنجلا پلزنس، کارولین لنگریش و کریستوفر گارد.
  • ۱۹۷۸: البوئسا اقتباسی مصری.
بی‌نوایـان ساخته سال ۱۹۸۲ بـه کارگردانی روبرحسین
  • ۱۹۸۲: بـه کارگردانی روبر حسین و بازی لینو ونتورا، مـیشل بوکه، اولین بویکس، کریستین جین و فرانک دیویس.
  • ۱۹۸۹: Ngọn Cỏ Gió Đùa اقتباسی ویتنامـی بـه کارگردانی هاگ انگوک جان و فیلم‌نامـهٔ ویت لین کـه توسط سایگون فیلم منتشر شد. اقتباس از کتابی بـه همـین نام کـه خود آن کتاب از بینوایـان نشأت گرفته‌است.
فیلم فراری بـه کارگردانی اندرو دیویس
  • ۱۹۹۳: فراری بـه کارگردانی اندرو دیویس و بازی هریسون فورد و تامـی لی جونز کـه از سریـالی با همـین نام اقتباس شده بود.
  • ۱۹۹۵: بـه کارگردانی کلود للوش، فیلمـی نـه چندان قدرتمند با داستانی چند لایـه با بازی ژان پل بلموندو.
بی‌نوایـان (فیلم ۱۹۹۸) با بازی لیـام نیسون و جفری راش
  • بی‌نوایـان (فیلم ۱۹۹۸): ساخته بیله آگوست و با بازی لیـام نیسون، جفری راش، اوما تورمن، کلر دینر و هانس متیسون.
  • ۱۹۹۸: مانوتاپایـا اقتباسی الایی ساختهٔ مستر لیریـاگولا.
  • ۲۰۰۷: اقتباسی سودانی ساخته سال ۲۰۰۵ یـا ۲۰۰۶ یـا ۲۰۰۷ ساخته گادالا گوبارا با بازی جمال حسن درون نقش ژان والژان.
  • ۲۰۱۰: Ngọn Cỏ Gió Đùa فیلم موزیکال ویتنامـی ساخته فام ون دای درون شبکه اچ‌تی‌وی۹. اقتباس از کتابی بـه همـین نام کـه خود آن از بینوایـان نشأت گرفته‌است.
  • ۲۰۱۱: بینوایـان: طوفان درون جمجمـه فیلمبرداری از روی صحنـه با بازی ژان بلورینی و کامـیل دلا گویلونیر.
بی‌نوایـان ساخته ۲۰۱۲ کـه اقتباسی از نمایش موزیکال آن بود.
  • ۲۰۱۲: اقتباسی از نمایشنامـه موزیکال، با بازی هیو جکمن، راسل کرو، ان هتوی، سمنتا بارکس، آماندا سایفرد و ادی ردمـین.

تلویزیون

  • ۱۹۴۹: شمعدانی‌های اسقف بر پایـه نمایشنامـه نورمن مک‌کینل. پخش شده از تلویزیون بی‌بی‌سی. دیوید فاتئان نقش ژان والژان را درون آن بازی مـی‌کرد.
  • ۱۹۴۹: تجربهٔ اسقف، یک قسمت از مجموعه سریـال درام آمریکایی بـه نام زمان نمایش تو. بر اساس یک اتفاق از رمان با بازی لیف اریکسون درون نقش ژان والژان.
  • ۱۹۵۲: گنج اسقف بـه نویسندگی ویلفرد هاروی. پخش شده از بی‌بی‌سی با بازی پدی کرین درون نقش ژان والژان.
  • ۱۹۵۳: شمعدانی‌های اسقف، یک قسمت ۳۰ دقیقه‌ای از مجموعهٔ آمریکایی تئاتر مدالیون با بازی ویکتور جوری درون نقش ژان والژان.
  • ۱۹۵۳: ژان والژان، یک قسمت از سریـال درام آمریکایی بـه نام مونودراما تئاتر.
  • ۱۹۶۳: فراری، یک سریـال تلویزیونی آمریکایی بـه کارگردانی روی هوگینز اقتباسی آزاد از بینوایـان کـه در آن ریچارد کیمبل نمادی از ژان والژان بود. نویسندگان نام تعقیب‌کنندهٔ کیمبل را جرارد گذاشتند زیرا تلفظ آن بسیـار بـه ژاور نزدیک بود.
  • ۱۹۶۴: بینوایـان، یک سریـال کوتاه ایتالیـایی بـه کارگردانی ساندرو بلوچی. با بازی گستونـه موسکین درون نقش ژان والژان، تینو کارارو (ژاور)، ژولیـا لاتزارینی (فانتین/کوزت بزرگسال)، لورتا گوجی (کوزت خردسال)، آنتونیو باتیستلا (موسیو تناردیـه)، سزارینا جرالدی (مادام تناردیـه)، آنجلا کاردیل (اپونین)، رابرت بیساکو (ماریوس)، کلودیو سورا (آنژولراس) و ادواردو نولا (گاوروش) کـه زمان کلی آن نزدیک بـه ده ساعت بود.
  • ۱۹۶۷: یک سریـال کوتاه ساخت بی‌بی‌سی بـه کارگردانی الن بریجز و بازی فرانک فینلی، آنتونی بیت، آلن راو، جودی پارفیت، مـیشل دوتریس، لزلی روش، الیزابت کانسل، ویویـان مک‌درل، درک لامدن، کاوان کندل و فینالی کوری.
  • ۱۹۶۷: بینوایـان مجموعهٔ احساسی برزیلی با بازی لئوناردو ویـار درون نقش ژان والژان.
  • ۱۹۷۰: بینوایـان قسمتی از سریـال آرژانتینی آلتا کمدیـا بـه کارگردانی مارتین کلوتت و پخش شده درون تاریخ ۱۳ ژوئن ۱۹۷۰.
  • ۱۹۷۱: بینوایـان قسمتی از سریـال اسپانیـایی نوولا کـه توسط تی‌وی‌ای تولید شد. کارگردان آن خوزه آنتونیو پارامو بود و خوزه کالوو درون نقش ژان والژان نقش‌آفرینی مـی‌کرد.
  • ۱۹۷۲: سریـال فرانسوی بـه کارگردانی مارسل بلووال. با بازی: ژرژ ژره (ژان والژان)، برنارد فرسون (ژاور)، نیکول ژامت (کوزت)، فرانسیس مارتورت (ماریوس)، آلن موتت (تناردیـه)، مـیشا بایـارد (مادام تناردیـه)، هرمـین کاراگز (اپونین)، ان‌ماری کافینت (فانتین)، ژان لوک بوته (آنژولراس)، ژیل مایدون (گاوروش).
  • ۱۹۷۴: بینوایـان اقتباس تلویزیونی مکزیکی بـه کارگردانی آنتولیو خیمنز پونز با بازی سرخیو بوستامانته، آنتونیو پاسی، کارلوس آنکیرا، مگدا گوزمان، بلانکا سانچز، دیـانا براکو و لوئیس ترنر. برخی قسمت‌های این سریـال موجود هست و دیگر قسمت‌ها احتمالاً از بین‌رفته‌است.
  • ۱۹۸۰–۱: اینچومویو سریـال تلویزیونی ژاپنی شبکه ان‌اچ‌کی درون ۲۳ قسمت.
  • ۱۹۸۵: نسخهٔ تلویزیونی فیلمـی کـه ۱۹۸۲ ساخته شد با این تفاوت کـه ۳۰ دقیقه طولانی‌تر هست و بـه چهار قسمت تقسیم شده‌است.
  • ۱۹۸۷: گاوروش فیلم تلویزیونی ساخته آلمان شرقی براساس نمایش‌نامـهٔ اجرا شده درون ۱۹۶۷ نوشتهٔ پیتر انسیکات بـه کارگردانی دیتر بلمن.
  • ۱۹۸۸: داستان ژان والژان ژاپنی، سریـال تلویزیونی ژاپنی.
  • ۲۰۰۰: سریـال کوتاه تلویزیونی فرانسوی با مدت زمان ۶ ساعت.
  • ۲۰۰۰: فیلم تلویزیونی سه ساعته کـه نسخهٔ انگلیسی سریـال کوتاه فرانسوی ساخته شده درون سال ۲۰۰۰ بود.
  • ۲۰۱۳: Ngọn Cỏ Gió Đùa اقتباسی ۴۵ قسمتی ویتنامـی با زمان کلی ۳۰ ساعت کـه از شبکه اچ‌تی‌وی۹ پخش شد.
  • ۲۰۱۴–۱۵: بینوایـان نیمـه اقتباسی با زمان امروزی کـه به زبان اسپانیـایی ساخته شد و از شبکه تله‌موندو پخش شد.

پویـانمایی

  • ۱۹۶۶: گاوروش انیمـیشن کوتاه ساخت اتحاد جماهیر شوروی.
  • ۱۹۷۷: کوزت یک پویـانمایی خمـیری ساخت اتحاد جماهیر شوروی.
  • ۱۹۷۷: شوجو کوزت پخش شده از برنامـهٔ تلویزیونی ژاپنی مانکا سکای موکاشی باناشی کـه در یک قسمت ساخته شد.
  • ۱۹۷۸: آ موجو کـه دو قسمت نخست رمان را پوشش مـی‌دهد. درون مانکا سکای موکاشی باناشی درون ۱۳ قسمت پخش شد.
  • ۱۹۷۹: ژان والژان مونتوگاتاری بـه کارگردانی تاکاشی کوکا به منظور توئی انیمـیشن و نویسندگی ماساکی تسوجی.
  • ۱۹۸۷: پویـانمایی کوتاه دو دقیقه‌ای ساختهٔ مارا ماتوشکا.
انیمـه ژاپنی بینوایـان ساخته سال ۲۰۰۷.
  • ۱۹۸۸: ساخته امرالد سیتی.
  • ۱۹۹۲: پویـانمایی ۲۶ قسمتی فرانسوی کـه توسط استودیوز انیماژ، ای‌بی پروداکشنز، پیکسی‌باو استودیو اس‌ای‌کی ساخته شد.
  • ۱۹۹۳: نسخهٔ فیلم ۹۰ دقیقه‌ای سریـال ۱۹۹۲.
  • ۲۰۰۷: بی‌نوایـان (انیمـه)|بینوایـان یک سریـال تلویزیونی ۵۲ قسمتی ژاپنی هست که توسط نیپون انیمـیشن ساخته شده‌است. این پویـانمایی با بیشتر بیست و دو ساعت و سی دقیقه بلندترین اقتباس که تا حال حاضر است.

رادیو

  • ۱۹۲۵: شمعدانی‌های اسقف پخش شده از بی‌بی‌سی ۶بی‌ام بورنموث. همچنین پخش شده از ۲ای‌اچ ادیبورو درون ۱۹۲۶، ۵دبلیوای کاردیف درون ۱۹۲۷ و ۵پی‌ای پلیموث درون ۱۹۲۸.[۴۵]
  • ۱۹۳۷: بی‌نوایـان، سریـال هفت قسمتی کـه کارگردان، نویسنده و تهیـه‌کنندهٔ کار اورسن ولز بود و برای مرکوری تئاتر ساخته‌شد.[۴۶][۴۷]
  • ۱۹۳۹: ۱۲ قسمت پخش شده درون بی‌بی‌سی نشنال پروگرم، بـه کارگردانی پاتریک ریدل و تهیـه‌کنندگی جان چیتل و صداپیشگی هنری اینلی درون نقش ژان والژان، بالیول هالووی درون نقش ژاور، مارگارتا اسکات درون نقش کوزت و پاتریک ودینگتون درون نقش ماریوس بـه همراه موسیقی مخصوص کـه توسط رابرت چنگل ساخته شده بود.[۴۸]
  • ۱۹۴۴: اقتباس توسط رودا پاور به منظور برنامـهٔ «برای مدرسه» درون سرویس خانگی بی‌بی‌سی. این اقتباس درون طول دههٔ ۴۰ و ۵۰ مـیلادی مکرراً پخش مـی‌شد.[۴۵]
  • ۱۹۵۲: یک اقتباس از فیلم ۱۹۵۲ با صداپیشگی دبرا پاگت و رابرت نیوتن درون همان نقش‌هایی کـه در فیلم بازی کرده‌اند و کارگردانی ارل ابی به منظور لورادیو تئاتر.[۴۹]
  • ۱۹۷۶: اقتباس رادیویی ۱۶ قسمتی توسط باری کمپل، کنستانس کاو وال جیل‌گاد و صداپیشگی رابرت هاردی بـه عنوان ویکتور هوگو و ترور مارتین بـه عنوان ژان والژان. این برنامـه از بی‌بی‌سی رادیو ۴ بین ۲ مـی و ۱۵ اوت ۱۹۷۶ پخش مـی‌شد.
  • ۱۹۸۲: بـه کارگردانی هیمان براون به منظور سی‌بی‌اس رادیو.[۵۰]
  • ۲۰۰۱: بـه شکل درام توسط سباستین باجیویج و لین کولان درون ۵ قسمت بـه کارگردانی سالی اونز و جرمـی مورتیمر به منظور بی‌بی‌سی رادیو ۴.[۵۱][۵۲]
  • ۲۰۰۲: بـه کارگردانی فیلیپ گلاس‌برو و تهیـه‌کنندگی پل مک‌کاسکر به منظور تئاتر رادیویی تمرکز بر خانواده.[۵۳]
  • ۲۰۱۲: ۱۴ قسمت، بـه کارگردانی فرانسیس کریستوف به منظور فرانس کلچر رادیو.[۵۴]

تئاتر موزیکال

در سال ۱۹۸۰، یک تئاتر موزیکال درون سالن پالاس دو اسپرت پاریس با نام بی‌نوایـان شروع بـه کار کرد. این تئاتر بـه یکی از موفق‌ترین تئاترهای موزیکال تاریخ بدل شد. این کار توسط روبر حسین کارگردانی مـی‌شد و آهنگسازی آن توسط کلود مـیشل شونبرگ انجام گرفت و لیبرتوی آن توسط آلن بوبیل نوشته شد. نسخهٔ انگلیسی کار شونبرگ درون ۱۹۸۵ درون باربیکن آرت سنتر بـه روی صحنـه رفت. تهیـه‌کنندهٔ این کار کامرون مکینتاش بود و اقتباس و کارگردانی آن توسط ترور نان و جان کارد صورت گرفت. اشعار توسط هربرت کرتزمر نوشته شد جیمز فنتون مواردی را بـه آن اضافه کرد.

کنسرت

  • ۱۹۹۵: بی‌نوایـان: شکل رؤیـایی درون کنسرت
  • ۲۰۱۰: بی‌نوایـان: کنسرت بیست و پنجمـین سالگرد.

نمایشنامـه

  • ۱۸۶۲: نیکوکاری، نمایش دو پرده‌ای سی.اچ. هازلوود بر اساس داستان بی‌نوایـان وکتور هوگو. نمایشنامـه تبدیل ژان والژان (آقای فورستر) را توسط اسقف مـیرل (آقای جیمز جان‌استون) و نتیجهٔ توسعهٔ مارسی از جمله حادثه‌ای کـه برای ساوویـارد ژارویس (خانم کاترین لوکته) رخ مـی‌دهد را بـه تصویر مـی‌کشد. اولین اجرای نمایش‌نامـه هفتم نوامبر درون سدلرز ول تئاتر لندن اجرا شد. درون این نسخه فانتین ژان والژان گشته‌است، تغییری کـه بعدها درون اقتباس هنری نویل پاسپورت زرد نیز استفاده شد.[۵۵]
  • ۱۸۶۳: توسط چارلز هوگو پسر ویکتور هوگو،[۵۶] اقتباس دو پرده‌ای نمایش‌نامـه درون بروکسل (دولت فرانسه اجازه نمایش این نمایش‌نامـه را درون پاریس نداد). نمایشنامـه متعاقباً درون سال ۱۸۷۰ درون بوردو و تا اندازه‌ای درون سال ۱۸۷۸ درون تئاتر دو لا پورته سنت مارتین پاریس اجرا شد (نمایش‌نامـه با پناه‌گرفتن کوزت و والژان درون صومعه پتی پیکپوس تمام مـی‌شود). درون ۱۸۹۹ نمایش بـه صورت کامل درون پاریس اجرا شد و اضافات و اصلاحات توسط پل موریس انجام شد،ی کـه به عنوان نویسندهٔ همکار نامش درج شد. این نمایش با بازی بنیوت-کنستانت کوکلین درون نقش ژان والژان و آهنگ آندره وارمسر اجرا شد.[۵۷]
  • ۱۸۶۳: فانتین یـا سرنوشت یک کارگر کـه در سه بخش توسط آلبرت کاسدی از نسخهٔ اصلی فرانسوی ویکتور هوگو دراماتیزه شد. موسیقی توسط آهنگساز و کارگردان بزرگ کاپیتز اجرا شد. تنـها سه روز درون ژانویـه درون واشینگتن بـه روی صحنـه رفت.[۵۸]
  • ۱۸۶۳: ژان والژان نوشته هری سیمور با بازی جرج بونیفیس درون نقش ژان والژان درون بووری تئاتر اجرا شد.[۵۹]
  • ۱۸۶۷: دیو چو بیرون رود فرشته درآید(با خروج شیطان خوبی فرا مـی‌رسد)، یک نمایش‌نامـه با یک مقدمـه و چهار پرده نوشته کلارنس هالت؛ اولین اجرای آن درون سالون تئاتر شاهزادهٔ ولز درون بیرمنگهام بود کـه مؤلف بـه عنوان والژان ایفای نقش مـی‌کرد. دوشیزه مـی هالت نقش فانتین و کوزت را ایفا مـی‌کرد، و خانم جانستون نقش اپونین را بازی مـی‌کرد.[۶۰] درون ۱۸۶۹، نمایش‌نامـه با نام سنگر اجرا شد. (اگرچه عنوان اصلی بـه عنوان زیرنویس لحاظ شده بود). این بار مؤلف درون نقش والژان، خانم دیگبی ویلوبی درون نقش فانتین و کوزت و خانم مـی هالت درون نقش اپونین بازی د. اولین اجرای سنگر درون کرایدون درون ۱۸۶۷ بود و در سپتامبر ۱۸۷۸ درون لندن، درون سالن تئاتر دوک آغاز بـه کار کرد. نمایشنامـه درون نظر منتقدان و مردم موفق بود ور آخرین اجرایش درون سال ۱۸۷۸ بـه روی صحنـه رفت.
  • ۱۸۶۸: گذرنامـهٔ زرد، یک ملودرام کـه با یک مقدمـه و چهار پرده بـه نویسندگی هنری نویل. عنوان اصلی کـه لرد چمبرلین مجوزش را صادر کرد جبرکار ژان والژان ۹۴۳۰ بود و این نمایش‌نامـه با این عنوان درون آگوست درون آمفی‌تئاتر لیورپول برگزار شد. گذرنامـهٔ زرد کار خودش را درون ۷ نوامبر درون سالن المپیک با بازی نویل درون نقش ژان والژان آغاز کرد و با وجود نقدهای متفاوت بر طبق آمار اجرای افتخاری خود را درون آوریل ۱۸۶۹ بـه روی صحنـه برد. این نمایش‌نامـه چندین‌بار احیـا شد. به منظور آخرین بار درون بریتانیـا درون سال ۱۸۹۹ با بازی آلگرنون سیمز درون نقش والژان اجرا شد.[۶۱]
  • ۱۸۶۸: آلفرد دمپایر، با نام مستعار پیر آدام، اقتباسی نوشت کـه توسط گوئرنزی حمایت شد و باعث شد ویکتور هوگو نامـه‌ای افتخاری بـه آن‌ها بنویسد. دمپایر درون سال ۱۸۷۳ بـه استرالیـا رفت و سال ۱۸۷۴ این نمایش را درون سالن سلطنتی سیدنی با نام گذرنامـهٔ زرد یـا داغی به منظور تمام زندگی اجرا کرد. درون ۲۴ فوریـه ۱۸۷۷ این نمایش به منظور سالن ویکتوریـای سیدنی بازنویسی شد و عنوان ژان والژان، مقدس یـا گناه‌کار را بـه خود گرفت. درون ۲۶ مارس ۱۸۸۱، به منظور اجرا درون سالن سوری انگلستان بار دیگر نمایش‌نامـه بازنویسی شد و این بار با عنوان مقدس یـا گناه‌کار بـه روی صحنـه رفت. نمایش‌نامـه به منظور اجرایی دیگر درون سالن سلطنتی سیدنی درون ۱۸۹۳ بازنویسی شد و عنوان محکوم شـهید را بـه خود گرفت. درون ۱۸۹۵ این نمایش‌نامـه درون سالن‌های متفاوتی از کالیفرنیـا با نام بی‌نوایـان اجرا شد. پیرنگ نمایش‌نامـه شباهت‌هایی بـه اقتباس ویلیـام ماسکری با عنوان کفاره یـا داغ به منظور تمام زندگی داشت کـه به‌طور ویژه درون آن والژان بـه دست تناردیـه کشته مـی‌شود درست زمانی کـه توسط ژاور عفو شده‌است.
  • ۱۸۶۹: مردانی با دو زندگی، اقتباسی از رمان ویلیـام بایل برنارد، کـه برای اولین بار درون دوری لین درون ۲۹ مارس اجرا شد با بازی چارلز دیلون درون نقش والژان. دیلون دو سال پیش از آن همـین نقش را درون نمایش‌نامـه‌ای با عنوان ژان والژان نوشتهٔ شفیلد پلی‌رایت جوزف فاایفا کرده‌بود اما آن نمایش بدون مجوز تنـها درون یکی از ایـالات بـه روی صحنـه رفته‌بود. برنارد تغییراتی اساسی درون داستان اصلی بـه وجود آورد مانند آن‌که ژان والژان بـه خاطر فرار از خدمت سربازی بـه یک کشتی فرستاده شده‌بود نـه به منظور دزدیدن یک تکه نان. بعد ار اجرای اولیـهٔ نمایش این نمایش‌نامـه بـه ندرت اجرا شد.[۶۲]
  • ۱۸۷۰: فانتین، نوشتهٔ برانسون هاوارد و اجرا شده درون دیترویت.[۶۳]
  • ۱۸۷۲: کفاره، نوشتهٔ ویلیـام ماسکری کـه در یک مقدمـه و چهار پرده کـه بر اساس بی‌نوایـان ویکتور هوگو نوشته شده و در ۳۱ آگوست درون سال ویکتوریـای لندن بـه روی صحنـه رفت. درون ۱۴ سپتامبر درون سدلر ولز بـه نمایش درآمد و در ۱۸۷۷ درون تن تبلیومنچستر بـه نمایش گذاشته شد.[۵۵]
  • ۱۸۷۵: یک نمایش‌نامـه با عنوان کوزت با بازی لوئیس جیمز بـه عنوان ژان والژان اجرا شده درون بوستون تئاتر.[۶۴]
  • ۱۸۷۸: والژان نوشته آلگرنون ویلوبی بر اساس رمان بینوایـان ویکتور هوگو کـه در آن آقای جان کلمن چهار نقش را بازی مـی‌کرد: ژان والژان، مسیو مادلن، فراری و اوربان له‌بلانک. اولین اجرایش درون آگوست درون سالن شاهزاده ولز گلاسکو بود. آخرین اجرای آن درون سال ۱۸۸۳ بود.[۶۵]
  • ۱۸۸۴: بی‌نوایـان، اقتباسی از ویلسون مک‌درمات و برتراند اچ. آتوود کـه در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۴ تحت شمارهٔ ۱۲۹۲۴ توسط نام مؤلفان پخش شد.[۶۶]
  • ۱۸۸۶: ژان واژان یـا سایـه‌ای از قانون درون پنج پرده بـه نویسندگی هری کلیفورد فولتون.[۶۷]
  • ۱۸۹۲: پس از ده سال نوشته پرسی اچ. ورنون درون یک پرده بر اساس اولین قسمت رمان و برخورد ژان والژان و اسقف کـه برای اولین بار درون ۲۱ اکتبر درون سالن متروپول بریکنـهارد اجرا شد.[۶۸]
  • ۱۹۰۱: شمعدانی‌های اسقف درون یک پرده بـه نویسندگی نورمن مک‌کینل بر اساس بخش اول رمان.
  • ۱۹۰۶: ژان والژان درون چهار پرده نوشتهٔ چارلز لاوسون کـه در ۱۸ ژوئیـه ۱۹۰۶ تحت شمارهٔ دی-۸۳۴۲ ثبت شده‌است.[۶۶]
  • ۱۹۰۶: ژان والژان کـه در ۲۰ نوامبر ۱۹۰۵ بـه شماره ۵–۷۶۴۳ بـه نام گابریل پولاک ثبت شده‌است.[۶۶]
  • ۱۹۰۶: بازیگر برادوی ویلتون لاکایـه، اقتباسی نوشت درون پنج پرده بـه نام مرد و قانون و خودش نقش ژان والژان را بازی کرد.[۶۹]
  • ۱۹۱۴: ژان والژان توسط آگوستا استونسون بـه نمایش‌نامـه تبدیل شد.[۷۰]
  • ۱۹۲۹: شمعدانی‌های نقره درون یک پرده توسط گیلبرت هادسون. اقتباس از یک قسمت بی‌نوایـان ویکتور هوگو.[۷۱]
  • ۱۹۳۸: ژان والژان و عروسک کریسمس نوشته اگنس آیرن. انتشارات دراماتیک اسمـیت. یک نمایش‌نامـه کریسمسی کـه در آن ژان والژان کوزت را درون عصر کریسمس پیدا مـی‌کند.[۷۲]
  • ۱۹۵۵: سفیر خدا، یک نمایش‌نامـه درون سه پرده نوشتهٔ هارولد هومز استوارت جکسون. منتشر شده توسط اپورتث پلیز. برداشتی آزاد از یک اتفاق درون بی‌نوایـان.
  • ۱۹۸۷: اقتباسی توسط تیم کلی.[۷۲]
  • ۱۹۹۷: اقتباسی توسط جاناتان هالووی.[۷۳]
  • ۲۰۱۱: اقتباسی توسط اسپریتوال توییست پروداکشنز بـه نام بینوایـان: داستانی شکوهمند با بزرگنمایی جنبه‌های مذهبی داستان.[۷۴]
  • ۲۰۱۳: بی‌نوایـان: خاطرات ژان والژان با نمایشی محدود با نقش‌آفرینی بازیگران سوث دونون درون نوامبر و سپتامبر. اقتباس تقریباً از کتاب نشأت گرفته‌بود با برخی صحنـه‌هایی کـه به خوبی شناخته نشده بودند.[۷۵]
  • یک تئاتر خیـابانی کـه هر تابستان درون مونتروی، پا-دو-کاله اجرا مـی‌شود، بر اساس اولین بخش رمان.[۷۶]

بازی

  • یک بازی ماجراجویی کـه توسط کریس تولورثی منتشر شده کـه اقتباسی نزدیک بـه اصل کتاب است.[۷۷][۷۸]
  • یک بازی رایگان درون ژانر بازی مبارزه‌ای کـه بر اساس تئاتر موزیکال بی‌نوایـان ساخته‌شده‌است. نام بازی آرم‌جو بود کـه توسط تاکاسه تولید شد.[۷۹][۸۰][۸۱] این نام بـه خاطر جناس آن با عنوان ژاپنی رمان، آموجو انتخاب شد.[۸۰][۸۱] ترکیب شخصیت‌های موزیکال بـه صورت ژان والژان، آنژولراس، ماریوس، کوزت، اپونین، تناردیـه و ژاور اما درون بازی نام‌ها بـه پلیس، یـا کلون رباتیک والژان کـه نامش را روبوژان گذاشته بودند، یک تجسم از قاضی و یک خرگوش بـه نام پون‌پون تغییر یـافت.[۸۱]
  • در ۲۰۱۳، آنومان اینتراکتیو بی‌نوایـان: سرنوشت کوزت را راه‌اندازی کرد کـه در ژانر شی پنـهان شده‌است و اقتباسی از رمان مـی‌باشد. بازیکنان بـه جای کوزت بازی مـی‌کنند و سعی درون فرار از صاحبان مـهمان‌خانـه دارند.[۸۲]
  • بی‌نوایـان: ژان والژان درون ژانر شی پنـهان شده و بر اساس اتفاقات رمان.

نمایش اینترنتی

در ۲۰۱۵، یک گروه مشـهور بـه «استریم وائودویلیـانز» شروع بـه تولید یک سریـال بـه نام دوستان آب‌ث کرد کـه داستان یک گروه فعال سیـاسی از دانش‌آموزان کالج و دبیرستان هست که مـی‌خواهند جهان را بـه جای بهتری تبدیل کنند.

جستارهای وابسته

  • ویکتور هوگو
  • گوژپشت نتردام
  • مردی کـه مـی‌خندد
  • آخرین روز یک محکوم

منابع

  • «بینوایـان یک معجزه هست در عالم رمان‌نویسی، درون عالم کتاب‌نویسی. واقعاً یک معجزه است... من بـه همـه جوان‌ها توصیـه مـی‌کنم بروید یک دور حتماً بینوایـان را بخوانید. این بینوایـان کتاب جامعه‌شناسی است، کتاب تاریخی است، کتاب انتقادی است، کتاب الهی است، کتاب محبت و عاطفه و عشق است.» (برداشت آزاد با ذکر منبع)
  • Sinclair, Upton (1915). The Cry for Justice: An Anthology of the Literature of Social Protest. Charles Rivers Editors. ISBN: 978-1-247-96345-7
  • Alexander Welsh, "Opening and Closing Les Misérables", in Harold Bloom, ed. , Victor Hugo: Modern Critical Views (NY: Chelsea House, 1988), 155; Vol. 5, Book 1, Chapter 20
  • "Read the Ten Longest Novels Ever Written". Amazon.com. Retrieved 31 December 2012.
  • Les Miserables – Books by Victor Hugo". Penguin Group (USA). 3 March 1987. Retrieved 30 December 2012.
  • ↑ ۵٫۰۵٫۱۵٫۲۵٫۳۵٫۴۵٫۵۵٫۶۵٫۷۵٫۸ هوگو، ویکتور. بینوایـان. ترجمـهٔ حسینقلی مستعان. چاپ بیست و چهارم. تهران: امـیرکبیر، ۱۳۹۲،ISBN 978-964-00-0418-0. 
  • Behr, Complete Book, 39-42
  • A. F. Davidson, Victor Hugo His Life And Work (J.B. Lippincott, 1929), Kindle Location 4026, 4189
  • Victor Brombert, "Les Misérables: Salvation from Below," in Harold Bloom, ed. , Modern Critical Views: Victor Hugo (Chelsea House, 1988), 195
  • Brombert, "Salvation from Below," 195-7
  • Morton, James (2004). The First Detective: The Life and Revolutionary Times of Vidocq, Criminal, Spy and Private Eye. NY: Overlook Press. pp. ??.
  • Edward Behr, The Complete Book of Les Miserables (Arcade, 1993), 29
  • Victor Hugo, Things Seen, vol. 1 (Glasgow and NY: George Routledge and Sons, 1887), 49–52. The chapter is title "1841. Origin of Fantine". Behr quotes this passage at length in Behr, Complete Book, 32-6.
  • Victor Hugo, Choses vues: nouvelle série (Paris: Calman Lévy, 1900), 129–30
  • Behr, Complete Book, 29-30
  • Behr, Complete Book, 32
  • Robb, Graham (1997). Victor Hugo: A Biography. NY: W.W. Norton. pp. 173–4.
  • Robb, Graham (1997). Victor Hugo: A Biography. NY: W.W. Norton. pp. 273–6.
  • "Personalities.". New York Times. 10 April 1860. Retrieved 3 January 2013.
  • Behr, Compete Book, 38
  • La réception des Misérables en 1862 – Max Bach – PMLA, Vol. 77, No. 5 (December 1962)
  • "les miserables, victor hugo, First Edition, 1862". ABE Books. Retrieved 21 January 2013.
  • http://groupugo.div.jussieu.fr/groupugo/doc/97-03-22Bouchet.pdf
  • dealCOM, "Publications et écrit – CULTURESFRANCE". Adpf.asso.fr. Retrieved 15 October 2009.
  • Letter of G. Flaubert to Madame Roger des Genettes – July 1862 Archived 30 October 2013 at the Wayback Machine.
  • Hyslop, Lois Bee (October 1976). "Baudelaire on Les Misérables". The French Review 41 (1): 23–9.
  • Réception des Misérables en Grèce by Marguerite Yourcenar
  • Réception des Misérables au Portugal
  • Victor Hugo at Encyclopædia Britannica (accessed 29 November 2012)
  • تاریخ ترجمـه ادبی از فرانسه بـه فارسی/ محمدجواد کمالی، انتشارات سخن‌گستر و معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد مشـهد، ۱۳۹۲
  • دیدار خامنـه‌ای با هنرمندان؛ تلفیق رهبری مکتب با توهم شاعری
  • Haven, Tom De (28 July 1995). "Cosette, Book Review, Entertainment Weekly". Entertainment Weekly. Retrieved 15 October 2009.
  • Willsher, Kim (31 January 2007). "Heir of Victor Hugo fails to stop Les Mis II". The Guardian. UK. Retrieved 15 October 2009.
  • "French Court decides on the sequel of Les Miserables". EDRI. Retrieved 15 October 2009.
  • "French court allows Les Miserables sequel". Reuters. 19 December 2008. Retrieved 15 October 2009.
  • Riding, Alan (29 May 2001). "Sequel to 'Les Misérables' Causes Legal Turmoil". The New York Times. Retrieved 15 October 2009.
  • "A Little in Love". Retrieved 5 October 2014.
  • Jones, Jr., William B. (2011). Classics Illustrated: A Cultural History. Jefferson, North Carolina: MacFarland & Company. pp. 33, 39–40.
  • "Cirque du Freak's Arai Launches Manga of Les Misérables Novel". Anime News Network. 13 July 2013. Retrieved 22 August 2013.
  • "Manga Classics Previews Now Available! Pride & Prejudice and Les Miserables!". 3 July 2014. Retrieved 27 March 2015.
  • "BFI Film & TV Database: Credits for Edwin S. Porter". Retrieved 14 October 2013.
  • Behr, Edward (1989). The Complete Book of Les Miserables. NY: Arcade. p. 151.
  • The Galley-Slave درون بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها (IMDb)
  • Les Misérables, Part 2: Fantine درون بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها (IMDb)
  • "Les Miserables" (PDF). Retrieved 14 October 2013.
  • ↑ ۴۵٫۰۴۵٫۱ "BBC Genone Project". Retrieved 25 October 2014.
  • "The Mercury Theatre on the Air". Mercurytheatre.info. Retrieved 15 October 2009.
  • "Les Misérables – 1937 Radio Program (US)". PontAuChange.com. Retrieved 2 June 2010.
  • "Broadcasting". The Times (London, England). 7 January 1939.
  • "Les Misérables – Lux Radio Theater 1952". PontAuChange.com. 22 December 1952. Retrieved 2 June 2010.
  • "Les Miserables – CBS Radio Program". PontAuChange.com. Retrieved 2 June 2010.
  • "The Official Roger Allam Fan Site". Rogerallam.co.uk. 5 April 2004. Archived from the original on 10 June 2009. Retrieved 15 October 2009.
  • "Les Misérables – BBC4 Radio Serial (UK)". PontAuChange.com. Retrieved 2 June 2010.
  • Les Miserables (Radio Theatre): Victor Hugo, Focus on the Family: Books. Amazon.com. ISBN 978-1-58997-394-7. Retrieved 26 December 2012.
  • "Les Misérables de Victor Hugo, Feuilleton en 14 épisodes". Retrieved 14 January 2016.
  • ↑ ۵۵٫۰۵۵٫۱ "A dictionary of the drama; a guide to the plays, play-wrights, players, and playhouses of the United Kingdom and America, from the earliest times to the present". Retrieved 21 July 2013.
  • MacCabe, Colin; et al. (2011). True to the Spirit: Film Adaptation and the Question of Fidelity. NY: Oxford University Press. p. 28.
  • "Les Miserables". The Era (London, England). 30 December 1899.
  • "This Monday Evening". National Republican (Washington, District of Columbia). 19 January 1863. Retrieved 14 October 2013.
  • "History Of The New York Stage". Retrieved 14 October 2013.
  • "The Stage History of Les Miserables". Aris's Birmingham Gazette. 26 October 1867. Retrieved 14 January 2015.
  • "The Yellow Passport". Retrieved 21 July 2013.
  • "The Man of Two Lives! - Victorian Plays Project" (PDF). Retrieved 5 March 2014.
  • "The Stage History of Les Miserables". The New York Times. 30 December 1906. Retrieved 14 October 2013.
  • "The Stage History of Les Miserables". The New York Times. 30 December 1906. Retrieved 14 October 2013.
  • "Annals of the Theatre royal, Dublin, from its opening in 1821 to its destruction by fire, February, 1880; with occasional notes and observations". Retrieved 21 July 2013.
  • ↑ ۶۶٫۰۶۶٫۱۶۶٫۲ "Fax correspondence from Twentieth Century-Fox Film Corporation regarding the copyright status of the title Jean Valjean, Jan 1955". Retrieved 14 October 2013.
  • "Jean Valjean". Retrieved 22 July 2013.
  • "The Stage encyclopaedia; a bibliography of plays". Retrieved 21 July 2013.
  • "LES MISLRABLES IN PANORAMIC MELODRAMA; Lackaye Slices Hugo to Make a Manhattan Holiday. The Result is Interesting The Law and the Man Transfers to the Stage Many Incidents of Jean Valjean's Career" (PDF). The New York Times. 21 December 1906.
  • "Jean Valjean from: Modern Prose And Poetry; For Secondary Schools Edited With Notes, Study Helps, And Reading Lists by Margaret Ashmun, M.A. Houghton Mifflin Company." Retrieved 22 July 2013.
  • "Plays". The Interscholastic Leaguer, Texas. November 1938. Retrieved 14 October 2013.
  • ↑ ۷۲٫۰۷۲٫۱ "Les Miserables". Dramaticpublishing.com. Retrieved 30 May 2011.
  • "Red Shift Reviews". Retrieved 14 October 2013.
  • "Les Miserables: A Story of Grace". Spiritualtwist.com. Retrieved 30 May 2011.
  • "The South Devon Players Theatre & Film Company - Theatre & film company, with casting agency, based in Brixham, Devon, England". The South Devon Players Theatre & Film Company. Retrieved 15 January 2016.
  • "Victor Hugo's 'Les Miserables' at Montreuil". Theotherside.co.uk. 5 April 2000. Retrieved 30 May 2011.
  • "Les Miserables: The Game Of The Book". Lesmisgame.com. 23 March 2009. Retrieved 30 May 2011.
  • "Les Miserables: The Game of the Book". Tigsource.com. 20 June 2009. Retrieved 30 May 2011.
  • "ArmJoe's Official Site". Takase.syuriken.jp. Retrieved 30 May 2011.
  • ↑ ۸۰٫۰۸۰٫۱ "GamerWiki's ArmJoe page". Gamerwiki.com. Retrieved 30 May 2011.
  • ↑ ۸۱٫۰۸۱٫۱۸۱٫۲ "Les Miserables: the Arm Joe fighting game". Lesmisgame.com. Retrieved 30 May 2011.
  • "Mastertronic". mastertronic.com. Retrieved 15 January 2016.
  • پیوند بـه بیرون

    مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط بـه بینوایـان درون ویکی‌گفتاورد موجود است. در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ بینوایـان موجود است.
    داده‌های کتابخانـه‌ای
    • WorldCat Identities
    • VIAF: 199740584
    • LCCN: no96003851
    • GND: 4139746-0
    • SUDOC: 027354636
    • BNF: cb13516296h (داده‌ها)
    • NLA: 35807313
    • BNE: XX2025184
    برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=بینوایـان&oldid=24952298»




    [بینوایـان - ویکی‌پدیـا، دانشنامـهٔ آزاد رمان عشق یوسف قسمت 29]

    نویسنده و منبع |